نقل قول:
من هيچ چيزي نديدم جز آشفتگي در ميان مردم جز اينكه من در اجتماع معني پيدا مي كنه و نه در گوشه عزلت
من يه دانشجو مظطرب رو ديدم كه با اين اظطرابها و آشفتگي ها خودش رو از بالاي پشت بام خوابگاه 7-8 طبقه پرت كرد پايين.
يه نفرو ديدم كه تو جنگل خودش رو به دار آويخته بود به خاطر خودخواهيهاش (عشق به فلاني)
من جنگهاي صليبي رو ديدم كه ميليونها نفر رو به خاك سياه نشاند
من هيتلر و چنگيز رو ديدم كه هر روز داخل اجتماع بيشتر جوون مي گيرند
من جنگ ايران و عراق رو ديدم كه به نام خدا و براي خدا همديگرو قتل و عام كردن
من از نزديك ديدم كه يه خلبان عراقي وقتي تو خاك ايران نشست، مردم ايران مي خواستند تيكه تيكه اش كنن، چرا؟
چون خاطره بمبها يادشون بود، خاطره جنگ ها و بدبختيها،
و مي بينم اينا همش كار ذهن انسان، كار مقايسه ديروز با امروز، و هيچ درست و غلطي هم نداره
حال باز بگو ذهن من.
اما من مانع بزرگیه که نشات گرفته از همون ذهنه ....
کسی نگفته بشینیم یه گوشه مراقبه کنیم همه چی به خوبی و خوشی تموم بشه. همه ی ما اینجا اومدیم تا ماموریتی رو به انجام برسونیم . اما در حد و اندازه ی خودمون. این چیزیه که احساس کردم... و می بینم.
نقل قول:
بمب هاي اتمي رو مي بينم كه رو سر مردم مي ريزن
راننده اتوبوس رو مي بينم كه رو سر مسافر داد مي زنه
مسافر رو مي بينم كه براي راننده چاقو مي كشه
يه نفر و مي بينم كه خودخواهيش و رو عشق نام داده
ترس و خودخواهي رو مي بينم كه پشت نقاب مهرباني پنهان شده
انساني رو مي بينم كه از خدا براي منافع شخصي اش كمك مي خواد!
حتما مي گين محبت هم هست!!!!!!
خورشيد هست چون هست، گرما مي ده چون كارش همينه. ما اسم اون رو خاله خورشيد مهربون گذاشتيم!! اون نه مهربون نه اخمو و نه هيچ عنوان ديگه اي داره فقط و فقط خورشيد
سايه درخت نه از روي فخر و نه از روي مهرباني و عطوفت
انسان هنوز كه هنوز يا برچسب خشم به هم نوعش مي زنه يا برچسب عطوفت!!!! و دو تاشم عين هم. توجه نداره كه چطور طبيعي زندگي كنه.
ببينم نكنه مي خواي بگي همه اين ددمنشي ها كار خداست!!!! يا نكنه اجنه هستند؟!
تمام چیز هایی که دیدی ، و خیلی چیز های دیگه که هر روز شاهد هستیم دوست من...
برای خودمون قانون تعریف می کنیم .... روی اتفاقا اسم میذاریم ، از چیزی که بدمون میاد طوری با کلمات ارزشش رو پایین میاریم که دیگه جایی برای فهمیدن خوب و بد کارمون نمی مونه. حتی اگر اون چیز خورشیدی باشه که بهش نیاز داریم.
همه ی اینها ذهیه که همیشه افسار خیلی از آدما رو به دست گرفته و میرونه ... صحبت از ذهن من یا ذهن تو نیست. ذهن من ها و منیت ها ، کسانی که فراموش کردن کی بودن و از کجا و برای چی اومدن.... فراموش کردن که زمان حقیقی همین حالاست ، و نه دیروز و فردایی که قادر به اثباتش هم نیستن !!!
خورشید هست ، چون هست ... . بله و تنها هست...
اما باز هم ذهن وابسته به برهان و دلیل براش اسم میذاره ، به هزار ها مدل مختلف تعریف و تفسیرش می کنه...
اما کودکی رو که هنوز پر از سئواله... حتی نمی دونه که اون خورشیده.... و بعد ما آروم آروم بهش ذهنی رو میدیم تا تفسیر کنه....
نقل قول:
انسان هنوز كه هنوز يا برچسب خشم به هم نوعش مي زنه يا برچسب عطوفت!!!! و دو تاشم عين هم. توجه نداره كه چطور طبيعي زندگي كنه.
و توجهی هم نداره که این برچسب ها از کجا میاد.... قضاوت هایی که می کنه علتش چیه....
دوست من ، پروردگاری که باران رو به ما هدیه داد ، نتونستم چیزی رو که داد فهم کنم.... جز در همون لحظه... و همه ی اتفاقاتی که دیدی و می یبنی بی دلیل نیستن.
همه ی ما برای انجام کاری به اینجا اومدیم و هر کسی به اندازه و فهم خود...
