ياد وصال ميكنم ديده پر آب ميشود
شرح فراق ميدهم سينه كباب مي شود
سلام به همه
محمد كه بيدار شد همه اومدن محمد ببين بقيه چقدر دوست دارن
Printable View
ياد وصال ميكنم ديده پر آب ميشود
شرح فراق ميدهم سينه كباب مي شود
سلام به همه
محمد كه بيدار شد همه اومدن محمد ببين بقيه چقدر دوست دارن
دگرم وعده ي ديدار وفايي نكند
مگر اي وعده ، به ديدار قيامت باشي
شبنم آويخت به گلبرگ كه اي دامن چاك
سزدت گر همه با اشك ندامت باشي
سلام همگی
من کاری کردم که همون "ی" بمونه. سزای بدقول همینه!
ياران همنشين همه از هم جدا شدند
ماييم و آستانه دولت پناه تو
حافظ طمع مبر ز عنايت که عاقبت
آتش زند به خرمن غم دود آه تو
سعدی
این روح دردمند ولگرد
باز هم کوله را زمین نگذارد
و سر را بر زانوی مهربانی تو
نمی شود که تو باشی و شعر هم باشد
نمی شود که تو باشی، ترانه هم باشد
نمی شود که شب هنگام
عطر نگاه تو باشد
«محبوبه های شب» هم باشند.
در سكوت سينه ام دستي
دانه اندوه ميكارد
مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجام چنين ديدي
در دلم باريدي ... اي
افسوس
بر سر گورم نباريدي
يک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی میخواستم ليکن طلاق افتاده بود
ديگر براي شوكتِ دريا غزل نباف!
موجي كه در هواي تو يخ زد نجيب نيست
بس كن عزيز! فاجعه از جاي ديگر است
تحريمِ زندگي فقط از ننگِ سيب نيست
ميخوانم از نگاهِ پر از اضطراب تو
حتّي براي كشتنمان هم صليب نيست
تا نگريد طفلك حلوا فروش
ديگ بخشاشي كجا آيد به جوش؟
مولانا
ببخشد من به خيال پست فرانك خانوم پست بعدي رو دادم كاش ايشان اونو حذف كنن
لطفا اين پست رو حذف بفرماييد
شاعري بر قله هاي برفي عمرش ايستاده و شعر مي خواند
اگر مي خواهي يك عمر زنده بماني
شاعر مشو