من بیشتر پیام هاش رو خوندم واقعا روی آدم تاثیر می ذاره و آدم به فکر فرو میرهنقل قول:
هر کس این ورم رو نوشته باید بهش جایزه داد
Printable View
من بیشتر پیام هاش رو خوندم واقعا روی آدم تاثیر می ذاره و آدم به فکر فرو میرهنقل قول:
هر کس این ورم رو نوشته باید بهش جایزه داد
اون مورد ساعته خیلی جالب بودنقل قول:
راستی خود مقدمه جالب تر از سوتی بودا!!!!!!!
آره این ویروسه خیلی باحاله.:31:نقل قول:
سیستم پسر خواهر منم همینو گرفته ولی به جاش جک مینویسه .وقتی هم روشن می کنی مینویسه.خوب
تو که همه کلمه رو سانسور کردی اون خا رو هم سانسور میکردی معلومه دیگه چی بوده کلمه:18::31:
گفتم بهم گیر میدن . واسه اینم خا رو گذاشتم که اونهایی که با حال هستن بفهمننقل قول:
آره این ویروسه خیلی باحاله.
سیستم پسر خواهر منم همینو گرفته ولی به جاش جک مینویسه .وقتی هم روشن می کنی مینویسه.خوب
تو که همه کلمه رو سانسور کردی اون خا رو هم سانسور میکردی معلومه دیگه چی بوده کلمه
نقل قول:
دمت گرم دلم گرفته ولی خیلی خندیدم .
چه ادم با حالیه این رفیقتون .من جات بودم به زیدم میگفتم بهش بزنگه یه کم حال کنیم ..........
بازم از کاراش بنویس
کاملا تایید می شوووووووووودنقل قول:
نقل قول:
نوشته شده توسط Iman_m123 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
این یه سوتی کوتاه هست که یکی داده ما هم دیدیم و تعریف میکنیم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امروز تو مدرسه بودیم بعد توی حیاط داشتیم با بچه ها حرف میزدیم که یهو دیدیم یکی رفت در رو باز کرد ( در مدرسه ) بعد خودش رفت 2 تا فکر کنم ولی دانش آموز بودن که در زده بودن یکیش اومد توی البته قبلش کلی گفتن بفرمایید ، نه شما بفرمایید و ... که یکیش اومد تو در رو بست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد منم داشتم میخندادم بعد اون که اومده بود تو متوجه نشد و رفت و بعد یکی از بچه ها رفت و در رو باز کرد
بیچاره اون یکی پرس شده بود وسط در [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نیاز به ترجمه !
بازم از کاراش بنویسنقل قول:
ایول ،دمت گرو خیلی خندیدم ،تو چه رفیق های باحالی داری
بیاین یک سوتی براتون اوردم! به Two توجه کنین!!!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منظورش 2 بوده؟ مطمئنی؟نقل قول:
آره :27:نقل قول:
این میتونی ببینی!!!
کد:http://forum.p30world.com/showpost.php?p=3006554&postcount=1682
سلام :31:
امروز تو کلاس بودیم معلممون میخواست مثال بزنه به برج پیزا گفت : مثل برج پیتزا :16: :31:
یه مستخدم داریم سیبیلش ( :31: ) خیلی کلفته بعد داشت رد میشد اومد در کلاس ما روش اونور بود یکی از بچه ها گفت نگا سیبیلاش اندازه دم خر بلنده بعد مستخدمه فهمید چند تا چی بهش گفت بهد رفت ما هم کلی خندیدیم :31:
لازم به ذکره که تو زبون ایتالیایی همون پیتزا تلفظ می شه ، یعنی درستش اینه .نقل قول:
ولی همیشه میگن پیزا ، الآن خود ایتالیایی ها هم میگن پیزا :31:
مجتبی جان دلبندم اون پیتزا خوراکی هست :31:نقل قول:
خب اگه میگن پس چرا دیگه انتقاد میکنی آقا ما قبول داریم اطلاعات عمومیت بالا هست :دی
نمیدونم ولی اینو میدونم خارجی ها به پیتزا میگن پیزا....نقل قول:
اینم یه سری از کارای مجتبی :دی
پارسال تابستون یادمه هر روز صبح ساعت 7 پا میشد کلی پیاده میرفت تا یه سوپرمارکت یه دونه تخم مرغ میخرید میاورد صبحانه میخورد. هر روز صبح کارش این بود. ساعت کوک میکرد 7 پا میشد میرفت یه دونه تخم مرغ میخرید. بعضی وقتها من صبح پا میشدم میومدم بیرون میدیدم مجتبی داره از دور میاد با یه نایلون فریزر دستش و یه دونه تخم مرغ توش نایلون رو هم عین تسبیح دور دستش میچرخوند. نمیدونم چه صیغه ای بود یه دفعه یه جعبه تخم مرغ نمیخرید بزاره خونه هر روز بخوره :دی آهان راستی جمعه ها علاوه بر تخم مرغ یه دونه گوجه فرنگی هم از میوه فروشی کنار سوپرمارکت دودر میکرد که مثلا جمعه ها املت بخوره.
