بنده این برنامه رو زیاد نمی بینم، اون قسمتی که داشت واسه خودش یه پا غم نامه رستم و سهراب میشد رو اتفاقی دیدم، ... امروز این نقد زیری رو دیدم که بسیار منصفانه و زیبا بود. چون مقاله طولانی است قسمت های خوندنی تر رو جدا کردم، ولی توصیه می کنم که
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رو بخونید، به خیری به نام سید مصطفی عالی نسب و نحوه ی کمک کردنش اشاره کرده که کم تر ازش شنیده ایم!
نقل قول:
بعضی روزها و شبها اتفاقی میافتد که آدم را از کار روزمره و برنامهریزیشده خود بازمیدارد. دیشب از آن شبهایی بود که امروز مرا در واکنش به برنامه «ماهعسل» شبکه 3، جمعه 21تیر، به نگاشتن این چند سطر واداشت. من تلویزیون تماشا نمیکنم و این برنامه را با تاخیر و به واسطه لینک یکی از دانشجویان که روی یکی از شبکههای اجتماعی گذاشته بود، دیدم. وقتی به تماشای آن نشستم انتظار میکشیدم، ببینم سناریوی برنامه برای لحظات پایانیاش که گویا مجری آن تخصص در درآوردن اشک مردم دارد، چگونه طراحی شدهاست. انصافا اشک مرا درآورد و شاید این تنها نقطهاشتراک من تماشاچی اتفاقی با مشتریان پروپاقرص همیشگی برنامه بود؛ اما شاید منشأ اشکریزان من، اندکی متفاوت با بسیاری از دیگران بود بهویژه که این اشک، داد من را نیز درآورد که این نقد محصول این «داد» و «بیداد» است. بله دقیقا، میخواهم از همین «بیداد»ی بگویم که در این ماجرا بر دو طفل معصوم از هموطنان ما رفته است.
نقل قول:
مسئله رعایت حقوق شرکتکنندگان در برنامه و بهویژه حقوق سوژههای موضوع بحث است و در اینجا بهخصوص به حقوق«فاطمه» و«شاهین»، دو کودکی نظر دارم که در برنامه اشارهشده به صحنه آورده شده بودند، همچنین «میلاد» کودکی که در گذشته به این برنامه آورده شده بود و اینک درگذشته است. در بسیاری از کشورهایی که حقوق انسان، کرامت انسانی و پیرو آن حقوق کودک جزو ساختار اخلاقی و فرهنگی جامعه شده است، در اینگونه موارد به دلیل نابالغ بودن کودک و به منظور حفظ حقوق شخصیت او صورتش را نشان نمیدهند. چون کودک نابالغ و بهویژه در سنین فاطمه و شاهین، در شرایطی از بلوغ فکری و تمییز شخصیتی قرار ندارند که بتوانند مصلحت خود را در اینگونه موارد تشخیص دهند و بهدرستی تصمیم بگیرند که آیا باید در این برنامه تلویزیونی شرکت بکنند یا خیر؟ بهویژه که معرفی آنان به این صورت و با آشکارکردن هویت آنان میتواند به حقوق شخصیت آنها در آینده لطمه بزند. همین که کمترین شبهه و تردیدی وجود داشته باشد در اینکه این فاشسازی هویت بتواند در آینده به حقوق این کودکان لطمه بزند، احتیاط حقوقی، تدبیر عقلانی و اصل ضروری اخلاقی ایجاب میکند از فاش کردن هویت آنان منع شود؛ مسئلهای که اصلا در این برنامه کمترین توجهی به آن نمیشود. نمیدانم آیا در طراحی و اجرای این برنامهها از کمک مشاوران حقوقی و مشاوران روانشناس استفاده میشود یا خیر؟ شاید اگر میشد کارشناسانی از این دست نیز با من همعقیده بودند که این شیوه به صحنهآوردن کودکان با حقوق اساسی آنان منافات دارد. تصور مسئله از دو حال بیرون نیست یا از این متخصصان استفاده نمیشود که خود فاجعهای بزرگ است یا اگر میشود نفع مجریان و برنامهریزان در ترجیح «منفعت» خود بر«مصلحت» اشخاص است؛ منفعتی که ناشی از این واقعیت است که بخواهند برای هرچه بیشتر هیجانیکردن برنامه و رقابت در اشکگرفتن بیشتر از تماشاچیان در لحظات توأم با معنویت و احساسات پیش از افطار در ماه رمضان به رونق کار خود بیفزایند که در این صورت نه فاجعه، که مصیبت عظیمی است که بخواهیم بدبختی و شوربختی دیگران را با استفاده از احساسات و معنویات مردم مایه کسبوکار خود قرار دهیم.
نقل قول:
«مــیلاد ماهعسل» چندی است در پـــــی بیمـــاری خاصی کـــه داشت از میان ما رفته است و آنقدر زنده نماند تا شاهد آینده پرسشگر خود باشد. میلاد، شاهین و فاطمه تا کودک هستند و در آغوش مهربان این خانوادههای ایثارگر و فداییان انسانیت بزرگ میشوند، زندگی کودکی آنان را هالهای از ترکیب«محبت» و«ترحم» فراگرفته که کمتر ما را به عاقبتاندیشی هوشمندانه و خردمندانه و بهدور از هیجانات احساسی وامیدارد؛ اما وقتی اینها بزرگ شوند و مراحل اجتماعیشدن را شروع کنند و سپس، وقتی که در آستانه استقلال هویت اجتماعی قرار گیرند، آن زمان برای آنها مسئله «بحران هویت» به صورت دغدغه اساسی روزمره و احتمالا مرارتباری درخواهد آمد. من نگران این هستم که در آیندهای نه چندان دور، وقتی «فاطمه» و «شاهین» بزرگتر شدند، به آنها بگویند «فاطمه ماه عسل» و «شاهین ماه عسل» و آنگاه، در نگاه بسیاری از مردم ما این نام خانوادگی کنایی و استعاری جایگزین جدیدی برای تعبیر رو به زوال «بچه پرورشگاهی» شده باشد. آنگاه در برابر نگاه پرسشگر فاطمه و شاهین، کدامیک از ما تماشاچیان این سوی صفحه تلویزیون و کدامیک از مجریان و مدیران برنامه در پشت صحنه آن، حاضر خواهیم بود تا بتوانیم بحران روحی این فرشتگان را چاره کند؟
نقل قول:
آنها که برنامه را دیدهاند مثل من به خاطر میآورند و به آنها که ندیدهاند هرگز تماشای این چند دقیقه آخر برنامه و ادامهاش را از شروع پخش تیتراژ پایانی برنامه و ادامه آن توصیه نمیکنم، زیرا بیهیچ اغراق و مبالغهای، مرا در برابر یکی از صحنههای متأثرکننده کودکآزاری قرار داده بود؛ در حالیکه مجری برنامه با غرور خاصی او را «هدیه برنامه» به همان زوجی میخواند که میلاد را از دست داده بودند و در جستوجوی فرزندی از بهزیستی بهسر میبردند، شاهین را به سوی آنها گسیل داشت. تاکید بر تعبیر«هدیه برنامه» از من نیست، بلکه از فضای هیجانی و غمانگیز و احساسی پایان برنامه نشأت میگیرد. شاهین، از هنگامی هم که وارد صحنه شد آرامش نداشت، نگاهی سرگردان و مضطرب داشت. حتی در آغوش مهربان و تعارفات شیرین مجری خوشزبان برنامه آرام نگرفت. این قسمت از برنامه که خیلی ناشیانه تنظیم شده بود در لحظات پایانیاش صحنهای را نشان میدهد که جسم کوچک شاهین که اینک به سوژه «ترحم» تبدیل شده در رفتوآمد میان مجری برنامه و میزبانهای آن در نوسان است. در این میان، بیش از همه من، چشمان مضطرب و نگاههای سرگردان و بیپناه او را تعقیب میکردم که ترجمان استیصالی عمیق بود؛ استیصال کنونی او که ریشه در گذشته و شاخههایش نشان در آینده دارد؛ نگاههایی که چهبسا چندسال دیگر که بزرگتر شد و خود را یافت، به صورت پیکان تیز انتقادهای محکم و کوبنده بر نسل ما تماشاچیان از زبان معصوم او وارد شود. چه زجرآور و منزجرکننده است به حراجگذاشتن این نگاههای ملتمس کودکان معصوم بینوا در تلویزیون ملی! نگاه پیکر خسته و خردسال شاهین در رفتوآمد میان این و آن در صحنه این برنامه، به هاجوواجی و سرآسیمگی کودکی زلزلهزده میمانست که تازه سر از زیر آوار برآورده و در جستوجوی پناهگاه امنی است. من تردید دارم که این برنامه، بهگونهای که عرضه شد توانسته باشد بهترین شیوه را در نشان دادن این خانه امن به او انتخاب کرده باشد.
نقل قول:
اگر در ادبیات اخلاق اسلامی این همه بر رفتار یکسان با یتیم در مقایسه با فرزند خود تاکید شده و همچنین بر احسان در خفا، بهجز آثار روانی، اجتماعی و حقوقی که در بالا برشمرده شد، از جمله به این دلیل است که مرز میان «احسان» و «تجارت» بسیار ظریف و باریک است و بدون پرهیز از خلط میان ایندو، خطر افتادن در وادی «تجارت احسان» که لغزشی است بس هولناک، هیچ بعید نیست.
آخرش هم حرف خوبی زده:
نقل قول:
استعاره زیبایی است «ماه عسل»: «ماه» رمضان و شهد «عسل» عبادت و در میانه این تقویم عبادت و شیرینی و حلاوت، این هنر را نیز باید آموخت که بتوان بین جاذبههای گوناگون و گاهی متخالف یک فعالیت انساندوستانه، آن را بر محور اعتدال قرار داد. با آرزوی توفیق بیش از پیش برای این برنامه موفق و پرمخاطب، امید است در برنامههای اجتماعی خود، اندکی بیشتر حزم و احتیاط کنیم و عاقبت اندیشی، تا «ماه عسل» امروز ما به «زهر عسل» دیگران در آینده تبدیل نشود.
منبع: روزنامه بهار
نظر شخصی:
مسئولان این برنامه حتی کارتون بینوایان رو هم ندیدن که ژان وال ژان چقدر سعی داشت کوزت از گذشته خودش خبر دار نشه؟
:n02: