چیز بد یعنی چی ؟نقل قول:
پست ها درباره سوتی نبود . انحراف بحث .
ممنون
Printable View
چیز بد یعنی چی ؟نقل قول:
پست ها درباره سوتی نبود . انحراف بحث .
ممنون
آخی خیالم راحت شد... اسم بابک رو که دیدم گفتم الان تاپیک قفول شده ... بچه ها خطر از بیخ گوشمون گذشت. احتیاط کنید ... مراعات کنید.
The First Time I Tried To Connect To Internet
این سوتی که براتون تعریف میکنم عین واقعیته اولش میگم که بعدش مثل بقیه افرادی که براشون تعریف کردم نگین : " دروغ میگی!"
صحنه اول
مکان : مدرسمون
زمان : 10 و خورده ای
من : میگما چجوری باید به اینترنت وصل بشی؟
دوستم: خوب یه کارت میخری بعد کانکشن میسازی و وصل میشی؟
من: چجوری کانکشن بسازم؟
دوستم : نمیدونم من داداشم برام ساخته.
من : طوری نیست خودم یه کاریش میکنم
من: اونوقت این کارت رو باید کجای کامپیوتر بزنم؟
دوستم(:18:) : مگه کارت تلفنه؟
من: چطور مگه؟
دوستم : با یوزر نیم و پسورد کارته واصل میشی؟
من: خوب حالا:31:
دوستم : نه جون من فکر کردی باید کجای کامپیوتر بزنی؟
من : نخندیا ، توی فلاپی درایو
صحنه دوم
مکان : کافی نت فلان
زمان : 5 و خورده ای (شاید یه ذره این ور اونورتر باشه)
من: سلام خانم کارت اینترنت دارید؟
خانم : بله چند ساعته؟
من: حداقلش چند ساعتس؟
خانم : دو ساعته بفرمائید
من: اونوقت اینو باید چیکارش کنم؟
خانم (با بی حوصلگی) : توش نوشته
صحنه سوم
مکان : خونمون
زمان : حدودا! بین 9 تا 10 شب
خواهرم: این چیه دیگه؟
من : این کارت اینترنته
خواهرم: خوب وصل شو ببینم
من: باشه
من (تو دلم) : خوب خانمه گفت توش نوشته .
من: اه این که هیچی ننوشته دو تا کلمه نوشته با یه شماره تلفن حالا چه خاکی تو سرم بریزم نه نباید جلو خواهرم کم بیارم
پس از حدود دو ساعت زور زدن برای ساخت کانکشن
من: آخیش بالاخره کانکشن ساختم ..... خاک بر سر من این سه تا رو باید اینجا میزدم
مودم: بیب بیب بیب (بوق اشغالی)
بعد از یک ساعت
مودم: دی دی دی دی .................. خیخخخخخخخخخخخخخ قیق قو خیخ (صدای چندش آور مودم)
من : اه یه بار گرفت اون هم خراب بود
تا ساعت 12 شب ==> من: نه فایده نداره بیخیال میشم
خواهرم : بابا خوب برو از یکی بپرس
من: نه واسم افت کلاس داره
صحنه چهارم
مکان: همون خونمون
زمان: چند دقیقه مونده به سحر
خواهرم: نشد؟
من : نه همش یا اشغاله یا ارور میده
مودم : دی دی دی دی
من : وای دستشوییم گرفت برم بعد بیام ادامه بدم
بعد از مدتی.....
من : eh این که وصل شد
(( و آنجا بود که دوزاری من افتاد که اون صدای گوش خراش صدای اتصال به اینترنت بوده است))The End
آره منم تقریبا یه همچین سوتیی داده بودم قبلنا ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
صحنه چهارم
مکان: همون خونمون
زمان: چند دقیقه مونده به سحر
خواهرم: نشد؟
من : نه همش یا اشغاله یا ارور میده
مودم : دی دی دی دی
من : وای دستشوییم گرفت برم بعد بیام ادامه بدم
بعد از مدتی.....
من : eh این که وصل شد
(( و آنجا بود که دوزاری من افتاد که اون صدای گوش خراش صدای اتصال به اینترنت بوده است))
کارتو که خریدم .. . اومدم خونه و کانکشن ساختم
بعد ...
یوزر و پسشو زدم ... . بعدش دیدم یه پنجره ی کوچیک میاد که فقط یه گزینه ی cancel داره و بس ...
منم رو همون کلیک می کردمو تا یه روز همینجوری فک می کردم اشکال از کارته ؟!!! (عجب IQ ی ؟! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
MER 29+1 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همش چاخانه:21::21::31:نقل قول:
نمره ی خوبیه !نقل قول:
Beny-Nvidia
17
ولی همش سوتی نیست فکر کنم !
