تازه خبر ندارید ، یه تاپیک زدند توی انجمن فیلم و سوتی های تلویزیون را اونجا تعریف میکنندنقل قول:
سلام
بعد از یه سرچ کوچولو تاپیکی در مورد ضد حال پیدا نکردیم. پس تصمیم گرفتیم که این ضد حالی رو که خوردیم همینجا پخش کنیم.::.
Printable View
تازه خبر ندارید ، یه تاپیک زدند توی انجمن فیلم و سوتی های تلویزیون را اونجا تعریف میکنندنقل قول:
سلام
بعد از یه سرچ کوچولو تاپیکی در مورد ضد حال پیدا نکردیم. پس تصمیم گرفتیم که این ضد حالی رو که خوردیم همینجا پخش کنیم.::.
دو تا سوتی تو تلویزون.
یک روز تو آرایشگاه نشسته بودم یکی از شبکه های لس آنجلسی بود.
اسم کانال EBC
بعدش تبلیغات بود.
نوشت داروی گیاهی منهسر بفرد.باید مینوشت.منحصر بفرد.
بعدش یک میوزیک ویدو نشون داد چند تا جوان تو ایران هم بود بعد آخرش نوشت Dram : mohammad
منظورش ساز درام بوده که اینجوری می نویسن: Drum
آخی طفلکی هنوز نمی دونه اگه مخفی بیای به تعداد کاربرا افزوده میشه ولی نام کاربریت نشون داده نمیشه!نقل قول:
به نظر من که سوتی از ح30 بود!
توضیح: چون نوشته 3 نفر اما 2 نفر بودن.
999999 تا حسابش کنین!
به به به این میگن باشگاه.:31:نقل قول:
این که چیزی نیست من یه بار اینو دیدم رفتم پیف پاف آوردم زدم رو مانیتور :دینقل قول:
سوتی تکراری بود شایدم فتوشاپ ....نقل قول:
چه گیری دادین به این بدبخت فلک زده . من بار اول که اینجا دیدم هیچ کاری نکردم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یعنی هیچ کاری هم که نه فقط یکم سرمو آوردم اینور ، دیدم بابا فتوشاپهنقل قول:
رفتم دم یه مغازه اومدم بگم آب معدنی گفتم آمبندنی دارید یارو هم نفهمید من چی گفتم گفت نه نداریم!!
ااااا. به اطلاعاتم افزوده شد!!!:18:نقل قول:
حالا چرا میزنی؟:18::19:
جالبی!!!:18:نقل قول:
به خدا سوتی رو دادم! باور نمیکنی؟ خب پیش میاد دیگه! نمیاد بگه که تکراری باشم یا نه که. اصلا من دیگه اینجورها رو نمینویسم!:19:
میخواسته تو رو از سرش باز کنه!!! :27::21:نقل قول:
رفتم تو یه سوپری این سوپریه خیلی با کلاسه:5:
شیرازیا میدونن سوپر سروش تو ستارخان:5:
خلاصه رفتم تو هوا خیلی گرم بود یه اب میوه برداشتم از اینا که پشتش نی چسبیده:31:
رفتم صندوق تا حساب کنم
دو تا پسر هم (از نوع خیلی خوش تیپش:5:) کنارم وایساده بودن:27:
دیدم رو میز صندوق دار یه لیوانه که توش نی هست:31:
منم یه نی ورداشتم:19:
دیدم پسرا دارن اینجوری نگام میکنن:18::18:
فوری دوزاریم افتاد نی رو گذاشتم سر جاشو
زیر چشمی پوز خند یکیشونو دیدم:27:
حساب کردمو سریع جیم شدم:41:
واسه مامان که تعریف کردم گفت دیگه نباید نی رو میذاشتی سر جاش ون بلند میگفتی من از این نیا دوست دارم:31:
گفتم مامان اینو که دیگه اگه میگفتم از خنده ولو میشدن رو زمین:27:
به سوتی که دقایقی پیش از خودم در کردم توجه کنید. امروز میخواستم یه شیلنگی رو به صورت 90 درجه خم کنم ( یه زانو بسازم ) برای یه کاری. رفتم یک متر شیلنگ پلاستیکی خریدم به قیمت 2500 تومان آوردم خونه بعد فکر کردم چجوری از وسط خمش کنم. گفتم گرمش میکنم بعد میکشم تا میکنم. گرفتمش رو چراغ یک ساعت تمام دست و پام سوخت آخرش هر چی کشیدم کش نیومد نگو وسطش نخ داره خلاصه به بن بست خوردم. رفتم همون مغازه به طرف گفتم میخوام همچین کاری کنم چجوری میشه ؟ طرف هم یک عدد شیلنگ تا شده آورد گذاشت جلوم ( دقیقا همون مدلی که میخواستم ) گفت اون شیلنگی که تو خریدی خودتو بکشی هم تا نمیشه اینو باید بگیری. گفتم چند ؟ گفت 1000 تومان. خلاصه 3500 تومان پیاده شدیم بخاطر یه زاویه 90 درجه....
مگه من خودمو بسته بودم به کلش؟؟ :دینقل قول:
میخواسته تو رو از سرش باز کنه!!!
جدیدا" سوتیو در میکنی :دینقل قول:
به سوتی که دقایقی پیش از خودم در کردم توجه کنید. امروز میخواستم یه شیلنگی رو به صورت 90 درجه خم کنم ( یه زانو بسازم ) برای یه کاری. رفتم یک متر شیلنگ پلاستیکی خریدم به قیمت 2500 تومان آوردم خونه بعد فکر کردم چجوری از وسط خمش کنم. گفتم گرمش میکنم بعد میکشم تا میکنم. گرفتمش رو چراغ یک ساعت تمام دست و پام سوخت آخرش هر چی کشیدم کش نیومد نگو وسطش نخ داره خلاصه به بن بست خوردم. رفتم همون مغازه به طرف گفتم میخوام همچین کاری کنم چجوری میشه ؟ طرف هم یک عدد شیلنگ تا شده آورد گذاشت جلوم ( دقیقا همون مدلی که میخواستم ) گفت اون شیلنگی که تو خریدی خودتو بکشی هم تا نمیشه اینو باید بگیری. گفتم چند ؟ گفت 1000 تومان. خلاصه 3500 تومان پیاده شدیم بخاطر یه زاویه 90 درجه....
مگه میشه با شیلنگ زانو بسازی؟ حالا برای چی؟ زانو برای چیزیه که خم نمیشه شیلنگ که راحت خم میشه! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه بارم من یه قوطی شامپو را زدم سر شیلنگ و سوراخش کردم مثلا" از این آب پاشها بشه تا نخوام انگشتمو بذارم سر شیلنگ تا آب با فشار بیاد :دی البته با موفقیت انجام شد ولی چون با چست چسبونده بودم از زیرش اب میداد و تموم لباسامو خیس میکرد. بعد از مدتی هم چسباش بر اثر آب کند!
تکدانه را هم حتما" از رادیو شنیدی چون با این حساب تلویزیون هم ندارید :دینقل قول:
نه نمیدونم آخه تا حالا نخوردم من پولم کمه همیشه ساندیس میخورم اون تکدانه رو هم از اینور اونور شنیدم :دی
فکر کنم اسید پاشیدند تو صورتت (خدا نکنه)نقل قول:
ای بابا ... حیف که به دلایل امنیتی نمیتونم عکسمو بزارم... وگرنه :دی
آقا یه سوتی مسنجری الان دادم
من mehdi2004 و رفیقم هم احسان
نقل قول:
Eh3an :: salam
mehdi 2004: salam
Eh3an :: Khobi
mehdi 2004: mersi
mehdi 2004: shoma khobi?
Eh3an :: tanX
Eh3an ::
Eh3an :: shoma socks darin
mehdi 2004: ma chon taze omadim in khone
mehdi 2004: avayelesh ziad bod
mehdi 2004: badesh
mehdi 2004: gereftim sorakh sombe haro basim
mehdi 2004: kamtar shod
Eh3an ::
Eh3an :: ay khoda
Eh3an :: سوسک کو نميگم که
mehdi 2004: pas chi???
Eh3an :: ساکس ميگم
mehdi 2004:
mehdi 2004: na nadarim
:27::27::27:نقل قول:
خیلی با حال بود
این فینگلیش کار دست خیلیا داده :31:
دیروز یه دوچرخه سوار به من زد! داشت خلاف جهت میومد و من ندیدمش.منو که زد پرت شدم هوا گرومپ خوردم زمین. بعد از 20 ثانیه ای که بلند شدم و دور سرم مدام محمود جون میچرخید. به پسره گفتم چرا خلاف جهت اومدی اونم گفت خب میخاستی اون ور رو هم نگاه کنی !!! فقط شانس اورد که من اون موقع هنوز گیج بودم وگرنه طوری حالیش میکردم که حتی اگر پیاده هم بود دیگه خلاف جهت حرکت نکنه!
داشتم با یه مسئله فیزیکی ور میرفتم و از فرمول v=xt استفاده میکردم ولی مسئله جوابش درست در نمیومد ! بعد از یه ربع دیدم که باید از x=vt استفاده میکردم!
منم همینو میخواستم بگمنقل قول:
عجبببب!!! بابا دمت گرم...همه خانوادشو حسابی مورد عنایت قرار دادی خلاصه
--------------------------------------
با پدر بزرگ و مادر بزرگم رفته بودیم شمال ، مادر بزرگم داشت با قاشق خربزه را میتراشید تا یه چیزی شبیه فالوده درست کنه با پنیر بخوریم. همینجور که داشت میتراشید آب خربزه هم میپاشید بالا و یهو پدر بزرگم یه نگاهی به آسمون کرد و گفت داره بارون میاد!!
مرسی از لطف همتون رفیقای مارو نگاه کن مرسی واقعا :41::41::41::41:نقل قول:
یه روز که من شبش خیلی دیر خوابیده بودم تلفن زنگ زد منم به صورت سینه خیز (!) رفتم گوشی رو برداشتم
گفت سلام پدر تشریف دارن؟ گفتم : خواهش میکنم ! چه مزاحمتی ...
گفت : ببخشید مزاحم شدم ، گفتم خواهش میکنم بفرمایین داخل ( وای وای! ) ...
بعد یادم اومد که تلفنه بعد کلا ماجرا رو به سرعت مرور کردم بعدشم سریعا قطع کردم !
سوتیه برگزیده از طرف من ...نقل قول:
این سوتی که میگم خیلی باحاله ولی خدا کنه برای کسی پیش نیاد
من تو شرکت داییم که شرکت اسانسور سازیه کار میکنم که کار اصلیم نقشه کشیه ولی چون شرکت برای داییمه منم باهاش میرم سفارش بگیریم (شرکت بزرگیه و اکثرا هم میشناسنش)
این داییه هم به ما گفت احسان جون برو از اینترنت چند تا عکس کابین اسانسور در بیار تا مشتری گفت کاتالوک نا هم اینا رو نشون بدیم گفتم چشم رو چشمم رفتم چند تا عکس از نت در اوردم ریختم رو گوشی ( من دانشجوی کرجم و با مترو میرم و میام و تو مترو هم بیکارم بلوتوث رو روشن میکنم و همه جور چیز تو گوشی میاد )
یه روز رفتیم یه کارخونه نون پزی تو مولوی رئیس کارخونه مرد 60 ساله بود که مدیر فنی یه دختر 27 ساله بود خلاصه داشتیم درباره قیمتو این جور چیزا حرف میزدیم که دختره خاس کلاس بزاره گفت مهندس کاتولوکی چیزی داری به ما نشون بدین دایی هم که حال کرد با افتخار گفت احسان جون عکس کابین ها رو نشونه خانوم مهندس بده ما هم گفتیم چشم و رفتیم پیش خانوم مهندس و گوشی رو در اوردیم گفتم هر وقت دیدید بگید برو بعدی گفت Okay
اولین عکی رو نشون دادم عکس اسانسور بود گفت بعدی
دومی رو نشون دادم دید گفت بعدی
سومی دیگه عکس اسانسود نبود از همون +18 ها بود رنگم پرید گرخیده بودم هی زدم بعدی تا 15 تا بعد هم از همینا بود بهد دختر گفت خیلی ممنون متوجه شدم منم دیگه نا نداشتم از اونجا بم بیرون ولی رفتنی ازش تشکر کردم که ابرومونو نبرد
یک سوتی هایی دادم خفن.
همین دیشب بود می خواستم برم شام بخرم.
4 تا کباب ترکی خریدم با 2 نوشابه.
1 کی از کباب ترکی ها همراه نوشابه در راه به خونه خوردم.
بعدش رسیدم خونه.
2 تاش دادم بابام یکی دیگش هم رفتم تو اتاق خودم تنهایی بخورم البته جز من بابام کسی خونه نبود.
بعدش من خوردم استراحت کردم.
خیلی تشنم سده بود نوشابه خودم خورده بودم .
اومدم نوشابه بابام رو بخورم اینقدر تشنه بودم سر کشیدم دیگه.
آقا چشمتون روز بد نمبینه بابم رفته بود دستشویی و من نمی دونستم که اومده سیگار کشیده خاکستراش
رو کرده تو این نوشابه بعدش پوست تخمهه هم توش بود.دیگه حال ازمون گرفته شد.
بعدش تا یک ربع پیش هم می خواستم صبحانه/سحری بخورم.
املت می خواستم درست کنم منظر بودم تا روغن داغ شه.
بعدش آهنگ می خوندم بعدش جو گرفت منو (اگه دث/دت متال اینا گوش کرده باشین میفهمین)
کلم تکون میدادم می پریدم یهههوو دیدم بابام اومد گفت نکنه روت اصر کرده.(منظورش همون خاکستر با سیگار بود.)
امید وارم بسی خندیده باشین.
امروز خواهرم رفته بود تو سایت gsm.ir تو مشاوره قیمت ..
قیمت رو از 200 زد تا 300 تومان
جستجو رو زد بعد نوشت
گوشی با این مشخصات یافت نشد
به من گفت چی شد؟؟
من دیدم نوشته بود 200 تک تومانی نه 200000 تومان!!!!
یه بار یکی از دوست های خواهرم کامپیوتر گرفته بود بعد به خواهرم مشخصات کامپیوتر رو گفته بود
امد بهن گفت کامپیوترش USB دو هستهای داره !!!!
گفتم چی؟؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینو بگیم سوتی ...بگیم اشتباه بگیم!!!!!!؟؟؟
شما این عکس رو خودت گرفتی؟
این پارچه نوشته رو دم در دانشگاه مون دیدم!!!
نه اینو تو یه سایت دیدم!!!نقل قول:
میتونم بپرسم داستان این پارچه چیه؟؟؟
ینی واقعا اکس پارتیه؟؟؟؟:o
من اولش فکر میکردم اسم یه تئاتره!!(ولی حالا چرا اقایون و خانوما جدا هستن نمیدونم؟؟)
کاملا تایید میشه!!!:27:نقل قول:
من این چندوقته اصلا حوصله سوتی نوشتن نداشتم تا اینکه امروز با دست پر میام!!!:8:
چندروز پیش مهمون داشتیم (مهمونهای خودمونی) بعد سر میز شام میخواستم بگم مامان چرا اینقدر غذات رو شور درست کردی گفتم مامان چرا اینقدر غذات رو داغ درست کردی؟:18: (لپی!!)
سوار ماشین بودم و داداشم داشت رانندگی میکرد منم جلو نشسته بودم. طبق عادتی که توی NFS MW داشتم همیشه سمت چپ و پایین رو نگاه میکردم(توی NFS MW اون قسمت نقشه بود و من عادت روی دیدن نقشه دارم!) بعد یهو به داداشم گفتم: اااااااا. پس چرا نقشه نداری؟اونم اینطوری شد: :18: ها؟:18:
امروز با خواهرم رفته بودیم بیرون سر جریان نذری و اینا!! (گیر ندین اگه نذری رو اشتباه نوشتم!!!:31:) بعد رفتیم تو یه خیابون که یه قسمت داشتن شربت میدادن. رفتیم جلوتر دیدیم روی میز لیوانها رو گذاشتن که هرکی میخواد خودش برداره. منم یکی برداشتم و هنوز برش نداشته بودم که .... همه ی پسرهای اونجا زدن زیر خنده و من اینطوری شدم: :18::19: توضیح: لیوانه خالی بود و پیش لیوانهای خالی دیگه بود!!!!:18::19:
بعد با خواهرم رفتیم یه جای دیگه که شیرینی میدادن. بعد دیدیم که خیلی شلوغ بود و برداشتن شیرینی غیر ممکن! یه مردی داشت هول میزد و یه سطل هم دستش بود که پر شیرینی بود!:18: یهو نمیدونم چطورر به فکرم رسید که از تو سطلش بردارم!:18: با خواهرم برداشتیمو یهو یارو برگشت یه نگاهی به ما کرد. میدونستم نفهمیده اما بعد که شیرینی تو دستمون دید مطمئن شد!!:18::19: بعد هم عین این تام و جری جلوی جشش گذاشتیم سرجاش و جیم شدیم!!!!:31:
داشتیم از یه چهار راه رد میشدیم که دیدم پشت چراغ قرمز از یه طرف دیگه یه پسره از سقف میشین در اومد و داره میرقصه!!:18: به خواهرم گفتم نگاه از سقف دراومده!! مگه ماشینشون سقف نداره؟ :18: بعد هم دیدیم که یکی دیگه از همون ماشین انگار از کاپوت در اومد!!!:18: من و خواهرم هم اینطوری بودیم :18::18::18: بعد که ماشینه از پشت بقیه ماشینا اومد کنار دیدیم وانت بود!!!:18: (مطمئن شدم چشمام مشکل داره!!!):18:
بعد هم داشتیم از کوچمون میومدیم که یه دختره رو دیدیم که کلی آرایش کرده و خیلی انگار مشکوک میندازه. تا حالا اونورا ندیده بودمش. خیلی بدجور آرایش کرده بود که هرکی میدید میگفت یه مشکلی داره و به اصطلاح خ....ه. بعد بهو از دهن خواهرم پرید که: دختره worm داره. دیدم یهو دختره که شنیده بود برگشت به ما چپ چپ نگاه کرد. من اومدم درستش کنم گفتم آره خیلی دختره بد و به درد نخوری بود!!! دختره اینطوری شد::19::18:
واقعا خسته نباشی !نقل قول:
اینا همه تو یه روز بود ؟
تبریک می گم ! :27:
سوتی جدید... امشب تو پارک شهر یه جشنی بود و ملت همه جمع بودن. بگذریم از این که خیلی جشن مسخره ای بود. مثلا یه یارو اومده بود صدای قطار در میاورد :18: بعد ملت هم زورکی میخندیدن. اما سوتی من برمیگرده به این که مجری برنامه اعلام کرد جوونهایی که تازه ازدواج کردن بیان رو سن میخوایم یه مسابقه بینشون بزاریم. اون لحظه ای که گفت جوونهای تازه ازدواج کرده من داشتم با بغل دستیم حرف میزدم و متوجه نشدم. اما آخرش رو شنیدم و عین فنر از جام پریدم رفتم جلو ... بعد همه رو تو یه صف کردن نوبتی معرفی میکردن من چون از همه زودتر رفته بودم اول صف بودم. خیلی داشتم با موقعیتم حال میکردم که این همه آدم دارن نگاه میکنن مارو :دی مجری اومد اول از من شروع کرد گفت خودتو معرفی کن ... منم معرفی کردم. بعد گفت چند وقته ازدواج کردید ... من اینجوری شدم :18: گفتم من که ازدواج نکردم مجردم. بعد دیدم همه جمعیت زدن زیرخنده مجری هم خندش گرفته بود . بعد هم عذرمو خواستن منم اومدم سر جام نشستم دیدم همه دارن منو نگاه میکنن پا شدم از محل حادثه متواری شدم...
خفه کردی مارو نصفه شبی از خنده:31:نقل قول:
این سوتی ها هم قسمتی از اون ارزشهای معنوی که گفتم :دی اینا واسه شما سوتیه واسه ما خاطره س ...نقل قول:
سوتی کوتاه:
داشتیم فوتسال می دیدیم که بازیکن پاس رو به عقب به دروازه بان داد .. منم گفتم: چرا بک کورت وایولیشن نشد؟ و همه زدن زیر خنده .... آبروی ما هم رفت.