یکی دیگه هم اینه که برادرش خیلی کله گنده س. بهش گفته بود تو فقط دیپلم بگیر من بهترین کار رو برات ردیف میکنم خدمت هم کفالت مادرشو میگرفت براش .... ولی این مجتبی دیپلم که نتونست بگیره هیچی از مدرسه اخراجم شد. جریان اخراجش هم این بود که سه ماه پشت سر هم دیر میرفت. ساعت 9 از خواب پا میشد میرفت مدرسه. هر چی هم مدیر و ناظم تعهد گرفتن ازش درست نشد. تا اینکه یه روز مدیر زنگ تفریح بچه ها رو به صف کرد محتبی رو آورد جلو پرونده شو داد دستش جلو همه بچه ها گفت آقا مجتبی حالا میتونی بری تا آخر عمرت بخوابی... الان فکر کنم شبانه میره....
و آخری هم که دیگه ته خنده س :دی یه موتور براوو درب و داغون خریده بود یه مدت... یادمه ماه رمضون بود. هر شب پا میشد سحری میخورد بعد صبح که از خواب بلند میشد. باک موتور رو پر میکرد بنزین. راه میفتاد 20 30 کیلومتر از شهر دور میشد میرسید به شهر بعدی یه دور دور میدونش میزد دوباره برمیگشت... موقع ظهر می رسید ناهارشو میخورد :دی مثلا میخواست روزه نگیره اینجوری کفاره هم نداشته باشه :دی
راستی فکر نکنید دیوانه بود یا مثلا عقب مونده بود. اتفاقا یه پسر خوشگل و خوش تیپی هم بود. خیلی هم با مرام بود. فقط یه کارای عجیب غریبی میکرد. یه بار مرغ یکی از همسایه ها رو دزدید برد پشت خونه شون سرشو برد کباب کرد خورد :دی
بابا اومدم پست بدم نمی دونستم چی بنویسم اظهار فضل کردم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
من هر گونه تشابه اسمی رو با این مجتبای شما انکار می کنم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
ولی من این تشابه اسمی را کاملا تایید میکنمنقل قول:
من هر گونه تشابه اسمی رو با این مجتبای شما انکار می کنم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
اینم یه سری از کارای مجتبی :دی
پارسال تابستون یادمه هر روز صبح ساعت 7 پا میشد کلی پیاده میرفت تا یه سوپرمارکت یه دونه تخم مرغ میخرید میاورد صبحانه میخورد. هر روز صبح کارش این بود. ساعت کوک میکرد 7 پا میشد میرفت یه دونه تخم مرغ میخرید. بعضی وقتها من صبح پا میشدم میومدم بیرون میدیدم مجتبی داره از دور میاد با یه نایلون فریزر دستش و یه دونه تخم مرغ توش نایلون رو هم عین تسبیح دور دستش میچرخوند. نمیدونم چه صیغه ای بود یه دفعه یه جعبه تخم مرغ نمیخرید بزاره خونه هر روز بخوره :دی آهان راستی جمعه ها علاوه بر تخم مرغ یه دونه گوجه فرنگی هم از میوه فروشی کنار سوپرمارکت دودر میکرد که مثلا جمعه ها املت بخوره.
یکی دیگه هم اینه که برادرش خیلی کله گنده س. بهش گفته بود تو فقط دیپلم بگیر من بهترین کار رو برات ردیف میکنم خدمت هم کفالت مادرشو میگرفت براش .... ولی این مجتبی دیپلم که نتونست بگیره هیچی از مدرسه اخراجم شد. جریان اخراجش هم این بود که سه ماه پشت سر هم دیر میرفت. ساعت 9 از خواب پا میشد میرفت مدرسه. هر چی هم مدیر و ناظم تعهد گرفتن ازش درست نشد. تا اینکه یه روز مدیر زنگ تفریح بچه ها رو به صف کرد محتبی رو آورد جلو پرونده شو داد دستش جلو همه بچه ها گفت آقا مجتبی حالا میتونی بری تا آخر عمرت بخوابی... الان فکر کنم شبانه میره....