سوتی یکی از فامیلامون.این فامیلمون پرستاره می گفت یه بار دکتر به من گفت این آمپول و بِکش(یعنی بکش تو سرنگ)اینم قاطی کرده بوده اونروز گفته با چی ؟ با ترازو؟
----------------------
یه بار دیگه داداشم افتاده بود رو دور گیجی، مامانم بهش گفت برو گاز خاموش کن.داداشم : گا؟گاز چیه؟گاز کجاست؟
--
ببخشید اگه بی مزه بود
این سوتی برای یکی از همکلاسی های دوره راهنمایی من اتفاق افتاده بود!
ما تو مدرسه مون،وقتی سر صف وایمیستادیم،همیشه بعد از صلوات میگفتیم:"و عجل فرجهم"!
.
.
.
یه روز این دوستم با خونوادش رفته بود سینما،یه خورده پخش فیلم طول کشید یه نفر گفت:
یه صلوات بفرستین!
می گفت حواسم نبود یه دفعه بعد از صلوات بلند گفتم:..........و عجل فرجهم.............!!!!!!!!!!!!
.
.
.
فقط هم من بودم که اینو گفتم،یه دفعه همه برگشتن ببینن کی بوده؟؟؟ همونجا چراغهای سینما خاموش شد و شانس آوردم هیچ کس ندید من بودم:5:
من نمیدونم چرا هر کاری می کنم سوتی ازم در نمیاد !!! :31:
دوستان مرحمت کنند یه کمکی به ما بکنند .
ممنون میشیم.
سوتی های کوتاه اینجانب :
فکر کنم تکراری باشه :
-یکی تولدم رو بهم تبریک گفت منم گفتم : ممنون تولد شما هم مبارک باشه !:41:
-توی بانک رفتم پیش یه کارمند دیگه (حواسم نبود اشتباهی رفتم) که با پارتی بازی کارمو زود راه بندازه . یک ساعت شجره نامه مو واسش توضیح و تفصیل دادم بیچاره حق داشت چپ چپ نگاه می کرد !:31:
این کمتر شبیه سوتیه تا سوتی :
-در دوران طفولیت با سرعت 120 تا با دوچرخه داشتم می رفتم ته کوچه ... لازم به توضیحه که ته کوچه ی ما در تمام ساعات روز مملو از خانم هایی بود که دور هم نشسته بودنو سبزی پاک می کردن ... بعد ناگهان کنترل دوچرخه از دستم در رفت ! بزارید صحنه رو از دور واستون توصیف کنم :
اینجانب بعد از کنده شدن از روی زین دوچرخه ، همچنان که به انتهای کوچه نزدیک می شدم در هوا معلق هم می زدم . :31:دوچرخه نیز پشت سر من معلق میزد و پیش می آمد ! :5: خلاصه بعد از طی مصافتی بطول 20-30 متر ، منو دوچرخه از حرکت ایستادیم .
یه دقیقه طول کشید تا تونستم خودمو جمع و جور کنم و وایسم . بعد از اینکه تونستم وایسم دورو برمو نگاه کردمو دیدم که همه ی خانوم های ته کوچه دارن اینجوری نگام می کنن : :18:
منم برگشتم رو به اونا گفتم : هیچیم نشده به خدا ! تا یکم خاطر مخدششون رو تسلی داده باشم :27:
بعد هم سریع جنازه ی چرخ رو ورداشتم و از صحنه متواری شدم :31:
میبخشید اگه بی مزه بودن . یکم تمرین کنم سوتی های خوبی میدم :31:
یعنی شما بلد نیستین اینترنت کانکت کنین؟ :18: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
سوتی bahareh655 را خوندم یاد یه سوتی از خودم افتادم:
سال 42که من در دوران طفولیت بسر میبردم یه بار برای شرکت در دسته ی عزاداری توی مسجد جمع بودیم. اون مداحه اون زمان میخواست قبل از رفتن به خیابون توی مسجد نطق کنه. یادمه یکی از جمله هاش این بود:
آیا اگه ما جای کوفیان بودیم میتوانستیم چنین کاری با امام حسین بکنیم؟
من هم بلند و به حالت بچه گانه و کشیده گفتم: نــــــــخـــــــــیـــــ ــر !! خود مداحه هم خندش گرفته بود همه مردم هم سرک میکشیدند ببینند کی بود این حرف را زد :دی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
تبریک میگم!:11: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
خوشحالم که چهارم شدم! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
نام کاربري
پست ها
WooKMaN
294
M.etallic.A
291
Man Hunter
132
frnsh
125
هر وقت خواستی دوباره سکته کنی به منم بگو منم همراهیت کنم! (مثل الان!:18:):31:نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] : یعنی: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
به جمع ما خوش آمدی!!!:11: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
با اینکه 2 روز نبودم اما هیچ سوتی یافت نشد!:19::18:
دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.
