ميشه از چشم تو پرسيد، راه کهکشون ِ نورُ
ميشه با دشت تو فهميد، معنی پل عبورُ
اگه دوری، اگه نيستی، نفس فرياد من باش
تا ابد، تا تهِ دنيا، تا هميشه ياد من باش
Printable View
ميشه از چشم تو پرسيد، راه کهکشون ِ نورُ
ميشه با دشت تو فهميد، معنی پل عبورُ
اگه دوری، اگه نيستی، نفس فرياد من باش
تا ابد، تا تهِ دنيا، تا هميشه ياد من باش
شمع داني به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت اي عاشق بيچاره فراموش شوي... سوخت پروانه ولي خوب جوابش را داد گفت طولي نكشد تو نيز خاموش شوي
شعرهای همیشه بهار قشنگه (البته به نظر من) .
همیشه بهار جان چه جوری میشه شعرهای کاملتو دریافت کرد؟ به خصوص شعری که توی پست11173 نوشته بودی.
فکر کنم یه تاپیکم با عنوان شعرهای درخواستی باید زد،البته اگه نباشه...
ماشالله چه سریع به هم دیگه جواب میدید ... و شعری که توی پست 11181 گذاشتی و...
شب دل شکسته وتنهای
یکمی خستگی ودستپاچگی
خانه ساکت چراغ خاموش
صدای بارونو بادروی پشته بوم
نیست نگاهی حداقل یک صدائی
نیست وفائی حداقل یکذره صفائی
عکس تو غربت چشمات
سیاهی شبو موهات
دل توهو کوچکی دنیام
فکر منو بزرگی رویات
سلام دوست عزيز ممنونم از نظرت ولي من هنوز شعر هاي كاملشو پيدا نكردم.پيدا كه كردم برات ميزارم.نقل قول:
با تشكر
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دام زيرا تجربه كردم ... تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست.... تنهايي را دوست دارم زيرا.... در كلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار كشيدنم را پنهان خواهم كرد
دووم بيارنقل قول:
دلم گرفته،تو شهر خودم غريبم
ايكاش نميومدم،نمي دونم چه مرگم شده
سرما استخوانم را نوازش مي كند
قهقة مردي كه در كنارم ايستاده
اعصابم رو داغون كرده،دلم مي خواد خفش كنم
تاريكي و سرما هم بهم پوزخند مي زنن
خدايا اينا يعني چي؟
صدايي نجوا كنان گفت :
تاريك ترين زمان شب
قبل از طلوع آفتاب
دووم بيار،دم صبحه
دلم مي خواد بخوابم
نبايد بخوابم،يخ مي زنم
نبا يد بخو ابم
مثل اينكه مي دونستي ؛ عشقمون رو به غروبه
رفتي و غروب تموم شد ؛ حالا چشمام بي فروغه
راستي شعرام و مي خوني ؟ يا كه وقتش و نداري؟
يادمه بهم مي گفتي ؛ واسه من شعري نداري؟
بيا قابلي نداره ؛ اخرين هديه ياره
من و بايد تو ببخشي ؛ اين يكي اسمي نداره
هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباى تورا / هرگز نمى گيرد كسى در قلب من جاى تورا
اي كاش اسطوره بودم
تا باران سرد پاييز بر سر جويهايم شبنم حسرت ببارد
اي كاش شبنم بودم
تا گلهاي خواب آلوده عشق را براي ديدن تو بيدار مي كردم
اي كاش بيدار نبودم
تا مرگ عزيزان از دست رفته را تا قيامت نمي ديدم
اي كاش قيامت بودم
تا تمام كساني را كه در دنيا ازهم دور بودند را به هم مي رساندم
فعلا خداحافظ
منو ببخش عزيزم اگر دلي شكستم
اگر كه مثل شبنم رو گونههات نشستم
منو ببخش عزيزم براي عاشقيهام
اگر اسير عشقم يا تو رو ميپرستم
ديشب هراس خوابم اي نازنين تو بودي
از شرم ديدن تو چشمان خود نبستم
سزاي جرم من نيست جز شرم بينهايت
در پيش قلب پاكت اي بهترين كه هستم؟
جان و دلم ستاندي در شوق و شرم رويا
يك ماه پاك و زيبا، من هم گلي به دستم
گفتار حق چنين بود وقتي كه از تو گفتم
ترسم كه پيش چشمش حاشا كني كه هستم
شاعر مهرآذين