نقل قول:
درست شايد تو اين طوري نباشي و از يه جنس ديگه اي باشي، ولي من دارم يه اجتماع پر از نفرت و اظطراب رو مي بينم و دارم مي بينم كه انسان يعني اجتماع، اگه اجتماع مريض پس انسان مريض.
نه انسان یعنی اجتماع ، آنسان یعنی اجتماع. من هم از خاک آفریده شدم ، اما nightmare ... بگذریم.
نقل قول:
ولي من دارم يه اجتماع پر از نفرت و اظطراب رو مي بينم...
نقل قول:
آيا براي ديدن غروب آفتاب بايد ذكر بگيم؟! و يا اينكه توجه نداريم انسان فلك زده امروزي چه حالي داره؟! با اين حال مي خوايم كه خدا به ما توجه كنه؟! به خواسته هاي شخصي ما!!
مسجد سر راه از آن گذشتیم ، بر سر در آن چنین نوشتیم
در میکده هم خدای بینی ، با مرد خدا اگر نشینی ...
مگه با ذکر گفتن گره ای از کار خلق باز میشه؟ مگه با یه گوشه نشستن و مراقبه کردن من ماموریتی رو که خدا بهم داده انجام میدم؟ هیچوقت....
نقل قول:
خوبه، ذكر ، يك فكر كه مانع ورود 999 ذكر(فكر) ديگه مي شه!!!
به اين ترتيب شما خودتون رو از شناخت فكر محروم كرديد!! به اين ترتيب نمي تونيد حال يه آدم عصباني رو درك كنيد.
(واقعا درك كنيد ها نه افسوس به حالش بخوريد)، نمي تونيد بفهميد گرسنگي-دزدي-قتل-مهرباني و .... يعني چي.
چون همه اينها تو حوزه فكر و ذهن اند. با ذكر گفتن اصطلاحا اين ميمون (ذهن) رو گول مي زنيد.
اول بگو ببینم فکر از کجا میاد؟ آیا این ذهن نیست که سال های سال برای آدما فکر کرده و همه ی چیز هایی که شاهدش بودیم و خیلی چیز هایی که ازشون خبر نداریم...
عجب ، پس من خودم رو از شناخت فکر محروم کردم... شما که شناختیش چی کارش کردی؟
حال یه آدم عصبانی رو درک می کنم ، اما در مورد حالتی که اون آدم داره و این که چرا ،به ذهنم اجازه ی قضاوت نمی دم.
چیزی که می بینم ذهن شماست که در مورد من قضاوت می کنه، حتی تشخیص داده که من معنی گرسنگی و دزدی و قتل و مهربونی رو نمی دونم !!! جالبه ...
راستی خیلی چیز ها از حوضه ی ذهن و فکر جدا هستن.... گاهی ما بدون ذهن فهم می کنیم و به یاد میاریم ....
پس بدون تا زمانی که اون یدونه ذکر هم باشه ، ذهنه خوشگل روی ما کار می کنه. پس اونه که ما رو گول میزنه.
نقل قول:
مي خوايد باور كنم كه انسان براي اين كه چطور زندگي كنه نياز به راهنما داره! مي خوايد باور كنم كه انسان نمي تونه بدون هيچ عقيده و نظري، بدون هيچ خودخواهي نمي تونه محبت كنه؟!! يعني آدم اينقدر بدبخت؟! مي خواد باور كنم ذهن يه چيز پليد؟! يعني نمي شه ذهن رو شناخت؟!
ما نیازی نداریم که شما چیزی رو باور کنید یا نه ،
کسی که آفرید ، بی شک به اندازه ی خلقش برای هدایتش کمکش هم کرده و می کنه ، چه جوریش دیگه از حیطه ی تشخیص بنده خارجه....
انسان در هر حالی می تونه محبت کنه و ببخشه ، این چیزیه که از ذات خداوند به ما رسیده ، تشخیص زیبایی و خیر ، اما مراقب باش ، منظورم تشخیص ذهنی نیست و گفتم گاهی اوقات ذهن نیست که فهم می کنه... چیزه دیگه یی در وجودته...
شناخت ذهن.... لااقل با جر و بحث کردن نه... ، این طوری ممکنه کسی حرفی بزنه و شما دوباره بگن ذهن به خودش میگه خودم رو بشناسم.... پس قدرت سکوت رو آفرید....
نقل قول:
ذهني كه هر حرفي مي زني از اونه!!!! اين و مي بينين يا نه؟ يعني واقعا وقتي يه جمله عرفاني، خدايي، سماوي و ...مي گيد ذهن تو اون نقشي نداره!!!
اگه اين طوري نيست پس چرا اجتماع ما اين طوري فلك زده است؟
به نظر شما به خاطر چيه؟! حتما مي گيد : چون خدا رو گم كرده، چون به ارزش واقعي خودش پي نبرده، چون هنوز ذهنش خاموش نيست و ........