جدی :27:نقل قول:
راستی بگو بیاد جنرال بزنیم ...
راستش گفتی رضا اشنا در اومد :10:
ازش بپرس تو مسابقات C&C 3
11 نشده بود ؟:10:
نگفتی بزارید دستتونو ببوسم ؟ گذاشت ؟نقل قول:
من اصولا میام اینجا میخونم و میخندم کمتر شده پست بدم ( 2 3 بار :31: )نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.
این باحال بود
2 3 بار سوتی نوشتیم کسی خوشش نیومد :41: ایندفعه هم میگیم ولی دیگه اینجا پیدامون نمیشه( چاخان دادم در حد پارالمپیک :31:) :
آقا با اجازتون این تابستونه علاقه ی ما به موسیقی زیادی گل کرد که نمیشه جمعش کرد تا ساعت 12 1 شب صدای سپیکر کلس ( خیلی بلنده )
بعد یه روز مامانم رفت بیرون بعد ما اومدیم تو این فرصت فیض صدای فول رو ببریم بعد همینطور داشتیم واسه خودمون گوش میکردیم ییهویی دیدم 1 2 ساعت شد کسی نیمد ( فک کنم همه آخرش رو فهمیدن ) رفتیم چراغ دمه در رو روشن کنم دیدم مامانم دراز کشیده بعد دویدم ضبط کم کردم. خوشبختانه خطر از بیخ گوشمون گذشت
من با اجازتون وقتی میرم تو حس موزیک پوزیک دیگه در آوردنش مثل جدا کردن ایناست:10:
عادت کردم وقتی میخوام برم اتاق بغلی پیش مامان بابا چای بخورم یا چیز دیگه صدا رو بلند میکنم که فیض لازمه رو اوجا هم ببریم:5:
چون من سایت موزیک دارم موزیک هایی که فک می کنم میترکونه رو خواه یا نا خواه باید دانلود کنم بعد همشم قاطی پاطی میریزم یه فایل
بعد ما مثل همیشه پلی زدیم و رفتیم تو حس صدام زدن بیا چای یا چیزی بخور واسه عصرونه. صداشو بلند کردیم رفتیم واسه چای بسکوییت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] . بعد ما داشتیم از اونور از تی وی میخندیدیم از اینور فاز موزیک میگرفتیم:21: بعد یهو شنیدم پلیر با کمال بد شانسی من فرمودند:
این ورژن 2 دیس ساسی مانکنه . . . . :18:
خودتون که از محتوای دیس و بشقاب ( :31: ) خبر دارید چای انداختیم ( سریع گذاشتیم زمین) رفتیم واسه موزیکه قطعش کردم شانس اوردم زیاد گندش در نیمد :42:
بد نبودنقل قول:
تمرین کنی و به حرفهای استادان گرام! گوش کنی پیشرفتم میکنی:27:
دیروز توی خونه نشسته بودم داشتم آهنگ گوش میدادم که یه دفعه صدای زنگ در خونه اومد ما هم هیچوقت نمیرفتیم در رو باز کنیم دیروز غیرتمون گل کرد رفتیم دم در،در رو باز کردم یه آقایی بود با بابام کار داشت گفت بابات خونه است من هم گفتم آره یه لحظه گوشی خدمتتون:31::31::31:
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...
جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
بسی خندیدیم و گرخیدیم :21:نقل قول:
دمت گرم ! کیان کیوان و ... هر چی که هستی :دینقل قول:
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...
جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
خیلی خندیدم :دی
بسی خندیدیم!نقل قول:
دمتون جیز:27:
نقل قول:
آقا عالی بود :10::46::27::11::40:
اقا حال کردم دمت گرم.منم یه دوست دارم تو همین مایه ها خیلی جدی به معلما تیکه مینداخت.یه بار معلم ازش برسید خصوصیات قاضی چیه؟اینم گفت : باید سیبیل داشته باشه.:31:نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...
جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
دمت گرم با این دوست باحالت
واییییییییییییییییییییییی یی عجب چیزی بودنقل قول:
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...
جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
ایول مردیم بسکه خندیدیم
نقل قول:
:27::27::27:
بابا انقدر نقل قول نکنید !!!
من دیشب رفتم مهمونی ولی سوتی ندادم ، اگرم دادم خودم نفهمیدم ،
فقط به ××× بد جوری گیر دادم آخر سر دوتاشون گفتن ، ××× ( برای جلوگیری از انحراف دوستان ، همچنین زنده ماندن اینجانب همچنین ) ×××
ولی پس فردا رو بچسب ، اصل سوتی دادنه ، میام براتون تعریف میکنم :دی
اون پست ههم که شصت نفر نقل قول کردن کار استاد سوتی باز و عزیزمونه هم فوق العاده بود ، کلی حال کردم ، ایکاش من بودم میرفتم رو خط احمدی نژاد با این رفیق باحالت کل مینداختم :دی
من نخندیدم ولی حال کردم ! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
از این دوستا کم پیدا میشن !
