من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد
شما لطف داري آقا جلال
Printable View
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد
شما لطف داري آقا جلال
دور از مادر دور از پدر !
آه از همه تلختر دور از یار بودن.
کسی که غربت و رنجهایش را کشیده میداند
شبهای بی خوابی و دلتنگی عشق را
کیست که دلش برای
پدر و مادر و خواهر تنگ نشود
و تلختر از همه دوری از یار بودن
ودر حسرتش مردن است
تو را به جان نفس هاي نرم كبوتران هره نشين
بيا و امشب را
بي واسطه ي سكسكه هاي گريه كنارم باش
مگر چه مي شود
يكبار بي پوشش پرده ي باران تماشايت كنم ؟
ها ؟
چه مي شود ؟
شعر قشنگیهنقل قول:
کیست که دلش برای
پدر و مادر و خواهر تنگ نشود...
در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
مرسی
يادت ؟ اي باد من ز دل برده
من گرفتم لطيف ، چون شبنم
هم درخشان و پاك ، چون باران
چه كنند اين دو ، اي بهشت جوان
با يكي برگ پير و پژمرده ؟
سلام:
اسم تاپیک چی میشه؟
همچنان باران مي بارد
همچنان اشک از چشم من
کوچه ها هنوز خلوت و بي رهگذر
و نگاهم خيره به پيچ کوچه
خانه تاريک و تار
عصري حزن انگيز
غروبي سرخ و پر اشک
سرمازده و سياه پوش تمام بي کسي هايم
بي رمق
نقد اشعار
یک تاپیک اخه با این نام بوده اما کسی تا حالا توش نقدی انجام نداده
امروز یک پست اولیه در مورد قوانین می زنیم و بعد شروع می کنیم
قناعت مي كنم با درد چون درمان نمييابم
تحمّل ميكنم با زخم چون مرهم نميبينم
پایان جان من با هیچ حرفی مشکل ندارم
بی رمق اخر رو ندیدم
مردي نبود فتاده را پاي زدن
گر دست فتاده ايي بگيري مردي
دمت گرم محمد آقاي گل
ولي بدن انسان روزانه به 8 ساعت خواب نياز دارد:46:
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
یک پنجره که دست های کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم
سرشار میکند
و میشود از آنجا
خورشید را به غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافیست
سلام
دوباره ی
اگه افسردگی گرفتم نگید چرا؟
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که میرويی
امروز که بازارت پرجوش خريدار است
درياب و بنه گنجی از مايه نيکويی
مگه ی بده
چشم پایان جان