-
نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست
بشنو از دل ، دل حریم کبریاست
نی بسوزد خاک و خاکستر شود
دل بسوزد خانه ی دلبر شود
-
شبي به دست من از شوق سيب دادي تو
نگو كه چشم و دلم را فريب دادي تو
تو آشناي دل خسته ام نبودي حيف
و درد را به دل اين غريب دادي تو.
-
من ازین غفلت
معصوم تو ,ای شعله ی پاک
بیشتر سوزم دندان به جگر می فشرم
منشین با من, با من منشین
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده من
چه جنونی ,چه نیازی,چه غمی ست؟
-
حلالم کن اگر دوری اگر دورم
اگر با گریه می خندم حلالم کن که مجبورم
نگو عادت کنم بی تو که میدونی نمی تونم
که می دونی نفس هامو به دیدار تو مدیونم
_____________________________________________
وحشت از عشق که نه ترسم از فاصله هاست
وحشت از غصه که نه ترسم از خاتمه هاست
ترس بیهوده ندارم صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست
کوله باری پر از هیچ که بر شانه هاست
گله از دست کسی نیست مقصر دل دیوانه ماست
-
تا سقف خانهام ابرست روی هم
باران، کنار دست من
اینجا نشسته است
از واژههای مِه زده امشب لبالبم.
-
زندگی کردنِ من مردنِ تدریجی بود
آن چه جان کند تنم عمر حسابش کردم
-
نامههای این مردم را بخوان...
پیامکهاشان را چک کن...
توی خانهشان مامور بگذار اصلا!...
بلکه بفهمی...
که غم دارند...
که اندوه میخورند!!...
-
همونطور كه شايد گفتم قبلا آدم خيلي مذهبي اي ! نيستم ... اما حال و هواي اين شعر كه مزين شده به صداي داريوش اقبالي من رو به ياد حضرت محمد انداخت:
مرد پاسدار شرق ... معني جاودانه ي حجاز
خاك اگر خنده كرد و گندم داد از تو بود اي بزرگ باران ساز
اي رسول بزرگ رستاخيز ... دست حق بهترين سلاح توست
فاتح پاك در زمان جاري ... رخش تاريخ ذوالجنان توست ...
مرد اسطوره اي شعر من ... مخمل قلب من لباس توست ...
با كتاب ترانه هاي من ... نه قصيده غزل سپاس توست ...
-
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!
ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!!
-
خستهامــــــــــــ
از زمین و از زمان؛
مرا
۷ ِ کوچکی بکشـــــــــ
در آسمانـــــــ...