سلام دوستان،
در پی جستجویی در گوگل،... پایم به سایت و سپس به این تاپیک باز شد..!
برایم بسیار جالب بود که در فرومی که برای تبادل افکار علوم کامپیوتری است، صحبت ماورا و متافیزیک تا این حد جدی پیش رود که از جویندگان تلهپاتی و هیپنوتیزم و .. جادوی سیاه..به رویابینی و برونفکنی کالبد اختری و روح، ... و آنگاه به آنچه که به دنبال مشتاقان گشتن مرا به خواندن این 117 صفحه گمارد.. سرآخر به نوشتههایی بر بخورم که ریشهایتر به کارلوس کاستاندا و کریشنامورتی و .. پرداخته باشند..
در این میان بسیاری از شما عزیزان زحمات بسیار کشیدید.. جا دارد که از قلم زیبایی یاد کنیم که از سر مهر و با مرکب دل سبب باز شدن چنین مقولهای برای رهروانی شد که بسیار مشتاقانه سر به سویش دارند.. سوشیانت گرامی ..
تمام مطالب شما دوستان را خواندم.. و از بعضی از آنها کپی برداشتم تا مبحث نوی را باز کنم و پاسخی به بعضی نوشتهها دهم که فقط توجه انگشت شماری را به خود جلب خواهد کرد.. ولی همانطور که گفتم وقتی به آخرین پستها در صفحات اخیر رسیدم، دیدم که خود، راه را یافته و به مسیر میرود.. و این خود نشانهای است..
منهم کما بیش در راه خویشم.. و بیشتر در سایت cloob.com فعالیت میکنم..
در باره کارلوس کاستاندا، کلوب خاصی به آدرس:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هست که تصمیم بر خلاصه کتابها از ابتدا بوده.. که کتاب تعلیمات دونخوان به اتمام رسید و حقیقتی دیگر هم در شرف اتمام.. و در آنجا صحبتها و بحثهای بسیاری شده.. که متاسفانه به دلیل کم بودن مشتاقان فغعالیت زیاد ندارد.. ولی من همیشه به آنجا سر میزنم..
کلوبی شامل بسیاری از مباحث که مباحث و مقالاتش در حال تکمیل است به نام "بودن" به آدرس:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این کلوب آخری به جمیع نیازهای رهروان میپردازد.. مقولهای که به دست توانای آنان میبایست به انجام رسد و بنده نقش ساختار بندی و آوردن بعضی مقالات و مطالب را دارم.. از همه چیزهایی که ذهن به دنبالشان میگردد !!!
به هر حال چنانچه تمایل دارید به آن آدرسها هم میتوانید سر بزنید..
امید به اینکه به یاری خداوند متعال، آگاهیمان را با تاباندن آیینههای وجود به هم، بگسترانیم و مجراهای پاک ازلیش باشیم. از این به بعد مرا هم دوست خود بدانید، چرا که چند روزیست که با شما دوستانم هستم.. با سوالات و خواستهها و تجربیاتتان منهم فراز و فرودی همچو شما را حس کردهام..
ولی دوستان..
همانطور که جهت این تاپیک به شناسایی و فهمیدن "ذهن" گردیده است، ما هم بایست که خود شناسیم تا به خداشناسی رسیم..
در ابتدا باید بگویم که زبان و محاورات ما از نمادها و سمبلهای ذهنی است، اینکه معلوم است پس به دنبال نکته سنجی از نوشتههای هم نرویم که خود سد است..
ذهن را نبایست به دور افکند.. بایست درست به کار برد و در زمانش.. چون بسیار ابزاری قوی و دقیق است، .. پس مشکل این است که چنان درگیر استفاده از آنیم که دیگر کمتر از جنس روح میگوییم و میشنویم و ... ولی فراموش نشود که در عین به کارگیری فراوان توسط انسان، هنوز ابزار است.. یکی از کاربردهای غلط آن، قبول هویتی است که بواسطه فهم ثقیلش از وجود و اشیا به هیبت انرژی انسانی میدهد.. "من" "تو" ...
این ادراک ناقص چنان روح را فریفته که در قالبهایی که کاربرد غلط ذهن به آن دامن میزند، گمگشته و فرمانروا و امپراتور بیبدیل را به رئیس ظاهری محتاط و ترسو و نگران ... تبدیل کرده است.. و او نمیداند..
آن زمان که جرقه دانستنش یا بهتر بگویم یادآوری دوران کودکیاش که پادشاه همه کالبدها بود، مجدد میبیند، تازه قدم در راهی میگذارد که دیگران او را نمیفهمند.. بهترست بگوییم زمانی که تصمیم میگیرد که در اثر چنین یادآوریای از راه دیگران خود را جدا کند، قدم در گمراهی ناپایانش میگذارد.. (به نوع نگارش توجه نکنید!!).. به هر حال شروعی نموده..
در این زمان است که هویت ذهنی برای استمرار بقایش دست به ترفندهای گوناگون میزند، و همچنان الگوها و دکترینها و سیستمها و ایسمهای گوناگون را به منظر روح مینمایاند.. غافل از اینکه منجلابی دیگر در راه است..
اگر بدون ماهیتهای خودساخته ذهنی همچو قضاوت، به روند شروع فکر توجه روح را به آن بیاندازیم، روند عمل ذهن در چشمان روح میافتد، و این همان است که کریشنامورتی بزرگ همیشه میگوید، شاهدی باشید بینظر ...
چنین روندی را ما در آموزههای تولتکها نیز میبینیم که در سبک ارائه متفاوتند.. مورتی خطابش به همه انسانهاست.. دونخوان به تعدادی شاگرد محدود و در دایره تونال به بیان تفاسیر ساحران میپردازد و او را جنگاوری میآموزد که به مشاورت مرگ، سوی متوقف کردن گفتگوی درون و فروریختن دنیا میشود.. پس بایستی که نوع گویش متفاوت باشد..
این فرو ریزی است که هیبت انرژی به همراه جسم، را به ورود ناشناختههای امکانات بشری راه میدهد.. نه آنکه خود به دنبالشان بگردند !!
به سکوت و خالی بودن ذهن هم نبایست به عنوان ایدهای جالبتر فکر کرد،.. که خود ریسمان را تنگتر به دور روح خواهیم کشید..
امید به اینکه با نوشتههایمان درهایی را به هم نشان دهیم که روح میبیند و ذهن از درکش عاجز..
-/
