اشاره به برداشت شخصی از یک مسیله میتونع داشته باشه یا بی تفاوتیه تمسخر آمیز نسبت به وقایع مهم پیرامون.نقل قول:
Printable View
اشاره به برداشت شخصی از یک مسیله میتونع داشته باشه یا بی تفاوتیه تمسخر آمیز نسبت به وقایع مهم پیرامون.نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به نظر من چند تا ترجمه می تونه داشته باشه این تصویر.
می تونه در مورد بی مسئولیتی صحبت کنه و در همین حال می تونه در مورد مسئولیت پذیری زیاد صحبت کنه !
بی مسئولیتی از این نظر که می بینه کسی داره غرق میشه و اهمیت نمیده ولی مسئولیت پذیری زیاد از این نظر که شخصی که بیرون از دریا هست زیر دست شخص داخل قایق هست و همیشه باید بهش احترام بزاره ( هر چند شخص داخل دریا هم داره احترام میزاره ) بخاطر همین با اینکه داره غرق میشه هم از احترام گذاشتن دست بر نمی داره. میشه این برداشت رو داشت که افراط خوب نیست و تفریط هم خوب نیست.
شاید هم بشه گفت این شخصی که بیرون وایساده آینه شخص درون دریا هست از این نظر که از هر دست بدی از همون دست هم می گیری.
نقل قول:سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
.
نظر ادبی شد .:n01:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جماعتی که فقط ظواهر یک ایدئولوژی خاص رو درک کردن و از عمق نظریات اون چیزی نمیدونن
این جماعت در مواقع حساس فقط به همون ظواهر توجه میکنند...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از منظر فردی که داره غرق میشه میتونیم بگیم وفاداری تا آخرین لحظه، حفظ آرمانها به قیمت فدا شدن!
از منظر فرد مقابل میشه گفت فریفتن اشخاص تا آخرین لحظه ! (میبینه داره غرق میشه اما همچنان تایید و همراهیش میکنه)
یا القای یک نوع طرز فکر خاص با تعطیل کردن مغز طرف بطوریکه متوجه نیست با اینکار جونش رو هم از دست میده
عاقبت خودشه
نقل قول:
نمیدونم چقدر برای خرید به هایپر مارکت ها یا فروشگاه های بزرگ که توش مواد غذایی و پوشاک و .... فراوان هست رفتین.
انسان ناخودآگاه با حجم عظیمی از کالا روبرو میشه، نوشیدنی های رنگارنگ، تکنولوژی های جدید، همه جا روشنه، نور پردازی و دکوراسیون مدرن و پر زرق و برقه، مسئولینش شیک و پیک هستن و اکثرا خانم هایی جوان که لبخند بر لب دارن.
اکثر مردم در چنین وضعیتی میخوان همه این کالاهارو داشته باشن و جمع کنن و جمع کنن و جمع کنن و .... :n26:
وسوسه میشیم که هرچه بیشتر از آنچه صاحب فروشگاه بزرگ به ما عرضه میکند داشته باشیم حتی چیزای غیرضروری، غافل از اینکه در حال استعمار شدن و دچار مصرف زدگی شدن هستیم.
نقل قول:
این متن رو از کتاب گرفتم و اینجا میزارم :
هر گاه یک جامعه به هر دلیل ارزش های فکری و میراث فرهنگی خویش را نادیده بگیرد و به ارزش های بیگانه چشم بدوزد احساس خواهد کرد که برای حیات و دوام خود به حمایت دیگران نیازمند است.
دوستان من اینجا نظرمو درباره عکس گفتم نه اینکه با فرهنگ ؛ تزلزلات فرهنگی یا خودباختگی های فرهنگی و همچنین اصل مزیت های نسبی در مورد تولید کالا و مسایلی از این قبیل موافقت یا حتی مخالفتی ابراز کنم این عکس این متن رو یاد من انداخت .:n16:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تفکر محدود و بسته به واسطه دانش کم و افق های دورتر ،دید بازتر به واسطه مطالعه بیشتر
یجورایی هم میشه گفت :هرکه بامش بیش برفش بیشتر!اونی که بامش بیش هست بیشتر درگیر خواهد بود...
:n01:
ریاضی ، علوم ، تئوری موسیقی ، ادیان جهان . چهار اسمی که روی کتاب ها نوشته شده . در دست فرد بالا دفتری میبینم که میخواد دیده هاشو یاد داشت کنه.
فرد پایین فقط 1 کتاب رو در بن مایه ی خودش داره . کاش می نوشت ... ولی خب همه می دونم اون تک کتاب ها کدوم ها هستن .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
علم و دانش قدرت هست و دیوار محدودیت ها رو کنار میزنه، در نتیجه فرد دیدی وسیعتر و مهم تر از اون واقعی از پدیده هایی پیدا میکنه.
اشتباه نکنیم! فرد سمت چپی که بر روی یک کتاب که اشاره به کتاب مقدس داره ایستاده اینطور نیست که نبینه بلکه فکر میکنه داره میبینه و تراژدی مسئله اینه. لازم به ذکر هست که فرد دوم خیلی واضح داره به عبادت میپردازه (به شیوه ی یهودی) و اشاره به افراد مذهبی داره.
نقل قول:
سمت چپ :
یکی از پیروان مکاتب ارزشی که سرشون رو به دیوار شفا دهنده ای، ضریحی چیزی میچسبونن و راز و نیاز میکنن، با همون تک کتاب مقدسی که دارن !!!
دقت کنید زیر پای نفر چپ فقط یک کتاب هست و کله اش هم تو دیوار مقدسه !!!
سمت راست :
از کسی که کتابخانه دارد و کتاب های زیادی می خواند نترس، از کسی بترس که تنها یک کتاب دارد و آن را مقدس می پندارد !!
یه چیز جدید هم کشف کردم و خودم عکسشو میکس کردم، واقعا چه رازی هست بین دیوار و تک کتابی !!!!
و حالا که فکرشو میکنم احساس میکنم کسی که این رو به دیوار بودن رو اختراع کرده واقعا ته دلش چقدر میخندیده و چقدر خوشحال بوده که مردمو سر کار گذاشته !
این عکس جالب منو یاد دوران کودکی انداخت که کمبات4 سگا بازی میکردیم و اولش نوشته بود :
KNOWLEDGE IS POWER
نقل قول:
سلام.
من رو یاد این ضرب المثل میندازه ...
علم چندان که بیشتر خوانی ... چون عمل در تو نیست نادانی (سمت راستی). شاید توجه کرده باشید گاها میشه به اون چیزی که میخوایم بدون تحمل سختی های بیهوده برسیم:n01: گاها میبینیم افرادی رو که تلاش های بسیاری میکنن برای رسیدن به یه هدف ... کتابای زیادی مطالعه میکنند دانشگاه های خوب میرن ... اما چند تا سعدی و حافظ ! آلبرت انشتین ! برتراندراسل و فارابی و نیوتون از توی این ها در میاد؟
این شعر زیبا منو یاد یه چیزی انداخت ...نقل قول:
علم چندان که بیشتر خوانی ... چون عمل در تو نیست نادانی
شاید سمت چپی دیوار و سوراخ کرده :n02:
نقل قول:محتوای مخفی: ...
در مکانی ظلمات و دوده گرفته که به تسخیر آسمان خراش ها درآمده، رهگذران انعکاس آسمان آبی رو در رنگ ریخته شده نظاره گر شدند. این عکسو میشه به نوعی ورژن بصری ترانه goodbye blue sky پینک فلوید دونست.
شعری هست از مرحوم سهراب سپهری، به نظرم به این عکس میخوره :نقل قول:
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ، پرشی دارد اندازه عشق، زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
.
.
.
من در این تصویر تقابل این سه عنصر مهم زندگی رو میبینم، تقابل مرگ و عشق و عادت.
انسانی مُرده است، اما کسی به او توجه نداره چون مرگ و دیدن جنازه در این شهر سیاه، عادت شده.
اما در رنگی که بر این سیاهی ریخته، پرنده های آسمانی نمایان شدن و جرقه عشقی غیر عادی برای دیگران زده شده و حالا که عادی نیست به تماشای آن مشغولند.
این تصویر اینو نشون میده که مردم دیگه از رنگ خون و ظلم خسته شدن و همه به دنبال رنگ آسمان و پرواز آزادی وصلح هستند.نقل قول:
ولی یادشون رفته این صلح و آزادی رو اون نقاشی به وجور آورده که در همون نزدیکی کسی به یادش نیست!
ومردن آخرین نقاش یعنی دیگه بعد از این کسی نیست که رنگ زندگی به شهر سیاه وعبوث انسان ها بزنه!
نقل قول:
توجه به فرعیات ... و فراموشی اصل موضوع. . .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قربانی آزادی---->>اشاره به فردی که روی زمین به قیمت تصویرگری آزادی مرده است!
((یاد این شعر میفتم : گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی...))
نقل قول:
دو تفسیر رو در این عکس میبینم:
1) مرگ ها اینقدر زیاد شده، که دیدن مرگی تازه برای مردم تازگی ندارد، به طوری که صحنه ی مرگ عادی شده و شاید دیدن سطل رنگی ریخته بر روی زمین نسبتا متفاوت تر از دیدن انسانی مرده است.
2) اگه دقت کنید، رنگی که روی زمین ریخته، مملو از عکس پرندگان سفیده، پرنده ی سفید یه نوع نماد آزادیه. این عکس یه نوع نگاه انتقادی داره به ممنوعیت آزادی و انسانی که در راه رسیدن به آزادی نیست و نابود شده.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یعنی کتاب انسان رو به بالای قله های علم میبره وباعث پیشرفت انسان میشه.
ولی تلوزیون وبرنامه هاش چون چشم آدم رو تسخیر میکنن پس پای علم آموزی انسان رو ازش میگیرن وفلجش میکنن.(البته نه فلج به معنای ظاهری بلکه ذهن او رو فلج میکنه که دیگه در فکر صعود ورسیدن به دانش نیست)
البته به سختی که در راه مطالعه باید کشیده بشه هم اشاره داره چون فردی که داره بالا میره عصایی به دست داره وبه سختی بالا میره ولی افرادی که جلوی تلوزیون هستن چاق وخیلی سرخوشن وهیچ زحمتی نمیکشن!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خب مشخصه که کتاب (ها) و خواندن آنها پله هایی هستند که با بالا رفتن از این پله ها میشه به اوج قله رسید.
