شاعری دوره گردم و آزاد
هر چه قیدم همی زند بر باد
موی جم شد سپید در پی دوست
مسجد و دیر و یا خراب آباد
Printable View
شاعری دوره گردم و آزاد
هر چه قیدم همی زند بر باد
موی جم شد سپید در پی دوست
مسجد و دیر و یا خراب آباد
دمي از پرده بيرون آي، باري
كه كلي پرده صبرم دريدي
هم از لطف تو بگشايد مرا كار
كه جمله بستگيها را كليدي
نخستم برگزيدي از دو عالم
چو طفلي در برم ميپروريدي
يا رب آينه حسن تو چه جوهر دارد
كه درو آه مرا قوت تاثير نبود
درده به ياد حاتم طی جام يک منی
تا نامه سياه بخيلان کنيم طی
زان می که داد حسن و لطافت به ارغوان
بيرون فکند لطف مزاج از رخش به خوی
در ضمیرت اگر این گل ندمیدست هنوز
عطر جان پرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزیدت هنوز
دانه ها را باید از نو کاشت
تا بر دلش از غصه غباري ننشيند
اي سيل سرشك از عقب نامه روان باش
حافظ
شراب تلخ مي خواهم كه مرد افكن بود زورش
كه تا يكدم بياسايم زدنيا و شر و شورش
جون من اشتباه میکنید ادیت کنید دیگه
شوق دلها ارادت تو بودنقل قول:
شراب تلخ مي خواهم كه مرد افكن بود زورش
كه تا يكدم بياسايم زدنيا و شر و شورش
ذوق جانها عبادت تو بود
تا که خاک درت پناه من است
آستان تو سجدهگاه من است
من ز کویت بدر ندانم رفت
زانکه زین در کجا توانم رفت؟
تکيه بر ديوار کــــردم خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشيند آن که يار ازمن گرفت
رنگ زردم را ببــــين برگ خزان را ياد کن
با بزرگان کــــــــــم نشين افتادگان را ياد کن