چند روایت معتبر / مصطفی مستور
تمام حس هایت را که بریزی روی کاغذ میشود چند روایت معتبر مستــور!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مجموعه ی 7 داستان کوتاه در مورد مرگ و عشق و زندگی ..
- چند روایت معتبر درباره عشق
- چند روایت معتبر درباره زندگی
- چند روایت معتبر درباره مرگ
- در چشم هات شنا می کنم و در دست هات می میرم
از اون دسته کتاب هاست که قلب آدم رو فشرده میکنه و اشک رو توی چشمای آدم، حلقه ..
داستان اول در مورد عشق یه معلم به شاگردشه (که برام کمی عجیب بود، معمولاً برعکسش اتفاق میفته :31:) .. با این داستان زیاد ارتباط برقرار نکردم ..
حس میکنم هر چی به آخر کتاب پیش میریم داستان ها پخته تر میشن ...
و چیزی که هست، همه ی عشقایی که تو این کتاب هست، عشق افلاطونیه .. نمونه هایی که می بینیم بعضاً از خودشون میگذرن برای عشقشون .. این رو هم دوست داشتم و هم نه .. همین باعث شد با خوندن داستان آخر که یه تراژدی تمام عیار بود، افسوس بخورم .. تو این داستان آخر، یوسف و مونس که عاشق همن با هم نامه نگاری میکنن و تو این نامه ها مستور سنگ تموم گذاشته از هر چی حرف عاشقانه هست ..
نقل قول:
دوستت دارم ... اگه همه ی کاغذ نامه رو پر کنم از این جمله ی دو کلمه ای باز هم کم است. همه ی حرف ها و نگاه ها و عشق ها توی این دو کلمه ی جادویی نهفته است. این بزرگ ترین، صادقانه ترین، صمیمی ترین و با شکوه ترین چیزی است که دو آدم می توانند به هم بگویند.
این قسمت از "چند روایت معتبر درباره مرگ" رو خیلی دوست داشتم :
نقل قول:
وقتی گفتی می خواهی زنده ات کنم، من سال ها بود که مرده بودم. سال ها بود که درد مردن و عذاب جان کندن را فراموش کرده بودم. از آخرین باری که مرده بودم سال ها می گذشت. اما من هنوز از یادآوری آن وحشت داشتم. گویی زخم های مرگ هنوز التیام نیافته بودند. دوباره گفت:« می خواهی از مرگ بیرون بیاورمت؟» من در تردید بین شرینی زنده شدن و تلخی مرگ که باز انتظارم را می کشید بودم، که او با دست هاش که از جنس دوست داشتن بودند مرا از اعماق مرگ به سطح زندگی آورد و من عاشق شدم.
قلم مستور رو دوست دارم .. وقتی داستان هاش رو میخونی، هر جمله ش برای خودش یه داستانه .. جوری که تو جمله ها گم میشی و سیر داستان رو کلاً یادت میره و وقتی میخوری به پایان، میگی: ئه.. تموم شد؟!
در داستان "در چشم هات شنا میکنم و در دست هات میمیرم"، داستان یونس رو میخونیم که شاعر بوده و حالا یه آدمکشه ..
نقل قول:
- به نظرت میشه کسی عاشق نباشه اما شعر های عاشقانه بگه؟
- راستش من فکر میکنم خواننده هم اگه عاشق نباشه نمیتونه عمق شعر های عاشقانه رو بفهمه.
در نهایت خوندنش رو توصیه میکنم .. مخصوصاً اگه به قلم نویسنده بیشتر از طرح داستان اهمیت میدید ..:20: