منظورش ای بوده فکر کنم
اقا ،لیلا یا همون ریحانه فرار کرد...خوب حقم داره بچه....
Printable View
منظورش ای بوده فکر کنم
اقا ،لیلا یا همون ریحانه فرار کرد...خوب حقم داره بچه....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی باحال بود!! اما چرا شیرجه زدی؟ مگه استخره!! :18: تازه متر نکردی ببینی چند متر (یا کیلومتر) پریدی؟! یا زمان نگرفتی؟ :دینقل قول:
باحال بود! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
تاییدیه!:11:نقل قول:
اینم تاییدی! :11:نقل قول:
منم از هردوشون بدم میاد! (تایید!:11:)نقل قول:
ووکمن جون!! بعدم اگه خدا بخواد کیان! :27:نقل قول:
منم همینو میخواستم بگم! (که گفتم):31:نقل قول:
دمت کیلو گرم! (به قول بعضیها!) [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] :11: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
آقایون و خانمها ( لیدیز اند جتلمن ) همه دست به سینه بشینید که اوضاع خیطه... یه سونامی اومده تو متفرقه مواظب باشید این تاپیک رو با خودش نبره....
امروز روز اول مدرسه بود دیگه!! ما هم که گل سرسبد مدرسه سف وسط ایستاده بودیم! بعد یکی از بچه ها اومد شعر بخونه که شعرش اصلا قافیه و ردیف نداشت!! بعد با اعتماد به نفس داشت میخوندش! هی هم بینش مکس میکرد. یه مکس که کرد من طبق عادت قبلی آروم گفتم به به!! بعد دوستای دورم شنیدن و اونا هم هم صدا شدن!!! خیلی باحال شده بود! 3 نفری با صدای بلند میگفتیم به به!! البته ما نشسته بودیم رو زمین که شناسایی نشیم!! کم کم همه بچه های دورمون هی میگفتن به به!!!! صدا هی بلند میشد! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دیگه دختره هم شنید و اینطوری شد: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اما باز خودشو نگه داشت و ما هم از رو نمیرفتیم. بعد هم رفت!
ما پارسال یه مدیر پیر ضد حالی داشتیم که همه از دستش آسی بودن. خیلی اذیتمون میکرد! بعد امروز معاونه اومد سر صف و گفت: متاسفانه خانم نصر باز نشسته شده و رفته. بعد یهو همه دست و سوت کشیدن!!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اینقدر باحال بود! بعد معاونه قرمز شد و آبی! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی هم انگار عصبانی شده بود! بعد گفت: ما که خیلی دلمون براش تنگ میشه! هنوز حرفش تموم نشده بود که همه براش هو کشیدن! من نمیدونم ریشه این قضیه کی بود! اما کار خوبی نبور هر چی بود!! دیگه معاونه انگار کم اورد و گفت: میدونم که همتون ناراحتید!!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به به :دی میبینم که مدرسه ها رو آباد کردید... قدر این دوران رو بدونید که بهترین دورانه خداییش ... مخصوصا سوم دبیرستان که آخرین مرحله آرامش در زندگی انسانه... و بعد از اون دیگه تا آخر عمر روی آرامش فکر و خیال راحت رو نخواهید دید.
lموافقم هنوز هيچي نشده دارن گير ميدننقل قول:
امروز همه بچه ها دور هم جمع شده بوديم امديم فتوا صادر كنيم گفتم اگر در ماه روزه اي كسي رمضون بگيره .... بقيشا بچه ها نذاشتن بگم
نقل قول:
چرا شیرجه زدی !!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه از روش میخوای بپری تو استخر !!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه هو تو هوا دیدم پریدنم تبدیل شده به شیرحه دارم با مخ می رم تو زمین گفتم حالا که تو هوا هستیم یه 2تا آفتاب بالانسی بزنیم اگه خوردیم زمین کم نیاریم ولی نمی دونم چرا ارتفاع یهو کم شد سقوط کردم.نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی باحال بود!! اما چرا شیرجه زدی؟ مگه استخره!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تازه متر نکردی ببینی چند متر (یا کیلومتر) پریدی؟! یا زمان نگرفتی؟ :دی
بعد من خنگ نگو به جای اینکه پامو بدم جلو وقتی می خواستم بپرم دادم عقب بعد هم که با دست خودمو انداختم جلو اوضاع بد تر شد
از بس اینجا سوتی خوندم که آخرش..... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیروز می خواستم زنگ بزنم برای یکی از دوستام(تازه آشنا شدم باهاش)
گوشیمو گرفتم و زنگ زدم واسش، اونور یه آقاهه گوشیو برداشت
آقاهه گفت: سلام خانم فلانی، حال شما؟ خوبین؟ بابا خوین؟!
داشتم از تعجب شاخ در می آووردم که ای خدا این کیه که منو می شناسه!!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتم: ببخشید سمانه جان هستند؟؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آقاهه با تعجب گفت: نه نیستن!!
منم خداحافظی کردم و گوشی و قطع کردم. بعد به شماره ای که گرفته بودم نگاه کردم
دیدم وای ی ی من به جای شماره ی دوستم شماره ی استادمو گرفتم (شماره ها تو گوشیم سیو بودن)
که اتفاقا این استادم از دوستای بابامه ( که منم واسه کارای پروژم براش زنگ می زدم)
خلاصه کلی ضایع شدم رفت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
الان دارم از محل وقوع سوتی میام
رفتم سر کلاس یه 5 دقیقه زود رسیدم اولین ردیف یه پسریی هم سن و سال خودم نشسته بود نشستم پهلوش و سلام واحوال پرسی بعد یکم چرت . پرت بافتم اونم فقط میخندید منم ذوق میکردم که یه رفیق پیدا کردم دق نکنم سر کلاس آخه کلا سه چارتا پسر بودیم بقیه کلاس دختر بودن. خلاصه از هر دری گفتیم اینکه استاد خیلی که زود بیاد نیم ساعتی بی کاریمو تازه یه ربع منبع معرفی میکنه و میگه برید حالا شانس آوردم دری وری نگفتم پسر گفت خوب تخته رو پاک کنیم تو دلم گفتم بابا بشین بچه مثبت تخته که پاک شد اومدم بگم خوب خودتم درس بده یه دفه گفت به نام خدا فلانیم استاد این درس . . . .
تا آخر کلاس فقط تو ذهنم مرور میکردم چرت نگفته باشم. حالا بماند که هراز گاهی دستمو میگرفتم جلو دهنم هو میکردم ببینم بوی سیگار میداده یا نه این ماه رمضونی.
نتایج اخلاقی :
1- سعی کنید در عرض جیک ثانیه با هرکی که میبینید پسر خاله نشید.
2- همیشه فرض رو بر خوب بودن استادتون بزارید و ازش همه جا تعریف کنید حتی اگه خلافش ثابت شد(خدا نکنه البته)
3- زودتر از استاد نرید سر کلاس ( به خدا من بار اولم بود دیگه تکرار نمیشه)
4- قبل کلاس مخصوصا در ماه مبارک مصرف دخانیات ممنوع. روزه نمیگیری نگیر روزه کشی نکن
5- درسته میگن به جوونا بها بدید ولی هرکاری حدی داره آخه نشد که
6- ایندفه بخیر گذشت همیشه باد گل سرخ نمیاره آفرین پسر خوب
سلامنقل قول:
خیلی خندیدم !
امروز توی مدرسه داشتم از پله ها میومدم پایین یکی تپل مپل داشت تند تند میرفت پایین منو خواست بزنه کنار ! چون من قدبلندم نسبت به من قدش کوتاهتر بود هولش دادم خودم رفتم پایین بعد دیدم مدیر مدرسه داره میگه : سلام اقای فلانی چه عجب از این طرفا !
من هم متواری شدم !
سلام
این یه سوتی کوتاه هست که یکی داده ما هم دیدیم و تعریف میکنیم :27:
امروز تو مدرسه بودیم بعد توی حیاط داشتیم با بچه ها حرف میزدیم که یهو دیدیم یکی رفت در رو باز کرد ( در مدرسه ) بعد خودش رفت 2 تا فکر کنم ولی دانش آموز بودن که در زده بودن یکیش اومد توی البته قبلش کلی گفتن بفرمایید ، نه شما بفرمایید و ... که یکیش اومد تو در رو بست :31: بعد منم داشتم میخندادم بعد اون که اومده بود تو متوجه نشد و رفت و بعد یکی از بچه ها رفت و در رو باز کرد
بیچاره اون یکی پرس شده بود وسط در :31: :27:
نیاز به ترجمه !نقل قول:
نقل قول:
واسم پیش اومده خیلی درکت میکنم :19: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یکم اینجا باشی راه میوفتی!!! IQ یکم بکار میفته :31::31::31:نقل قول:
مرسی از همدردیت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
تایید میشه !نقل قول:
به به :دی میبینم که مدرسه ها رو آباد کردید... قدر این دوران رو بدونید که بهترین دورانه خداییش ... مخصوصا سوم دبیرستان که آخرین مرحله آرامش در زندگی انسانه... و بعد از اون دیگه تا آخر عمر روی آرامش فکر و خیال راحت رو نخواهید دید.
منم یه ساعت خاطره روز اول رو نوشتم آخر پاک کردم... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
امروز روز اول مدرسه بود دیگه!! ما هم که گل سرسبد مدرسه سف وسط ایستاده بودیم! بعد یکی از بچه ها اومد شعر بخونه که شعرش اصلا قافیه و ردیف نداشت!! بعد با اعتماد به نفس داشت میخوندش! هی هم بینش مکس میکرد. یه مکس که کرد من طبق عادت قبلی آروم گفتم به به!! بعد دوستای دورم شنیدن و اونا هم هم صدا شدن!!! خیلی باحال شده بود! 3 نفری با صدای بلند میگفتیم به به!! البته ما نشسته بودیم رو زمین که شناسایی نشیم!! کم کم همه بچه های دورمون هی میگفتن به به!!!! صدا هی بلند میشد! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دیگه دختره هم شنید و اینطوری شد: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اما باز خودشو نگه داشت و ما هم از رو نمیرفتیم. بعد هم رفت!
ما پارسال یه مدیر پیر ضد حالی داشتیم که همه از دستش آسی بودن. خیلی اذیتمون میکرد! بعد امروز معاونه اومد سر صف و گفت: متاسفانه خانم نصر باز نشسته شده و رفته. بعد یهو همه دست و سوت کشیدن!!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اینقدر باحال بود! بعد معاونه قرمز شد و آبی! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی هم انگار عصبانی شده بود! بعد گفت: ما که خیلی دلمون براش تنگ میشه! هنوز حرفش تموم نشده بود که همه براش هو کشیدن! من نمیدونم ریشه این قضیه کی بود! اما کار خوبی نبور هر چی بود!! دیگه معاونه انگار کم اورد و گفت: میدونم که همتون ناراحتید!!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جالب بود... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
باشه یه ترجمخ کلی میکنم :31:نقل قول:
نگا مدرسمون زنگ داره واسه در که بیان تو .
2 تا از اولیا ( یعنی ولی اگه متوجه نشدی :31: ) زنگ زدن یکی از بچه ها رفت در رو باز کرد ما هم داشتیم نگاش میکردیم که در باز شد و 2 نفر ( پدر دانش آموزان ) میخواستن بیان تو کلی گفتن بفرما نه شما بفرما و... بعد قرار شد مرد کت شلواریه بیاد تو بعد اومد تو در رو بست :19: و اون یکی خورد به در :31: بعد دیگه یکی از بچه ها رفت در رو باز کرد اون کت شلواریه هم نفهمید چیکار کرده :13:
خب حالا متوجه شدی ؟ :10: :46:
پیشنهاد میکنم حتما" حتما" این تاپیک را ببینید پر از سوتیه:
کد:http://forum.p30world.com/showthread.php?t=263893
امروز 3 مهر هست و شهادت حضرت علی 1 مهر بود
ایرانسل امروز SMS داده که : شهادت مظلومانه حضرت امیرالمومنین بر عموم شیعیان تسلیت باد :16:
یه سوتی دیگه از ایرانسل که کلیک ( click ) رو اینجوری نوشته بود : ( kilik ) :16:
در ضمن اس ام اس رو دارمش اگه خواستین عکس بگیرم بزارم براتون تا باور کنید ؟ :13:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شکستن قلف سی دینقل قول:
آره واسه منم همیشه دیر میرسه :41:نقل قول:
این kilik رو منم دیدم :31:
برا منم یک همچین اتفاقی افتاده البته با اس ام اسنقل قول:
دوستم تازه سیم کارت خرید بود شمارشو داد منم شماره آخرشو اشتباهی زده بودم یعنی 7 بوده من دستم خورده بوده به شماره کناریش.:18:
بعد هم هر روز بهش پیام میدادم اینم جواب نمیداد منم فحش و این چیزا هم براش میفرستادم :27:که مرتیکه برای چی جواب نمیدی.(از همون موقع ها هم یکی هی از تلفن عمومی زنگ میزد به شمارم منم میگفتم این دیگه کیه مزاحم ما شده.:41: )تا اینکه یک بار که دوستم زنگ زد، به مغزم فشار آوردم دیدم که اسمش نمیوفته و فقط شمارشه
گفتم این چرا اینجوریه شاید گوشیم خراب شده . دیگه با کلی زور زدن فهمیدم شماره رو اشتباه وارد کردم
اون بنده خدا که پیامام بحش میرسیده خوبه چیزی نگفته بیچاره.اون مزاحم تلفنی هم همونی بوده که من بحش پیام میزدم:31:
یادمه سال دوم دبیرستان بودیم و تازه تو اون مدرسه اومده بودیم. همون هفته های اول سال بود که یکی از بچه ها از کنار کار گاه یکی از رشته ها یک چیزی پیدا کرد . یک قطعه از یک چیزی بود نمیدونم چی بود. بعد یک پسره قد کوتاه اومده بود و بهش گیر داده بود که این مال کارگاه ما هست و بدش به من. اونم نمیداد و می گفت نمیخوام مگه تو کی هست و این چیزا و چند تا فحشم بهش داد:31: بعد یک دفعه یک پسره از تو کار گاه اومد بیرون و گفت آقای فلانی بیاید فلانی کارتون داره . بعد متوجه شدیم که اینم معلمشونه.:31: ما هم که فهمیدیم کلی به اون پسره خندیدم و اون بدبخت هم سرخ شده بود. این معلمه قدش کوتاه بود و یک قیافه بچه گانه داشت و ریش و سبیلهاشم از ته زده بود اصلا فهمیده نمیشد که این بزرگه:31: اونم فکر کرده بود یکی از دانش آموزاست و اون قطعه رو نمیداد.:18:نقل قول:
میخواستم همینو بگم! :11:نقل قول:
خسته نباشی! چرا آخه؟نقل قول:
مرسی! :11:نقل قول:
منم اینا رو دیدم اتفاقا! :31:نقل قول:
اقا ما از طرف مدرسه با بچه ها رفته بودیم اردو.شب بود ما که نمی خوابیدیم ، گفتیم نذاریم هیچکسی بخوابه.ما تو کوپه قطار 5 نفر بودیم.2 نفر که یکیش من بودم داوطلب شدیم که بریم در همه کوپه ها رو بزنیم.ساعت 3 نصف شب بود.رفتیم به در همه کوپه ها مشت زدیم زود برگشتیم تو کوپه که بروبچ ضایمون کردن و در و بستن:41::19:
حالا ما مونده بودیم پشت در:41:رفیقم پرید تو دستشویی.حالا من مونده بود.زود در کوپه بقلی باز کردم رفتم تو ، چشمتون روز بد نبینه معلم فیزیکمون نشسته بود رو تختش داشت با عصبانیت منو نگاه می کرد:4::47::evil2::grrr::angry:منم مث بچه اینجوری شده بودم : :18::sad::blush::whistle:سرمو انداختم پایین مث بچه ادم رفتم تو کوپمون ، ایندفه بچه ها رام دادن:31:ولی بعدش با بچه ها خیلی خندیدیم.:10::21::27:اون یکی هم پا برهنه از دستشویی اومد بیرون که تو راه معلم دینیمون بهش گیر داد و اون بدتر تنبیه شد.:31:
با سلام
بعد از گذشت چند وقت و بعضی از دوستان که بهم امید دادن که سوتی بدم (:31:) ما هم با کوشش و پشتکاری که داشتیم . . . . ( حس توضیح نیست:31: )
آقا ما از موقعی که رفتیم مدرسه نمونه در شعبه ی 2 کلاس بسر بردیم تا حالا که میخوایم بریم ( امسال که فینیش شد ) و کلاسمون خنک ، سبک و بی ظرفیت ترین کلاس بود :31:
من که زیاد فضول نبودم ولی در جو محترم کلاس که قرار گرفتیم از بین رفتیم ( لـــاف )
این معاون و کلا تیم مدیریت از همون اول با کلاس ما نا سازگاری داشتند(برعکس) خلاصه بریم سر سوتی:31: روز دوم مدرسه معاون تحدید کرد که 2 سال باهاتون کاری نداشتم ولی امسال فقط منتظر یه فرصت واسه بیرون کردن چند نفر هستم . . . . :19:
آقا معاون رفت و آخرین زنگ که داشتیم برگشت که باهامون صحبت کنه ( شاید آدم شیم البته به اصرار مدیر ) دید کلاس و صندلی ها چپکی هستند و مستقیم نیست اونم اومد میز رو کشید جلو تخته و روبرو کلاس خلاصه یه 15 مین تحدید کرد و یکی اومد کارش داشت و رفت
بعد تا این رفت ما بلند شدیم شروع به متلک انداختن و پیاده روی در کلاس شدیم. سر بیکاری با بچه ها اومدیم میز رو کشیدیم سر جاش بعد دیدیم تخته پاک کن رو میزه ( ما هم 3 ماه فوتبال نزده بودیم:31:) انداختیمش رو پا و شوت و خلاصه تخته پاک کن پاره شد :21:
بعد گفتیم یکم اوضاع خطریه اومدیم فیض آخری رو نصیب خودمون کنیم شوت آخری شدیم معاون پشتمون سبز (:2:)شد :18::19:
بعد گفت چرا اینطور کردی و از این حرفا ما هم ضایع شدیم خـــــوفـنـــاکــــــ . . . . . :41:
خـــدا عــاقبتمون رو بــخیــر کــنـه:11:
سوتی های کامپیوتری
لیستی از احمقانه ترین سؤالاتی کاربران کامپیوتری یا اینترنتی شرکت بریتیش تله کامه که توسط مشاوراناین شرکت تهیه شده است.به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه مترو برخی از اینسؤالات آن قدر خنده دار است که خود سؤال کنندگان پس از فهمیدن اشتباه خودبه احمقانه بودن آن اعتراف کرده اند. و این لیست احمقانه به شرح زیراست...!
کاربر:کامپیوتر می گوید هر کلیدی را (any keys) فشار دهید اما من نمی توانم دکمه any را روی کیبوردم پیدا کنم!!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:من نمی توانم کانال های تلویزیون را با مونیتورم عوض کنم!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم می توانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:اینترنت من کار نمی کند؟
مشاور:مودم را وصل کرده اید ، همه سیم های کامپیوتر را چک کرده اید؟
کاربر:نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده ام!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:پسر 14 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم.
مشاور:رمز آن را فراموش کرده؟
کاربر:نه آن را به من نمی گوید چون با من لج کرده
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:لطفا روی My Computer ،کلیک کنید.
کاربر:من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:مشکل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است که روی دستگاهتان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است)
کاربر:اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می کنم من را ببیند؟!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:ماوس پد من سیم ندارد!
مشاور:من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد.
کاربر:پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=در مورد دیگر نیز مرکز مشاوره مایکروسافت در انگلیس لیستی از سوال های ابلهانه مشتریانش را این گونه منتشر کرده است.
مشاور:چه نوع کامپیوتری دارید؟
کاربر:یک کامپیوتر سفید...
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مشاور:سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
کاربر: آره ولی اون واقعاً گیر کرده
مشاور:این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم...
کاربر: نه... صبر کن... من هنوز نذاشتمش تو درایو... هنوز روی میزمه.. ببخشید...
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
کاربر: سمت چپ شما یا سمت چپ من؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
کاربر: سلام... من نمی تونم پرینت کنم.
مشاور:میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و...
کاربر: گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر: سلام،عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنممیگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلویمانیتور گذاشتم ، اماکامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه...
کاربر: من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم...
مشاور:آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
کاربر: نه.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
کاربر: یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده.
مشاور:و الآن F8 رو بزنین.
کاربر: کار نمی کنه.
مشاور:دقیقاً چه کار کردین؟
کاربر: من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر: کیبورد من دیگه کار نمی کنه.
مشاور:مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
کاربر: نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مشاور:کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید.
کاربر: باشه.
مشاور:کیبورد با شما اومد؟
کاربر: بله
مشاور:این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
کاربر: چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه... اون یکی کار می کنه!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست.
کاربر: اون 7 هم با حروف بزرگه؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه...
مشاور:شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
کاربر: بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مشاور:میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
کاربر: پنج تا ستاره.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
کاربر: Netscape
مشاور:اون برنامه آنتی ویروس نیست.
کاربر: اوه، ببخشید... Internet Explorer
کاربر: من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
کاربر: عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مشاور:آآه...؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
کاربر: من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:چه کمکی از من برمیاد؟
کاربر: من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم.
مشاور:خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
کاربر: خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟
-------------
گفتم بخونین حال کنین
دمت گرم
اینو خیلی حال کردم[
نقل قول:
مشاور:روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
کاربر: سلام... من نمی تونم پرینت کنم.
مشاور:میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و...
کاربر: گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!
قدیمی.... ......... ..................
نقل قول:
کاربر:کامپیوتر می گوید هر کلیدی را (any keys) فشار دهید اما من نمی توانم دکمه any را روی کیبوردم پیدا کنم!!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:من نمی توانم کانال های تلویزیون را با مونیتورم عوض کنم!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم می توانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:اینترنت من کار نمی کند؟
مشاور:مودم را وصل کرده اید ، همه سیم های کامپیوتر را چک کرده اید؟
کاربر:نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده ام!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:پسر 14 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم.
مشاور:رمز آن را فراموش کرده؟
کاربر:نه آن را به من نمی گوید چون با من لج کرده
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:لطفا روی My Computer ،کلیک کنید.
کاربر:من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:مشکل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است که روی دستگاهتان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است)
کاربر:اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می کنم من را ببیند؟!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:ماوس پد من سیم ندارد!
مشاور:من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد.
کاربر:پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
در مورد دیگر نیز مرکز مشاوره مایکروسافت در انگلیس لیستی از سوال های ابلهانه مشتریانش را این گونه منتشر کرده است.
مشاور:چه نوع کامپیوتری دارید؟
کاربر:یک کامپیوتر سفید...
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر:سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مشاور:سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
کاربر: آره ولی اون واقعاً گیر کرده
مشاور:این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم...
کاربر: نه... صبر کن... من هنوز نذاشتمش تو درایو... هنوز روی میزمه.. ببخشید...
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
کاربر: سمت چپ شما یا سمت چپ من؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
کاربر: سلام... من نمی تونم پرینت کنم.
مشاور:میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و...
کاربر: گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر: سلام،عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنممیگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلویمانیتور گذاشتم ، اماکامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه...
کاربر: من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم...
مشاور:آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
کاربر: نه.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
کاربر: یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده.
مشاور:و الآن F8 رو بزنین.
کاربر: کار نمی کنه.
مشاور:دقیقاً چه کار کردین؟
کاربر: من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاربر: کیبورد من دیگه کار نمی کنه.
مشاور:مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
کاربر: نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مشاور:کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید.
کاربر: باشه.
مشاور:کیبورد با شما اومد؟
کاربر: بله
مشاور:این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
کاربر: چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه... اون یکی کار می کنه!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست.
کاربر: اون 7 هم با حروف بزرگه؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه...
مشاور:شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
کاربر: بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مشاور:میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
کاربر: پنج تا ستاره.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
کاربر: Netscape
مشاور:اون برنامه آنتی ویروس نیست.
کاربر: اوه، ببخشید... Internet Explorer
کاربر: من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
کاربر: عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مشاور:آآه...؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
کاربر: من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مشاور:چه کمکی از من برمیاد؟
کاربر: من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم.
مشاور:خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
کاربر: خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟
احتمالا این کاربرا در رشته کوه های هیمالیا مسکون هستند.
سلام این چیه
البته ببخشین اگه جاش اینجا نیست
من تو هر صفحه پی سی میرم از این ها میاد .همش درباره دولت نوشته
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این یه ویروسه بسیار زیباست :دی در یک جمله بهت گفتم. البته ویروس که نه یه worm اینترنتیه. هیچ مشکلی برای سیستمت ایجاد نمیکنه فقط پیام های سیاسی میده دیگه. کاش سیستم منم از اینا میگرفت :دینقل قول:
چه با حاله
دمش گرم
میشه یه کاری کرد این ویروسه کشته نشه
این مطلب خیلی قدیمیه و مربوط به زمانی میشه که ویندوز 98 (اگر اشتباه نکنم) تازه اومده بود.نقل قول:
هر سال هم نقل قول میشه و برای عده ای جدید به نظر میرسه.
آره رو سیستم 2 تا از اقوام هم این اومده بود خیلی باحال بود :31:
من میخواستم در مورد بنی امیه تحقیق کنم بعد اینو دیدم مال همین ویروسه بود رفتم سیو کردم بردم واسه معلم :16:
از همه ی دوستان معذرت میخوام اگه قدیمی یا تکراری بود
ببخشین [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
داشتم رد میشدم .. ! :31: اومدم هم اولین سوتی زندگیم رو تعریف کنم !! هم بابت تاپیکم عذر خواهی کنم اصلا قصد رقابت با اینجا رو نداشتیم !! :31: منظورم تاپیک [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ست !! که هم شده بود سوتی خودمون هم جمعی از برو بچز !! دیدم وسط کار اوضاع سوتی جوره یه نظر سنجی هم اضافش کردم !! ( نظر سنجی از اول نبود فکر نکنید همه چی از اول پیش بینی شده بود !! :31: )
ولی عجب چیزی بود کلی خندیدیم هر کی یه پست ول میکرد یه سوتی پشتش بود ! !
بزار ووکمن بیاد بهش میگم ازت شکایت کنه :دینقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاه کاره ادمین سکوریتی سایت ست 98
اینم لینک صفحه البته اگه درستش نکرده باشه :
کد:http://forum.-----.net/showthread.php?p=236936#post236936
یه توضیح قبل از گفتن سوتی امروز : ما یه همسایه ای داریم که یه مادر و پسر هستن. اسم پسره مجتبی و در نوع خودش اعجوبه ست. اینکه میگم اعجوبه شاید فکر کنید نابغه ای چیزی باشه ولی نه منظور من این بود که از بیخ این بشر داغونه... اینم بگم 24 سال سنشه و فکر کنم هنوز داره سوم راهنمایی میخونه. کلا مخش معیوبه. دیوانه نیست روانیه :دی حالا اینا رو گفتم شاید با خودتون بگید این چه جور آدمیه بزارید چند تا مثال بزنم براتون از کاراش... مثلا یه بار مادرش رفته بود مسافرت و ما خونه اینا تلپ بودیم صبح شد سفره پهن کردیم صبحانه خوردیم. اومدیم سفره رو جمع کنیم یهو مجتبی داد زد نههههههه ... هر کی به سفره دست بزنه دهنشو سرویس میکنم. من حال میکنم سفره همینطوری باز بمونه. هر کاری کردیم راضی نشد گفت همینطوری باشه.... این یکی. . دومی اینکه یه بار دیگه خونه شون بودیم 4 5 نفر میشدیم داشتیم فیلم نگاه میکردیم. ما هممون دراز کشیده بودیم طوریکه پاهامون سمت تلویزیون بود. این مجتبی اومد از آشپزخونه دید جا نیست واسه این اومد به صورت افقی خوابید رو ما 4 نفر یعنی مثلا ما 4 نفر اینجوری بودیم |||| اون اینجوری بود --- هر چه قدر زدیمش پرتش کردیم اونور جا براش درست کردیم گفت نه من باید همینطوری فیلم ببینم ... سومی رو هم بگم ... یه بار یکی از دوستاش تازه از دوست دخترش یه ساعت گرون قیمت هدیه گرفته بود. من و مجتبی و چند تا از بچه ها همینطوری سر خیابون وایساده بودیم که این پسره اومد و با ما سلام علیک کرد. بعد به مجتبی گفت که این ساعت رو هدیه گرفتم و فلان قد قیمتشه.... مجتبی گفت راست میگی بده ببینم چجوریه... پسره هم باز کرد داد دستش این مجتبی هم یهو ساعت رو با تمام قدرت کوبید به دیوار فقط همینقدر بگم زن همسایه با خاک انداز جمعش کرد.... بزارید آخریش رو هم بگم تا این روانی رو بیشتر بشناسید . یه بار ماشین برادرش رو دودر کرده بود مثلا... حالا ماشین چی بود پیکان مدل 47 درب و داغون تازه اون هیچی به تمام بچه های کوچه هم گفته بود بیاید بریم دور بزنیم. خلاصه 7 8 نفری نشستیم تو ماشین من سمت در بودم در که کاملا باز بود یعنی خراب بود بسته نمیشد با یه دست درو نگه داشته بودم با یه دست دیگه گردن بغل دستی رو گرفته بودم که بعدا فهمیدم داشت خفه میشد چون من نصف تنم از پنجره ماشین بیرون بود نمیدیدم داره خفه میشه. خلاصه جونم براتون بگه با اون وضعیت اسفناک در حالیکه صدای نوار قادری تا آخر بلند بود و کیفیت در حد رادیوی ترانزیستوری رفتیم تو شهر.... منم که کلا بیرون ماشین بودم و همه دوست آشنا و رفیق مارو دیدن و مدتها سوژه بودیم. اونروز با اون وضعیت این آقا مجتبی یه حرکتی کرد که آبرومون کاملا رفت. 45 بار دور میدون اصلی شهر با ماشین چرخید هر چی اصرار کردیم آقا بی خیال شو ول کن نبود حالا با اون ماشین قراضه اون صدای نوار و ..... آخرش همه مغازه دارها تو پیاده رو ایستاده بودن و مارو به هم دیگه نشون میدادن .... خوب خیلی طولانی شد . با این مجتبی که آشنا شدید حالا سوتی رو مینویسم :دی
سوتیش این بود که اون موقع ها تازه ساب سون اومده بودن و منم که خیلی حال میکردم باهاش و تمام زیر و بمش رو در آورده بودم ( توضیح اینکه ساب سون یه تروجانه که باهاش میتونی کنترل کامپیوتر قربانی رو در اختیار بگیری ) خلاصه ما فایل سرورش رو ساختیمو اومدیم تو نت... ای دیمو باز کردم دیدم چند نفری آن هستن. داشتم فکر میکردم کیو اغفال کنم که در همین حین دیدم مجتبی آن شد. با خودم گفتم خودشه :دی با یه ای دی دختر بهش پی ام دادم. یه ربع طول کشید تا بفهمه که طرفش دختره... بعد از اینکه فهمید دیدم همش بوس و گل میفرسته :دی هیچی نمی نوشتا فقط بوس میفرستاد ( میگم روانیه میگید نه ) بعد بهش گفتم میخوای عکسمو ببینی. گفت آره ... گفتم پس میفرستم برات. خلاصه فایل رو فرستادم و اون هم براحتی سیو و اجرا کرد و از اونجا که اصلا نمیدونست آنتی ویروس یعنی چی چه برسه به اینکه رو سیستمش نصب باشه همه چیز به خوبی پیش رفت. دقایقی بعد من کارم شروع شد :دی اول یه اسکرین از صفحه دسکتاپش گرفتم بعد سی دی رامش رو میاوردم بیرون میدادم تو :دی موس رو تکون میدادم و .... بعد یهو دیدم پی ام داد. نوشت خیلی خوشگل بودی عزیزم پشتش هم 50 تا بوس فرستاد. من دیدم نه این با این چیزا آدم بشو نیست زدم کلا سیستمش رو شات دان کردم.... خودمم دیس کانکت شدم. غروبش اومدم بیرون دیدم این مجتبی تکیه داده به دیوار و داره فکر میکنه. رفتم جلو دیدم داره زیرلب با خودش حرف میزنه. میگه : اگه عکس بود پس چرا هیچی نیومد. پس چی بود. چرا برق رفت سیستم خاموش شد... همینطوری داشت توهم میزد و از خودش سوال میپرسید.... گفتم مجتبی چی شده ؟ گفت برو دنبال کارت تو مسائل خصوصی من دخالت نکن :دی.... تا چند روزی تو خودش بود....