این قسمت من بود
حرفاتو میفهمم
فرصت بده کم شم
از خاطرت کم کم
Printable View
این قسمت من بود
حرفاتو میفهمم
فرصت بده کم شم
از خاطرت کم کم
مرامه بي مرامي تون قسمت ما بوده فقط
تيکه ما نيستين شما آخر آخر ته تش
از عشقه فانتزي تونم چيزي نماسيد بدلم
يه چيزي موند ته دلم پس بذاريد اينم بگم
تيشه به ريشم ميزني منکه دلم پيش تو است
حسابه من با تو عزيز حالا ديگه۱ به ۲ است
توبه ، توبه ، توبه ...
خاطرم هست آخرین بار که مریمی مرا در پاییز تنها گذاشت
عهد کردم انار دلم را برای خودم نگه دارم
عهد کردم هیچوقت سفره ایی دو نفره نچینم
توبه ، توبه ...
هرآن شمعی که ایزد برفروزد
هران کس پف کند ریشش بسوزد
در پرده اسرار کسی را ره نيست زين تعبيه جان هيچکس آگه نيست
جز در دل خاک هيچ منزلگه نيست می خور که چنين فسانهها کوته نيست
***
نگاه کن تو رو خدا چه پشت سر ادم غیبت میکنن!!!
سامان چه ربطی داره به پایان!!!!سامان یکی ازبچه ها بود که دیروز بعد از بسی مدت زیادی تو مشاعره اومد!
من هم از این به بعد هیچکی رو به اسم نمیگم خوبه!!!!
کاربر شماره 28142 یه خورده احساس خواب الودگی نمیکنی!!!من نگرانتم ابجی ها!!!!یه خورده بیشتربخواب تورو خدا!!!
تو چون مه بودي و نامت ستاره
نشاط آور چو مهتاب بهاره
تو را كز اسمانم پر کشيدي
خدا داند که کي بينم دوباره !
هر چه که گفتم قبلا" هیچ کس نگفته بود
هر چه کردم قبلا" هیچ کس نکرده بود
از لحظه تولد فکرم دنبالش دویده بود
سوالی که در کنج ذهنم جای گزیده بود:
انسان کی میوه بهشت را چشیده بود؟
ابلیس با خدا به توافق رسیده بود!
در تنگناي حيرتم از نخوت رقيب
يارب مباد آنكه گدا معتبر شود
حافظ
محمد جان ناراحت نشو خوشحال ميشم منو با اسم صدا كني
ببخشيد حالا:46:
دلم می خواهد از تنهاترین شهر خدا یک قصه بنویسم
و یا یک تابلوی ساده.....
که قسمت را در آن آبی کنم حرف دلم را سبز
و این نقاشی دنیای تنهایی
بماند یادگارخستگی هایم
و می دانم که هر چشمی نخواهد دید
شهر رنگی من را
امان از اختر شوريده ى مو
فغان از بخت برگرديده ى مو
فلک از کينه ورزى کى گذاره
رود خون از دل غمديده ى مو
***
سلام دوستان
نه قربونت برم من ناراحت نشدم