و مسلما پیمودن مسیر رسیدن به اوج سخته.
حالا با توجه به این هیچکدوم از این سه نفر سمت راست معلول نیستند، میشه این تابلوی معلولین رو معلول ذهنی (کودن) هم تلقی کرد.
یا گفت افرادی که به اصطلاح پای رفتن ندارند، افرادی که ظاهر سالمی دارند ولی تنبل و به اصطلاح کودن هستن.
«افراد تنبل فقط تصویر موفقیت (قله) رو میبینند و هیچ وقت به خودشون زحمت بالا رفتن نمیدن.»
نقل قول:
غفلت انسان را همین بس که همتش را در آنچه به کارش نمیآید صرف کند.
« ناشناس »
جمله ی بالا یه نکته ی مهم رو در عکس میگه و اینکه انسان تاوقتی انرژی داره، قدرت و استقامت داره اما وقتی انرژی از بین رفت بی حوصله خواهد شد و هزار مشکل دیگه. اگه دقت کنید کنار جایگاه تلویزیون عکس صندلی و نشستن رو زدن، این تابلو یه نوع نماد راحتیه و نشستن در این تابلو نماد کار بیهوده ای که انرژی بر است گرچه شاید صرف انرژی اون کمتر از بالا رفتن از اون کتاب کوه مانند باشه، اما به مرور زمان انسان خسته میشه و تبدیل میشه به همون فردی که رو صندلی نشسته.
در واقع اون تابلو سرانجام تماشاکنندگان تی وی رو نشون میده. و اون کتاب هم یه نوع قله است که بالا رفتن از اون تقریبا غیر ممکنه اما با بالا رفتن از اون کوهه که زندگی حقیقی انسانی ساخته خواهد شد.
به قول یکی از بزرگان:
شما با خرد میتوانید زندگی را بسازید.
این عکس زندگی رو خلاصه کرده !نقل قول:
.... در تلاش و رسیدن به هدف ،نقل قول:
.... یا تفریح و وابستگی به این وابستگی !
هیچ یک از اختراعات جدید مثل رادیو ... تلویزیون .. اینترنت و... نتونستن حتی ذره ای از ارزش کتاب کم کنن ... بلکه باعث رونق و شکوفایی بیشتر کتاب شدن .نقل قول:
اگر از من بپرسند بهترین دوستت کیست خواهم گفت : کتابم .. کتابم .
شستوشوی مغزی ملت با پروپاگاندا و تبلیغات . تربیت کردن ملت برای تبدیل شدن به کارگران مطیع که به اندازه ی کافی باهوش باشن که دستورات رو درست اجرا کنن اما باهوش تر نباشن که دستورات رو ببرن زیر سوال . اندک افرادی هم که باهوش هستند مجبورن مخفیانه و به دور از احمق ها به راه خودشون ادامه بدن
خلاصه زندگی ما آدم ها (مخصوصا ایرانی ها)نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خام بدم پخته شدم سوختم تا هنر زندگی آموختم!
بیانی از به پختگی رسیدن با گذشت زمان
((کبریت اولیه از محیط تاریک (خامی و نادانی) با گذر زمان به محیط روشن(نشانی از دانایی و کسب تجربه) رسیده اما افسوس که دیگه از خودش چیزی باقی نمانده))
یا
نماد اینکه متاسفانه اینقدر دیر به واقعیت ها (روشنایی ها) میرسیم که دیگه فرصتی برای ادامه نیست!
نقل قول:
پله پله تا ملاقات ارباب!!!!!!!!
دقت کنید کبریت اول سرش کاملا سالم است.
اولین جایی که از کبریت دوم میسوزه سر (مغز) هست و و وقتی مغزش از بین رفت، به مرور جاهای دیگر وجودش هم نفله میشه تا در نهایت به صورت کاملا خاضعانه و چون یک برده دل سوخته، جلوی ارباب عزیز کمر خم میکنه. :n26:
نقل قول:
خمیده پشت از آن دارند پیران جهاندیده / که اندر خاک می جویند ایام جوانی را
اگر ما این کبریت ها رو روند زندگی بدونیم ... خواه ناخواه همه یه روز پیر میشن و ... ( فارغ از کسانی که به هر دلیلی به سن پیری نمیرسن)
مهم این هست که از فرصت زندگی استفاده بهینه و قابل قبول رو ببریم ... تا مثل پیری نشیم که سر خم کرده و غصه جوانی رو میخوره ...
افتادگی آموز اگر طالب فیضینقل قول:
اگر انسان هرچقدر فروتن وبی آلایش(افتاده) باشه بیشتر میتونه به روشنایی وحقیقت دست پیدا کنه!
(باتوجه به اینکه هر چقدر کبریت ها سوخته ترند بیشتر توی سفیدی ونور قرار گرفتن و به حقیقت رسیدن)
و هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند.