چگونه به افراد بيمار روحيه دهيم؟
پیش از هر چیز باید توجه داشت که فردی که به بیماری حادی مبتلا می شود، مجازاتش مرگ نیست. طرز برخورد صحیح و همکاری دوستان، خانواده و پزشکان میتواند تفاوت عمده ای میان مرگ و زندگی بیمار ایجاد نماید.
اگر بخواهیم به این دست بیماران نگاه دقیق تری داشته باشیم، متوجه می شویم که بیماری تنها به جسم آنها صدمه نمی زند، بلکه روحشان را نیز در بر می گیرد. افرادی که دچار بیماری های وخیم می شوند، خیلی سریع اعتماد به نفسشان را از دست داده و از ترس قادر به انجام هیچ کاری نیستند. هیچ مقاومتی از خود نشان نمی دهند و این امر نهایتاً به افسردگی و ناامیدی در آنها مبدل می گردد. آنها نیازمند رهنمون هایی هستند تا بتوانند راحت تر با این بحران زندگی خود کنار بیایند.
چگونه می توان افراد را تشویق به استفاده از نیروهای درونی برای شفا و سلامتی کرد؟ اگر بخواهیم در این زمینه به 2 کلید اساسی اشاره کنیم می توانیم از "درک" و برقراری "ارتباط" یاد کنیم.
درک به این معناست که بیمار می بایست بفهمد که کمتر می توان از نتیجه بیماری های جدی از جمله سرطان و یا ناراحتی های قلبی اجتناب کرد. لازم نیست که با خودش بگوید سرنوشت من بیماری است. همه پزشکان، بیمارانی داشتند که روزی در آستانه مرگ قرار داشتند و درست زمانی که دیگر به بهبودی آنها هیچ امیدی نمی رفت به طور معجزه آسایی شفا یافتند، اما چون علم پزشکی قادر به تشریح مسائل اینچنینی نیست، معمولاً اهمیت آنها نادیده گرفته می شود. این روزه علم آنقدر به مصونیت های ظاهری از خطای دارو ها ایمان پیدا کرده که به سایر احتمال ها هیچ توجهی ندارد. بهبودی های شگفت آور را با واژه هایی از قبیل " اتفاقی" کم ارزش جلوه می دهد که بیشتر مفهوم "بی معنا" می دهد تا هر چیز دیگر.
بار ها و بارها دو بیماری را که در بخش مراقبت های ویژه (icu) بستری شده بودند را زیر نظر داشتم. در یک زمان معین یکی از آنها حالش رو به بهبودی رفت و نشانه هایی از بهبودی در علائم حیاتی او ظاهر شد. این در حالی بود که اوضاع بیمار دیگر هر روز بد تر می شد و این موضوع آنقدر ادامه پیدا کرد که وخامت بیماری، جان او را گرفت. دلیل یک چنین واقعه ای همیشه برای من تعجب آور بود. نهایتاً به این نتیجه رسیدم که موقعیت ذهن بیمار یکی از فاکتورهای کلیدی در تعیین سرنوشت بیماری است. روحیه دادن شخصی، امکان پذیر بوده و از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. تحقیقات هم این امر را اثبات کرده اند: اگر فرد بخواهد زندگی کند، همین تفکر از هر قرص و دارویی برای بهبودی او موثرتر عمل خواهد کرد.
درک، همچنین شامل مطالعه تمام موضوعات مربوط به بیماری شما می شود. میتوانید از منابع آنلاین استفاده کنید، و تا جایی که می توانید تحقیق کنید. هر چقدر آگاهی شما افزایش پیدا کند، بهتر می توانید از خودتان مراقبت کند. خودتان را در زمینه بیماری آموزش دهید؛ برای کسب اطلاعات در زمینه هر نوع بیماری می توانید از اینترنت، و کتابخانه هایی نظیر کتابخانه مجلس، کتابخانه سازمان قلب و عروق و سرطان نیز استفاده کنید.
برقراری ارتباط هم از پزشک شروع می شود. باید به او بگویید که با تمام وجود قصد مبارزه با بیماری را دارید. سؤال های خود را با او مطرح کنید. در مورد یافته های مختلف، پی آمدها، و فاکتورهای ریسک هر یک با او مشورت کنید، و هیچ گاه برای مشاوره با پزشک دیگر تعلل نکنید.
برقراری ارتباط با کسانیکه دوستشان می دارید نیز دراین زمینه مفید واقع خواهد شد. معمولاً رفتار دوستان و اعضای خانواده در مقابل بیماران تغییر پیدا می کند. آنها معمولاً از برخوردهای معنادار اجتناب می کنند. این امر باعث ایجاد حس تنهایی و جدایی در بیمار می شود. در مورد احساسات شخصی خود با آنها رو راست باشید. به آنها بگویید که دوست دارید در مقابل شما چگونه واکنش نشان دهند. از آنها بخواهید که احساسات قلبیشان را با شما در میان بگذارند، به همین منظور می توانید پیش قدم شده و ابتدا خوتان عواطف شخصی تان را با آنها در میان بگذارید.
از همه مهمتر باید یاد بگیرید که با خودتان ارتباط برقرار کنید. سعی کنید روش های ساده برخی از متدهای تمدد اعصاب را فرا گرفته و از آن برای تقویت اراده شخصی بهره ببرید. با این کار توجه شما به خودتان معطوف شده و با هشیاری کامل با بیماری برخورد می کنید. فراگیری تمدد اعصاب و سایر متدهای مدیتیشن آسان است. میتوان گفت که باید محیط آرامی را انتخاب کنید و بعد تصویر یک منطقه دلپذیر را در ذهنتان به مجسم کنید و بعد عبارتی را که برایتان معنای خاصی دارد، مانند "خدا" و یا "آرامش" را تکرار کنید و بر روی تنفس خود تمرکز کنید. نوشتن خاطرات شخصی نیز یکی دیگر از راههای سودمند برای ابراز تمایلات و احساسات دورنی می باشد.
اگر می خواهید با بیمارانی که دچار مریضی های بسیار سختی بودند، اما توانستند بر بیماری خود پیروز شده و بهبودی پیدا کنند، ارتباط برقرار کنید. می توانید کتاب "مقابله دلیرانه" را مطالعه نمایید. کتاب در مورد زندگی 7 بیمار است که خواست آنها برای زندگی، دنیای جدیدی را در برابر بیماری هایشان باز کرده. آنها زنده ماندند، البته نه به خاطر مداوای پزشکی بلکه دلیل آن چیزی خارج از حیطه علم پزشکی است. این افراد فوق العاده، ثابت کردند که همیشه وقایع بسیار دیگری در مورد بیماری ها وجود دارد. بیماری بحرانی است که می تواند کیفیت زندگی شما و همچنین ارتبطتان با دیگران و حتی خودتان را تغییر دهد .
چطور با افسردگي مقابله كنيم؟
چطور با افسردگي مقابله كنيم؟
درمان - همشهري آنلاين: احساس افسردگي ميكنيد؟ خنده به لبتان نميآيد و هيچ چيز خوشحالتان نميكند؟ همه ما در طول هفته شايد چند بار احساس كنيم كه از همه چيز خسته شدهايم. هيچ موضوعي ما را به هيجان نميآورد و حتي حوصله حرف زدن و يا درددل كردن با نزديكترين دوستانمان را هم نداريم. در اين طور مواقع اكثر ما ترجيح ميدهيم كه خود را با خوابيدن زياد درمان كنيم و يا به قرصهاي مختلف رو مي آوريم. راههاي متعدي وجود دارند كه ميتوانند احساس افسردگي گذراي شما را بهبود ببخشند. به ياد داشته باشيد كه اگر احساس افسردگي در شما طول كشيده باشد بايد حتما به پزشك مراجعه كنيد و كمك بگيريد. توصيه ميكنيم اگر احساس كسالت مي كنيد راههاي زير را امتحان كنيد: - در موردش صحبت كنيد: معمولا وقتي كه ما احساس افسردگي ميكنيم خود را از ديگران جدا ميسازيم. اين دقيقا كاري است كه حال شما را اصلا بهتر نمي كند. اگر احساس افسردگي مي كنيد و يا موضوعي رنجتان مي دهد تنها نمانيد. يك دوست صميمي و يا هم حرفتان را ببينيد و يا يكي از بستگانتان را به صرف چاي دعوت كنيد. سعي كنيد از احساساتتان حرف بزنيد تا كمتر احساس تنهايي كنيد. صحبت كردن با روانشناسان و مشاورها بهترين كمك براي شماست. -از خانه بيرون برويد: اگر افسردگي در خانه شما را زده است نبايد او را راه دهيد. اگر احساس مي كنيد كه به افسردگي دچار شده ايد بهترين كار بيرون زدن از خانه است. ماندن در خانه و تخت خواب حالتان را اصلا بهتر نمي كند. ورزش كردن به طور منظم هورمونهاي سرخوشي را آزاد مي كنند. ورزشهاي ايروبيك و يا ورزشهايي كه ضربان قلب را بالا مي برند از بهترين راههاي مبارزه با افسردگي هستند. اگر نميتوانيد هيچ ورزشي انجام دهيد لا اقل چند روز در هفته به مدت 20 دقيقه پياده روي كنيد. -از روزمرگي بيرون بياييد: معمولا زماني دچار افسردگي مي شويم كه همه چيز برايمان يكنواخت شود. رفتن به يك سفر خوب معمولا بسيار مفيد است اما به ياد داشته باشيد كه فرار كردن مشكلي را از شما حل نمي كند آنچه مهم است آن است كه بتوانيد در مورد آنچه در ذهنتان ميگذرد فكر كنيد و به درك دقيق از مشكلاتتان برسيد. -تغذيه خوب داشته باشيد: وقتي استرس داريد از خوردن غذاها و يا خوراكي هاي پركالري يا با مقدار قند بالا پرهيز كنيد. از غذاهاي كم كالري با فيبر پايين استفاده كنيد. -احساساتتان را بپذيريد: اكثر ما زماني دچار افسردگي مي شويم كه نمي توانيم احساسات منفي خود همچون ناراحتي را قبول كنيم. سعي كنيد احساسات خودتان را درك كنيد و به آنها فكر كنيد. -خوب استراحت كنيد: كساني كه احساس افسردگي ميكنند يا دچار كم خوابي و يا پر خوابي مي شوند كه هر دو، افسردگي را تشديد مي كند. اگر دچار پر خوابي شده ايد ساعت را كوك كنيد تا شما را بيدار كند و با اين حالت خود بجنگيد. اگر كم خوابي گرفته ايد از خوردن مواد كافئين دار بپرهيزيد و قبل از خواب چاي گياهي و يا يك ليوان شير بنوشيد. -مشكلاتتان را بنويسيد: در مورد نوشتن بيشتر فكر كنيد. نوشتن ترسها و احساساتتان باعث مي شود با اين موضوعات بهتر كنار بياييد. -بخنديد: كاملا مشخص است كه زماني كه احساس افسردگي مي كنيد نمي خواهيد بخنديد اما به ياد داشته باشيد كه خنديدن دواي درد شماست. فيلم هاي خنده دار تماشا كنيد و با آدمهاي شاد رفت و آمد كنيد. -كمك بگيريد: اگر خانمي هستيد كه تازه بچه دار شده ايد بدانيد كه اين موضوع طبيعي است . براي بر آمدن از پس كارهاي بچه كمك بگيريد. اگر هم از قرصهاي ضد بارداري استفاده مي كنيد با پزشكتان تماس بگيريد. -به دكتر مراجعه كنيد: اگر چند هفته از احساس افسردگي شما گذشت و نتوانستيد با اين روشها خود را درمان كنيد و اگر فكرهايي همچون خودكشي به مغزتان رسيد فورا به پزشك روانشناس و يا مشاور مراجعه كنيد. افسردگي اگر در شما پيشرفت كند مي تواند بسيار خطرناك شود پس آن را جدي بگيريد.
تاریخچه روان شناسی اجتماعی
توجه به تاثیر اجتماع بر فرد و تعامل فرد و جامعه موضوعی نیست که بشر صرفا در قرن بیستم و با ظهور علم روان شناسی جدید به آن عنایت کرده باشد. بسیاری از فلاسفه و حکما از زمانهای بسیار دور موضوعات روان شناسی اجتماعی را به زبان خود و با روشهای مرسوم عصر خویش مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. از نویسندگان غربی نزدیکترین آنان به عصر ما که در این راه کوشیدهاند، نام دانشمندان فرانسوی تارد و لوبون از همه بیشتر دیده میشود.
اینان تحت تاثیر روان شناسی عصر خود به ویژه روان شناسی شارکو ، رفتارهای اجتماعی را حاصل تقلید و تلقین دانسته و هر یک از دید خود کیفیت نفوذ اجتماع بر فرد را توضیح دادهاند. این کوششها بالاخره در دهه اول قرن حاضر به نوشتن اولین کتابهای روان شناسی اجتماعی توسط راس و مکدوگال از انگلیس و وونت از آلمان انجامید. از آن تاریخ این دانش اجتماعی به ویژه در امریکا ، آهنگ رشد پرشتابی به خود گرفت و از جهات مختلف دستخوش تحول و تکامل شد.
به مرور روشهای دقیق تجربی در تار و پود این علم رسوخ کرد و نیازهای اجتماعی مسیر آن را از بحثهای صرفا نظری به جانب حوزههای کاربردی مختلف هدایت کرد. موضوعات اصلی این شاخه در طی صد سالی که از عمر آن میگذرد، تفاوت عمده نکرده است و تغییرات مشاهده شده به منظور استوار سازی روشهای تحقیق و گسترش موضوعات قبلی بوده است.
روان شناسی اجتماعی در طول عمر خود گهگاه با بحرانهایی جدی مواجه شده است که حملات پیاپی منتقدان در دهه 70 نمونهای از آن است. در این دوره منتقدان درباره فایده و نیز علمی بودن آن سوالاتی بنیادین مطرح کردند، اما روان شناسی اجتماعی با درگیر شدن روز افزون در روند حل معضلات اجتماعی به تثبیت موقعیت خود در میان سایر علوم انسانی و اجتماعی پرداخته است.
ارتباط روان شناسی اجتماعی با سایر علوم
آنچه مشخص است میان روان شناسی اجتماعی با سایر رشتههای علوم اجتماعی مرز روشنی وجود ندارد. روان شناسی اجتماعی با علوم سیاسی و اقتصادی و انسان شناسی فرهنگی همپوشی دارد و در بسیاری از جنبهها از روان شناسی عمومی قابل تفکیک نیست، به همین ترتیب با جامعه شناسی نیز نزدیک است. ای. آ. راس نویسنده اولین کتابی که با نام روان شناسی اجتماعی منتشر شد، یک جامعه شناس بود.
این رشته به طبیعت اجتماعی افراد علاقمندی خاصی دارد. برخلاف آن علوم سیاسی ، جامعه شناسی و انسان شناسی فرهنگی در کار خود به نظامهای سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر محیطی که فرد در آن زندگی میکند، میپردازند. این رشتهها علاقمندند سیر جامعه را بدون آن که توجهی به فرد داشته باشند، پی بگیرند در حالیکه روان شناسی اجتماعی علاقمند است بداند چگونه هر یک از اعضای جامعه از محرکهای محیط اطراف تاثیر میپذیرد.
روانشناسی اجتماعی ارتباط مستقیمی هم با روانشناسی و هم با جامعه شناسی دارد. این رشته تاثیر متقابل فرد با گروه یا جامعه را بررسی میکند. بعبارت دیگر روانشناسی اجتماعی اثری را که جامعه یا گروه بر فرد باقی میگذارد مورد مطالعه قرار میدهد. گاه نیز در مورد بعضی از پدیدههای اجتماعی , مرز مشخصی میان روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی دیده نمیشوند ولی بطور خلاصه باید گفت که در ارتباط با گروه اجتماعی , جامعه شناسی اساساً و بالاخص به رفتار گروه توجه دارد و روانشناسی اجتماعی به رفتار فرد در وضعیت گروهی علاقه نشان میدهد.
از سوی دیگر روان شناسی اجتماعی شاخهای از روان شناسی عمومی است و هر دو بر یک نکته تاکید دارند؛ طبیعت بشر آن گونه که در شخص نهفته است. از این رو ، روان شناسی اجتماعی با روان شناسی عمومی همپوشی دارد، ولی با آن یکی نیست.
روش پژوهش در روان شناسی اجتماعی
در این رشته همچون سایر علوم از روشهای معتبر علمی برای بررسی موضوعات مورد نظر استفاده میشود. از آنجا که این شاخه ، از شاخههای علوم انسانی است و با روان شناسی و علوم اجتماعی پیوند دارد، از روشهای رایج در این دو حوزه استفاده میکند. مهمترین روشهای مورد استفاده برای جمعآوری دادهها ، بسته به نوع موضوع مورد پژوهش ، مشاهده ، مصاحبه و اجرای پرسشنامه را شامل میشود. روش گروه سنجشی و سنجشهای نگرش نیز مانند علوم اجتماعی کاربرد زیادی در این شاخه دارد.
در تحقیقات بعمل آمده مطالعه رفتارهای فردی را به روانشناسی , جامعه را به جامعه شناسی و بالاخره فرهنگ را به مردم شناسی (انسان شناسی فرهنگی), اختصاص دادهاند, اکنون رفته رفته به این حقیقت وقوف حاصل گردیده است که تداخل فرد و جامعه و فرهنگ و تاثیر متقابل آنها آنچنان دائمی و مستمر است که پژوهشگری که قصد مطالعه درباره یکی از آنها را دارد, بدون مراجعه به دو بحث دیگر نمیتواند تحقیق کاملی را ارائه نماید.<
موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی اجتماعی
مسائلی مثل رقابت در گروه , ستیزه , همکاری , سبقت جویی , رهبری و بطور کلی کنشهای متقابل گروهی از اهم موضوعاتی است که در روانشناسی اجتماعی مورد بررسی واقع میگردد, بنابراین میتوان حیطه تحقیق در روانشناسی اجتماعی را در موارد زیر خلاصه نمود:
• اثر جامعه در فرد از طریق اجتماعی شدن
• اثر فرد بر جامعه از طریق پدیدههایی مانند رهبری
• روابط میان افراد و کنشهای متقابل آنها در پدیدههایی مثل ستیزه , رقابت , سازگاری و ... .
رفتار فرد در گروه ، مساله همرنگی ، بررسی نگرش و تغییرات آن ، تاثیر عوامل اجتماعی روی رفتار مثلا اثر تلویزیون بر خشونت و یا تاثیر جنگها بر روان افراد و ... ، توجیه خود ، مساله اسنادها و ارتباطات و ... عمدهترین مباحث مورد علاقه روان شناسان اجتماعی است. همچنین روان شناسی اجتماعی با پدیدههای رایج و جاری اجتماعی به صورت کاربردی درگیر است. به عنوان مثال مساله استرس و بررسی عوامل اجتماعی موثر در بروز آن در جوامع پیشرفته بسیار مورد توجه روان شناسان اجتماعی است که در تلاش برای رفع این عوامل مثلا عامل ازدحام در جوامع پرجمعیت میباشند. همچنین در دهههای اخیر شاهد خدمات مهم روان شناسان اجتماعی در زمینههای مهمی چون روابط پزشک و بیمار ، واکنش در برابر اطلاعات تشخیصی ، مهار بیماری و تجربه درد بر مبنای نظریه اسنادها بودهایم.
سرانجام باید به درگیری فزاینده روان شناسان اجتماعی در مطالعه مسائلی اشاره کرد که از دستگاههای قانونی و نظامهای دادرسی سرچشمه میگیرد. در این حیطه روان شناسان اجتماعی به فرایند محاکمه ، روانشناسی شهادت ، اعتراف و ... پرداختهاند. همچنین در فرایند طرح و اجرای مقررات اجتماعی مثلا مقررات راهنمایی رانندگی از یاختههای روان شناسی اجتماعی استفاده بهینهای به عمل آمده است.
بهرام رفیعی