امروز با خواهرم رفته بودم بیرون. سوار تاکسی که شدیم من یهو در رو نمیدونم چرا محکم بستم! بعد یارو گفت نمیشد آرومتر ببندین؟ من یهو گفتم: Sorry!! یارو این شکلی شد: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Printable View
امروز با خواهرم رفته بودم بیرون. سوار تاکسی که شدیم من یهو در رو نمیدونم چرا محکم بستم! بعد یارو گفت نمیشد آرومتر ببندین؟ من یهو گفتم: Sorry!! یارو این شکلی شد: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
:27::27::27::27:نقل قول:
منم اینقدر درو محکم بستم که یه بار هم با راننده تاکسی دعوام شد ( نه به اون حالت )
ولی پیاده شدم تاکسی دیگه سوار شدم
باید صحنه رو واسه در اومدن طرف از این حالت >> [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] << دوباره تکرار میکردی :31:نقل قول:
امروز با خواهرم رفته بودم بیرون. سوار تاکسی که شدیم من یهو در رو نمیدونم چرا محکم بستم! بعد یارو گفت نمیشد آرومتر ببندین؟ من یهو گفتم: Sorry!! یارو این شکلی شد: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام خدمت دوستان عزیز
این شرکت سامسونگ هم این چند روزه بد جوره داره گیج می زنه
امروز من تو دوتا روزنامه عصر ارتباط و جام جم دیدم که شرکت سامسونگ یک Lcd معرفی کرده که مدلش را به جای اینکه بزنه T190 زده T1900 بچه های دیگه هم می گن 2 یا 3 روزه دار این آگهی چاپ می شه اما انگار نه انگار
نقل قول:
ما شاالله خانواده ی سوتی خیزی داریدا
درد دلمو دوباره تازه کردی :41:چند روز پیش با دوستم که یه ماشین جدید خریدن داشتیم تو شهر دور افتخاری میزدیم:5: که چند تا دختر پاناسونیک رو دیدیم که منتظره ماشینن :40::11:منم گفتم خانوما گرمشونو بیا برسونیمشون صواب داره:21: خدارو چه دیدی شاید از اونور رفتیم جاهای بهتر بیشتر صواب بردیم :27:یدفعه دوستم گفت ساکت آشنان :18:هیچی دیگه وایستادیم سلام علیک کردیم بعدشم رفتیم خواهرش بود با دختر داییاش:31:
منم که کم نیاووردم گفتم شرمنده نشناختم ولی دختر داییاتم بد نبودنا موبایل دارن :21: چنان نگاه غضب آلودی کرد:4: که دیگه تا خونه حرف نزدم:23::15:
امروز با دوستم میخواستم برم بیرون ، قرار بود ساعت 7 برم ساختمان آسمانه (اهواز-کیانپارس) وایسادم منتظر تاکسی که همسایمون با زن و بچه اومدن رد شدن گفتن کجا میری ، بیا برسونیمت . گفتم نه دوستم میاد دنبالم و رفتن . واسه رفتن به کیانپارس باید با دستم 4 رو نشون میدادم و به سمت چپ اشاره میکردم یعنی میخوام برم چهارشیر ( یه فلکه توی اهواز ) نمیدونم چی شد سمت راست رو نشون دادم و همون لحظه یه تاکسی زد سر ترمز . من هم شاد و سرمست پریدم بالا وسط مسیر فهمیدم اشتباهی اومدم ، نیم ساعت ملت رو کاشتم .نقل قول:
حالا رفتم مرکز شهر . از اونجا تاکسی بگیرم که برم . همه چیز خوب بود تا پیرمردی که کنارم بود خواست پیاده بشه . از سمت چپ پیاده شد و رفت . در رو که بست ، درست بسته نشد . من باز کردم محکم زدم . باز بسته نشد . راننده گفت ولش کن قلق داره . میخواستم قبل از چراغ قرمز پیاده بشم . دیدم سبزه گفتم بعد از چراغ قرمز پیاده میشم . دیگه یه دختری کنار دستم بود گفتم مزاحم نشم ،من از سمت چپ پیاده شدم و یهو نفهمیدم کی بهم گفت درو درست ببند و خودی نشون بده . کرایه رو دادم و زارت درو کوفتم . راننده داد کشید یواااااااش .فرار رو بر قرار ترجیح دادم . از دور دیدم دختره برگشته داره میخنده :20:
:27: باید همینکارو میکردم!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شما هم روشون کار کنین میتونی!:27::21:نقل قول:
عجب دختر خوبی! شرایط رو درک کرده!:21:نقل قول:
امشب که با دوچرخه از خونه مادر بزرگم برمیگشتم تو راه دوتا از لاتهای محله را دیدم که دارند چپ چپ به من نگاه میکنند. بعد که اومدم خونه دیدم دوتا دکمه لباسم بازه! اون وقت فهمیدم که چی شده
اااااا چند وقت اینجا بسته بود سوتیهام داشت میترکید.
_______________________________
تو پارک نشسته بودیم با بچه ها گفتیم یه زنگی به شرکت برق بزنیم تا همین چراغها رو درست کنه پارک تاریک شده.
شماره رو گرفتم و زدم رو آیفون.
- الو - کد نمیدونم چی بفرمائید:
- الو سلام خانم.
- سلام
- میخواستم بگم این بوستان فلان تو خیابون فلان چراغهاش همه سوخته و پارک تاریکه. اگر میشه درستش کنید
- آقا زنگ بزن 121
- برای چی؟
- چون اینجا اتفاقات آبه!!!
- چــــــــــــــــــــی مــــــــــــــــــــــــ ــــــــیگی
__________________________________________________ __
سوتی دوستم:
با دوچرخه جلو پنچرگیری:
- آقا بادش کنید.
- چیو؟؟
- ننمو!!!!!!!
بعدش فهمیده بود چی گفته بود
__________________________________________________ ___________
سوتی یکی از بچه ها:
یکی اومد گفت اقا ببخشید خودکار داری؟ دوستم گفت: نه موبایل دارم!!!!!!!!! (نمیدونم چه ربطی داشت)
طرف هم نامردی نکرد گفت خوب به من چه.
__________________________________________________ ___________
داخل ساندویچی:
سلام آقا فلان و فلان و ..... بدین.
5 تا هم سس ایتالیایی.
طرف یکم فکر کرد.
بعد رفت به اون همکارش آروم گفت سس ایتالیایی چیه؟ ببین اگر جدید اومده بگیر.
بعد اومد گفت سس ایتالیایی تموم کردیم.
من متوجه سوتیم شدم ولی طبیعیش کردم گفتم پس 5 تا سس فرانسه بدین.
اینم 2 تا سوتی بیمزه !!!
دیشب به دوستم سپردم شب میاد خونه درجه یخچال رو کم کنه چون خیلی سرد میکرد مواد رو دیروز صبح اومدم دیدم اه همه چی یخ زده طرف ورداشته بود درجه رو کم کرده بود گذاشته بود زیر صفر (ماشالله ای کیو)
امروز اومدم برای خودم یه نمه املت درست کنم موقع زدن تخم مرغ رسید منم تخم مرغ رو زدم به کناره تابه تا بشکنمش هر چی زدم نشکست گفتم خدایا چرا این ، این طوریه ؟ اول فکر کردم تو یخچال (سوتی بالایی بوده) بوده یخ زده بعدش یادم افتاد که الان خریدم منم هی میزدم لامسب مگه میشکست !! فکر کردم شاید جوجه شده جوجه ه توش مرده اخر ورداشتم با چاقو نصفش کردم دیدم تخم مرغ پخته هست !!!
یه زمانی من صبح میومدم این تاپیک را رفرش (Refresh) میکردم سوتیا رو میخوندم . بعد از ظهر دوتا صفحه رفته بود جلو! روی H ملت سوتی میدادند. ولی از وقتی تاپیک مقفول شد ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البته یه علت دیگه هم داره اون موقع ماشالا قربونشون برم تخیلشون رو به کار مینداختن و از خودشون می گفتننقل قول:
یه زمانی من صبح میومدم این تاپیک را رفرش (Refresh) میکردم سوتیا رو میخوندم . بعد از ظهر دوتا صفحه رفته بود جلو! روی H ملت سوتی میدادند. ولی از وقتی تاپیک مقفول شد ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
الآن ماه رمضونه نمی تونن دروغ بگن
بعد افطار ایشالا! :31:
خب مگه نمیگی تازه خریده بودی پس چه طوری پخته بوده؟نقل قول:
نکنه تخم مرغ اب پز شده هم اومده ما خبر نداشتیم؟:31:
با عرض پوزش دلیل مسخره ای بود...نقل قول:
خوب طبیعیه وقتی یه مدت تاپیک رو میبندن اینجوری میشه... اصلا راهش این نبود که تاپیک رو قفل کنن. یعنی چی هر چند مدت قفلش میکنن دوباره بازش میکنن که چی ؟ اونی که پست نامربوط میده اگر بخواد وقتی دوباره باز شد بازم پست نامربوط میده با قفل کردن که چیزی حل نمیشه.
