نژادهای سرولوژیک یا سروتیپ به چی میگن ؟
افسانه ای كه دوباره زنده شد
افسانه ای كه دوباره زنده شد
● استفاده از ژنتیك برای تكمیل شجره نامه افراد
خون ما حاوی اسرار مربوط به ما است. ژنوم انسان ها ۹/۹۹درصد عیناً مثل هم است. ما انسان ها خیلی بیش از اینكه فرق داشته باشیم شبیه هم هستیم. اما همان مقدار كم (۱/۰درصد) است كه شواهدی از گذشته ما دارد. در سال های اخیر كه پاره ای شركت ها عزم خود را جزم كرده اند تا سابقه فامیلی افراد را از طریق آزمایش های ژنتیك روشن كنند، ده ها هزار تن DNA خود را با نمونه گیری از مخاط داخلی گونه هاشان در اختیار این شركت ها قرار داده اند تا اطلاعات كامل تری در مورد سابقه خود بیابند. پسرعموهای از هم دور افتاده یكدیگر را پیدا كرده اند و افسانه های مربوط به خانواده ها دوباره زنده شده است. بنت گرینسپان رئیس قسمت مربوط به « DNAشجره خانوادگی» یك شركت آزمایش كننده با ۵۲هزار مشتری معتقد است كه «هر چند ۶ سال پیش واژه شجره شناسی ژنتیك بی معنی و مهجور بود اما امروزه علاقه شدیدی در بین مردم ایجاد شده است.»
همزمان با تلاش افراد برای یافتن سابقه خانوادگی خود، متخصصان ژنتیك جمعیت نیز داستان مفصل تری از نوع بشر را روایت می كنند. رد نیاكان ما، یعنی یك «آدم و حوای» ژنتیكی، در آفریقا پیدا شده و نمونه های كنجكاوی برانگیز دیگری از نیاكان اولیه ما نیز در نقاط مختلف گیتی كشف شده اند. گروهی از دانشمندان دریافته اند كه ۴۰ درصد یهودیان اشكنازی فقط از ۴ زن پدید آمده اند، گروه دیگری گزارش می دهند كه یكی از هر ۵ مرد در شمال غربی ایرلند از یك سپهسالار نامور در قرن پنجم پدید آمده اند. كوشش بلندپروازانه و تلاشی دیگر در این راستا، پروژه ژن نگاری ۴۰ میلیون دلاری «انجمن نشنال ژئوگرافیك» است كه هدفش جمع آوری ۱۰۰ هزار نمونه DNA از بومیان سراسر دنیا طی ۵ سال آینده است. ولز مدیر این پروژه، هدف آن را ردیابی اصل و نسب و تبار نژاد انسانی از امروز به گذشته های دور و پیدا كردن سرمنشاء، یا گونه های اولیه آن برای ساخت «یك موزه مجازی» از تاریخ بشر عنوان می كند.
تست ژنتیك چگونه كار می كند؟ DNA موجود در هر یك از سلول های ما نه تنها رنگ چشم ما را تعیین می كند بلكه حاوی اطلاعاتی از نیاكان ما نیز هست. ژنوم یك كودك مجموعه ای از مواد ژنتیكی است كه از پدر و مادرش به او رسیده است. تنها دو قسمت ژنوم دست نخورده می مانند و تحت تاثیر همتای DNA قرار نمی گیرند: كروموزم Y (كه از پدر به پسر می رسد) و DNA میتوكندریایی (كه از مادر هم به پسر و هم به دختر می رسد). گاه گاه، در این مناطق جهش هایی صورت می گیرد كه باعث ترتیب های خاص A, G, C و T می شود و به عنوان نشانه های شجره شناسی به كار می روند كه ارتباطاتی با گذشته را نشان می دهد. این ارتباطات نه تنها به پدر و مادر، بلكه به جایی كه زندگی می كرده اند نیز مربوط می شود. با پرداخت ۱۰۰ دلار به كمپانی آزمایش گیرنده و با نمونه گیری از طریق خراش كوچكی كه به داخل گونه خود می دهید، ترتیب نقشه DNA شما داخل الگوی ژنتیكی خودتان كه هاپلوتایپ (haplo type) نامیده می شود نشان داده می شود، سپس به شما می گوید كه از كدام «هاپلوگروپ (haplo group) یا شاخه اصلی شجره نامه انسانی پدید آمده اید.
به كمك هاپلوتایپ ها، تبارشناسان امروزه می توانند به پروژه های «نام خانوادگی» در اینترنت ملحق شوند. این گروه های آن لاین به افراد اجازه می دهند كه ژنوم های خود را با یكدیگر مقایسه كنند. در جایی كه تشابهی می یابید، قادر خواهید بود به شاخه «شجره خانوادگی» خود وصل شوید. آیا به دنبال خانواده هایی كه نام فامیل شما را ندارند می باشید؟ می توانید در بین شركت های آزمایش كننده خصوصی یا در بانك های اطلاعات عمومی مانند سازمان ژنتیكی مولكولی سورنسون كه توسط جان سورنسون تاسیس شد، جست وجو كنید. این سازمان بیش از ۶۰ هزار نمونه DNA را جمع آوری كرده و دست به كار تهیه جدول های آبا و اجدادی شده است. «در نهایت قادر خواهید بود كه با جست وجو در بانك اطلاعاتی، اقوامی كه حتی اسم شان را نشنیده و از وجودشان اطلاعی ندارید، پیدا كنید.»
علم همچنین قادر است رشته های ارتباط با فرهنگ باستانی و حتی میراث مذهبی را افشا كند. به دكتر كارل اسكورسكی از بچگی گفته شده بود جزء «كاهنان» است. یعنی اعقاب برادر موسی هارون كه روحانیون عالی رتبه یهودی به حساب می آمدند. روزی در كنیسه ای نشسته بود كه متوجه «كاهن» دیگری شد كه مشغول خواندن تورات بود و هیچ چیزش شبیه او نبود. «او یك مردی یهودی بود كه اجدادش از آفریقای شمالی بودند، در حالی كه من یك یهودی با نیاكانی از اروپای شمالی هستم.» این مسئله ذهن اسكورسكی، از موسسه تكنولوژی تكنیون- اسرائیل را به خود مشغول كرد. «اگر او چنان سابقه ای و من چنین سابقه ای دارم، پس احتمال زیاد دارد كه نشانه های مشتركی از كروموزوم Y داشته باشیم.» به راستی آیا تاریخچه شفاهی كه از كاهن پدر به كاهن پسر می رسد، در كروموزوم Y آنان نیز نشان داده شده است؟ بعد از مطالعه نمونه های DNA، اسكورسكی با كمك همر از دانشگاه آریزونا و همكارانش در دانشگاه لندن یك شاخص ژنتیكی مشترك میان كاهنان در او پیدا كردند.
تحقیقات تیمی بین المللی از محققین را روانه آفریقا كرد، جایی كه دانشمندان افراد قبیله لمبا، (گروهی كه باور داشتند از سرزمین «انجیلی یهودیه» آمده اند) را آزمایش كردند. برخی از DNAهای آنها با شاخص ژنتیكی كاهنی همخوانی داشت. اسكورسكی می گوید: «ما سابقه پدری یكسان داریم.» در سال ۲۰۰۱ پدر بیل سانچز یك كشیش كاتولیك رومی در نیومكزیكو، كشف كرد كه او هم دارای همین شاخص ژنتیكی است. شجره تاریخی یهودی سانچز به اسپانیا برمی گردد (ولی مادرش بومی آمریكایی است). امروزه او تصویری از نیاكان مسیحی و یهودی خود بر روی دیوار دارد، در ماه نوامبر به اسرائیل سفر كرد.
اما علم نیز كاستی های خود را دارد. از آنجا كه محققین هیچ DNA واقعی از افرادی مانند چنگیزخان در اختیار ندارند، ثابت كردن این كه افرادی اعقاب مستقیم این چهره های تاریخی معین اند یا نه، تقریباً ناممكن است.