نه ، هر حرفی نمی تونه از ذهن باشه ، حرف هایی که گاهی ذهن از درکشون عاجزه ، حرف هایی که صدایی ندارن ، حرف هایی که نه از مذکرند و نه از مونث ... تنها نیرویی باعث شادیه بی دلیل تو از اونها میشه... و هر حرفی از کلمات ساخته نمیشه ...
و گاهی شاید حرفی هم نباشه ... یه سکوت زیبا...
شاید اگر اجتماع این طوره که شما میگی ، به خاطر اینه که همیشه با ذهنش حرف زده ، شاید چون سکوت رو فهم نکرده ، شاید چون خیلی ها شرک پرستایی شدن که خودشون خبر ندارن خدای کاغذیشون قدرتی نداره...
شاید چون انسان ها کم شدن ، عوضش چیزی که زیاد دیده میشه انسان هایی در آنسان.....
و خیلی چیز های دیگه...
نقل قول:
دون خوان گفت: كه انرژي كارلوس كاستاندا براي تمام كردن راه من است نه براي ادامه آن! با اين حال هنوز ادامه داره(كتاب دون خوان از زبان دون خوان اگه اشتباه نكنم)
یعنی این کتاب قدرت انرژی کارلوس کاستاندا رو به آدما میده ؟ باید کتاب جالبی باشه ، چون تا حالا ندیدم مردم با خوندن یه کتاب انرژی یه نفر دیگه رو بدست بیارن ، ....
نقل قول:
مسيح: تبليغ هيچ ديني رو نكرد
موسي: هيچ آيين تازه اي نياورد
و....
نمي تونم باور كنم، انساني كه هنوز مشكلات اجتماع رو نديده و هنوز نمي فهمه كه انسان يعني اجتماع، به روشن بيني رسيده باشه(تازه اگه واژه رسيدن معني درست داشته باشه).
نیازی به تبلیغ دین و آیین جدیدی نبوده ..... همه ی مسیر ها به یه هدف رسیدند و میرسن ...
باید در میان مردم بود ، باید تجربه کرد تا فهمید رنج های اونارو ، باید فهمید که انسان به معنیه اجتماع نیست و چیزی فرا تر از کلماته ، و تنها چیزی که در اجتماع می بینیم انسان هایی هستن در آنسان ، گم شده و فراموش کرده....
نقل قول:
همه مي گن اين كارو بكن اون كارو بكن ذهنت خاموش مي شه!!!!
يه نفر نيست بگه:
درك كن خودت رو، از خودت فرار نكن (به دنبال چيزي شدن يعني فرار از آنچه كه الان هستي، غير از اينه؟)، خودت رو بشناس و ...
البته خيلي ها گفتن ولي كو گوش فهيم!!!!
همه میگن این کارو بکن اون کارو بکن ، اما نشد ما برای کنترل ذهنمون یه بار ساکت بشینیم ... یه لحظه از همه ی اون فعالیت ها بیایم بیرون ببینیم چه خبره .... و نه دیدنی که ذهن توی اون نقشی داشته باشه ، دیدنی که از سکوت حاصل میشه ... و چه دیدنی.... ( با یه گوشه نشستن و مراقبه کردن اشتباه نگیر )
نقل قول:
يه حيوان وحشي در اوج عصبانيت، خشم و يا گرسنگي شكار مي كنه. ولي انسان با فشار يك دكمه و پرتاب يه بمب و موشك و هر چيزي از اين قبيل.... ميليونها نفرو مي كشه. يعني به نظر شما اين رفتارها و اين قتل و عام ها برآيند افكار من و شما و ما نيست؟! نتيجه نشناختن ذهن نيست؟
حیوان وحشی سه چیزه جالب داره که ازشون به موقع استفاده می کنه ،
صبر ، حیله گری ، بی رحمی ....
رفتار های بد آدمها همه گی به خاطر همین ذهنه.... به قول شما مقایسه ی دیروز و امروز ، یا امروز و فردا .... کینه های گذشته .... ترس فردا.... و ....
نقل قول:
درآخر:
آدمي كه ذهن رو درك كرده، مي دونه هر حركت اون موجب واكنشي نابجاست. من تا اينجا رو خوب فهميدم بيشتر از اين رو نمي دونم و نمي خوام يه گوشه بشينم و مراقبه كنم، مي خوام هر لحظه در مراقبه باشم، مي خوام سرك كشيدن هر فكر رو با تمام وجود احساس كنم.
این سخن تنها می تونه از انسانی باشه که ذهن رو می فهمه و درک کرده و یا حدافل می خواد که درک کنه و بفهمه.... و نه به وسیله ی خود ذهن.
نباید در گوشه ای نشست ، .... بله باید هر لحظه در مراقبه بود و سرک کشیدن فکر رو با تمام وجود احساس کرد....
و امیدوارم روزی قبیله ی انسان این رو درک کنه.... چیزی رو که ذهن از درکش همیشه عاجز بوده و هست.....
تا بعد....