نکته جالبی بود :دینقل قول:
ااااااااااااااااا كي اينجا را باز كردين نامردا چرا خبر ندادين كه بيام تبريك بگم :41:
خدايش اينقدر سوتي دادم كه الان هيچكدومش يادم نيست نميدونم چرا؟؟؟؟!:31:
ايشالله در اسرع وقت :27::27:
اينم داشت يادم ميرفت بگم : داش وكي دمت قيژ بيا اينم واسه تو گرفتم:11:
فعلا
اره. دلیل خوبیه. بعد از افطارم تا ساعت 12 شب فیلم پخش میکنند. البته نمیشه اسمش را فیلم گذاشتنقل قول:
نوشته شده توسط pouria007
البته یه علت دیگه هم داره اون موقع ماشالا قربونشون برم تخیلشون رو به کار مینداختن و از خودشون می گفتن
الآن ماه رمضونه نمی تونن دروغ بگن
بعد افطار ایشالا!
خدا رو شکر که از پست های نامربوط!!! و چرت و پرت من چیزی حذف نشد. احتمالا aQoA در حقم به خاطر آواتار برادری کرده.
________________________________________________
آقا تو نمایشگاه خودرو مشهد بودیم.
تعداد زیادی طرف یک L90 که استیشن بود جمع شده بودند. (خارج از سوتی= از فردا L90 هاچ بک - صندوق دار - با بوق و بدون بوق - با رینگ اسپورت و بی رینگ اسپورت - فول آپشن و لیمیت آپشن به بازار میاد. پراید رو که دیدین. خدا به خیر کنه.:13:)
بعد دوستم از من پرسید L90 ساخت کجاست؟ با سوالش همه تقریبا تیز شده بودند؛ من هم گفتم فنلاندی داره، المان داره و مالزی هم شاید زده. یک مرده بهم گفت جــــــدی؟؟؟ گفتم خوب اره. کارخونش تو کشورهای زیادی هست.:5:
گفت امکاناتش چیه؟ گفتم دوربین دو مگاپیکسل با لنز کارل رایس - دو تا LCD هم داره - بلوتوث ولی ویبره نداره؟
طرفو میگی چشاش گرد شد اینطوری به ما نگاه میکرد:18:
هیچی دیگه گذشت بعد چند روز یادی از اون مرده کردم به دوستم گفتم یادته اون یارو تو نمایشگاه ماشین از من امکانات N90 رو میپرسید؟ بعد دوستم اینطوری نگام کرد:19: گفت یعنی همه اونها ماله گوشی بوده؟:41: گفتم پس میخوای مال چی باشه؟ گفت منظورش ماشین L90 بود.
بنده خدا فکر کنم تا الان رفته باشه یک l90 خریده باشه. اقا اگر این مطلب رو خوندی باید بهت بگم دنبال دوربین با لنز کارل زایس تو ماشینت نگرد. ماشین ایرانی ترمزش بر اساس حضرت عباس کار میکنه تا مگه خدا فرجی بکنه ماشین وایسته.:21:
اینوووووووووووونقل قول:
با عرض پوزش دلیل مسخره ای بود...
چقدرم بهش برخورد؟ :31:
بد کردم گفتم تخیل بروبچه های اینجا زیاده؟ :31:
چه زود جوشی کیان !
بسیار جالب بود...نقل قول:
به من که برنخورد فقط نظرم رو گفتم. همون تخیل زیاد مشکل بروبچ ماست که بیش از حد تخیلی فکر میکنن.نقل قول:
سلام
چند روز بین حرفام اسم یه کشور جدید کشف شد:صربستان و نیکاراگویه:دی
-------------------------
چند ماه پیش یه روز از مدرسه برگشتم دیدم ناهار حاضره(سبزی پلو)فقط باید تن ماهی رو میذاشتم درست شه. منم این کارو کردم رفتم نشستم پای دستگاه گفتم ایمیل خودمو چک کنم .من اصولا میشنم پای اینترنت اولش کاری ندارم ولی بعدش 10 تا صفحه بازه که دارم باهاش کار میکنم بعد همینجور داشتم کار میکردم که [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بوم یه چیزی تو خیابون ترکید. منم خشکم زد دقیقا همین جوری: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد یه ذره فکر کردم دیدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نه ولی صدا از آشپز خونه بود مثل اینکه . یک ثانیه بعد جلوی در آشپز خانه: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تن ترکیده بود خورده بود به سقف(جاش مونده بود)و مچاله شده یه گوشه افتاده بود تمام محتویاتش هم تو آشپزخونه پخش شده بود. تازه به سقفم چسبیده بود قابلمه هم یه طرفش فرو رفته بود چپه شده بود یه گوشه. بعضی قسمتهای گازم(مثل پایه هاش که ظرفو میذارن روش تا از شعله فاصله داشته باشه) جابجا شده بود! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رو سقف هنوز جای چربیهای تن روش هست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
--------------------------
یه معلم داشتیم نمی دونم که بهش گفته بیاد هر نیم ساعت وسط کلاس نظریات اجتماعی سیاسی خانوادگی فرهنگی و .... خودشو بگه جالبتر از همه این بود که اسمای افرادم درست بلد نبود از ماندگار ترین حرفهاش <<ژان شیرک>>! بود
--------------------------
چرا سوتی بازار اینقدر خلوت شده من خودم اولین بار بخاطره سوتی بازار به این سایت اومدم و عضو شدم اون موقع 250 صفحه ای داشت.
سوتی های صدا و سیما (منبع ایسنا)
- تلهفيلم «دست راست من» 27 مرداد ماه صحنهاي را به تصوير كشيد كه در آن شخصيت «اصغر»(با بازي يوسف تيموري) به هنگام سوارشدن، درب جلوي ماشين را باز كرد؛ اما در صحنه بعد به هنگام پياده شدن از درب عقب پياده شد.
- نهم مردادماه، گوينده اخبار ساعت 22 شبكه خبر، خطاب به مخاطبان اعلام كرد كه شما بيننده اخبار ساعت 19 هستيد! اين اشتباه دقايقي بعد توسط همكارش اصلاح شد.
- چهارشنبه 22 مرداد ماه ساعت 8 و10 دقيقه، گزارشگر مسابقات كشتي المپيك، خطاب به بينندگان اعلام كرد كه در حال حاضر مسابقه كشتي ميان كشتيگيراني از فرانسه و قزاقستان را به تماشا مينشينند. اين درحالي است كه وي لحظاتي بعد و پس از ارايه جزئياتي از كشتي، متوجه پرچمهاي درجشده در بالاي صفحه تلويزيون شد و ضمن عذرخواهي از بينندگان، اعلام كرد كه آنان نظارهگر كشتي ميان تيمهاي گرجستان و آلمان هستند.
- مجري ويژه برنامه المپيك شبكه سه سيما، چهارم شهريورماه اعلام كرد كه با شعباني، يكي از روزنامهنگاران روزنامههاي ورزشي ارتباط تلفني برقرار كردهاند؛ اين اشتباه پس از مدتي كه مشخص شد مهمان تلفني برنامه كارشناس دوميداني است و آن شعباني موردنظر نيست، توسط مجري اصلاح شد.
- مجري برنامه «ورزش از نگاه دو»، جمعه 15 شهريورماه و در اواسط برنامه اعلام كرد كه در حال حاضر 760 هزار پيامك براي شركت در مسابقه پيامك به برنامه ارسال شدهاست. اين در حالي است كه او پس از گذشت دقايقي از برنامه اعلام كرد كه تعداد پيامكهاي ارسالي به برنامه به عدد 721 هزار رسيده است!
- در تيزري كه روابط عمومي سيما با هدف معرفي سريالهاي ماه رمضان ساخته و پخش ميكند، نام كارگردان سريال شبكه دو به اشتباه عنوان ميشود.
- اخبار ساعت 19 شبكه اول چهارشنبه (13 شهريورماه) براي خبري درباره نشست بروكسل از زيرنويس «توقف خودروهاي فرسوده بدون بيمه شخص ثالث»! استفاده كرد.
- اخبار ورزشي ساعت 9و30 دقيقه شبكه خبر نيز پنجشنبه (14 شهريورماه) از تصوير ديدار هادي ساعي با رييسجمهور براي خبري درباره رقابت تيم كشورمان در جريان بازيهاي بسكتبال جوانان آسيا استفاده كرد.
- در جريان پخش مستقيم بازيهاي المپيك، يكي از گزارشگران اعزامي به پكن، در ارتباطي زنده با استوديوي شبكه سه، با هيجان از گل زدن ليونل مسي بازيكن تيم المپيك آرژانتين خبر داد. اين شادماني طولي نينجاميد چرا كه اين گزارشگر با عذرخواهي از بينندگان اعلام كرد كه تصوير اين گل مربوط به بازي صبح بوده است!
سلام
من امروز صبح یه سوتی دادم منی که خیلی خیلی کم پیش میاد سوتی بدم : :20:
امروز صبح می خواستم برم ویدئو کلوپ . وقتی رفتم دیدم بسته هست :41:. بعد زنگ زدم به صاحبش گفتم : سلام آقای ... نمیاید مدرسه !!!! :31: بعد دیدم یهو زد زیر خنده :16: یه دفعه فهمیدم چه سوتی دادم خودم هم خندم گرفت :27: بعد قضیه رو ماسمالیش کردم :25:
و این بود سوتی من :21:
منم تنها سوتیه که یادم میاد رو میگم تا شما عبرت بگیرید
تولدم بود همه فامیل خونمون بودن دخترا و پسرا بعد از کلی رقصیدن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نوبت بریدن کیک شد ..
همه یه چیزی میگفتن
صد سال به این سال ها ...
مبارک باشه.....
همین جوری دیگه
بعد یه دفعه مادر بزرگم گفت ایشالا مکه
یه ثانیه بعد هم دختر داییم که دقیقا هم سن منه به قصد اذیت کردن گفت عروسیت
من خواستم جوابه مادر بزرگمو بدم گفتم ایشالا با هم...
یهو همه اینگونه من رو نظاره می کردند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فهمیدم چه گندی زدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سریع گفتم مکه خوبه همه با هم برن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همه یه خنده بر لب داشتند
ولی داییم و دختر داییم تا اخر به من چشم غره می رفتند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وای پکیدم از خنده خیلی باحال بود ایول بابا یه کاری می کردی که بفهمن اما خیلی خیلی جالب بودنقل قول:
منم تنها سوتیه که یادم میاد رو میگم تا شما عبرت بگیرید
تولدم بود همه فامیل خونمون بودن دخترا و پسرا بعد از کلی رقصیدن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نوبت بریدن کیک شد ..
همه یه چیزی میگفتن
صد سال به این سال ها ...
مبارک باشه.....
همین جوری دیگه
بعد یه دفعه مادر بزرگم گفت ایشالا مکه
یه ثانیه بعد هم دختر داییم که دقیقا هم سن منه به قصد اذیت کردن گفت عروسیت
من خواستم جوابه مادر بزرگمو بدم گفتم ایشالا با هم...
یهو همه اینگونه من رو نظاره می کردند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فهمیدم چه گندی زدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سریع گفتم مکه خوبه همه با هم برن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همه یه خنده بر لب داشتند
ولی داییم و دختر داییم تا اخر به من چشم غره می رفتند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جالب بود کلی خندیدیم !
امروز بعد از ظهر هم رفتم مغازش تا منو دید دوباره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] منم تابلو شدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
بسی خندیدیم :دی
تو این 90 سال عمرم انقد نخندیده بودم ممنوننقل قول:
من امروز یه سوتی دادم تو تاکسی نشسته بودم هوا هم خیلی گرم بود تو ترافیک هم گیر کرده بود منم جلو نشسته بودم همینطوری داشتم عرق میریختم. این راننده نامرد هم یه پنکه کوچیک چسبونده بود رو داشبورد روشو کرده بود طرف خودش داشت حال میکرد. منم از شدت گرما مغزم تعطیل شده بود یهو ناخوداگاه دستم رفت سمت پنکه و چرخوندمش طرف خودم. دیدم راننده داره چپ چپ نگام میکنه پشت سرم 3 تا دختره نشسته بودن یواش داشتن میخندیدن. منم دیدم اوضاع خرابه دوباره چرخوندمش طرف راننده ... صدای خنده از پشت بیشتر شد. راننده گفت یک بار دیگه اونو با دست بچرخونی من میدونم و تو ...
سلام
این اولین بار که تو این تاپیک پست می دم
چیزی هم که می خوام بگم سوتی نیس ... خاطره س ... اما جالبه و جاش همین جاست :27:
______________________
ما رو از طرف مدرسه بردن دانشگاه ------------- برای بازدید
تو دانشکده عمران ما رو راه نمی دادن ... منم با کمال پررویی رفتم داخل و در یکی از کلاس ها رو زدم.