از دستش ندی ؟ ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی باحال بود!! :27: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
پیشرفت میکنی! :11: (من استعداد میبینم!:31:)نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی قشنگ بود!! چند وقت بود سوتی خیلی خنده دار نخونده بودم! دمت کیلوگرم! (به قول یکی!)نقل قول:
کاش نصیب ما هم میشد!! واقعا هم جک متحرکه!! :27::21:نقل قول:
2 تا سوتی بیمزه:
سوار ماشین بودیم و من داشتم میروندم!! :31: بعد داداشم گفت بپیچ تو این کوچه و منم پیچیدم. یهو دیدم هر چی ماشینه داره میاد طرفم! :18: یهو به داداشم گفتم چرا اینا اینوری میان؟ گفت: اشکال نداره. حتما کارشون اینوریه دیگه!:27: بهد که رفتیم جلوتر دیدیم ماشینها همه لونوری پارک کردن!!:18: بعد به کم کوچه گشاد شد و من علامت یه طرفه دیدم!!! :18: از اونجایی که من (با این سن) گواهینامه ندارم داداشم تندی جاشو با من عوض کرد!:31:
داشتم با چند تا از دوستام sms بازی میکردم که یهو یه sms بد رو برای بابام فرستادم!:18::19: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (ادامه مطلب رو کاملا بیخیال!!)
همه واسه این سوتی یک نظری دادن! منم اومدم یک چیزی بگم دیگه :31:نقل قول:
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...
جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
راستی این کجاش ســـوتی بود ؟؟؟ :18: بیشتر شبیه داستان میخورد ! :27:
بسی خندیدیم !نقل قول:
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...
جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
بسی عالی ... :دینقل قول:
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...
جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
rezahp2 تو ار Feb2005 تا حالا چی کار می کنی که فقط 41 پست داری ؟نقل قول:
فقط تو متفرقه می چرخی ؟ :قی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بابام بهم گفت برو شلوارم را دادم تنگ كنند برو بگير گفتم رو چشم كليد ماشين را به زور گرفتم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و رفتم اونجا ديدم پسره كه شلوار اينا تنگ ميكنه نيست گفتم برم اونطرف مغازه شايد اونجا باشه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفتم اونور ديدم عده كثيري از مونث الجنس اونجا جمع شدن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به خودم گفتم چه خبره رفتم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] جلو ...........WoW..............ديدم لباس زير زنانه و اين اتو آشغالا حراجه همون جا عرق شرم بر پيشاني ما جاري شد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] يعني اگه فرار نكرده بودم الان تو بيمارستان بودم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] داشتم اون دستما گچ ميگرفتم! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به نقل از يه سايت ديگه :
يه بار سر كلاس نشسته بوديم وخيلي شلوغ ميكرديم يهو معلم كه خيلي عصباني شده بود فرياد زد : اينقدر حرف نزنيد توله سگا من جاي باباتونم!
امروز داشتم تو یه پیاده رو خلوت قدم میزدم. یهو دیدم یکی از پشت سر صدا میکنه عمو... عمو ... منم برگشتم دیدم کسی پشت سرم نیست کله مو اینور اونور چرخوندم ببینم کیه ... جاتون خالی دیدم بالای سرم طبقه اول یه آپارتمان از پنجره یه دختره خوشگل وایساده کنار پنجره.... گفتم جون دلم بفرمایید... دیدم میخنده... بعد یه بچه رو بغل کرد آورد لب پنجره به بچه گفت ایناهاش عمو رو نگا کن اگه شیطونی کنی به عمو میگم دعوات کنه... و بعدش من ترجیح دادم به قدم زدنم ادامه بدم.
امروز بای تا ساعت 2 می رفتم آموزشگاه رانندگی تا ساعت 1:59 داشتم Most Wanted بازی می کردم.
پدرجان هم گیر داد که برو.دیرت میشه.همون موقع پلیس گذاشت دنبالم دیرم هم شده بود دیگه پلیس ما رو گرفت و ماشین 30000 توقیف شد.
رفتم آموزشگاه که منشیه پرونده رو تیک بزنه دیدم داره می خنده!!!
گفتم چی شده؟
گفت چرا زود تشریف اوردین الان ساعت 1 است!!مگه نمی دونید ساعتا رو کشیدن عقب!!!
بازم داشت میخندید.
می خواستم بگم من الان 30000 باختم تو داری می خندی باید.....
یارو گفت امروز شما 10 امین نفرین که سوتی دادین.
منم اومدم بیرون که بیشتر از این ضایع نشه.