ديگر چه جورى بايد مى گفتم كه مى خواهم برگردم
انصاريان: اى كاش يك قدم هم پرسپوليسى ها برمى داشتند!
نسل ياغى جايش را به نسلى داده كه هياهويش ثانيه اى از ياد مى رود. آن نسل مردم خاص خود را داشتند. آنها مى گفتند ياغى بايد مردم را داشته باشد. ياغى هرچقدر هم كه ياغى باشد، بايد در خدمت تيمش باشد و بايد روى تعهدش پايدار بماند. به همين خاطر است كه امروز اين نسل ساكت تر از هميشه به دنبال حفظ خاطرات روزهاى خوبش است. در اين ميان حكايت على انصاريان با بقيه كمى فرق مى كند. ظاهراً او دست بردار نيست. مى خواهد زندگى اش را در كنار فوتبال از نو آغاز كند. خودش كه با هزار اميد و آرزو شروع كرده، آن هم با استقلال اهواز. حرف هاى تازه او حكايت دلتنگى هايش است. مصاحبه ما با وى را در ذيل مى خواند:
• اوضاع و احوال على انصاريان خوب است؟
- خدا را شكر. شرايطم روز به روز بهتر مى شود. اول فصل شرايط تيم اصلاً خوب نبود! اما بچه ها خوب تمرين كردند و صحبت هاى مربيان به معناى واقعى به روى كار تأثير مثبتى داشت. ما جلوى ذوب آهن و ملوان بازى هاى بسيار خوبى انجام داديم. ديروز هم جلوى پاس با تمام قوا به ميدان رفتيم اما پاس كه از فولاد ۵ گل خورده بود، نمى خواست بازنده ميدان باشد. از نيمه زمين دفاع مى كرد و به فكر گل نخوردن بود. ما اگر دقت بيشترى داشتيم به راحتى دروازه اين تيم را باز مى كرديم اما ظاهراً بايد بپذيريم كه در اهواز جايى براى باختن و مساوى كردن نيست. در خانه بايد به فكر برد باشيم. وقتى بيرون از خانه مى توانيم، داخل خانه هم مى توانيم.
• اين حرف ها چيست كه مى زنى. در مورد خودت سؤال كردم!
- چه بگويم. بگذر!
• يعنى حد و اندازه مدافع صاحبنام پرسپوليس و استقلال همين كلمه بگذر در مورد خودش است؟
- دوست دارى چه بگويم؟ دوست دارى بگويم انتخاب بدى كردم و تاوانش را مى دهم؟ پس گوش كن! من نبايد به استيل آذين مى رفتم. نيامدن اين تيم به ليگ برتر كار من را خراب كرد و همه زحماتم را بر باد داد. با سعى و تلاش خودم رضايتنامه گرفتم و حالا هم دارم تلاش مى كنم تا اشتباهاتم را جبران كنم و زندگى را از نو بسازم.
• يعنى بايد ياغى صاحبنام گذشته اين همه گرفتارى را به جان مى خريد و اين طورى مسير ترقى را دوباره از نو طى مى كرد؟!
- مى دانى من تاوان چه اتفاقاتى را دارم پس مى دهم؟ يادت هست روى لج و لجبازى چطور من را از پرسپوليس كنار گذاشتند. من در آن سال ۱۲ گل هم براى پرسپوليس به ثمر رساندم اما گفتند تو را نمى خواهيم. به خدا هنوز ۲۵ ميليون از طلبم را ندادند. من اهل اين نبودم كه بخواهم با رئيس باشگاه درگير شوم و يا حرفى در موردش بزنم. ياغى بودن از نظر من درگير شدن با رئيس يك باشگاه نيست. مجبور شدم بروم. انتخاب هايم خوب نبود اما چاره اى جز رفتن نداشتم. حالا هم به جايى رسيده ام كه بايد همه چيز را از نو بسازم.
• يك پرسپوليسى چرا دائم در اين استقلال و در آن استقلال؟!
- قسمتم اين طور رقم خورد. استقلال اهواز از ،۲ ۳ سال قبل دنبالم بود. خب تيم مطرحى هم بود و بايد انتخاب مناسبى مى كردم. با صحبت هايى كه با آقاى شفيع زاده و اكبر ميثاقيان داشتم، ديدم اين تيم بهترين جا براى از نو شروع كردن است.
• يعنى وقتش را براى از نو شروع كردن دارى؟
- چرا كه نه. من هدفم حضور در تيم ملى است. ۴ سال هم پيش رو دارم تا به خواسته ام برسم. نگران اين مسأله نيستم.
• چرا به پرسپوليس برنگشتى؟
- تو چرا اين سؤال را مى پرسى؟ يادت نيست چطور پيغام مى فرستادم كه مى خواهم برگردم. ديگر چگونه بايد حرفم را مى زدم. من از خدايم بود كه براى اين تيم بازى كنم. وقتى خودشان نمى خواستند، بروم دم در باشگاه و التماس كنم كه مى خواهم برگردم؟! به خدا من هزار قدم برداشتم اما دريغ از يك قدم پرسپوليسى ها. من كه مى خواستم از جان و دل در خط دفاع اين تيم بازى كنم. اى كاش آنها هم مى خواستند.
• آن روزها مى گفتى مى توانى به اين خط دفاعى كمك كنى؟
- خدا را شكر كه يادت هست. تو هم براى ما شاهد زنده هستى. حس مى كردم اين خط دچار مشكل مى شود. خط دفاع پرسپوليس آدم هاى خاص خودش را مى خواهد. من مى توانستم به اين خط دفاعى كمك كنم. اين را هم فقط با حرف نمى گويم. در عمل هم مى توانستم ثابت كنم كه البته نشد. بهتر است ديگر در موردش حرفى نزنيم.
• هنوز هم هواداران پرسپوليس مى پرسند چرا استقلال؟!
- من كه جواب اين سؤال را دادم. گاهى شرايط پيش مى آيد كه ما در مورد خودمان نمى توانيم تصميمى بگيريم. من به خدا نمى خواستم از پرسپوليس بروم اما گفتند برو. نمى دانم چرا هميشه از ما چنين سؤالاتى را مى پرسيد. چرا به باشگاه نمى گويند چرا؟ من پارسال هم قدم اول را برداشتم. به زور رضايتنامه ام را از استقلال گرفتم تا به پرسپوليس برگردم. حاج آقا فتح الله زاده مى گفت مى دانم مى خواهى به پرسپوليس بروى. مى گفتم نه. اما او درست مى گفت. مى خواستم برگردم اما پرسپوليس نخواست و آن داستان ها پيش آمد. امثال من، بهروز رهبرى فرد و مهدى هاشمى نسب پايبند يكسرى اعتقاداتى هستيم. براى تيممان جان مى دهيم اما اى كاش يك كم نه بيشتر، تيم ها هم قدر نفرات خودشان را بدانند.
• راستى چرا پرسپوليس گاهى خيلى بى دفاع مى شود؟
- شك نكنيد كه مدافعان پرسپوليس سعيشان اين است كه گل نخورند اما آيا همه چيز خط دفاع به ۴ مدافع آن برمى گردد؟ ساختار دفاعى تيم بايد درست عمل كند تا خط دفاع مستحكم شود.در زمان ما و در بدترين شرايط ،۹ ۱۰ گل بيشتر نمى خورديم چون در هنگام دفاع ساختار دفاعى در كل تيم وجود داشت. ما هم از جان مايه مى گذاشتيم.
• دوست دارى آخرين حرفت چه باشد؟
- هيچ چيز!
• يعنى هيچ حرفى ته دلت ندارى؟!
- خيلى وقت ها دوست داشتم كه حرف هاى ته دلم را بگويم اما هيچ وقت نگفتم. بايد زندگى ام را از نو بسازم. شايد وقتى آن زندگى مورد نظرم را ساختم حرف دلم را هم بزنم