-
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من
بیپا و سر کردی مرا بیخواب و خور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من
از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
چطوری محمد؟ چرا "ی" نمیدی؟
-
نصيحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پير دانا را
حديث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را
غزل گفتی و در سفتی بيا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثريا را
دوستان فرمودن
-
از اين پنجره هاي بسته خسته ام! بانو
خسته ام از اين دقايق بي لبخند
باران ببارد يا نبارد
من مي روم با دست هايت
چتري براي پروانه ها بسازم
اشکال نداره. برا من بگو
-
من از زبان آب پرنده نیم ماه
با مردم زمانه سخن ها سروده ام
من از زبان برگ
درد درخت را
در زیر تازیانه بیداد برق و باد
در پیش چشم مردم عالم گشوده ام
-
من نگويم كه به حرف دل من گوش كنيد
بهتر آن است كه اين قصه فراموش كنيد
-
دنیا نیرزد که پریشان کنی دلی
زنهار بد مکن که نکرده ست عاقلی
-
يار دبستاني من
با من وهمراه مني
چوب الف برسرما
بغض من و آه مني
-
یا رب این بچه ترکان چه دلیرند به خون
که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند
رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند
bkm جان شعر جالبه. کاشکی همشو مینوشتی. خاطرات زیادی باهاش دارم
-
در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در میزند
در را گشودم روی او ، دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیگانگی هر شب به من سر میزند ... !
یک بار دیگه هم اینو نوشته بودم اما یک دفعه یادش افتادم
ببخشید دیگه
-
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
سلام. حالتون؟