آزمایش ریشه های تاریخی از طریق كروموزوم Y و DNA میتوكندریایی نیز محدودیت های جدی دارد: این راه فقط مسیر مستقیم بین شما و پدر و مادرتان را روشن می كند نه ردپاهای مربوط به نیاكان در سایر ژنوم های شما را. هنك گریلی از دانشگاه استانفورد می گوید كافی است ۱۰ نسل عقب روید تا تعداد اجداد شما به ۱۰۲۴ یعنی ۲۱۰ برسد. در این حالت «كروموزوم Y شما ممكن است از ژاپن باشد، DNA میتوكندریایی شما از مكزیك و همه بقیه ۱۰۲۲ نیاكان باقیمانده شما از سوئد.» گریلی نگران است كه مشتریان این آزمایش های ژنتیك به طور كامل نفهمند كه چه چیزی را به دست می آورند. یك شركت، دنبال شاخص هایی غیر آنچه روی كروموزوم Y و DNA میتوكندریایی است، می گردد. سپس آنها را در چهار نقطه دنیا روی نقشه ترسیم می كند(آفریقای غربی، اروپا، آسیای شرقی و آمریكا). اما واقعیت این است كه درصدها تخمینی اند نه واقعی. بعضی دانشمندان نگرانند كه این آزمایشات جنبه سرگرمی پیدا كنند، یا اینكه مردم عادات و شخصیت را به نژاد مرتبط كنند، ایده ای كه در گذشته تاریخ به شدت تكذیب شده است. بیشترین و مهیج ترین نتایج از تحقیقات برای كل نوع بشر به دست می آید نه یافته های شخصی در مورد افراد. با استفاده از مشخصه های DNA و محاسبات ریاضی زمان _ ساعت محققان اولین نیاكان ما را مشخص كرده اند. دانشمندان می گویند كه با استفاده از كروموزوم Y و DNA میتوكندریایی، می توانند اولین زن قابل شناسایی را به ۱۵۰هزار تا ۲۵۰ هزار سال پیش، و اولین مرد قابل شناسایی را به ۶۰هزار تا ۱۰۰هزار سال قبل بازگردانند. تا قبل از آزمایش های DNA، بحث دانشمندان این بود كه آیا اولین انسان ها در آفریقا شكل گرفتند یا در مناطق دیگری در روی كره زمین؟ آخرین یافته ها این تئوری را تقویت می كند كه انسان ها از گروه های كوچك انسانی در آفریقا به وجود آمده اند. اما كی آن گروه از مسافران آن قاره را ترك كردند؟ با چه كسانی برخورد كرده و در آمیختند؟ آیا اقدامات تاریخی بزرگی مثلاً حمله اسكندر به آسیای میانه، تاثیرات ژنتیك هم با خود به جا می گذارد؟ اینها پرسش هایی است كه تیم تحقیقی نشنال جئوگرافیك امیدوارند بتوانند به آن پاسخ گویند. طرح نشنال جئوگرافیك سال گذشته با همكاری IBM شروع شد. این طرح مردم را به تست DNA تشویق می كند و در حال حاضر افراد بیش از ۱۰۰هزار كیت نمونه برداری را به قیمت هر كیت۹۵/۹۹ دلار خریداری كرده اند. اما هدف جمع آوری نمونه هایی از جوامع بومی در سراسر دنیا است كه DNA آنها می تواند اشاره ای به اصل و نسب و مهاجرت های جمعی انسان ها باشد و برای انجام آن باید سریع بود، قبل از این كه جوامع آسیب پذیر بمیرند یا خانه و كاشانه خود را ترك كنند.
آزمایش های اولیه هم اكنون در آفریقای جنوبی شروع شده است، جایی كه در آنجا دكتر هیملا سودیا به جمع آوری نمونه های خون از یك جامعه كوچك از قبیله سن پرداخته است. به لحاظ ژنتیكی، «سن» از قدیمی ترین جوامع بشری در روی كره زمین است و می تواند یك ارتباط مستقیم كروموزومی به اولین انسان ها داشته باشد. فی تونگ وا ۲۸ ساله یكی از اولین متقاضیان بود: «راجع به ژن ها خیلی شنیده بودم و همچنین راجع به یك پروژه عظیم انسانی كه به تحقیق درباره سرمنشاء آدمیان می پردازد. برایم خیلی جالب بود كه در این پروژه شركت كنم. امیدوارم بتوانم فرهنگ خود را زنده كنم.»
