-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتگوی سینمایی با ایرج: در تمام دوره کار سینمایی به جای فردین خواندم
استاد ایرجاین گفتگو از کتاب ارزشمند چهره های ماندگار خانم فروغ بهمن پور برگزیده شده است. لازم به گفتن است که فقط بخش هایی از این کتاب که مربوط به سینما بوده است را برای شما انتخاب کرده ام و شما برای خواندن متن کامل گفتگو باید به خود کتاب مراجعه بفرمایید: از استاد ایرج سوال می شود فعالیت های سینمایی شما بخش مهمی از چهره شما را در ذهن مردم را ساخته است، چگونه شد که به سینما راه پیدا کردید؟ زمانی که صدای من از ایستگاه های رادیو پخش می شد خیلی از کارگردانان علاقه نشان دادند که از صدای من برای خوانندگی در فیلم هایشان استفاده کند، من هم بی علاقه نبودم. حدود سال 1330 بود که توسط جواد لشکری به کاگردان فیلم روزنه امید معرفی شدم که در آن فیلم خانم الهه نیز به جای هنرپیشه زن می خواند. ضمنا در تمام دوره کار سینمایی به جای فردین خواندم.
چرا در فیلم سلطان قلبها با زنده یاد فردین مسئله پیدا کردید؟
خیر ما با هم هیچ وقت مسئله نداشتیم بلکه با مرحوم میثاقیه اختلافات مالی پیدا کردم. دقیقا به خطر ندارم من 10000 تومان دستمزد می خواستم و او می خواست 8000 تومان بدهد، همین. بیشتر جریان لج و لجبازی بود.
با کدام یک از آهنگسازان کار می کردید؟
بیشتر آهنگ ها را جعفر پورهاشمی می ساخت، حسین واثقی هم بود. بعضی وقت ها هم با انوشیروان روحانی، حبیب الله بدیعی (گنج قارون) و همایون خرم (یوسف و زلیخا و ...) کار می کردم.
شعر ترانه ها را چه کسانی می سرودند؟
جعفر پور هاشمی اغلب ترانه ها را می سرود ولی دیگران هم مانند تورج نگهبان بودند.
آیا فیلم نامه را می خواندید؟
نه اصلا.
پس چگونه آهنگ را انتخاب می کردید؟
من انتخاب نمی کردم این آهنگساز بود که باید در جریان داستان قرار می گرفت و من فقط آهنگی را که برایم ساخته بودند اجرا می کردم.
آهنگ ها کجا و چگونه ضبط می شد؟
همه بصورت زنده در استودیو طنین (ایران صدای فعلی) ضبط می شد. صدا برداران هم برادران گرجی و کلهر و ... بودند.
هیچ وقت پشت صحنه فیلم برداری هم رفتید؟
چرا، یک بار فیلم چرخ و فلک بود ناهار را مهمان عوامل فیلم بودم، فقط همین.
آیا پیشنهاد بازی در فیلم هم داشتید؟
بله ولی ارتش اجازه این کار را نمی داد و خود من هم بیشتر دوست داشتم ارتباطم از طریق صدایم باشد.
کدام آواز را بیشتر دوست دارید؟
هر اجرایی که مردم بیشتر دوست داشته باشند. مثلا گنج قارون و کوچه مردها مورد علاقه من هستند.
خاطره خاصی دارید؟
در جرین تهیه فیلم امیر ارسلان از 8 صبح تا 9 شب در استودیو پارس یکسره خواندم وقتی کار تمام شد و برای رفتن به خانه حاضر شدم احساس خستگی شدید می کردم بطوریکه تا به خیابان رسیدم از فرط خستگی بیهوش شدم.
خیلی از موسیقی دانان و برخی از مردم دوستدار شما معتقدند که شما نباید در فیلمفارسی آواز می خواندید نظر خودتان چیست؟
این حرفها منطقی نیست. من دوست داشتم که با مردم ارتباط بیشتری داشته باشم ولی چون ارتشی بودم در کاباره نمی توانستم بروم بنابراین سعی کردم فعالیتم در سینما را گسترش بدهم. تصور نمی کنم آواز خواندن در فیلم کار بدی باشد در ضمن مردم هم از این کار من ناراضی نبودند و بعد از اینکه در سینما خواندم محبوبیتم در برنامه های رادیویی بوّیژه گلها بیشتر شد.
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در ارديبهشت ماه سال 1290 خورشيدي در تهران خيابان زرگنده ( قلهك ) ؛ در خانواده يي متعين و صاحب جاه ، به دنيا آمد . پدرش كريم خان بنان الدوله نوري و مادرش دختر شاهزاده محمد تقي ميرزا ركني ( ركن الدوله ) برادر ناصر الدينشاه يا پسر محمد شاه قاجار بود . از شش سالگي بنا به درخواست و توصيه استاد ني داود به خوانندگي و نوازندگي ارگ و پيانو پرداخت و در اين راه از راهنمايي هاي مادرش كه پيانو را بسيار خوب مي نواخت بهره ها گرفت ، اولين استاد او پدرش بود و دومين استاد ، مرحوم ميرزا طاهر ضياء ذاكرين رثايي و سومين استادش مرحوم ناصر سيف بوده اند .
بنان در سال 1321 خوانندگي در راديو را آغاز كرد ، در آن زمان ، شادروان روح اله خالقي مسئوليت موسيقي راد يو را بر عهده داشت ، روزي كه بنان با عبدالعلي وزيري جهت امتحان به راديو مي رود در دفتر روح اله خالقي ، ابوالحسن صبا هم نشسته بوده ، از بنان مي خواهند كه براي ايشان قطعه يي بخواند و او (( در آمد سه گاه )) را آغاز مي كند و صبا هم با ويولون او را همراهي مي كند. هنوز (( در آمد )) تمام نشده بود كه خالقي به صبا مي گويد : (( شما نواختن ويولون را قطع كنيد )) و به بنان اشاره مي كند (( گوشه حصار )) را بخواند و بنان بدون اندك مكثي ، با چنان مهارت و استادي (( در آمد حصار )) را مي خواند و به (( سه گاه )) فرود مي آيد كه روح اله خالقي بي اختيار برخاسته و او را در آغوش گرفته و مي بوسد و آينده وي را در هنر آواز درخشان پيش بيني مي كند .
(( صداي بنان ، بسيار لطيف و شيرين ، زيبا و خوش آهنگ است ، كوتاه مي خواند ولي در همين كوتاهي ، ذوق و هنر بسيار نهفته است ، غلت ها و تحريرهاي او چون رشته مرواريد غلطاني ، به هم پيوسته و مانند آب روان است . من از صداي او مسحور مي شوم ، لذتي بي پايان مي برم كه فوق آن متصور نيست ، تصور نمي كنم خواننده يي به ذوق و لطف و استعداد بنان در قديم داشته باشيم ، و به اين زودي ها هم پيدا كنيم ... بنان در موسيقي ما از گوهر گرانبها هم گرانبها تر است .))
از سال 1321 صداي غلام حسين بنان ، همراه با همكاري عده يي از هنرمندان ديگر از راديو تهران به گوش مردم ايران رسيد و ديري نگذشت كه نام بنان زبانزد همه شد و شيفتگان فراواني در سراسر كشور پيدا كرد . خالقي او را در اركستر انجمن موسيقي شركت داد و با اركستر شماره يك نيز همكاري را شروع كرد و از بدو شروع برنامه هميشه جاويد (( گلهاي جاويدان )) بنا به دعوت استاد ارجمند داود پيرنيا همكاري داشت . بنان در طول فعاليت هنري خود ، حدود 450 آهنگ را اجرا كرد و آنچه كه امتياز مسلم صداي او را پديد مي آورد ، زير و بم ها و تحريرات صداي او است كه مخصوص به خودش مي باشد بنان نه تنها در آواز قديمي و كلاسيك ايران استاد بود ، بلكه در نغمات جديد و مدرن ايران نيز تسلط كامل داشت . تصنيف زيبا و روح پرور (( الهه ناز )) او بهترين معرف اين ادعا مي باشد .
غلامحسين بنان به سال 1315 خورشيدي به سمت بايگان در اداره كل كشاورزي استخدام شد و بعد از چندي به شركت ايران بار كه مركز آن در اهواز بود منتقل گشت . پس از چند سال به معاونت آن اداره منصوب گرديد . در سال 1321 به تهران آمد و بنا به پيشنهاد مرحوم فرخ كه وزير خواربار بود ، به سمت منشي مخصوص وزير به كار پرداخت . بهد از تغيير كابينه ، به اداره كل غله و نان منتقل شد و چندي كفالت اداره دفتر و كارگزيني و مدتي هم مسئوليت تحويل كوپن نان تهران را برعهده داشت . در سال 1332 به پيشنهاد شادروان خالقي به اداره كل هنرهاي زيباي كشور منتقل شد و به استاد آواز هنرستان موسيقي ملي به كار مشغول گرديد و در سال 1334 رئيس شوراي موسيقي راديو شد .غلامحسين بنان از ابتدا در برنامه هاي گلهاي جاويدان و گلهاي رنگارنگ و برگ سبز شركت داشته كه ره آورد اين همكاري ها از اين قرار مي باشد :
گلهاي جاويدان بدون شماره در (( شور )) ، گلهاي جاويدان بدون شماره در (( سه گاه )) ، گلهاي جاويدان بدون شماره در (( همايون )) با سنتور رضا ورزنده ، گلهاي جاويدان شماره 92 در (( بيات ترك و ابو عطا )) ، گلهاي جاويدان شماره 93 در (( شور )) با ويولون استاد مهدي خالدي ، گلهاي جاويدان شماره 98 در (( ابو عطا )) با تار لطف اله مجد ، گلهاي جاويدان شماره 118 در (( ماهور )) با ويولون استاد علي تجويدي و سنتور رضا ورزنده ، گلهاي جاويدان 118مكرر در (( ابو عطا )) با ويولون استاد مهدي خالدي ، گلهاي جاويدان 124 در (( بيات ترك )) ، گلهاي جاويدان شماره 128 در((شوشتري))،گلهاي جاويدان شماره 129 ، گلهاي جاويدان 130 ، گلهاي جاويدان 131 در (( سه گاه ))، گلهاي جاويدان شماره 132 در (( دشتي )) ، گلهاي جاويدان شماره 136 ، گلهاي جاويدان شماره 137 در (( چهار گاه )) با پيانو استاد مرتضي محجوبي و استاد علي تجويدي ، گلهاي جاويدان شماره 138 ، گلهاي جاويدان شماره 139 در (( سه گاه )) با استاد جليل شهناز ، گلهاي جاويدان شماره 143 در (( شور )) ، گلهاي جاويدان شماره 145 در (( شور )) با سنتور رضا ورزنده ، گلهاي رنگارنگ شماره 103 در (( دشتي )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 109 در (( سه گاه )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 126 در (( دشتي )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 134 در (( افشاري )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 136 در (( سه گاه ))، گلهاي رنگارنگ شماره 140 الف در (( افشاري )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 140 ب در (( افشاري ))، گلهاي رنگارنگ شماره ب مكرر ، گلهاي رنگارنگ شماره 149 در (( دشتي )) گلهاي رنگارنگ شماره 171 در (( شور )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 172 در (( شور )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 174 در (( سه گاه )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 176 در (( دشتي )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 190 در (( سه گاه )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 201 در (( ابو عطا )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 205 در (( افشاري )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 210 در (( بو سيلك )) ، گلهاي رنگارنگ 210 ب مكرر در (( بوسيلك ))، گلهاي رنگارنگ 211 در (( سه گاه )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 228 در (( افشاري )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 330در (( دشتي ))، گلهاي رنگارنگ شماره 232 در (( دشتي )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 234 در (( دشتي و ماهور )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 237 در (( ماهور )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 242 در (( شور )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 245 در (( همايون )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 249 در (( شور )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 250 در (( دشتي )) ، گلهاي رنگارنگ بختياري ( محلي ) ، شماره 251 ، گلهاي رنگارنگ شماره 252 در (( همايون )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 254 در (( اصفهان )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 256 در (( شور )) ، گلهاي رنگارنگ شماره 257 در (( ماهور )) گلهاي رنگارنگ شماره 265 در (( اصفهان )) ، برگ سبز شماره 27 در (( سه گاه )) ، برگ سبز شماره 31در (( افشاري )) ، برگ سبز شماره 46 در (( سه گاه )) ، برگ سبز شماره 63 در (( اصفهان )) ، برگ سبز شماره 83 در (( سه گاه )) ، برگ سبز شماره 107 در (( اصفهان )) ، برگ سبز شماره 145 در (( همايون )) و برنامه هاي متعدد و گوناگون ديگري كه از اين خواننده بزرگ و هنرمند به يادگار مانده است .
برنامه هاي متعدد و گوناگون ديگري كه از اين خواننده بزرگ و هنرمند به يادگار مانده است .
غلامحسين بنان مدتها بود كه به ناراحتي جهاز هاضمه مبتلا شده بود از طرف ديگر حنجره اش نيز آمادگي بيان نياز هاي درونيش را نداشت و به همين دليل اندك اندك از خواندن اجتناب ورزيد و از صحنه هنر كناره كشيد و ديگر حدود بيست سال آخر عمر را تقريبا فعاليت چشم گيري نداشت و روز به روز ناراحتي جهاز هاضمه او را بيشتر رنجور مي كرد و متاسفانه كوشش هاي پزشكان و خاصه مراقبت ها و از خود گذشتگي هاي پري بنان همسر وفادار و مهربانش هم موثر نيفتاد و سرانجام در ساعت 7 بعد از ظهر پنجشنبه هشتم اسفند ماه 1364 خورشيدي در بيمارستان ايرانمهر قلهك جهان را بدرود گفت . روانش شاد باد
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پسر خواننده معروف ایرج خواجه امير ي متولد ۷ آبان ماه سال ۱۳۶۳ - تهران دانشجوی مهندسی کامپیوتر
مصاحبه روزنامه جام جم با احسان خواجهامیری
سوال : چرا همه شعرهای این آلبوم را از دکتر یداللهی گرفتهای؟
خواجهامیری: خب، اصلا دلیل شروع آلبوم دوم دکتر یداللهی بود. راستش اصلا قرار نبود این آلبوم به شکل امروزیاش بیاید بیرون. من حدود 2 سال پیش با دکتر تماس گرفتم و از ایشان خواستم شعری در اختیارم بگذارند. ایشان هم شعر «منِ بی تو» را به من دادند و بعدش من را به آقای قاسم جعفری معرفی کردند. با واسطه آقای جعفری، به تیتراژهای تلویزیونی راه پیدا کردم و پخش آن تیتراژها باعث شد مسیر این آلبوم عوض شود.
سوال : کلا چند تا کار مشترک داشتهاید؟یداللهی: به جز توی این آلبوم که 10 کار مشترک داریم، یکی ترانه تیتراژ افتتاحیه سریال «برای آخرین بار» بود که. . .
سوال : تا حالا سراغی از خودت گرفتی توی خلوت. . .؟یداللهی: بله، همان ترانه. یک کار مشترک هم در سریال «لبه تاریکی» داشتیم و یک کار دیگرمان هم مربوط میشد به قضیه ملی شدن صنعت نفت.
سوال : کار مشترک دیگری در دست تهیه ندارید؟خواجهامیری: چرا. تیتراژ سریال «پول کثیف» که به زودی پخش میشود و آن هم از ساختههای قاسم جعفری است، من و دکتر با هم کار کردهایم.
سوال : این با هم کار کردن، به نظرم، یک سکهی دو رویه است. یعنی یک طرفش هماهنگی بیشتر و بیشتر است و طرف دیگرش تکرار و تکرار. قبول ندارید؟خواجهامیری: راستش من فکر میکنم اگر دو یا چند نفر به صورت پیوسته با هم کار کنند، بیشتر به سلیقه و طرز فکر هم آشنا میشوند و کارشان اینطوری تقویت میشود. این آشنایی به نظر من یک اتفاق خوب و مثبت است.یداللهی: البته شرطش این است که این ارتباط بتواند خلاقانه ادامه پیدا کند و از نظر حرفهای هم مشکلی پیش نیاید. یعنی طرفین باید همراهی و همفکری داشته باشند. در این صورت کار، راحت میشود ولی اگر این ارتباط منجر به ایجاد یک فضای یکنواخت بشود و به تکرار بیفتد، بهتر است همکاری قطع شود. متاسفانه چیزی که در موسیقی ما زیاد اتفاق افتاده، این بوده که موارد معدودی که تا مدتی خوب و موفق در کنار هم کار میکردهاند، ناگهان به دلایلی مانند مشکلات مالی یا مسایل دیگر از هم جدا شدهاند.
سوال : حالا از بین کارهای مشترکتان، کدامش را بیشتر میپسندید؟خواجهامیری: هر چی آرزوی خوبه مال تو . . . همان تیتراژ سریال غریبانه.یداللهی: من علاوه بر این کاری که احسان گفت، ترانه «خستهام از لبخند اجباری. . .» را از لحاظ مضمون خیلی دوست دارم. یک کار دیگر هم توی این آلبوم هست که همه اجزایش را دوست دارم واقعا: «کوچه وقتی که نباشی رگ خشکیدهی شهره. . .»
سوال : کار همدیگر را ادیت هم میکنید یا نه؟خواجهامیری:من چنین جسارتی نکردهام و نمیکنم. راستش دکتر جزو معدود ترانهسرایانی است که نه تنها روی ترانهاش حساسیت دارد، بلکه روی ملودی و تنظیم هم وسواس به خرج میدهد. ما با هم راحت کار میکنیم. مثلا گاهی دکتر 3 بیت از کارش را به من میهد و میگوید تو شروع کن تا من بقیهاش را بگویم. گاهی هم پیش میآید که من ملودی کار را عوض میکنم و از دکتر میخواهم با توجه به ملودی جدیدم ترانهاش را عوض کند.یداللهی: خلاصه این که، راحت کار میکنیم با هم. مثلا توی همان سریال «برای آخرین بار» وقتی من ترانهام تمام شد، احسان ملودیاش را عوض کرد و تصمیم گرفت از ترجیع استفاده کند، بعد هم ملودیاش را ساخت و من شنیدم تا این بیت را رویش گذاشتم که: «وقتی دوری، تنهایی نزدیکه/ قلبم بیتو میترسه، تاریکه». یا مثلا در همین کار «پول کثیف» که به زودی پخش میشود، احسان ملودی را عوض کرد و من هم بر مبنای ملودی جدید، دیدم بهتر است دو سه بیت را کنار بگذارم و بر اساس آن ملودی، توی شعرم دست ببرم. به نظرم، وقتی بحث همفکری و همراهی است، دیگر جای مقاومت و این حرفها نیست.خواجهامیری: البته عکسش هم بوده. مثلا در همان ترانه «منِ بیتو»، من کارم تمام شده بود و اصلا کار را خوانده بودم که دکتر از من خواست یکی دو مصراع را عوض کنم و . .
.سوال : احسان! این که آدم، پدرش در یک رشته هنری، چهره موفقی باشد؛ شاید به این ختم بشود که همه موفقیتهایش را به حساب پدرش و ارتباطات او بگذارند. بعضیها از داشتن چنین موقعیتی ناخشنودند. تو خوشحالی از این بابت یا ناراحت؟خواجهامیری: خوشحالم. من همه وجودم از پدرم است. وقتی شروع کردم به کار حرفهای، خیلی سنم کم بود. حتی فکر میکنم اگر کسانی مثل آقای دکتر پیشنهاد همکاری با من را قبول کردند، به خاطر سابقه هنری پدرم بود. یادم هست که در اولین برخوردم با دکتر هم وقتی حرف مسایل مالی شد، ایشان حرفشان را با این جمله شروع کردند که پدرت حق بزرگی به گردن موسیقی دارد و . . . من افتخار میکنم که اغلب اساتید موسیقی این سرزمین، پدرم را به عنوان خوانندهای میشناختند که صدایش شش دانگ و منحصر به فرد بوده است. بنان و شجریان و تاج اصفهانی و خیلیهای دیگر درباره صدای پدرم صحبت کردهاند. من هم در حقیقت شاگرد او بودهام و هر چه یاد گرفتهام از او یاد گرفتهام.یداللهی: البته این حرفها درست است و آن احترام هم به جای خودش محفوظ است اما اصلا روش خواندن احسان فرق دارد. احسان، حنجره را به ارث برده و تحریر را هم پیش پدرش کار کرده ولی الآن دارد توی فضایی میخواند که فضای آوازی پدرش نیست و یک فضای مستقل است. شاید این سایه برای بعضیهای دیگر سنگینی کند اما احسان خودش یک استانداردهایی توی ذهنش دارد و از نظر موسیقی اصلا بلاتکلیف نیست. بسیاری از خوانندهها و آهنگسازان دیگر را دیدهام که بلاتکلیفند و هر پیشنهادی را میپذیرند اما احسان اینطور نیست واقعا.سوال :درباره کارهایت در زمینه آواز و موسیقی، با پدرت مشورت هم میکنی؟خواجهامیری: صد در صد، و خدا را شکر، پدرم هم خیلی سبک خواندنم را دوست دارد. حالا نمیدانم این مربوط به ماجرای همان سوسکی است که از دیوار بالا میرفت و مادرش . . . ( صداها توی صدای خنده گم میشود.)سوال : پدرت ایرادی را هم در کارهایت تذکر داده یا نه؟خواجهامیری: ایرادی که همیشه به من تذکر میدهد این است که زیاد پاپ نخوانم. دوست دارد به سبک آواز ایرانی بخوانم بیشتر.
سوال : خب، تو چرا گوش نمیکنی؟خواجهامیری: چون حس میکنم توی آن سبک، دیگر نمیتوانم از مرزی که پدرم رفته، جلوتر بروم. او و بزرگترها، پرونده آن سبک را با کارهای خوبشان بسته و تکمیل کردهاند.
سوال : دکتر! شما فکر میکنید چرا ترانههایمان دیگر بین مردم جا باز نمیکند، زمزمه نمی شود، نمیماند؟یداللهی: ببینید، این یک سوال اساسی است. ما اصلا چهره نداریم. ستاره نداریم. این بیستارگی فقط گریبان موسیقی را هم نگرفته. ما سالهاست که نه در شعر و نه در خوانندگی و نه در موسیقی، هیچ چهره شاخصی مانند آن چهرههایی که زمانی ظهور کردند و جولان دادند، نداریم دیگر. کنسرت آنچنانی هم که نداریم. حمایت چندانی هم از جانب صدا و سیما وجود ندارد. دیگر فضایی نمیماند برای عرضه شدن. حالا اینها را بگذارید در کنار این مساله که زندگیهایمان هم به شکلی درآمده که عمق روابط عاشقانه و احساسیمان کمتر شده و . . . البته نمیخواهم با این حرفها بگویم که هنرمندان همگی بیتقصیرند. نه! آنها هم تقصیر دارند. به هر حال، هنر را هنرمند تولید میکند و هر تولیدکنندهای باید پاسخگوی کیفیت تولیداتش هم باشد.خواجهامیری:من فکر میکنم با توجه به سختیهای زندگی امروز، موسیقی باید خیلی خاص و استثنایی باشد که اتفاقی برایش بیفتد و ماندگار شود. ضمن این که من معتقدم باید یک زمانی از عرضه اثر بگذرد تا بشود چنین قضاوتی دربارهاش کرد که ماندگار هست یا نیست. البته بحث عرضه شدن کار هم که دکتر اشاره کردند، خیلی مهم است.سوال : یعنی . . .خواجهامیری: یعنی هیچ جایی برای معرفی کارها وجود ندارد. اگر بخواهم اهمیت رسانهها را از این نظر برایتان بگویم، باید بگویم که شصت هفتاد درصد مردم، کارهای موسیقی را از تلویزیون میشنوند و تاثیر تلویزیون خودمان با هیچ رسانه دیگری قابل قیاس نیست اصلا. ده پانزده درصد مردم از طریق روزنامهها و رسانههای نوشتاری با هنرمندان موسیقی و کارهایشان آشنا میشوند و بقیهاش هم دهن به دهن بین مردم میچرخد معمولا.یداللهی: یعنی یک آلبوم موسیقی ممکن است بیاید بیرون و خوب هم باشد ولی تلویزیون خیلی بیتفاوت از کنارش بگذرد. موسیقی، خودش مستقلا هیچ جایی برای تبلیغ موثر ندارد. حتی در حد چیپس و پفک و . . . هم مجالی برای تبلیغ پیدا نمیکند و این، کار را سخت میکند.سوال : پیشنهادتان چیست؟ باید چه کار کرد؟یداللهی: ببینید، مقدار زیادی از فضای رادیو و تلویزیون را موسیقی پر میکند. اما این سیاست موجود، یک جور یک بام و دو هواست. مساله این است که موسیقی تا شنیده نشود به یاد نمیماند و اگر در لحظههای مختلف حضور نداشته باشد، خاطرهای هم نمیماند طبیعتا. بحث خلاقیت هم. . .خواجهامیری: اصلا در یک چارچوب معین مگر چقدر میشود خلاقیت کرد؟ اگر بگویند در یک فضای دو سه متری فوتبال بازی کنید، مگر میشود؟ وقتی توی یک شعر دقیقا بیت شاهکارش در ارشاد حذف میشود، خب شعر به هم میریزد. کار خراب میشود.یداللهی: به نظرم، مساله مهمتر این است که در مورد شعر، تصمیمگیریها یکدست و مشخص نیست. سلیقهای است. وقتی در یک شعر، تمام خط قرمزها و اصولی که باید رعایت میشده، رعایت شده ولی باز به چیزهای دیگر شعر به صورت سلیقهای اشکال میگیرند، خب تمام ذوق آدم از بین میرود. معمولا هم دست گذاشته میشود روی نقطه عطف شعر. به خیلی از کلمات و عباراتی حساسیت نشان داده میشود که مصادیق تصویریاش را در همان فیلم یا سریال میتوانید بارها و بارها ببینید اما همان مفهوم یا همان کلمات را در شعر، اشکال میگیرند.خواجهامیری: این حرف من و دکتر البته شخصی نیست. ما خودمان، خودمان را بارها و بارها ادیت میکنیم و حتی بیشتر از خط قرمزهای معمول، برای خودمان خط قرمز قایلیم. بحث ما برای بقیه هنرمندان است. اگر هیچ نظارت و هیچ وزارت ارشادی هم در میان نبود، باز هم نه من هر شعری را میخواندم و نه دکتر هر شعری را میسرود. ولی میخواهم بگویم چنین فضایی، دست آدم را برای خلق کارهای ماندگار میبندد.یداللهی: بله، اینها در واقع درد دل ما با مسوولان امر است، به عنوان هموطنانی که دغدغههایشان از جنس دغدغههای فرهنگی خودمان است. ما خودمان عمیقا پایبند همان اصولی هستیم که مورد توجه این مسوولان است اما من تصور میکنم همیشه لزومی نیست که کسی بالای سر قشر هنری بایستد و مصلحتها را به این قشر گوشزد کند. هنرمندان مملکت ما بیشترشان توی سالهای انقلاب و جنگ و محاصره اقتصادی در همین مملکت زندگی کردهاند و با استانداردهای جامعه آشنایی دارند. از آن طرف هم میبینیم خیلی از کارهایی که مجوز میگیرد و بیرون میآید، اصلا بیارزش است و مشکل دارد. هم مشکل ساختاری و فنی دارد، هم مشکل محتوایی. حرف من این است که اینطوری ملاک ارزشگذاری معلوم نمیشود. من فقط دلم میخواهد مسئولان مربوطه، این نقصها و مسایل و مشکلات را بدانند و برایش قرار و قانونی بگذارند. به هر حال، برای قانونگذاری باید همه جوانب را سنجید و آخرش هم، هر قانونی که وضع شود، همه باید تابع باشیم.خواجهامیری:من به این مساله اعتقاد دارم که کار خوب، بالاخره خودش را معرفی میکند اما وقتی یک هنرمند یک کار را تولید میکند و آن کار 5 ماه منتظر میماند تا مجوز بگیرد. . .
سوال : 5 ماه؟ واقعا اینقدر طول میکشد؟خواجهامیری: خب، مدت قانونیاش 3 ماه است. حالا اگر 2 تا ایراد و اشکال هم روی کار داشته باشند، دو ماه دیگر عقب میافتد: میشود 5 ماه. الآن کاستهایی هست که سه چهار سال است منتظر مجوز ماندهاند و . . .یداللهی: و در همین شرایط، کسانی را میشنویم که میگویند از بس کاستمان در ارشاد مانده، میخواهیم کارمان را غیرمجاز بدهیم بیرون. یعنی از راه غیرمجاز، معروف میشوند و بعد، کار مجازشان را میدهند بیرون و با اسمشان میفروشند.خواجهامیری: اصلا این قضیه دارد به شکل یک سیستم درمیآید. یعنی بعضیها با این طرز فکر که اگر مارک غیرمجاز به کارشان بخورد، فروشش تضمین میشود؛ میآیند کارشان را بدون مجوز و غیر قانونی مثلا با واسطه سایتهای اینترنتی پخش میکنند و وقتی که توی مردم جا باز کردند و شناخته شدند، آنوقت میآیند مجوز میگیرند روی همان کار یا یک کار دیگر. آنطور که من شنیدهام، حتی تهیهکنندگانی هم الآن هستند که کاستی که قیمتش در شرایط مجاز 10 میلیون است، در وضعیت غیرمجاز حول و حوش 600 هزار تومان میخرند و آن کار را غیر مجاز پخش میکنند و این چرخه معیوب را راه میاندازند.یداللهی: یک مشکل دیگر، مساله کپی رایت است. وقتی به کپی رایت قایل نباشیم، هر آلبومی که بیرون بیاید، بلافاصله رایت میشود و به جای قیمت 2500 تومان، با قیمت 800 تومان به فروش میرسد. این سیستم غیرمجازی هم که احسان اشاره کرد و تا حالا چند نمونهاش را داشتهایم، اگر جلویش گرفته نشود به زودی خودش یک شبکه میشود و . . .خواجهامیری: این خطرات دارد موسیقی ما را واقعا تهدید میکند. شما نگاه کنید، الآن وضعیت به نحوی شده که در مملکت 70 میلیونی ما حتی 100 هزار تا را برای یک کار موسیقی، تیراژ زیادی میدانند. این در حالی است که 4 سال پیش، تیراژها روی یک میلیون بود. توی این شرایط، به سختی میشود کار درخوری تولید کرد. در چنین شرایطی فقط پولدارها میتوانند کار کنند و راه بر بقیه بسته میشود. اگر این امکان، یعنی موسیقی، از جوانان گرفته شود؛ خیلی از این جوانان علاقهمند میروند انرژیشان را در مسیر دیگری که شاید مسیر درستی هم نباشد تخلیه میکنند. ضمن این که توی مسیر موسیقی هم دوباره عقب میافتیم، کما این که الآن از موسیقی ترک و عرب عقب افتادهایم. به نظر من فقط کافی است یک فضایی به وجود بیاید که کارها به دست مخاطب برسد و مخاطب هم قدرت انتخاب داشته باشد. این باعث یک رقابت سالم خواهد شد.یداللهی: بله، همانطور که ما میتوانیم سینمای خوب و قابل توجهی داشته باشیم حتما میتوانیم موسیقی خوب و قابل توجهی هم داشته باشیم اما این، برنامهریزی میخواهد و حمایت.سوال :یعنی هنرمندان در ضعف کارهای امروزی کاملا بیتقصیرند؟یداللهی: نه، به هیچوجه. قبلا هم اشاره کردم که آنها بیتقصیر نیستند. هنرمند باید زمان و زبان جامعهاش را بشناسد. کلامی که مثلا 5 سال پیش جواب میداده الآن شاید دیگر جواب ندهد. من در زمینه کلام می گویم اما شما مطمئن باشید که در سایر زمینهها هم همین طور است. خیلیها میخواهند همان مسیری که موسیقی روز دنیا مطابق آن پیش رفته، در ایران به اجرا در بیاورند. من به آنها میگویم که لزوما نباید این اتفاق بیفتد. ما میتوانیم مستقلا مسیر خودمان را پیدا کنیم و همان مسیر را برویم. شاید نیاز باشد که سرعت تحولات در جامعه هنری ما حتی از دنیا هم بیشتر باشد. ما به عنوان کسانی که در این زمینه کار کردهایم، باید درست و دقیق حرکت کنیم. باید فضای موجود را درک کنیم و برای مخاطبان فعلیمان خوراک فکری مناسبی تدارک ببینیم، بدون این که ذرهای از عمق کارها کم کنیم. اما از آن طرف هم اگر قرار باشد شما کارتان را امروز تولید کنید ولی فروشش دو سال بعد شروع شود، آنوقت از نظر حرفهای و اقتصادی جواب نخواهید گرفت.
سوال : خب، حالا با همه این مسایل و مشکلات باید چه کار کرد؟یداللهی: باید ادامه داد. یک زمانی ما اصلا موسیقی پاپ نداشتیم. اگر ترانهای در مورد بلبل هم گفته میشود، تبدیل میشد به سرود (نه ترانه). ولی الآن به زحمت خیلیها از جمله خشایار اعتمادی و حمایتهای خوب علی معلم دامغانی، این موسیقی در این مملکت ایجاد شده و حالا موسیقی پاپ داریم. تا یک مدتی هم این موسیقی داشت خیلی خوب پیش میرفت. الآن هم اگر یک سری ضوابط و محدودیتهای دست و پا گیر نباشد، موسیقی بهتری خواهیم داشت. ما این همه منفذ داریم: ماهواره، نوار غیرمجاز و . . . من میگویم وقتی همه این پنجرهها باز است، نباید فقط به بستن درها اکتفا کنیم. ما با این کارهایمان فقط داخلیها را تضعیف میکنیم و گرنه مردم آن چیزی را که بخواهند گوش کنند، گوش میکنند حتی اگر اشتباه باشد. مگر ماهواره و نوارهای غیرمجاز در دسترس نیستند؟ آنوقت در همین شرایط، شما میبینید که تولیدات موسیقی صدا و سیما 90 درصدش اتلاف وقت و هزینه است و مردم هم آن را گوش نمیدهند. ما احتیاج به برنامهریزی و قانونگرایی داریم. باید از برخوردهای سلیقهای دور شویم. وقتی با ویدئو یک برخورد مدون و قانونی شد، نتیجهاش این شد که هم ویدئو آزاد شد، هم موسسههای تصویری و جامعه توانستند از مزایایش بهره ببرند. ما الآن با جولان دادن به موسیقیهای پاپ و سنتی درجه سه و هنرمندان درجه سه، داریم زمینه تکرار مکررات را فراهم میکنیم و نتیجهای هم که در داخل جامعه و بین مردم اتفاق میافتد، مشخص و معلوم است. باید ادامه داد، اما سنجیده و فکر شده و قانونمند.
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
استاد کوروش یغمایی در سال 1323 در شاهرود و در خانواده ای به دنیا آمد که بیش از یک سده به ادب و هنر در منطقه کویر مشهور بودند، از جمله این بزرگان یغمای جندقی و حبیب یغمایی از شاعران بنام ایران زمین هستند.زادگاه پدری استاد شهری کویری و زیبا در استان اصفهان بنام خور و بیابانک است که شهری است با مردمانی با فرهنگ که اکثر آنها با شعر و شاعری پیوندی ناگسستنی دارند.خانواده یغمایی در همان سالهای کودکی استاد به تهران آمدند تا کوروش دوران طلایی عمر خود را تا به حال در این شهر سپری کند. پدر استاد وقتی او تنها 8 سال داشت برایش سنتور خرید و کوروش نیز برای احترام به انتخاب خانواده شروع به یادگیری سنتور نمود و حتی به مراحل حرفه ای هم رسید. او در 12 سالگی شروع به نواختن گیتار که همواره علاقه خاصی به آن داشت کرد. نکته جالب در مورد سلطان راک این است که او در هیچ زمینه ای استاد نداشت و خود به تنهایی نواختن را آموخت.استاد دارای مدرک لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه ملی است. او در 20 سالگی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج 3 فرزند بنام های کاوه، کامیل و ساتگین است که هر 3 قدم در راه پدر گذاشتند و امروز از بهترین های موسیقی ایران هستند
شاهکار کامیل
اولین آلبوم کامیل یغمایی فرزند دوم استاد بتازگی به بازار اومده. این آلبوم که " بر فراز ابرها " نام دارد حاوی قطعاتی چون " شبی دیگر "، " ریشه های پائیز "، " آبی "، "تلاش برای ماندن "، " پانیک "، " آنسوی ابدیت " و " روکسی ------ دات کام " است. در این آلبوم کاوه ( برادر کامیل )، فؤاد حجازی، کسری سبکتکین و آرش رادان به عنوان نوازندگان میهمان کامیل رو همراهی کرده اند. البته این آلبوم یکی دو سالی هست که آماده شده اما بدلایلی که خودم هم نمی دونم تا حالا منتشر نشده بود.
این دومین کاری است که در یک ماه اخیر از کامیل می شنویم. از او چند هفته پیش و در آلبوم جدید محمد اصفهانی بنام " برکت " دو آهنگ با نام های " پرنده " و " شب تار " شنیده بودیم که کامیل کار تنظیم و نوازندگی گیتار این دو آهنگ رو بر عهده داشته که اتفاقا هر دوی این آهنگ ها و مخصوصا " شب تار " از بی نظیرترین آثار محمد اصفهانی تا به امروز است.
آغاز دفتر با .....
گل یخ
غم میون دو تا چشمون قشنگت لونه کرده
شب تو موهای سیاهت خونه کرده
دو تا چشمون سیاهت مثه شبهای منه
سیاهی های دو چشمت مثه غمهای منه
وقتی بغض از مژه هام پایین میاد،
بارون میشه سیل غم آبادیمو ویرونه کرده
وقتی با من میمونی تنهاییمو باد می بره
دو تا چشمام بارون شبونه کرده
بهار از دستای من پر زد و رفت
گل یخ توی دلم جوونه کرده
تو اطاقم دارم از تنهایی آتیش می گیرم
ای شکوفه توی این زمونه کرده
چی بخونم جوونیم رفته صدام رفته دیگه
گل یخ توی دلم جوونه کرده
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
محمد اصفهانی
محمد مهدي واعظي در روز چهاردهم تيرماه سال 1345 در تهران و در خيابان 17 شهريور بدنيا آمد . پدربزرگ وي صداي خوبي داشت و به واعظ اصفهاني معروف بود ، بهمين خاطر وي نام هنري اصفهاني را براي خود انتخاب کرد .
تحصيلات
تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در مدرسه علوي تهران به پايان رساند . سپس با شرکت در کنکور سراسري و اخذ رتبه 178 به دانشکده پزشکي دانشگاه علوم پزشکي ايران راه يافت و در سال 1376 در رشته پزشکي موفق به اخذ دکترا شد . وي همزمان با تحصيل علم به کسب هنر نيز اهتمام ورزيد .
قرائت قرآن
وي از اوان کودکي قرائت قرآن کريم را به سه روايت نزد اساتيد وقت آموخته و از شيوه هاي مختلف اين فن به ويژه شيوه استاد "مصطفي اسماعيل" بهره مند شده است . تاکنون در محافل مهم بسياري از حضور دکتر اصفهاني برا ي قرائت قرآن استفاده شده است .
اساتيد او
محمد اصفهاني موسيقي ايراني را با بهره مندي از مکتب استاد محمدرضا شجريان خواننده شهير و با رهنمودهاي اين استاد آواز ايران و شاگرد مبرزش علي جهاندار آموخت . نزد استاد شجريان رديف و موسيقي آوازي را فراگرفت . استاد ديگر او فريدون شهبازيان بود که نزد او تلفيق و تحديد فني در موسيقي کلامي و زيبايي شناسي در الحان موسيقي ملي ايران را آموخت . از ديگر اساتيد او مي توان به همايون خرم و بابک بيات اشاره کرد . او همواره از اساتيد ارجمندش در زمينه موسيقي بخصوص فريدون شهبازيان با تواضع و مهر ياد مي کند .
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يادي از خالق مرغ سحر
موسيقيدانان سنتي ايران كه در فاصله جنبش مشروطيت و نخستين دهه از قرن جاري سر برآورده اند، همه پيش از هر چيز نوازنده بوده اند، هر چند كه گه گاه به سراغ آهنگسازي نيز رفته اند. مهارت هاي فني و گاه شگفتي آور اين نوازندگان، آنچنان جمع شنوندگان را مجذوب خود مي ساخته كه آهنگسازي آنها را غالبا از ياد مي برد ه اند. درويش خان، ارسلان درگاهي، موسي معروفي و حبيب سماعي از اين گونه موسيقيدانان به شمار مي روند. در كنار اينان به چهره برجسته ديگري بر مي خوريم كه استثنايي را پديد آورد ه است: مرتضي خان ني داود. از يك سو رغبت به آهنگسازي در او همپاي شوق نواختن در غليان بوده و از سوي ديگر در ميان پيش درآمدها، چهار مضراب ها، رنگ ها و تصنيف هاي او كه به گفته خودش به دويست فقره بالغ مي شود، يكي از فراگيرترين و پر آوازه ترين تصنيف هاي قرن، مي درخشد، تصنيف برانگيزاننده مرغ سحر كه نام او را براي هميشه در تاريخ موسيقي ايران نگاه خواهد داشت.
اگر چه مي توان شعر مرغ سحر سروده محمد تقي بهار - ملك الشعرا - و سازگاري آن را با آرمان ملي و آزادي جويي مردم، پشتوانه شهرت و ماندگاري آن به شمار آورد، ولي از كاركرد زيبايي آهنگ ني داوود نيز نمي توان و نبايد غافل ماند. كما اينكه بهار متن هاي زيباي ديگري نيز براي پيوند با موسيقي سروده ولي هيچكدام شهرت و تاثير مرغ سحر را پيدا نكرده است.
شعر و آهنگ، در مرغ سحر توانايي بياني همانندي دارند و با دقتي هنرمندانه به هم پيوند خورده اند. موسيقي روان ني داود، زبان كمابيش روشنفكرانه بهار را حتي براي مردم عادي دلپذير و دريافتني ساخته است. جاذبه ماندگار مرغ سحر سبب شده كه پس از نخستين اجرا با صداي ملوك ضرابي و نه آنگونه كه مي گويند، قمرالملوك وزيري، خوانندگان ديگري نيز آن را در بازسازي هاي تازه بخوانند.
كشف بزرگ
مرتضي ني داود در سال ۱۲۷۹ و به روايتي ديگر ۱۲۸۰ خورشيدي در تهران و در خانواد ه اي اهل موسيقي زاده شد. پدرش بالاخان با تار و تنبك آشنايي داشت. مرتضي ابتدا در مدرسه به تحصيل دروس همگاني پرداخت، ولي ده يازده ساله بود كه پدر با دريافت ذوق و علاقه به موسيقي در فرزند، او را به دست استاد معروف زمانه آقاحسينقلي سپرد.
مرتضي خان دو سال نزد آقاحسينقلي و سه سال نزد برجسته ترين شاگرد او، درويش خان، رديف موسيقي سنتي و شيوه تارنوازي را آموخت و آنچنان پيش رفت كه در ختم كلاس درويش توانست تبرزين طلايي، يعني نشاني را كه به شاگردان ممتاز داده مي شد، به دست آورد.
مرتضي خان هنوز بيست سالي بيش نداشت كه خود كلاسي براي آموزش تار و رديف موسيقي بنياد كرد و كلاسي كه پس از مرگ نابهنگام درويش خان توانست ادامه آموزش همه شاگردان او را نيز برعهده بگيرد.
ني داود از سال، ۱۳۱۹ سال بنياد راديو ايران، به اين سازمان پيوست و در برنامه هاي مختلف موسيقي آن به همكاري و همنوازي با هنرمندان برجسته اي چون رضا محجوبي، علي اكبر شهنازي، حبيب سماعي، ابوالحسن صبا و موسي معروفي پرداخت.
او طي ده سال همكاري تنگاتنگ با راديو، براي خوانندگان معروفي چون اديب خوانساري، جواد بديع زاده و غلامحسين بنان تصنيف ساخته يا پا به پاي آوازشان تار نواخته است. مرتضي ني داود در سال ۱۳۴۸ كار مهم ديگري را به انجام رسانيده و آن نواختن و ضبط نزديك به ۳۰۰ گوشه از مجموعه رديف موسيقي سنتي ايران است كه البته به دلايل نا روشن هنوز انتشار نيافته است.
از ميان آفريده هاي او علاوه بر مرغ سحر، مي توان از تصنيف هايي چون شاه من، ماه من، مرغ حق و آتش دل، و نيز پيش درآمد اصفهان ياد كرد كه هنوز جاذبه خود را حفظ كرد ه است. گفتني است كه در سال هاي پس از انقلاب، مرتضي حنانه، اين پيش درآمد او را به شيو ه اي نو، براي اركستر بزرگ تنظيم كرده كه موسيقي اصلي سريال هزار دستان ساخته علي حاتمي است.
مرتضي ني داود در سال، ۱۳۵۹ يكي دو سالي پس از انقلاب اسلامي رهسپار ايالات متحده آمريكا شد و ده سال پس از آن، يعني در دوم مرداد ماه سال ۱۳۶۹ در سن نودسالگي و در ديار غربت چشم از جهان فروبست.
منبع: همشهری 13مرداد 84
-
عطش اولین ترانه ای بود که با صدای ابی به گوش مردم رسید
اولین ترانه ای که با صدای ابی به گوش مردم رسید ترانه ای بود با نام عطش از ساخته های حسین واثقی که برای فیلمی به همین عنوان ساخته شده بود، دومین ترانه ابی، ترانه ای ست اعتراضی با نام چرا با شعری از مسعود هوشمند و آهنگ حسین واثقی، اما سومین آهنگی که ابی اجرا کرد و به گفته خودش باعث معروفیت او شد ترانه ای بود با نام شب با شعر بسیار زیبایی از اردلان سرفراز و آهنگ منصور ایران نژاد که در شوی میخک نقره ای زنده یاد فریدون فرخ زاد پخش شد و باعث شد تا مردم ایران برای اولین بار چهره ی ابی را از تلویزیون ببینند! ابی در همین دوران با شهرام و شهبال شب پره آشنا شد و به همراه آنها در گروه همکاری کرد و به گفته خود ابی این همکاری باعث شد که وی تجربیات گران بها و نوینی را از زنده یاد فرهاد کسب کند، حاصل همکاری دو خوانندهُ جوان ابی و شهرام ترانه های بسیاری به زبان های مختلف دنیا بود که از نامدار ترین آنها میتوان به ترانه ی چلی پوم اشاره نمود.
بعد از حدود چهار سال ابی از گروه جدا شد و به تنهایی، با سبک و سیاق منحصر به فرد خویش کار خوانندگی را به صورت حرفه ای شروع کرد.
ابی در این سال ها بر روی تعداد زیادی از فیلم ها ترانه خواند که از آن جمله می توان به فیلم های زیر اشاره کرد: عطش، هياهو ، تپش، کندو، ذبيح، قاصدک، بت شکن، گل هاي کاغذي، شب زخمي، خاکستري، باغ بلور، تهمت، بر فراز آسمانها و بوي گندم. وی همچنین در فیلم بوی گندم، ساخته ی فرزان دلجو به عنوان بازیگر حضور داشت.
ترانه های اجرا شده ی ابی در قبل از انقلاب در قالب چهار آلبوم بعد از انقلاب منتشر گردید که به ترتیب شامل: تپش، پیر، نازی نازکن و شب زده است.
ابی در حدود دو سال پیش از انقلاب به خاطر اجرای کنسرت در آمریکا از ایران خارج شد و به دلیل شکل گرفتن انقلاب در همان جا ماندگار شد.
او هیچگاه مسوولیت خویش مبنی بر احترام به هوش و گوش شنوندگان آثار هنری را از یاد نبرده و با انتخاب وسواس گونه ی کلام و آهنگ، آثار ماندگار و ارزشمند بسیاری را به ثبت رسانیده است. ابي در اجراي کنسرت نيز به موفقيت هاي بسياري دست يافته و درهاي سالن هاي بزرگ و مشهور در جهان را به روي ايرانيان باز کرده و با اتکا بر توان بالاي صدايش در اجراهاي زنده و همچنين ترانه هاي خاطره ساز و محبوبش سالانه هزاران ايراني را در اين سالن ها در اقصي نقاط جهان گرد هم مي آورد، از جمله سالن های نامداری که ابی در آنان برنامه اجرا کرده عبارتند از: يونيورسال آمفي تياتر (لوس آنجلس)، شراين آدوتوريوم (محل برگزاري مراسم اسکار)، گريک تياتر (لوس آنجلس)، کندي سنتر (واشنگتن)، اپراي سيدني (همراه با ارکستر سمفوني سيدني )، سالن سلطنتي نوبل (استکهلم)، کويين آمفي تياتر (ونکوور)، گلوين (سالن بين المللي سويد)، فيلارمونيک برلن (برلين)، گلف دبي (سالن بين المللي دبي)، اويشن کلاب (سالن بين المللي دبي)، کنسرت هاوس (يوتبوري) و ...
شايد از اصلي ترين دلايل موفقيت ابی و ماندگار شدن آثار او در طول بيش از سي سال، همکاری با بهترین آهنگ سازان و ترانه سرایان ایران بوده است، که حاصلش خلق ترانه هايي ماندگار در ترانه نوين ايران مي باشد. از جمله بزرگاني که ابي با آنها همکاري داشته است مي توان به ترانه سراياني چون: ايرج جنتي عطايي، اردلان سرفراز، شهيار قنبري، ليلا کسري (هديه)، منصور تهراني، زويا زاکاريان، هما مير افشار و غيره اشاره کرد و از آهنگسازاني چون زنده ياد واروژان، زنده یاد بابک بيات، فريد زلاند، سياوش قميشي، محمد شمس، اسفنديار منفرد زاده و غيره نام برد.
ابی در سن 25 سالگی ازدواج کرد و از همسر اول خود، فیروزه، سه دختر به نام های خاتون (وکیل)، سایه (لیسانس کامپیوتر) و عسل (دانشجوی موسیقی) و یک پسر بنام فرشید به یادگار دارد و هم اکنون در کنار همسر دوم خود (مهشید) به دور از فضای مسموم لوس آنجلس، در اسپانیا (شهر مالاگا) زندگی می کند.
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
استاد صبا اغلب سازها را به خوبي مينواخت و در نواختن ويلن و سه تار متبحر بود
استاد ابوالحسن صبا را با زحمات طاقت فرسا در موسيقي ايراني اعم از پژوهش، آهنگسازي، نواختن سازهاي مختلف و تربيت شاگرداني كه هر كدام در قله رفيع اين هنر جاي گرفتند، به جرات ميتوان شخصيت بيبديل موسيقي ايران و از افتخارات فرهنگي اين مرز و بوم دانست. استاد صبا در سحر گاه بيست و نهم آذر ماه سال ۱۳۳۶ به دليل پارگي يكي از شريانهاي قلبش درگذشت. ابوالحسن صبا كه اغلب موسيقيدانان او را پدرموسيقي ايراني مينامند در سال ۱۲۸۱ شمسي در تهران متولد و از همان كودكي به موسيقي علاقهمند شد. پدر صبا كمالالسلطنه مردي اديب، فاضل و آشنا با موسيقي بود و تمايل داشت پسرانش نيز با اين هنر آشنا شوند. به اين ترتيب ابوالحسن خردسال با تشويق پدر و ذوق و علاقه خويش، مباني موسيقي را نزد ربابه خانم نديمه عمهاش آموخت. پس از آن نواختن سه تار را نزد پدر آغاز و تمرين كرد شد و بعدها براي تكميل آموزش اين ساز اصيل ايراني در محضر ميرزا عبدالله حاضر شد.
ابوالحسن راه فراگيري موسيقي اصيل ايراني را در شاگردي استادان بنام اين هنر ميدانست و براي همين از محضر درس استادان ديگري در اين زمينه مانند: علينقي وزيري، غلامحسين درويش خان، نايب اسدالله، حسين خان هنگآفرين، حسين خان اسماعيلزاده، حاجي خان ضربيو اكبرخان فلوتي بهره برد.
صبا معتقد بود ريشهي همهي موسيقيها يكي بوده كه عقيده افراطي برخي موجب جدايي آنها شده و وضع كنوني را به وجود آورده است.
وي همچنين اعتقاد داشت كساني كه ميخواهند به موسيقي صورت مقبول، دنياپسند و جامعي ببخشند بايد موسيقي علمي و عملي را به نحو اكمل دانسته ادبيات ايراني به خوبي بشناسند، آكوستيك و صدا شناسي را بدانند و با نواختن اغلب سازها آشنايي داشته باشند. استاد روحالله خالقي موسيقيدان ميگويد: صبا اغلب سازها را به خوبي مينواخت بويژه در نواختن ويلن و سه تار متبحر بود.
وي ميافزايد: صبا با استفاده از سبك و تكنيك وزيري و آشنايي با روش صحيح نواختن ويلن، سبكي نو برگزيده بود و از آنحا كه در موسيقي ايراني سوابق فراواني داشت توانست اين شيوه را متداول كند.
به گفته استاد خالقي ويلن زماني كه به ايران آمد، بيشتر به دليل شباهت در فواصل پردهها و تعداد سيم هايش با كمانچه، به شيوه كمانچهنوازان آموزش داده ميشد، در حالي كه صبا با دريافت صحيح از روش نوازندگي اين سبك را در هنرستان آموخت و ترويج داد. استاد حسين دهلوي از موسيقيدان بزرگ كشور ميگويد: مرحوم صبا در تمام دوران زندگي هنري خود همواره كوشش در حفظ اصالت داشت.
وي ميافزايد: علاقه او به آموزش و درك صحيح و دقت او در رعايت حدود هنر خود و خارج نشدن از اين محدوده از ويژگيهاي استاد صبا بود. كارشناسان موسيقي معتقدند استاد صبا مجتهدي تمام عيار در عالم موسيقي بود كه مانند او در قرن اخير از بسيار اندك و انگشت شمار هستند.
علي دهباشي پژوهشگر موسيقي در اين خصوص ميگويد: هنر صبا تنها در نواختن ويلن و سه تار نبود، بلكه گذشته از تسلط بر عموم سازهاي ايراني، تربيت شاگردان برجسته، سبك خاص در نوازندگي و صداي سحرانگيز سازش او را از سايرين متمايز كرده بود.
وي افزود: صبا نسلي را پرورش داد كه رويكرد متفاوتي به موسيقي دارند بطوري كه عمق زحمات استاد در آثارشان مشهود است. دهباشي، مطالعه و پژوهش گسترده صبا در زمينه موسيقي را از جمله فعاليتهاي وي خواند و اضافه كرد: نزديك به دو دهه مطالعات منسجم توسط صبا درباره موسيقي ايران، دستاوردهاي ارزندهاي براي اين هنر بشمار ميرود. از جمله فعاليتهاي ديگر هنري صبا، ميتوان به همكاري وي با انجمن موسيقي ايران اشاره كرد.
صبا با همكاري انجمن موسيقي، قطعه ديلمان را ساخت و جواد معروفي نيز آنرا براي اركستر تنظيم كرد كه اين كار با آواز بنان اجرا شد. او معتقد بود كه موسيقي ايراني ساخته روح، محيط و عواطف ايراني است و چيزي نيست كه دور ريخته يا عوض شود بلكه فقط بايد براساس پايههاي صحيح و علمي استوار شود و از تقليدهاي ناروا مصون بماند.
از آثار صبا ميتوان به زنگ شتر، بهارمست، به زندان، زرد مليجه، بياد گذشته، در قفس، رقص چوبي قاسمآبادي، كوهستاني و چهار مضرابهاي مختلف نام برد. صبا همچنين آثار مكتوبي را نيز از خود به يادگار نهاده است كه از آن جمله ميتوان به آثاري همچون دوره اول، دوم و سوم ويلن، دوره اول، دوم، سوم و چهارم سنتور و دوره اول سه تار اشاره كرد.
اغلب شاگردان صبا از هنرمندان برجسته و از استادان به نام كشور هستند كه ازآن ميان ميتوان به شادروان علي تجويدي، زنده ياد حبيبالله بديعي، رحمتالله بديعي، پرويز ياحقي، اسدالله ملك، فرامرز پايور، حسين دهلوي، حسين تهراني، مجيد وفادار و مهدي خالدي نام برد.
-
استاد بزرگ لشکری: صدای گلپا صدائی رسا و زیبا و پر تحریر و بی نظیر است
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
استاد بزرگ لشکری موسیقیدان و آهنگساز بزرگ ایرانی درباره ویژگی های اکبر گلپایگانی می گویند: سال ها پیش در نزدیکی پل رومی رادیو را روشن کردم. صدای عجیبی شنیدم که با سبکی تازه آواز می خواند. این صدا مرا به طوری مجذوب کرد که اتومبیل را متوقف کردم تا ان صدای جالب را به دقت گوش کنم. در کار این آوازه خوان چیز تازه ای یافتم که تا ان زمان نشنیده بودم. تحریرها و حالات ویژه ای در این اواز وجود داشت که هر شندنده ای را جذب می کرد. در این روزگار خواننده ها از استادان خود تقلید می کردند و هیچکس کار تازه ای نیاورده بود و تازگی و شور و شوریدگی گلپا به همین دلیل بسیار چشمگیر بود. جذابیت کار گلپا به قدری بود که من به محض رسیدن به منزل جویای نام او شدم و چندی بعد با هم آشنا شدیم و سابقه این آشنائی سر به چهل سال زده است. در طول این سال ها همکاری هائی هم با یکدیگر داشته ایم از جمله آهنگی از من با شعر شادروان رضا جنتی عطائی (خدایا خدایا چرا از من او را گرفتی که ماتم بگیرم) اجرا کرده اند که در زمان خود بسیار موفق بوده است.
در زمانی که گلپا شروع به خواندن کرد آهنگها ریتمیک و ضربی نبودند و شنیدن تصانیف و آوازهای سنگین که همه با صدای خوانندگان درجه اول اجرا می شد مردم را از موسیقی سنگین ایرانی دور کرده بود و بیشتر جوانان حاضر نبودند سراغ اواز ایرانی بروند یا حتی به آن گوش کنند. با سبک گلپا سنگینی فضای موسیقی اصیل در هم شکست و با استقبال شدید مردم مواجه شد و به این ترنیب آواز روی صحنه ها رفت و چون مردم تا آن زمان ان نوع آواز را اصلا نشنیده بودند موفقیت زیادی پیدا کرد. گلپا نه تنها با برنامه گل ها همکاری داشت با ارکسترهای دیگر هم کار می کرد و پیشرفت و محبوبیتش به حدی رسیده بود که در خارج از ایران هم مردم مشتاق و شیفته صدای او بودند. در این رابطه اشاره به خاطره ای را بی مناسبت نمی بینم: زمانی سرپرست گروهی بودم و معمولا در ایان عید از طریق رادیو و تلویزیون برای ایرانیان مقیم خارج از کشور برنامه هایی را داشتیم. در یکی از سفرها که با گروه به امریکا رفته بودیم گلپا هم آنجا کنسرت داشت و با این که عضو گروه ما نبود به ما ملحق شد و روزی برای دیدن یکی از دوستانش به شیکاگو رفت و دو سه روز بعد برگشت. با توجه به این که گلپا اصلا در کادر ما نبود و از روی لطف به ما پیوسته بود نباید مشکلی از نظر نبود ایشان داشته باشیم. اما به خاطر نبودن ایشان در کنسرت آن شب با مشکل مواجه شدیم به این معنا که مردم او را می خواستند تا حدی که روی سن رفتند و شلوغ کردند و نام گلپا از زبانشان نمی افتاد و وضعی پیش اوردند که وقتی گلپا برگشت گفتم: دیگر تا تهران از ما جدا نشود چون مردم به شدت مریدت هستند.
اما در مورد دیگر ویژگی های گلپا به موارد زیر اشاره می کنم: صدای گلپا صدائی رسا و زیبا و پرتحریر و بی نظیر است. در انتخاب شعر سلیقه خاصی دارد و نیز در ادای واژه های شعری و تلفیق شعر و موسیقی تبحر دارد. شعر شناسی فوق العاده گلپا از ویژگی های برجسته اوست. گلپا مخاطبان خود را دقیق می شناسد و تشخیص می دهد که در هر جمعی چه نوع شعرهایی را باید بخواند. گلپا انسانی خوب و وارسته و مردم دار و دوستدار جوانان به ویژه علاقه مندان به موسیقی است و مردم نیز متقابلا او را دوست دارند و با نامه و تلفن محبت خود را به او ابراز می دارند.
به نظر من اقای گلپایگانی هنوز باید بخوانند چون می توانند الگوی خوبی برای جوانان علاقه مند به موسیقی ایرانی باشند. هنرمند مال مردم است و باید تا زنده است برای مردم و به خاطر آنان کار کند.
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حسین علیزاده
استاد حسین علیزاده در سال 1330 در تهران به دنیا آمد. در هنرستان موسیقی ملی نزد هوشنگ ظریف، علی اکبر شهنازی و حبیب الله صالحی به فراگیری تار پرداخت . پس از دریافت دیپلم از هنرستان در سال 1349 به گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران راه یافت و نزد اساتیدی همچون اکبر شهنازى، نورعلى برومند، یوسف فروتن، عبدالله دوامى، هوشنگ ظریف و ... فراگیری موسیقی ایرانی را ادامه داد.
در دوران تحصیل با ارکستر ایرانی تالار رودکی همکاری داشت. و از فصل هنری 1352-51 با گروه های مرکز حفظ و اشاعه موسیقی در جشن هنر شیراز به اجرای برنامه پرداخت. در سال 1355 به اتفاق پرویز مشکاتیان گروه عارف را تشکیل داد و برنامه های متعددی را در داخل و خارج از کشور به اجرا درآورد.
او خود نیز همیشه در جست و جوى راههاى دیگرى بوده که دیگران نرفته اند در این سالها علیزاده استعداد خود را محدود به تقلید و تکرار فرم هاى گذشتگان نکرده و در جست و جوى راههاى تازه تر بوده است استاد علیزاده بر خلاف بسیاری دیگر از هنرمندان که فقط به اجرای موسیقی به شکل کاملا" سنتی آن می پردازند، نوآوری هایی داشته است. مانند ابداع مقام داد وبیداد ( گوشه داد از ماهور و بیداد از همایون، آلبوم های راز نو با همکاری گروه هم آوایان و زمستان است با صدای استادشجریان) همچنین اجرای پلی فونیک آواز ایرانی ( رازنو، آوای مهر و ...)
استاد علیزاده در سال های اخیر در آلبوم های "زمستان است" ، " بی تو به سر نمی شود" و "فریاد" با استادشجریان ،کیهان کلهر و همایون شجریان به عنوان سرپرست گروه و آهنگساز همکاری داشته است.
فعالیت های هنری استاد:
سرپرستی گروه های همنوازی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ، سرپرستی گروه شیدا، گروه عارف و گروه سازهای ملی، شرکت در چهار دوره هنر شیراز، شرکت در اجرای باله گلستان اثر موریس بژار کنسرت ها: کنسرت نوا ( جشن هنر شیراز)، شورانگیز ( تالار وحدت)، کنسرت به نفع زلزله زدگان گیلان( تالار وحدت)، کنسرت به نفع شورای کتاب کودک ( تالار وحدت، فرهنگسرای بهمن)
خارج از کشور:
فستیوال لوس آنجلس، فستیوال هنرهای شرق بولونیا ( ایتالیا)، کنسرت در مراسم افتتاح شهر موسیقی ( پاریس)، کنسرت در موزه واشنگتن، کنسرت به دعوت موسسه جهانی موسیقی( نیویورک) کنسرت های گوناگون در رادیو فرانسه، بلژیک، سوئد، کنسرت در دانشگاه سیاتل (آمریکا) ، دانشگاه ییل (آمریکا)، آلبرت هال لندن، کنسرت با هنرمندان هندی در لوس آنجلس و سانفرانسیسکو.
فعالیتهای آمورشی :
تدریس در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، کانون فرهنگی- هنری چاووش، هنرستان موسیقی، و کلاسهای خصوصی، عضویت در هیات علمی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، ریاست هنرستان موسیقی(پسران)
خارج از کشور:
تجزیه و تحلیل موسیقی ایران در مراکز آموزشی و هنری آلمان و فرانسه، شرکت در سمینار شرق شناسی دانشگاه یو. سی. ال. ای. (آمریکا)، دانشگاه سیاتل (آمریکا).
آثار آموزشی:
ده قطعه برای تار( کتاب، چهار جلد)، ردیف میرزا عبدالله ( اجرا با تار و سه تار)، دستور سه تار( کتاب)، آموزش سه تار ( اجرای کتاب اول و دوم هنرستان)، ردیف مقدماتی ( کتاب سوم هنرستان).
هم نوایی برای سازهای ایرانی:
نوا، سواران دشت امید، حصار، سرودهای آذربایجان، شورانگیز، راز و نیاز. صبحگاهی، نوبانگ کهن و آوای مهر.
تکنوازی(شیوه سنتی):
ماهور(تار) و سه گاه ( هجرانی) "تار"
تکنوازی ( شیوه ابداعی):
ترکمن ( سه تار)، پایکوبی (سه تار)، هم نوایی ( تار)، نوا (تار)، همایون( سه تار)، راست پنجگاه(تار) و چهارگاه و بیات ترک.
ارکسترال:
نی نوا، عصیان، واریاسیون های کردی.
موسیقی فیلم:
چوپانان کویر ( حسین مجوب)، دلشدگان ( علی حاتمی) ، گبه ( محسن مخملباف)، زمانی برای مستی اسب ها و لاک پشت ها هم پرواز می کنند ( بهمن قبادی)، میراث کهن، زشت و زیبا( احمد رضا معتمدی)
آثار :
به تماشای آبهای سپید، ۱۳۸۳
فریاد
بی تو به سر نمیشود
زمستان است
سلانه، ۱۳۸۱
رازنو، ۱۳۷۷
پریا، و قصهٔ دخترای ننه دریا
پایکوبی، تک نوازی ابداعی با سهتار، ۱۳۷۲
صبحگاهی
نو بانگ کهن
شورانگیز، ۱۳۶۷
ترکمن، تک نوازی ابداعی با سهتار، ۱۳۶۷
نوروز، ۱۳۶۲
نینوا، ۱۳۶۲
سهگاه، تک نوازی با تار، ۱۳۶۲
ماهور، تک نوازی با تار، ۱۳۶۱
راز و نیاز
حصار
سرودهای آذربایجان
همنوایی، تک نوازی ابداعی با تار
نوا، تک نوازی ابداعی با تار
راست پنجگاه، تک نوازی ابداعی با تار
همایون، تک نوازی ابداعی با سه تار
حصار، ۱۳۵۶
سواران دشت امید، ۱۳۵۶
عصیان، ارکسترال
واریاسونهای کردی، ارکسترال
موسیقی فیلم
علیزاده در زمینه موسیقی فیلم نیز فعال بوده است،
از جمله مهمترین کارهای او در این زمینه عبارتاند از:
لاکپشتها هم پرواز میکنند، ۱۳۸۲
ابجد، ۱۳۸۱
زمانی برای مستی اسبها، ۱۳۷۸
عشق طاهر، ۱۳۷۸
دختران خورشید، ۱۳۷۸
زشت و زیبا، ۱۳۷۷
ایران سرای من است، ۱۳۷۷
مدرسهای که باد برد، ۱۳۷۶
ابر و آفتاب، ۱۳۷۵
گبه، ۱۳۷۴
دلشدگان، ۱۳۷۰
از اعصار
میراث کهن
چوپانان کویر، ۱۳۵۹
کتابها:
ده قطعه برای تار ۱
ده قطعه برای تار ۲
ده قطعه برای تار ۳
ده قطعه برای تار ۴
آموزش سهتار، دوره مقدماتی
آموزش تار و سهتار، دوره متوسطه
بوسههای باران
ردیف مقدماتی تار و سهتار (کتاب سوم هنرستان)