و آخری هم که دیگه ته خنده س :دی یه موتور براوو درب و داغون خریده بود یه مدت... یادمه ماه رمضون بود. هر شب پا میشد سحری میخورد بعد صبح که از خواب بلند میشد. باک موتور رو پر میکرد بنزین. راه میفتاد 20 30 کیلومتر از شهر دور میشد میرسید به شهر بعدی یه دور دور میدونش میزد دوباره برمیگشت... موقع ظهر می رسید ناهارشو میخورد :دی مثلا میخواست روزه نگیره اینجوری کفاره هم نداشته باشه :دی_________________
دمت گرم چه با حاله این پسر
مگه الان نیست که می گی بودنقل قول:
راستی فکر نکنید دیوانه بود یا مثلا عقب مونده بود. اتفاقا یه پسر خوشگل و خوش تیپی هم بود. خیلی هم با مرام بود. فقط یه کارای عجیب غریبی میکرد. یه بار مرغ یکی از همسایه ها رو دزدید برد پشت خونه شون سرشو برد کباب کرد خورد :دی _
این جور سوژه ای تو محل داشته باشی پیر نمی شی
این هم یه قضیه داره اسمش یادم رفته :14:نقل قول:
و آخری هم که دیگه ته خنده س :دی یه موتور براوو درب و داغون خریده بود یه مدت... یادمه ماه رمضون بود. هر شب پا میشد سحری میخورد بعد صبح که از خواب بلند میشد. باک موتور رو پر میکرد بنزین. راه میفتاد 20 30 کیلومتر از شهر دور میشد میرسید به شهر بعدی یه دور دور میدونش میزد دوباره برمیگشت... موقع ظهر می رسید ناهارشو میخورد :دی مثلا میخواست روزه نگیره اینجوری کفاره هم نداشته باشه :دی
ولی در کل باحاله :31:
الان رفتن از اینجا... دیگه نیستن.نقل قول:
کجا رفتهنقل قول:
الان رفتن از اینجا... دیگه نیستن.
دلتون اومد بزارین بره
حتما داره جای دیگه شاهکار می کنه
رفتن یه محله دیگه... آمارشو دارم چه حرکتایی میکنه :دی
ای ولنقل قول:
امارشو بگیر واسمون بگو حال کنیم
نمیخواستم اینو بگم... خیلی با خودم کلنجار رفتم که نگم ولی نمیشه باید به یه حقیقتی اعتراف کنم :دینقل قول:
این مجتبی همون مجتبی که درموردش گفتم. این خودشه.... خیلی به من اصرار کرد نگم :دی ولی من یه آدم رکی هستم که نمیتونم حقیقت رو پنهان کنم. چیکار کنم اخلاقمه... آخیش... بالاخره گفتم. انگار یه باری از رو دوشم برداشته شد.
ای ولنقل قول:
نمیخواستم اینو بگم... خیلی با خودم کلنجار رفتم که نگم ولی نمیشه باید به یه حقیقتی اعتراف کنم :دی
این مجتبی همون مجتبی که درموردش گفتم. این خودشه.... خیلی به من اصرار کرد نگم :دی ولی من یه آدم رکی هستم که نمیتونم حقیقت رو پنهان کنم. چیکار کنم اخلاقمه... آخیش... بالاخره گفتم. انگار یه باری از رو دوشم برداشته شد.
پس حالا خودش باید از کاراش بگه
نقل قول:
کف میکنییییم!!! :دی
خب پس خودش بیاد تمام سوتیهاشو بگه دیگه!!! :دی:11:
اگه بياد ميزنه رودست وكمن و متاليكا و فرنوش و و........... وبا اختلاف زيادي اول ميشه
خيلي باحاله
نقل قول:نقل قول:نقل قول:ای بابا! حالا بیا و درستش کن! :2:نقل قول:
واسه ما پاپوش درست کردن! من بی تقصیرم ! من فقط اشتباهی بودم :31:
ببینید خودشم گفته اعتراف کرده. نوشته من هرگونه تشابه اسمی رو انکار میکنم. یعنی تشابه اسمی نیست خود خودشه :دینقل قول:
من هر گونه تشابه اسمی رو با این مجتبای شما انکار می کنم
دینگ دینگ اشتباه ارسال شد
مجتبی جان من از تو حمایت میکنم :27:
تو خود مجرم هستی :31:
زود تر اعتراف کن تا ننداختیمت آب خنک بخوری :31:
اره بابا
اگه می گی اون نیستی لااقل چند تا ماجرا سرهم کن بگو
چرا سوتی بازار شده اسپم بازار
بچه این تاپیک خودش رو لبه تیغ ترش هست شما بیشتر کمکش نکنید
لطفا سوتی هاتونو اینجا بتعریفین:11:
برنامه امشب سینماهای تهران و شهرستانها....نقل قول:
لبه تیغ ترش
تو پرو فایلت جواب میدمنقل قول:
این به من حرف بد بدی زد :(((((((
برنامه ي فردا شب سينما خندهنقل قول:
تو پرو فایلت جواب میدم
ديشب sms زدم نبودي ، آيدانقل قول:
این به من حرف بد بدی زد :(((((((
بچه ها مودب باشید وگرنه گوش همتون رو می کنم می دم گربه همسایه بزنه بر بدن :31:
گربه همسايه ما معمولا مماخ نوش جان ميكنه :31:نقل قول: