رونمایی کتاب بزرگمهر حسينپور
رونمايی كتاب "من گوسالهام"، كميك استريپهای بزرگمهر حسينپور
در كتابفروشی مثلث.
جمعه 90/2/30 از ساعت 4 تا 9 بعدازظهر با حضور بزرگمهر حسينپور.
تجريش، خيابان دربند، كاشي 44. تلفن: 22709937
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گزارشی از اهدای جایزه «دویچه بورس ۲۰۱۱»
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جیم گلدبرگ، عکاس ۵۸ سالهٔ آمریکایی، در مراسمی که ۶ اردیبهشتماه در دانشگاه وستمینیستر لندن برگزار شد برای مجموعه آثار به نمایش درآمدهاش در نمایشگاهی با عنوان «دریای بیساحل» برندهٔ جایزهٔ عکاسی ۳۰ هزار پوندی «دویچه بورس ۲۰۱۱»لقب گرفت.
نمایشگاه یادشده از ۲۴ مهر تا ۱۱ بهمنماه ۱۳۸۸ در محل «گالری عکاسان» در لندن به نمایش درآمد و روایتگر زندگی افرادی بود که از کشورهای جنگزده یا مناطق دچار بحرانهای اجتماعی و اقتصادی در آسیا، آفریقا و اروپای شرقی به امید یافتن فرصتهای بهتر زندگی به کشورهای اروپای غربی مهاجرت میکنند. آثار گلدبرگ در این نمایشگاه ترکیبی از ویدئو، عکس، مولتیمدیا و نوشتار بود که او در کشورهایی چون کنگو، عراق، هند، یونان، سنگال، بنگلادش، چین، اکراین، لیبریا، موریتانی و منطقهٔ بالکان تهیه کرده است. بگفتهٔ گلدبرگ، عنوان نمایشگاه هم برگرفته از عکسی در همین مجموعه است که در آن دو پناهجوی افغان به جملهی «دریای غم ساحل ندارد»، که بر روی در یخچال محل اقامتشان در یونان نوشتهاند، اشاره میکنند.
جیم گلدبرگ دانشآموختهٔ دورهٔ کارشناسی ارشد هنرهای زیبا با گرایش عکاسیست؛ هماکنون در سانفراسیسکو زندگی میکند و در دانشگاهی در این شهر به تدریس عکاسی و هنر میپردازد و از سال ۲۰۰۳ بصورت پارهوقت و از سال ۲۰۰۶ بصورت عضو دائمی «آژانس عکس مگنوم» پذیرفته شده است. او بخصوص برای مهارتش در ترکیب عکس و نوشتار در میان عکاسان معاصر آمریکایی بسیار شناخته شده است؛ پیش از مجموعهٔ «دریای بیساحل» گلدبرگ بیشتر برای مجموعهٔ عکس و نوشتاری به نام «Raised By Wolves» شناخته میشد که حاصل ۱۰ سال کار عکاسی او بر روی موضوع جوانان و نوجوانان بیخانمان سانفرانسیسکو بود که به سال ۱۹۹۵ در کتابی توسط یک ناشر آمریکایی به چاپ رسید.
گلدبرگ که از سال ۲۰۰۳ کار بر روی مجموعهٔ «دریای بیساحل» را در یک اردوگاه پناهندگان در یونان شروع کرده، پیشتر برای تعدادی از عکسهای همین مجموعه در سال ۲۰۰۷ برندهٔ جایزهٔ معتبر «هانری کارتیه برسون» هم شده است. همچنین مجموعه آثاری که در نمایشگاه «دریای بیساحل» در لندن به معرض تماشای عموم گذاشته شد در سال ۲۰۰۹ بصورت کتابی به همین نام توسط موسسهٔ انتشاراتی «Steidl» در آلمان به چاپ رسید.
دیگر عکاسان فینالیست امسال توماس دیماند، رو اتریج و الاد لاسری بودند که نهایتا هر کدام ۳ هزار پوند بعنوان جایزهٔ راهیابی به مرحلهٔ نهایی دریافت کردند. برت راجرز یکی از داوران این دوره در اظهارنظری، که حاکی از فشردگی رقابت امسال بود، گفت: «هر کدام از این چهار نفر فینالیست میتوانستند برندهٔ اینجایزه باشند.» به گفتهٔ او مجموعهٔ «دریای بیساحل» نهایتا به دلیل «نگاهی بجا و مبتکر در پرداختی مستند» برندهٔ اینجایزه شد.
سال گذشته هم اینجایزه به «سوفی ریستراوبر»، عکاس فرانسوی رسید؛ بخاطر مجموعه آثاری که حاصل ۲۵ سال کار متمرکز عکاسی او بر روی سوژهای خاص بود. موضوع عکسهای ریستراوبر ناسازگاریها، ناهمگونیها و ویرانیهایی بودند که در اثر فعالیتها، درگیریها و کشمکشهای بین انسانها در معماری و چشماندازهای نقاط مختلف جهان بوجود آمده است.
گفتنیست؛ اینجایزهٔ ارزشمند «عکاسی» در سال ۱۹۹۶ توسط گالری عکاسان در لندن پایهگذاری شد و از سال ۲۰۰۵ موسسهٔ فرهنگی - هنری «دویچه بورس» یا بورس آلمانی ، که در لوکزامبورگ مستقر است، به مهمترین حامی مالی آن تبدیل شد. موسسهٔ «دویچه بورس» هماکنون دارندهٔ یکی از ارزشمندترین و غنیترین گنجینههای هنر معاصر بخصوص آثار رشتهٔ «عکاسی» در اروپاست. جایزهٔ معتبر این موسسهٔ فرهنگی هر سال به عکاسی اهدا میشود که آثاری موثر و ماندگار برای «عکاسی معاصر» آفریده باشد بطوریکه این آثار کمکی به گسترش و پیشرفت مرزهای «عکاسی هنری» نمایند. عکسهایی که در اینجایزه کاندیدا میشوند میبایست در طول سال سپری شدهٔ پیش از داوری جایزه، در یک گالری اروپایی به نمایش درآمده یا در قالب کتاب توسط یک ناشر اروپایی روانهٔ بازار شده باشند.
«تنپوش» نشست تخصصی طراحی جلد
پوستر این رویداد/ اثر: کتایون ارفعی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نشست تخصصی طراحی جلد کتاب با عنوان تنپوش با همکاری مدرسهی ویژه و دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکز برگزار میشود.
در این نشست بیژن صیفوری، محمودرضا بهمنپور، کیانوش غریبپور، سعید باباوند و مجید کاشانی به گفتوگو و بحث دربارهی طراحی جلد کتاب میپردازند.
نشست تنپوش چهارشنبه ۴خردادماه۹۰ از ساعت۱۵ تا ۱۷ در محل سالن اجتماعات دانشگاه آزاد اسلامی واقع در تقاطع فلسطین و انقلاب برگزار خواهد شد. ورود برای تمام علاقمندان آزاد است.
این ششمین برنامه از سلسله نشستهای تخصصی سایت تحلیلی-پژوهشی گرته است.
نمایشگاه شهرام انتخابی در گالری آران
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جمعه ششم خردادماه ۹۰ نمایشگاه شهرام انتخابی با عنوان «They Go Bang Bang On My Head» در گالری آران افتتاح میشود. در این نمایشگاه ویدئو، پرفورمنسها و طراحیهای اخیر شهرام انتخابی به نمایش گذاشته خواهد شد.
کاترین بکر، کیوریتور و مورخ هنری در توضیح کارهای این مجموعه آورده است: در اثر ویدئویی «من؟» (سال ۲۰۰۴) شهرام انتخابی برای اولین بار در قامت «مهاجر» به صحنه میآید و از آن لحظه به بعد این خود به مولفه مهمی در آثار هنری او تبدیل میشود. شخصیت مورد نظر که خود هنرمند است کت و شلوار ارزانی پوشیده و دگمههای پیراهنش را تا گلو بسته و کفشهای کهنه و از مد افتاده به پا دارد. با ژستی خودآگاهانه، هنرمند حالاتی به خود میگیرد که این شخصیت را متعلق به گروه اجتماعی «کارگران مهمان» تصویر میکند. گروهی که از زمان جهش اقتصادی دهه ۱۹۵۰ در آلمان حضور دارند. با ایفای نقش این شخصیت، هنرمند که خود بیش از ۲۰ سال است که در برلین اقامت دارد پیچیدگیهای رابطه دوگانه «خودشناسی» و «درک دیگران از خود» را به تصویر میکشد؛ مساله دیدن و دیده شدن.
از سال ۲۰۰۵ هنرمند در یک سلسله ویدئو پروفرمانس شخصیت مهاجر را به وجوه مختلف تقسیم مینماید - همچون بیماری چند شخصتی - و از این طریق تفسیر جدیدی از شخصیت رادیکالیزه شده ایده اولیه را به نمایش میگذارد. با بازسازی کلیشۀ تصور رایج از مهاجران، هنرمند بازتاب منفی مفاهیمی نظیرمردسالاری، تروریسم و جنایتکاری - که در جوامع غربی مخصوصا «پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ رایج شده– را به چالش میکشد. با ایفای نقش این افراد، پرخاشگری بالقوه آنها را که به واسطه حس پنهان تهدید به بیننده منتقل میشود، به شخص خود ارجاع میدهد و به واسطه شخصیتپردازی این کلیشهها، که موضوع توجه عموم هستند جلوههای سرافکندگی و بیزاری از بروز مییابند.
برخلاف آثار ویدئو و پروفورمانس و چیدمانهای شهرام انتخابی که از شهرت جهانی برخوردارند، آثار طراحی وی کمتر دیده شدهاند. طی دهۀ گذشته، طراحیهای او نیز وجوه مختلف نگاه کلیشهای جهان غرب در مواجهه با مهاجران خاورمیانهای و مسئله هویت و پیچیدگی دیدن و دیده شدن را به چالش کشیدهاند. برای مثال در مجموعه «من؟» (۲۰۰۴-۲۰۰۵) با استفاده از طراحیهای قومشناسی اوج دوره اورینتالیسم ترجمان جدیدی از کلیشه مرد قهرمان در قالب خودنگاره ارائه میدهد. در مجموعه بیست و یک قسمتی«طراحیهای من» (۲۰۰۶) هنرمند تلاش میکند که توفق خود بر یک چمدان را به نمایش بگذارد، که این خود از سمبلهای استفاده شده در پروفرومانسهای قبلی هنرمند میباشد که در آن وضعیت زیستن میان دو فرهنگ را به نمایش میکشد.
در سالهای اخیر، طراحی به مرکز ثقل آثار وی تبدیل شده. او از ترکیب ابزارهای مختلف نظیر قلم و کاغذهای براق - بطور مثال در مجموعه «بدون عنوانها» (۲۰۱۱) - استفاده میکند. این مجموعه نیز مجددا با مفهوم خودنگاری مربوط است و جلوههای پرخاشگری فطری و خود تخریبی رابه تصویر میکشد. در مقایسه با ویدئو پرفورمانسها، طراحیهای به هنرمند اجازه میدهند که توصیف پیچیده تری از روند درونی و فاکتورهای بیرونی برای حرکات قهرمان گونه ارائه دهد. صورتهای چندگانه هنرمند در این طراحیهای سوررئال و کاراکترهای عجیب و رویاگونه لایهٔ گوناگونی را با هم ترکیب میکنند: اساطیر، تصورات آخرزمانی، و عناصر امروزی. از این طریق هنرمند لایههای جدیدی از معنا را که ریشههای عمیق در پدیده زیستن میان دو فرهنگ در تاریخ انسان دارد باز مینماید.»
افتتاحیه: ساعت ۳ بعد از ظهر جمعه ۶ خردادماه
نمایشگاه تا ۱۸ خرداد از ساعت ۱۱ تا ۷ بعد از ظهر ادامه دارد.
گالری آران: تهران، خیابان خردمند شمالی، کوچه دی، پلاک ۱۲
سمینار اصغر فرهادی در دانشگاه هنر
سمینار اصغر فرهادی در دانشگاه هنر
سمینار اصغر فرهادی با عنوان دکوپاژ و میزانسن امروز در تالار فارابی در دانشگاه هنر با حضور پرشور دانشجویان برگزار شد.
