روي يك مبل لميد
پيپ را آتش زد
روي يك كاغذ براق نوشت :
" آه اي تشنه لبان ما چقدر همدرديم "
آب سيبش را خورد
در دلش گفت سلامت باشم
روي يك سطر نوشت :
" آه اي مرد عليلي كه گلويت خشك است من ترا مي فهمم "
Printable View
روي يك مبل لميد
پيپ را آتش زد
روي يك كاغذ براق نوشت :
" آه اي تشنه لبان ما چقدر همدرديم "
آب سيبش را خورد
در دلش گفت سلامت باشم
روي يك سطر نوشت :
" آه اي مرد عليلي كه گلويت خشك است من ترا مي فهمم "
مرغ دل پر مي زند تا زين قفس بيرون شود
جان بجان آمد توانش تا دمي مجنون شود
امام خميني(ره)
سلام فرانك خانوم
محمد شعر اي واي مادرم خيلي قشنگ بود از شهريار؟ كاملشو داري؟
:40: اي واي مادرم!!!!!!!!:40:
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ نگاه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
هركس به خانماني دارند مهرباني
من مهربان ندارم ؛ نامهربان من كو
وحشت زندان و برق حلقه زنجیر
داستانهایی ز لطف ایزد یکتا
سینه سرد زمین و لکه های گور
هر سلامی سایه تاریک بدرودی
دستهایی خالی و در آسمانی دور
زردی خورشید بیمار تب آلودی
جستجویی بی سرانجام و تلاشی گنگ
جاده ای ظلمانی و پائی به ره خسته
نه نشان آتشی بر قله های طور
نه جوابی از ورای این در بسته
می نشینم خیره در چشمان تاریکی
می شود یک دم از این قالب جدا باشم
منم ياسي که وا مانده
تو گوئي آخر جاده است
تو باور کن نگاهم را
که بعد رفتنت تر شد
نمي داني که شبهايم
چگونه بعد تو سر شد
سلام پایان جان
خوبی؟
در اميد ز هرسوي به رويم بسته است
جز در ميكده اميد به راهي نبود
امام خميني (ره)
ممنون شما خوبي؟
دیگه دنیا واسه من تاریکه
زندگی کوره رهی تاریکه
آخر قصه من نزدیکه
این منم از همه جا وا ماانده
از همه مردم دنیا رانده
رانده و خسته و تنها مانده
عشق بی غم توی خونه
خنده های بچه گونه
بدلم شد آرزو
بازی عشقمو باختم
کاخ امیدی که ساختم
عاقبت شد زیر و رو
مرسی ممنون
وه ... چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند ...شعری آسمانی
يك قطره مي ز جام تو اي يار دلفريب
آن مي دهد كه در همه ملك جهان نبود
امام خميني(ره)