يک چند به کودکی به استاد شديم / يک چند ز استادی خود شاد شديم
پايان سخن شنو که ما را چه رسيد / چون آب برآمديم و چون باد شديم
Printable View
يک چند به کودکی به استاد شديم / يک چند ز استادی خود شاد شديم
پايان سخن شنو که ما را چه رسيد / چون آب برآمديم و چون باد شديم
معاشري خوش و رودي بساز ميخواهم
كه درد خويش بگويم به ناله بم و زير
بر آن سرم كه ننوشم مي و گنه نكنم
اگر موافق تدبير من شود تقدير
...
روزيست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد / ابر از رخ گلزار همی شويد گرد
بلبل به زبان پهلوی با گل زرد / فرياد همي کند که می بايد خورد
در ذهن پرستوها تو دورتر از دوري
دانم كه به خوش نامي پاينده و مشهوري
در حسرت ديدارت تا كي بنشينم من
تو مثل شب يلدا طولاني ومغروري......
...
ياران موافق همه از دست شدند / در پای اجل يکان يکان پست شدند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیار یار ما نیست در سرای ما
کنار یار ما نیست این هوای ما
...
افسوس که نامه جوانی طی شد / و آن تازه بهار زندگانی دی شد
دوای درد هجران من در دل توست
مگر ندیدی این دلم عاشق توست
...
تا چند زنم به روی درياها خشت / بيزار شدم ز بتپرستان و کنشت
تو کیستی که من اینگونه بی تو بیتابم
شب از هجـوم خیـالت نمی برد خوابـم
...