اصغر فرهادی در ابتدا ابراز خوشحالی کرد که بار دیگر در محیط دانشگاهی به خصوص در محیط دانشگاهی هنری قرار گرفته است محیطی که خاطرات دوران دانشجویی اش را برای او تداعی می کند. اصغر فرهادی گفت: بر خلاف نظر عده ای که می گویند محیط آکادمیک به دانشجو آموزش درستی نمیدهد و در واقع تاثیری در هنرمند شدن او ندارد، من معتقدم که دوره دانشجویی دوره مهم و تاثیرگذاری است.( و اتفاق مهمی برای دانشجو در محیط دانشگاه حتی در راهرو وموقع ناهار خوردن، برگشتن، در گپ و گفت ها می افتد) در واقع دانشجویان در این دوران به یک سلیقه بصری و شنیداری می رسند. در این دوران آنها تشخیص می دهند بد و خوب در یک اثر هنری چیست. به همین دلیل من قدر دوران دانشجویی خود را می دانم و معتقدم اگه این دوران را طی نمی کردم ، من به عنوان کسی که فیلم میسازد وضعیتی این گونه نداشتم. و توصیه من به شما این است که قدر این روزهارا بدانید، علی را رغم بدبینی هایی که آنهایی که این را نپیموده اند بر شما وارد می کنند. چرا که اتفاق بزرگی که باید برای شما بیفتد در همین سالها خواهد افتاد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد از آن فرهادی در مورد دکوپاژ و میزانسن توضیحاتی داد: “موضع دوربین را نسبت به آنچه در مقابلش روی میدهد، دکوپاژ و موضع آنچه در مقابل دوربین است نسبت به محیط و نسبت به اشخاصی که ممکن است در صحنه وجود داشته باشند را میزانسن می گوییم. حرکت لازمه میزانسن نیست ممکن است یک میزانسن کاملا ساکن باشد.این دو اصطلاح در سینما همیشه در کنار هم معنی پیدا می کنند. تا به اینجای این تعاریف برای همه تکراریست اما نکته ای که بارها دیده ام دانشجویان بر سرکلاس می پرسند این است که مفهوم نماها به چه معنی است. مثلا اینکه نمای متوسط نمای بی قضاوتی است به چه معناست؟ یک پلان هرگز به تنهایی ماهیت معنایی ندارد و فرقی بین مدیوم شات و یا کلوز آپ به تنهایی در یک پلان وجود ندارد. و در واقع آنقدر نامحسوس است که نمی توانیم به آن پی ببریم. اما تکرار موضع دوربین نسبت به یک اتفاق به دکوپاژ ما معنا و ماهیت می دهد یعنی اگر ما در طول یک فیلم غالب پلانهایمان، نماهایی متوسط باشند در اثر تکرار آن در دکوپاژ به یک معنا دست پیدا می کنیم. و به نظر می آید که دوربین، دوربین بی طرف و بی قضاوتی نسبت به شخصیتها است. پس برخلاف آنچه که به ما آموختند و من به شخصه در تجربه به آن پی بردم، این است که یک دکوپاژ و میزانسن به تنهایی نمی تواند بار معنایی به بار آورد و خیلی هدفمند نیستند و یا آنقدر نامحسوس است که دیده نمی شود. مثلا تصور کنید در فیلمی در اغلب پلانها، دوربین ارتفاعش پایین است و سقف را در بک گراند شخصیتها می بینیم. تکرار این شیوه در مجموع حسی را به تماشاگر می دهد که دکوپاژ آن بار احساسی را بر او وارد کرده است. ما در میزانسن خیلی محدودتر از دکوپاژ هستیم چون در میزانسن الگو واقعیت است، حتی در فیلمهای فانتزی که از واقعیت تبعیت نمی کنند. مثلا میزانسن نشستن در همیشه به یک شکل است. به همین دلیل در میزانسن دادن نمی توان خیلی خلاقانه عمل کرد. اما آیا این به این معناست که شما در میزانسن کارگردان خلاقی نمی توانید باشید؟ توضیح خواهم داد که می توانید باشید و چرا. در میزانسن شما محدودترید. اگر فیلمتان فیلمی واقع گرا باشد محدودیتتان بیشتر است. واقعیت، میزانسن را از قبل به شما دیکته کرده است مثلا در همه جای دنیا به هنگام صرف غذا دور میز می نشینند نه در زیر میز. وقتی دکوپاژ وجود دارد و در واقع شما چیزی دارید به نام زاویه نگاه دوربین، این موضوع به کمک شما می آید تا بر این محدودیت غلبه کنید. پس آدمهای دور میز را که واقعیت از پیش گفته است باید چگونه باشند به شیوه ای ببینید که قبل از شما کسی ندیده است. در دکوپاژ دستتان بازتر است اما باید به این نکته دقت کرد که هم دکوپاژ هم میزانسن تابع چیزی هستند به نام زبان فیلم . تعریفی که من برای زبان فیلم پیدا کرده ام و بر سرکلاسها می گویم چیست؟ فاصله قصه ی فیلم با واقعیت زبان فیلم را تعریف می کند. یعنی چقدر یک فیلم به واقعیت نزدیک است و چقدر دور است. اگر فیلمی تصمیم می گیرد که به واقعیت نزدیک باشد زبان واقعگرایی دارد و دکوپاژ و میزانسن شما هم تابع این زبان است. دکوپاژ و میزانسن به دور از هم نمی توانند کار خلاقانه ای را به عمل آورند و این دو بسیار به هم وابسته اند. چیزی که من بسیار تجربه کرده ام اصرار بر روی یک دکوپاژ و تکرار ان بر روی یک فیلم می تواند قرار دادی را برای تماشاگر بگذارد و تماشاگر آن را به شکل ناخوداگاه درک کند.قرارداد ها را شما می سازید و در جای دیگری ( در کتاب یا الگویی) وجود ندارد . قراردادها راشما خلق می کنید و با تکرار کردن آن تماشاگر آن را می پذیرد. مثلا سیاه و سفید بودن یک فیلم در این روزگار در حالیکه همه فیلمها رنگی هستند در ابتدا در ذهن تماشاگر سوال ایجاد می کند. اما وقتی که شما ان را تکرار می کنید، تماشاگر آن را می پذیرد.البته اگر خودتان بر قراردادی که بر فیلم گذاشته اید معتفد باشید و جنبه خودنمایی و تکلف نداشته باشد.”
در ادامه فرهادی درباره واقعیت و ماهیت آن صحبت کرد و باقی جلسه به پرسش و پاسخ گذشت. که مشروح ان را در اولین فرصت منتشر خواهیم کرد.
گزارشی از نمایشگاه مونا بزرگی در گالری آتبین
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نمایشگاه عکسهای مونا بزرگی با عنوان «تن جای رخت آویز» جمعه ششم خرداد در گالری آتبین برگزار شده است.
در این نمایشگاه ۱۴ عکس رنگی با چاپ دیجیتال در ابعاد ۹۰×۶۰ به صورت صحنه سازی ارائه شده است.
مونا بزرگی در این آثار درگیری اولیه با تکنولوژی ظاهر و پوشش را به نمایش گذاشته است. در این عکسها جا لباسی به چشم میخورد که هر بار لباسهای روی آن تغییر کرده و از لباسهای مختلف پر و خالی میشود که هر کدام فرم و شکل خاص و ترکیب بندیهای مربوط به خود را دارد.
او به رخت آویزجان داده و به آن هویت بخشیده، بدن انسان را در آثار حذف کرده است اما نقش یک انسان را به آن داده است. لباسهای آویزان شده به آن تن پوشی است که برای آن برگزیده شده است. او خود در این باره میگوید: من بدن انسانها را همانند اینجا لباسی در نظر گرفتهام و فرمها و استایلهای مختلفی که در مکانهای مختلف برای خود در نظر میگیرند را روی آن قرار دادهام تا نشان دهم چقدر این مسائل گذراست و چقدر راحت آدمها عوض میشوند. با پوشیدن لباسهای متفاوت رنگ و روی انسانها در مکانهای مختلف تغییر میکند و یک لباس چقدر میتواند در عوض کردن وجهه افراد تاثیر گذار باشد و حتی میتواند نگاه ما را نسبت به آنها تغییر دهد.
او در این عکسها از لباسهای سنتی و روسری تا لباسهای مدرن مهمانی و به روز استفاده کرده است و به شکلی فضای سنتی و مدرن را با هم ترکیب کرده است. هنرمند در این آثار درگیریهای ذهنی خودش را وارد کرده است بزرگی در این مورد میگوید: من لباسهایی را در نظر گرفتهام که معمولا خودم از آنها استفاده میکنم و نشان دادم همه ما در مواقعی هنوز از لباسهای سنتی استفاده میکنیم و درگیریهای سنتی داریم و در جاهایی هم گرایشهای مدرن داریم و بعضی اوقات میخواهیم از هر دو در کنار هم استفاده کنیم اما میبینیم در نهایت هیچکدام را نداریم. من در این عکسها دغدغههایی که در زندگی خودم و اطرافیانم احساس میکردم را نشان دادهام.
او افزود: من در آخرین عکس رخت آویزی کفن پوش را قرار دادهام تا نشان دهم آنقدر به بدنمان بیتوجه شدهایم و آن را نادیده میگیریم که در واقع فرقی نمیکند لباسهای مختلف بپوشیم یا لباس مرگ را به تن کنیم.
او در این عکسها تیپ نگاری کرده است و هر کدام از لباسها بر روی رخت آویز را میتوان به عنوان یک پرتره در نظر گرفت که ویژگیهای شخصیتی یک انسان را نشان میدهند و افراد مختلف را به ما میشناساند.
فرهاد آذرین مدیر گالری آتبین در مورد عکسهای مونا بزرگی میگوید: عکسهای مونا بزرگی را دنبال کنید میبینید او همیشه درگیر تن است یا بهتر بگویم درگیر حذف تن است. او میخواهد از شر تن خلاص شود انگار باری باشد دست و پا گیر که نمیداند با آنچه کند.
مونا بزرگی متولد ۱۳۵۸ است. او کارشناسی عکاسی خود را از دانشگاه هنر و معماری دریافت کرده است و این نمایشگاه دومین نمایشگاه انفرادی او در گالری آتبین بشمار میآید.
این نمایشگاه تا سه شنبه ۱۷ خرداد در گالری آتبین دایر خواهد بود و علاقمندان میتوانند همه روزه از ساعت ۵ تا ۹ از آثار دیدن کنند.
گالری آتبین واقع در خیابان ولیعصر، ضلع جنوب چهارراه پارک وی، کوچه خاکزاد، پلاک ۴۲ واقع است
محسن راستانی و سه هنرمند دیگر در راه ونیز
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آثار چهار هنرمند کشورمان محمدمهدی و منیر قان بیگی، محسن راستانی و مرتضی دره باغی در پنجاه و چهارمین دوسالانه ونیز به نمایش در میآید.
به گزارش روابط عمومی موزه هنرهای معاصرتهران، پنجاه و چهارمین دوسالانه بینالمللی ونیز باموضوع «نور و روشنایی» از روز ۱۴ خردادماه (۴ ژوئن) به مدت شش ماه در شهر ونیز ایتالیا برگزار میشود. در همین راستا محمدمهدی و منیر قان بیگی با اثر مکعبهای سفالی، مرتضی دره باغی با اثر چیدمان روشنایی و صلح، محسن راستانی با تعدادی اثر فتو آرت در پنجاه و چهارمین دوسالانه بینالمللی ونیز شرکت میکنند.
در خصوص انتخاب هنرمندان ایرانی فراخوان دوسالانه در دی ماه سال گذشته منتشر شد و ۲۳۵ اثر به موزه هنرهای معاصرتهران رسید که توسط شورای انتخاب و داوری آثار متشکل از اصغر کفشچیان مقدم، بهروز دارش، تاها بهبهانی، عبدالمجید حسینی راد، غلامعلی طاهری و ایرج اسکندری مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفت. پس از بررسیها در نهایت آثار محسن راستانی، مرتضی دره باغی و محمدمهدی و منیر قان بیگی (کار مشترک) برای شرکت در پنجاه و چهارمین دوسالانه ونیز انتخاب شد.
محسن راستانی با چهار اثر عکس در دوسالانه ونیز شرکت میکندکه در این آثار افسانههای گذشته را در کنار آدمهای امروزی و قصههای جدیدشان در کنار یکدیگر قرار داده است کهگاه بیخبر از هم درکنار هم ایستادهاند و گاهی با یکدیگر کار مشترکی را انجام میدهند و قاب عکسهای راستانی مکانی برای تأمل درباره این حضوراند.
محسن راستانی متولد ۱۳۳۷ دارای کارشناسی عکاسی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، عضو هیأت موسس انجمن صنفی عکاسان مطبوعات ایران و عضو هیأت مدیره و هیأت موسس انجمن عکاسان ایران است و سابقه داوری چند جشنواره عکاسی داخلی و خارجی را در کارنامه خود دارد و تاکنون در نمایشگاههای متعدد داخلی و خارجی به نمایش درآمده است.
راستانی برگزیده بهترین عکس ژورنالیستی طنز از نمایشگاه بینالمللی عکاسی خلاقه انگستان (۱۹۹۲) وجایزه ویژه برای عکسهای سیاه و سفید موزه هنرهای معاصر تهران (۱۳۷۰) است.
راستانی گزارش تصویری از دفاع مقدس، جنگ داخلی بیروت و جنگ بوسنی و هرزگوین را در کارنامه خود دارد.
محمدمهدی و منیر قانبیگی ۱۲ مکعب سفالی را در پنجاه وچهارمین دوسالانه ونیز ارائه میکنند که این اثر را با الهام از مکعبهای کشف شده در نزدیکی شاهرود (مربوط به هزاره ششم قبل از میلاد) و تأثیر از خانه خدا ساخته شده است.
محمدمهدی قان بیگی متولد ۱۳۲۴ دارای کارشناسی نقاشی مدرن از کالج هنری کانتر بری در سال ۱۳۵۷ و کارشناسی ارشد تاریخ هنر از مورلی کالج لندن در سال ۱۳۵۹ و دارای درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
قان بیگی سابقه دبیری و داوری در جشنوارههای مختلف سفال، سرامیک و نقاشی را دارد و از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۲ عضو شورای انتخاب آثار برگزیده موزه صنایع دستی و از سال ۱۳۸۲ تا کنون عضو شورای ارزشیابی میراث فرهنگی است.
قان بیگی چندین نمایشگاه انفرادی در داخل و خارج از کشور برگزار کرده است و آثارش در بیش از ۵۰ نمایشگاه گروهی در ایران و خارج از کشور به نمایش درآمده است.
قان بیگی در فستیوال هنری ایران در دوسلدورف سال ۱۳۷۰ نیز شرکت داشته است و به عنوان اولین برگزیده صنایع دستی جایزهای را از رئیس جمهور سریلانکا در سال ۱۳۷۰ دریافت کرده است.
مرضیه کریمزاده ترابی (منیرقان بیگی) متولد ۱۳۲۸فارغالتحصیل رشته سرامیک دانشکده کمبل بری انگلستان، دارای مدرک درجه ۲ هنری از وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، گذراندن دوره عکاسی و باتیک درکالج ایلینگ لندن وهمچنین وی در دانشگاه الزهراو دانشکده میراث فرهنگی تدریس میکند.
مرتضی دره باغی اثر «روشنایی و صلح» را با تکنیک لایت باکس و چاپ روی آینه به طول ۴ متر و عرض و ارتفاع ۲ متر برای پنجاه و چهارمین دوسالانه ونیز ارائه میکند. این اثر برگرفته از ۲۴۰ هزار شهید ایرانی است که در جنگ ایران و عراق کشته شدهاند که با روشنایی و نور از آنها یاد میشود. تصاویر در این اثر بر روی آینه چاپ شده و بسته به موقعیت سنی در ارتفاعی مشخص نصب شده است و اگر کسی از این اثر دیدن کند در افق صورت خود تصویر شهیدی را خواهد دید که به خاطر آینهای بودن تصاویر انعکاس صورت خود را مشاهده میکند و موقعیت صورت هر بیننده با تصویر چاپ شده منطبق میشود.
دره باغی در این اثر به لحاظ حسی به دنبال کشف و انتقال این مفهوم است که مخاطب در ذهن خود جابجایی را تصویر کندکه میتوانست این شهید بازدید کننده اثر باشد و یا تصویر خود ما بر این دیوار نقش بسته باشد.
مرتضی دره باغی متولد ۱۳۴۸ فارغ التحصیل هنرستان هنرهای زیبای تهران و لیسانس نقاشی از دانشکده هنر دانشگاه آزاد تهران است که تاکنون در ۲۲ نمایشگاه انفرادی و ۴۳ نمایشگاه گروهی در داخل و خارج از کشور شرکت داشته است.
دره باغی برگزیده سومین دوسالانه نقاشی معاصر جهان اسلام (۱۳۸۳)، چهارمین دوسالانه ملی نقاشی (۱۳۷۶) و دومین نمایشگاه بین المللی گل و گیاه تهران (۱۳۷۲) است.