من چیستم؟فسانه ای از عالم وجود
مجهول صرف و نقطه ی ابهام هستم
چون شمع شب نخفته بامیّد صبحگاه
چشم انتظار مژده ی فرجام هستم
معینی کرمانشاهی
Printable View
من چیستم؟فسانه ای از عالم وجود
مجهول صرف و نقطه ی ابهام هستم
چون شمع شب نخفته بامیّد صبحگاه
چشم انتظار مژده ی فرجام هستم
معینی کرمانشاهی
مگذر اي يار و درين واقعه مگذار مرا
چون شدم صيد تو بر گير و نگهدار مرا
اگرم زار کشي ميکشي و بيزار مشو
زاريم بين و ازين بيش ميازار مرا
خواجوی کرمانی
ای جان حزین بو ناله دن بیر ال چک
قوی بنگی یئره،پیاله دن بیر ال چک
سیندیر قلمی،دواتین آغزین مُهر ائت
بو هامی یالان مقاله دن بیر ال چک
حکیم نباتی
کاش با دل هزار جان بودي
تا فدا کردمي به ديدارش
عاشق صادق از ملامت دوست
گر برنجد به دوست مشمارش
سعدی
شسته بودم زمی و جام قدح دست ولی
می برد باز لبت بر سر پیمانه مرا
به هوای لب میگون تو گر خاک شوم
ذره ای کم نشود رغبت میخانه مرا
نسیمی
امشب ز غمت ميان خون خواهم خفت
وز بستر عافيت برون خواهم خفت
باور نکني خيال خود را بفرست
تا در نگرد که بيتو چون خواهم خفت
حافظ
تعمیر-بقا و جمع -مال ائتدین،توت!
هر آرزو ائتدین سه،اونا یئتدین،توت!
چؤن عمر بقاسینا توتولماز امّید
هر حال ایله گلدئیین کیمی گئتدین،توت!
مولانا فضولی
توئي چون پارهاي از جان پاره
ز تيمار تو جان را نيست چاره
به دامان تو خواهم کرد پيوند
ز اندرز و نصيحت رقعهاي چند
امیرخسرو دهلوی
داغم به دل از دو گوهر نایاب است
کز وی جگرم کباب و دل در تاب است
میگویم اگر تاب شنیدن داری
فقدان شباب و فرقت احباب است
خاقانی
تيشهي بيداد و ظلمت ريشهي مخلوق کَند
پيش خالق ميبرند اهل تظلم، دادِ تو
هرکه را هستي صَلا داد از تو مستاصل فِتاد
بوده گوئي بهر استيصال خلق، ايجاد تو
محتشم کاشانی