نکته: بک کورت وایولیشن خطایی در بسکتبال است که وقتی که بازیکن در حین بازی به زمین خودشون برمیگرده انجام می شود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
سوتی جدید... امشب تو پارک شهر یه جشنی بود و ملت همه جمع بودن. بگذریم از این که خیلی جشن مسخره ای بود. مثلا یه یارو اومده بود صدای قطار در میاورد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد ملت هم زورکی میخندیدن. اما سوتی من برمیگرده به این که مجری برنامه اعلام کرد جوونهایی که تازه ازدواج کردن بیان رو سن میخوایم یه مسابقه بینشون بزاریم. اون لحظه ای که گفت جوونهای تازه ازدواج کرده من داشتم با بغل دستیم حرف میزدم و متوجه نشدم. اما آخرش رو شنیدم و عین فنر از جام پریدم رفتم جلو ... بعد همه رو تو یه صف کردن نوبتی معرفی میکردن من چون از همه زودتر رفته بودم اول صف بودم. خیلی داشتم با موقعیتم حال میکردم که این همه آدم دارن نگاه میکنن مارو :دی مجری اومد اول از من شروع کرد گفت خودتو معرفی کن ... منم معرفی کردم. بعد گفت چند وقته ازدواج کردید ... من اینجوری شدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] گفتم من که ازدواج نکردم مجردم. بعد دیدم همه جمعیت زدن زیرخنده مجری هم خندش گرفته بود . بعد هم عذرمو خواستن منم اومدم سر جام نشستم دیدم همه دارن منو نگاه میکنن پا شدم از محل حادثه متواری شدم...
ياد يك خاطره افتادمنقل قول:
روي موتورم دوتا از اون بوق بنزيهاي اصل بسته بودم :5:يه روز كه همراه رفقا داشتيم خيابونا را متر ميكرديم به يه چهارراه رسيديم ديديم يه سرباز اونجا وايساده گفتم بچه پايه خنده هستين؟؟؟؟؟؟:21:رفقا هم كه طبق معمول پايه بودن:46:...........همينجور اروم كه داشتم حركت ميكردم رفتم پشت سر سرباز دكمه بوق را فشار دادم:27: (رفيقم بهش ميگه دكمه ملعون حالا چراش را ميفهميد:31:) سربازه فكر كرد كاميون پشت سرشه كلاهشا برداش حدود 5 فرسخ رفت رو فضا:27::27:.....وقتي اينكار را كردم ديديم اونور چهار راه دارن موتور ميگيرن سريع با يك عمل انتهاري فرار را زديم تو هيكل رفيقم كه داشت با موتور پشت سر من ميومد از خنده ديگه هيجا را نميديد با موتورش رفت تو گاري پليس:21: نا لوتيا موتورشا گرفتن :41: منم موتورم را 7-8 متر جلوتر گذاشتم برگشتم ببينم چي شده ديدم رفيقمون زده عقب بندي ماشين پليس را اورده پايين:27:ديگه از خنده تركيديم
توی یه روز نبود!!!:31:نقل قول:
گفتم که حال نداشتم بنویسم!:8:
توی فکر کنم 3 روز بود!!!:31:
نقل قول:
نقل قول:نقل قول:نقل قول:همون خرابه بود!!! فکر کردم +18 باشه اما انگار +1 بود!!!!:31:نقل قول:
خیلی قشنگ بود!!!!:27: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
خوب به سلامتي سوتي بازار هم باز شد.
دوستان خواهشا ديگه +18 نديد و چت و اسپم سواري رو بيخيال شيد.
يه سوتي
يه بار رفتم حولم رو شستم. خواستم فشارش بدم گفتم ابش ميريزه رو زمين و هم شلوار من خيس ميشه و هم حياط.
رفتم كار باغچه وايسادم و فشارش دادم تا روي يه بوته ابش بريزه. تا ريختم يه صدايي اومد و منم طي يك عكس العمل غير ارادي پريدم هوا.
نگو كه يه گربه زير بته بوده و من ريختم رو گربه. شانس اوردم كه پريدم هوا وگرنه گربه پام رو پنجول زده بود.
واقعا اینا سوتیهای خودتونه یا فقط به اسم شما تموم میشه؟؟!!!
پس از تلاشهای بسیار ... بالاخره باز شد...!
مگه من چيم از بقيه كمتره كه سوتي بدم. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
واقعا اینا سوتیهای خودتونه یا فقط به اسم شما تموم میشه؟؟!!!
سوتی به این میگن که وقتی ای فونو برداشتی به جای اینکه بگی کیه بگی الهی شکر!!!!!!!!!!!!!!!!!!