دوای درد بشر یک کلام باشد و بس
که من برای تو فریاد می زنم : با عشق
Printable View
دوای درد بشر یک کلام باشد و بس
که من برای تو فریاد می زنم : با عشق
قايقي خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از اين شهر غريب كه درآن هيچكسي نيست كه در بيشه عشق
قهرمانان را بيدار كند
مرسی
چرا امشب کسی نیست ؟اقا جلال؟ محمد ؟ پایان ؟مژگان ؟افتاب؟.....؟
دواي درد عاشق را كسي كو سهل پندارد
ز فكر آنان كه در تدبير درمانند درمانند
حافظ
سلام بر همه
همه كه نيستن پس سلام بر فرانك خانوم
اجازه بده من دوباره صداشون كنم:
آقا جلال:19:
محمد جان:19:
مژگان خانوم:19:
آفتاب خانوم:19:
نه مثل اينكه امشب كسي نيست.........
شما هم كه رفتي پس منم رفتم بخوابم شب خوش خواباي خوب ببينيد
دیگه توی قلبم کسی پیدا نمیشه
که مثل تو توی دلم، مهرش بشینه
که مثل تو برام بگه، پیشم بشینه...
هنگام تنگدستی در عيش کوش و مستی
کاين کيميای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غيرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
سلام ما از اون وقت تاحالا برق نداشتیم .تازه برق اومد
شما هم که نیستید
پس من هم یه 5 دقیقه میرم
ولی خدایی کیشمیش دم داره.خب بهم اقا نمیگید حداقل بگید مهندس! البته بدون اقا راحترم.ادم به داداش کوچیکش که اقا نمیگه !!
:46: :31:
یاحق
از در درآمدي و من از خود به در شدم
گويي از اين جهان به جهان دگر شدم
سعدي
سلام محمد جان
خدا كنه بقيه هم بيان
امشب خيلي سايت خلوته
من كه فعلا از خواب صرف نظر كردم
مثل عذاب... وقتی میخوام دیگه نیستی
نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن
نریزن بمونن بسازن نمیرن...
می ده که گر چه گشتم نامه سياه عالم
نوميد کی توان بود از لطف لايزالی
ساقی بيار جامی و از خلوتم برون کش
تا در به در بگردم قلاش و لاابالی
بزار تا فرانک نیست من ی بدم
از منم شب بخیر
صبح ساعت 6 قرار کوه دارم
فعلا
یاحق باحق تاحق
يه بي طافت خسته، به انتظار نشسته
يه روز رفيق راهي، سفر پاي پياده
به اندازه عشقي، پر از حرفاي ساده...
هر بيشه گمان مبر كه خاليست
شايد كه پلنگ خفته باشد
سعدي
مهندس جان خوش بگذره:8:
دلاوران نام اوران..................
اين هم آهنگ بعد از فتح قله
شب خوش
در پناه حق