طولانیه ولی جالبه
همين ها مانده در يادم
كه من آزادِ آزادم
چه بنگاهي!
چه درباري!
چه كاخي و چه درگاهي!
رياست مي كنم بر آن
همانطوري كه مي خواهم
سياست مي كنم او را
كه سر مي پيچد از فرمان
همين ها مانده در يادم
كه من آزادِ آزادم
چه بنگاهي!
چه درباري!
چه كاخي و چه درگاهي!
رئيسش بنده مي باشم
خيالت تخت دانشجو
رئيسي دائم العمرم
به ضرب و زور قانون هم
ز جا هرگز نمي جنبم
منم قانون
نگاهم كن
نمي بيني؟
چه قطري گردنم دارد!
نمي داني مگر اي جان
كه پشتم كوه قاف است اين
به مشتم كيسه هاي زر
و آقازاده اي سرور
به دورش در طواف است اين
همين ها مانده در يادم
همين كاخي كه مي بيني
همين زرهاي خوش سيما
و آن زوري كه در بازوي آقازاده ها دارم
سياسي نيستم اصلاً!
سياست پيف مي باشد
سياست اَخ اَخ و اَه اَه
مگر يك نوع نايابش
سياست، مالي اَش نيكوترين باشد
به دنيائي كه من مي خواهمش
اين بهترين باشد
همين ها مانده در يادم
كه من آزادِ آزادم
چه بنگاهي!
چه درباري!
چه كاخي و چه درگاهي!
علی میرازئی