پاییز گذشته، ولز ۵۰۰ نمونه خون، سرسوزن، پنبه های الكلی، لوله های آزمایش حاوی خون و نمونه های مخاطی لایه برداری از گونه ها را به چاد برد كه یكی از اولین مناطق برای انجام آزمایش است، جایی كه او ۳۰۰ نمونه DNA را از شهرها و روستاها در سراسر كشور جمع آوری كرد. ۳۵ تا ۴۰ تای آنها از جامعه منزوی «لال» آمدند كه جمعیت آنها كمتر از ۷۵۰ نفر بود و جامعه ای رو به زوال است. ولز از این می ترسد كه این جامعه طی ۱۰ تا ۳۰ سال آینده منقرض شود، و DNA ارزشمند و زبان باستانی خود را نابود كرده و با خود ببرد. اطلاعاتی كه می توانست نشانه های حیاتی در مورد اولین انسان هایی كه حدود ۴۰ هزار سال قبل در آفریقای مركزی به دنیا آمدند را در اختیار ما بگذارد. ما می توانیم با DNA بسیاری از این رمز و رازها را بگشاییم و به گذشته معنا دهیم.
البته همه از این طرح ژن نگاری حمایت نمی كنند. گونه های بومی سهم خود را از جوامع داشته اند و هنوز بسیاری به فرهنگ حاكم مشكوك اند و نگران این اند كه خون شان را با اطلاعاتی كه در آن است به این سو و آن سو ببرند. دبورا هری رئیس گروه حامی «شورای استعمار زیستی مردمان بومی» در آمریكا نامه سرگشاده ای را روی وب سایت اش قرار داده است و با این طرح مخالفت كرده است و چنین می گوید كه تا به حال هزار نفر آن را امضا كرده اند. ولی برخی از اعضای قبیله سی كنك وامپانواك (در ماساچوست) از قبل تحت آزمایش قرار گرفته اند. مایكل ماركلی رئیس قبیله می گوید «ما سابقه تاریخی خود را در آفرینش داریم، ولی یك داستان دیگر مانده كه باید گفته شود و آن همان چیزی است كه دقیقاً در درون هر یك از ماست.» ولز می گوید كه نگرانی بومی ها را درك می كند ولی او متوجه شده است كه وقتی كه جزئیات شرح داده شوند، علاقه این افراد به انجام آزمایش جلب می شود «جالب است كه هر كس بداند كه حامل اسنادی تاریخی در درون سلول های خود است» دانشمندان اكنون با كمك هم دارند جلد اول این تاریخ را بازسازی می كنند.
منبع:روزنامه شرق
چرا محصولات تغییریافته ژنتیکی خوب هستند؟
چرا محصولات تغییریافته ژنتیکی خوب هستند؟
::کسری اصفهانی::
مجله نيوزويك در شماره ۲۰ مارس ۲۰۰۶ خود مطلبى درباره ارزش محصولات تغييريافته ژنتيكى يا Genetically Modified كه به اختصار GM خوانده مى شوند، چاپ كرده است. گرچه مطالب بخشى از اين مقاله درباره يك پروژه مهندسى ژنتيك بر روى خوك است كه در كشورهاى اسلامى مصرف خوراكى ندارد، ولى كليت مقاله براى روشن شدن ذهن خوانندگان مفيد است.
LeeM.Silver استاد زيست شناسى مولكولى دانشگاه پرينستون است و در حال حاضر هيچ گونه ارتباطى با هيچ شركت تجارى بيوتكنولوژى ندارد. وى مدعى است شايد غذاهاى تغييريافته ژنتيكى حتى از غذاهاى ارگانيك سبزتر باشند.
مزرعه پرورش خوك بسيار كثيف است، بوى بد حيوانات در فضا مشمئز كننده است. اين حيوانات محيط زيست را هم به مخاطره مى اندازند. كود حاصل از خوك ها داراى مقادير بالايى فسفر است كه اگر شسته شده و به درياچه ها و حاشيه رودخانه ها وارد شود، اكسيژن را كاهش مى دهد، ماهى ها را مى كشد، باعث رشد بى رويه جلبك ها شده و گازهاى گلخانه اى آزاد مى كند.
در خلال دهه ۸۰ ميلادى آلودگى فسفر تمامى جانوران آبزى اطراف Mariager Fjord در دانمارك را تا شعاع ۴۲ كيلومترى نابود كرد به طورى كه اين فاجعه اكولوژيكى دولتمردان اروپايى را وادار به وضع قوانين سختگيرانه اى براى مزارع پرورش خوك كرد، گرچه اين قوانين مشكل را حل نشده باقى گذاشت.
پرورش خوك در كشورهاى اروپايى اجتناب ناپذير است زيرا قسمت عمده پروتئين مردم اين قاره را تامين مى كند و از همه مهم تر اينكه اين منبع پروتئين از همه منابع ديگر ارزان تر است.
اروپاى شمالى بيشترين نسبت خوك به انسان را دارا است به طورى كه اين نسبت در دانمارك ۲ به ۱ است. در خلال دهه ۹۰ ميلادى توليد گوشت خوك در كشورهاى آسياى شرقى به خصوص در چين و ويتنام رشد بى سابقه اى داشته است و آلودگى حاصل از آن تهديدى براى زيستگاه هاى شكننده ساحلى و اقيانوسى انواع موجودات آبزى است. اين موضوع حتى در گزارش سازمان كشاورزى و غذاى سازمان ملل متحد (FAO) در بهمن سال ۱۳۸۴ منعكس شده است. توقف توليد خوك راه حل اين مسئله است ولى راه حل ديگر تبادل افكار بين طرفداران محيط زيست و افكار عمومى است.
دو دانشمند كانادايى موفق به خلق خوك هايى شده اند كه مدفوع آن داراى مقادير بسيار پايين تر فسفر است. اگر اين نژاد جديد توانايى سازش با محيط هاى مختلف را بيابد، مى تواند راه حلى براى كاهش آلودگى باشد. اما اين خوك كه Enviropig يعنى خوك دوستدار محيط زيست ناميده شده است، محصول تغيير ژنتيكى و مهندسى ژنتيك است كه طرفداران محيط زيست در كشورهاى غربى با آن مخالف هستند.
Enviropig يكى از محصولات متعدد فناورى هاى جديد است كه طرفداران محيط زيست و حاميان غذاهاى ارگانيك را درمانده كرده است. سئوالى كه آنان بايد به آن پاسخ دهند اين است: آيا بايد همانند گذشته با محصولات مهندسى ژنتيك مبارزه كرد حتى به قيمت نابودى محيط زيست ؟
در حال حاضر امكان دست ورزى خوك ها براى توانمند كردن آنها در هضم علوفه مانند گاو و گوسفند وجود دارد. با اين تغيير مى توان از ذرت كه گياهى باارزش غذايى بالا است به عنوان خوراك خوك ها استفاده كرد.
كاربرد ديگر مهندسى ژنتيك در گياهان غيرمثمر مورد نياز صنعت كاغذسازى است كه به ايجاد فرآيند موثرتر كاهش انرژى مصرفى و ايجاد مواد شيميايى سمى كمتر حاصل از كارخانه هاى كاغذسازى مى انجامد.
شاخص ترين كاربردهاى دست ورزى ژنتيكى، كاهش مشكلات بخش كشاورزى خواهد بود؛ بخشى كه ۳۸ درصد خشكى ها را دربر مى گيرد و زيستگاه و زيست بوم هاى طبيعى را اشغال مى كند. غلات اصلاح ژنتيكى شده مى توانند به صورت كارآمدتر توليد شده به نحوى كه بخشى از اين زمين ها به صاحب اصلى آن كه طبيعت است، بازگرداند.
ايستادن در صف مخالفان اين دستاوردهاى ارزنده مهندسى ژنتيك بر مبناى هوادارى از فلسفه غذاهاى ارگانيك است كه ناشى از يك برداشت ساده لوحانه است: هر چه طبيعى است خوب است و هر چه مصنوعى است، بد. مهندسى ژنتيك در نظر كشاورزان ارگانيك غيرقابل قبول است فقط به خاطر اينكه دستاوردهاى آن از آزمايشگاه بيرون مى آيد. به طور مثال «چارلز مارگوليس» سخنگوى صلح سبز شاخه آمريكا مى گويد: «ما فكر مى كنيم Enviropig فرانكشتاينى در لباس مبدل است.»
از لحاظ فنى هر گياه يا جانور حاصل از انتخاب انسان در بين موتاسيون هاى اتفاقى در طبيعت هم ممكن است ايجاد شود. پرتوهاى پرانرژى كيهانى كروموزوم ها را به قطعات كوچك مى شكنند و آنها دوباره به طور اتفاقى به يكديگر متصل مى گردند. بدين طريق طبيعت برخى اوقات نسخه هايى از ژن ها را خلق مى كند كه قبلاً وجود نداشته اند.
كارهاى آزمايشگاهى تفاوت هايى با آنچه طبيعت انجام مى دهد، دارند: دانشمندان مى توانند تغييرات ظريف و دقيقى در DNA موجودات ايجاد كنند [البته نظريه آفرينش هوشمند مسائل جديدى را در اين زمينه مطرح كرده است كه در اين مقاله به آن اشاره نشده است.] اين موضوع در مورد تحقيقات دانشمندان كانادايى نيز صدق مى كند. به طور مثال آنها يك تركيب جديد مولكول DNA ايجاد كرده اند كه وقتى در داخل جنين خوك قرار گيرد، باعث توليد Enviropig مى شود كه توانايى ترشح آنزيم آزادكننده فسفر را در بزاقش دارا است. نتايج به دست آمده هيجان انگيز بوده است: خوك هاى جديد مى توانند تمامى فسفر مورد نياز خود را از خوراك معمول دام تامين كنند و نيازى به افزودن مكمل هاى غذايى كه امروزه دامداران به طور فزاينده اى از آنها استفاده مى كنند، نيست. اين عمليات ميزان فسفر موجود در فضولات دام را تا ۷۵ درصد كاهش مى دهد.
البته آزمايش قانع كننده اى لازم است كه نشان دهد يك فعاليت مهندسى ژنتيك و محصول حاصل از آن براى انسان خطرناك نيست. دانشمندان مى توانند موارد كار را با فنونى كه به آنها امكان آزمايش و مقايسه ساختار و عمل تك تك ژن هاى يك جانور را مى دهد، انجام دهند.
مزيت افزوده شده به Enviropig يك آنزيم اضافى در بزاق آن است كه به طور طبيعى در ميلياردها باكترى موجود در دستگاه گوارش هر انسان وجود دارند؛ بنابراين Enviropig براى مصرف انسان به اندازه خوك هاى غيرتغيير يافته ژنتيكى بى خطر است.
كشاورزان ارگانيك مدعى هستند كه رهيافت هاى آنان در كشاورزى كاملاً طبيعى بوده و براى محيط زيست بسيار بهتر از زراعت به قول آنها سنتى است. تعريفى كه كميسيون اروپا از كشاورزى ارگانيك ارائه مى دهد به اين صورت است: «بهره بردارى از فنونى در كشاورزى كه به زيست بوم هاى پايدار و كاهش آلودگى محيط زيست كمك مى كند.» حال اگر فكر مى كنيد كه كشاورزان ارگانيك Enviropig يا هرگونه جاندار اصلاح ژنتيكى شده ديگر را كه آلودگى محيط زيست را كاهش مى دهند بپذيرند، سخت در اشتباه هستيد. براساس قوانين خودساخته فلسفه ارگانيك، تغييرات ژنتيكى از هر نوع و با هرگونه هدفى كاملاً مردود و ممنوع است.
حال اگر كشاورزان سنتى شروع به پرورش Enviropig كنند، مزارع پرورش خوك ارگانيك آلودگى بسيار بيشترى نسبت به آنان ايجاد خواهند كرد و در اين صورت سازمان هاى حفاظت از محيط زيست وارد عمل خواهند شد و مزارع ارگانيك را تعطيل خواهند كرد.
بايد اذعان كرد كه از نظر بهداشتى هم كشاورزى ارگانيك ارزش قابل توجهى ندارد. مصرف كنندگان تمايل دارند محصولات ارگانيكى اى را خريدارى كنند كه همان گونه كه در تبليغات ادعا مى شود بدون استفاده از آفت كش هاى شيميايى توليد شده باشند. اين يك تصور اشتباه است، كشاورزان ارگانيك میتوانند از مواد شیمایی مثل آفتکش بسیار سمی Pyrethrin و نوروتوکسین بسیار قوی Rotenone استفاده كنند كه مورد دوم با بيمارى پاركينسون مرتبط است. استفاده از اين مواد در مزارع ارگانيك پذيرفته شده است، چرا كه اين مواد در طبيعت وجود دارند. Pyrethrin توسط نوعى گل داوودى (Chrysanthemum) توليد مى شود و Rotenone از يك نوع انگور محلى هندى به دست مى آيد. واقعيت اين است كه تمامى آفت كش هاى مرسوم مورد استفاده در كشاورزى سريعاً از بين مى روند و خطرناچيزى براى مصرف كنندگان دارند، اما حساسيت به غذاهاى طبيعى سالانه جان صدها كودك را مى گيرد. غذاهاى دست ورزى شده ژنتيكى تا حد زيادى مى توانند اين خطرات احتمالى را كاهش دهند.
«اليوت هرمان» دانشمند آمريكايى در پروژهاى كه در وزارت كشاورزى آمريكا انجام شد، موفق به توليد نوعى سويا با ميزان حساسيت زايى پايين شده است. اين دانشمند موفق شده است، ژن مسئول ۶۵ درصد از موارد آلرژى زايى سويا را از كار بيندازد.
لازم به ذكر است كه سويا جزء مهم بيشتر غذاهاى مخصوص كودكان است. سوياى اصلاح ژنتيكى شده مذكور نه تنها كمتر حساسيت زا است بلكه به گفته «هرمان» در آزمايش هاى انجام شده، از نظر عملكرد تغيير نكرده و رشد محصول به حالت عادى بوده و به نظر مى آيد نوع و مقدار پروتئين، روغن و ساير تركيبات مشابه سوياى معمولى است.
دانشمندان ديگرى نيز خاموش كردن ژن هاى مسئول حساسيت زايى بادام زمينى و ميگو را گزارش كرده اند. اگر اين محصولات به بازار بيايند، سويا و بادام زمينى ارگانيك خطرات بيشترى نسبت به اين محصولات براى سلامت انسان خواهند داشت.
متاسفانه اين موضوع به زودى اتفاق نخواهد افتاد، چون تاكنون هيچ مجمعى توليد غذاهاى حساسيت زا را ممنوع اعلام نكرده است و كشاورزان سنتى هيچ انگيزه اى براى كشت محصولات با حساسيت زايى كمتر ندارند، در عين حال جامعه به سمتى سوق داده شده است كه همه باور كنند محصولات تغييريافته ژنتيكى احتمالاً خطراتى براى سلامت انسان دارند.
در اين شرايط، اكثر تحقيقات مورد نياز مورد تاييد قرار نمى گيرند، كشاورزان به پرورش خوك هايى كه محيط زيست را آلوده مى كنند ادامه مى دهند، سوياى ارگانيك حساسيت زا كشت شده و نوروتوكسين هاى ارگانيك بر روى محصولات اسپرى مى شوند، بدتر اينكه طرفداران سرسخت محصولات ارگانيك و دوستداران متعصب محيط زيست فكر مى كنند هيچ كس غير از آنها نمى تواند شرايط زندگى بشر بر روى زمين را بهبود بخشد؛ مگر اينكه اشخاص ديگرى در مقابل آنها بايستند و راه حل جايگزينى را پيشنهاد دهند.
منبع: NewsWeek, Mar.2006
این مقاله در شماره ۷۹۲ روزنامه شرق مورخ ۴ تیر نیز چاپ شده است
به نقل از
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]