"حال شما" که جزئ شعر نبودaftabkhanom
Printable View
"حال شما" که جزئ شعر نبودaftabkhanom
يكي مي گفت ... با من
چشم واكن،
براي لحظه هاي سرد و خاموش
براي صبح هاي مانده در دشت
براي چشم هاي قرمز گريه
دعا كن.
سلام اقا جلال
خوبی؟
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا
امید خاطر"سیمین" دلشکسته توئی
مرا مخواه از این بیش ناامید بیا
دیر دیر میاین؟
اي صميمي اي خوب !
گاه بيگاه لب پنجرهء خاطره من مي آي
اي قديمي اي دوست !
تو مرا ياد كني يا نكني
من به يادت هستم
آرزويم همه سرسبزي توست
دائم از خنده لبانت لبريز
دامنت پر گل باد.
می یام می بینم کسی جواب نمی ده اخه منم می رم
در دل همان محبت پیشینه باقی است
آن دوستی که بود در این سینه باقی است
باز آ و حسن جلوه ده و عرض ناز کن
کان دل که بود صاف چو آیینه باقی است
از ما فروتنیست بکش تیغ انتقام
بر خاطر شریفت اگر کینه باقی است
نقدینه وفاست همان بر عیار خویش
قفلی که بود بر در گنجینه باقی است
وحشی اگر ز کسوت رندی دلت گرفت
زهد و صلاح و خرقهی پشمینه باقی است
من که یه 2ساعتیه اینجام! در ضمن شعر چی شد؟ یافتید؟
ترا گم نکردم خودت گم شدی
منِ شیفته با تو جورم هنوز
اگر جنگ با زندگی ساده نیست
در این عرصه مردی جسورم هنوز
پیدا می شه عجله نکن:31:
زبس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپید شکفت و سحر دمید بیا
شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خط زرد کشید بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصه رنگ من و رنگ شب پرید بیا
به وقت مرگم اگر تازه می کنی دیدار
به هوش باش که هنگام آن رسید بیا
شاعر میفرمایند: هزار وعده خوبان یکی وفا نکند!
اون ور جنگل تن سبز
پشت دشت سر به دامن
اون ور روزای تاریک
پشت نیم شبای روشن
برای باور بودن
جایی شاید باشه شاید
برای لمس تن عشق
کسی باید باشه باید
که سر خستگیاتو
به روی سینه بگیره
برای دلواپسی هات
واسه سادگیت بمیره
خوبان منظور منم دیگه . اره؟
هنوز دست ها و لب ها و گونه هايم
بويِ خوشِ خرد سالگي را خراب نكرده اند
جيب هاي پيراهنم
پر از ترانه و تبسم است .
هنوز داغِ آن پروانه كه پرپر شد
به سينه سبز دارم .
قسم مي خورم
آن دو ماهي هفت سين كودكيم را سوگوارم
گناهم به گمانم همين هاست .
باور نمي كني ؟
دوزخِ تو ارزاني من !...
چه فایده که یکی وفا نکند؟ !
نه به ابر ،
نه به آب ،
نه به برگ ،
نه به این آبی آرام بلند ،
نه به این خلوت خاموش کبوتر ها،
نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام ،
من به این جمله نمی اندیشم
ان شا ا ... وفا هم می کند