استاد گفت : بفرمائین ...
درو باز کردم و گفتم : اجازه هست بیام تو؟
گفت : بفرمائید ... چرا اینقدر دیر اومدین؟
گفتم : استاد شوهرم طبق معمول دیر از خواب بیدار شد ... تا دوش بگیره و منو برسونه دیر شد !!!
یهو یکی از پسرای کلاس گفت : تو مگه شوهرم داری بچه؟
منم جلو استاده نه برداشتم نه گذاشتم، گفتم : آقا برو بیرون ... اینجا جای این حرفا نیس ... کلاس حرمت داره !!!
خلاصه استاد گفت برین یه جا بشینین ...
اتفاقا ردیف جلو یه جا خالی بود همون جا نشستم !!!
استاده گفت : دخترم (!) کتاب داری؟ اصلا می دونی کتابامون چیه؟
گقتم : بله استاد ... دارم ... زیاد دارم ... منتها همش رمانه !
تا اینو گفتم کفری شد گفت اسمتون : گفتم هستی شایگان !!!!!!!!!!!!!!!!
استاده هم معلوم بود اصلا اهل فیلم نیست واسه همین 2 ساعت داشت لیستشو می گشت ...
آخرشم گفت اسمتون تو لیستم نیست
گفتم : اشکال نداره ... از این اتفاقا زیاد پیش می یاد ...
خلاصه یک زنگ تمام سر کلاس نشستم ... وقتی زنگ خورد همون پسره اومد جلو گفت بشین سر جات بچه
منم گفتم : خوش تیپ من اصلا دانشجو نیستم
داشتیم با هم حرف می زدیم که یهو معلمام سر زدین و قضیه لو رفت ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شما کدوم دانشگاه رفته بودین که بین کلاساش زنگ تفریح میزدن؟نقل قول:
حالا این سوتی اندر سوتی بود یا کل داستان فوتوشاپه؟
من که نباید همه چی رو توضیح بدم منظورم اینه که وقتی کلاس تموم شد :27:نقل قول:
فتوشاپ نیست paint هستش :31:
پس همون سوتی اندر سوتی خوبه همینجا گفته بوده!!!!!!نقل قول:
دو تا سوتی که همین الان اتفاق افتاد :
اولیش که همین الانه ... داشتم سوتیای شماها رو می خوندم ... رسیدم به پست دوستمون که آیدیش Ni_nigc هست ...
حواسم نبود اومدم پست پایینی رو داشتم می خوندم ... این دوستمون هم امضاشون اینه:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من حواسم به این پسته بود دیدم یه پشه هی داره رو مانیتور راه میره ... ( آخه وقتی برقارو خاموش می کنم دقیقا همین پشه ها میرن رو مانیتور به همین ریزی و دقیقا همین شکلی ) منم انگشتمو گذاشتم رو پشهه که مثلا بکشمش !!!!!!!!
و اما یه سوتی دیگم که برمیگرده به یکی دو ساعت پیش ...
داشتم یه سری اطلاعات رو از پی سیم به لپتاپم منتقل می کردم ... یهو یه اشتباهی کردم ( یه فایل رو اشتباهی دیلیت کردم ) اومدم Ctrl + Z رو بزنم هر کاری کردم نشد ... (!)
به هر حال دستی فایلرو از ریسایکل بین در آوردم و گفتم حتما سیستم مشکل پیدا کرده ، سیستم رو ریستارت کردم بلکه مشکل حل بشه ...
باز سیستم از تو بالا اومد دیدم همون مشکله هست و برطرف نشده ... تا اینکـــــــــــــــــــــ ـــــــه :
اعصابم خورد شد جلو دستم ( کیبورد ها رو نگاه کردم )
دستم رو کیبورد پی سی بوده و همش داشتم با اون Ctrl + Z میزدم ( به جای اینکه از کیبورد لپتاپ برای لپتاپ استفاده کنم ) !!!
Eeeeeeeeeeeeeee
هوتی سلام............
تولدت مبارک.
بچه ها تولد هوتیه امروز
ایشالا 100 سال به ای سالها.:دی
تولدت مباررررررررررک
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بروبچ بدوبیرا نگیدا یه وقت
دیگه تایپیک نزدم:دی ی ی ی ی ی ی ی ی