دیگران از صدمه ی اعدا همی نالند ومن
ازجفای دوستان گریم چو ابر بهمنی
Printable View
دیگران از صدمه ی اعدا همی نالند ومن
ازجفای دوستان گریم چو ابر بهمنی
يك روز با نفسم بودم روز تمام×××امروز با عشق تو هستم تا به آخر...
راهي بزن كه اهي بر ساز آن توان زد
شعري بخوان كه با آن رطل گران توان زد
زنده ز عشق ابدي يار بودم×××آرامش اين عشق ازان دل ماهم بودم...
من مست مي عشقم هوشيار نخواهم شد
از خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد
دارايي دلم بود عشق يارم×××عاشقي هم بود همه كارم...
مي ده كه گرچه گشتم نامهسياه عالم
نوميد كي توان بود از لطف لايزالي
يك عمر دنبال چه ميگشتم در جاده هاي بي سرانجامي...
اين مثنوي حديث پريشاني من است بشنو كه سوگنامه ويراني من است
گفتي غزل بگو غزلم شور و حال مرد بعد از تو حس شعر فنا شد و خيال مرد
داد و فغان از بي كسي عوام كه عاشقان بي كس نباشند...
در طريق عشقبازي امن و آسايش بلاست
ريش باد آن دل كه با درد تو خواهد مرهمي
ياد آن روز كه شد مرحله عاشقيم×××نتوانستم كه بگويم كه كيم...
من ميگم منو شكستن
چشم فانوسمو بستن
تو ميگي خدا بزرگه ماه و ميده به شب من
من ميگم آخه دلم بود اون كه افتاده به خاكت
تو ميگي سرت سلامت آينه ها زلال و پاكه
مژه سياهت ار کرد به خون ما اشارت/ز فريب او بينديش و غلط مکن نگارا
هر كي ميگه خدا جون بنده هاشو دوست نداره×××بايد از دنيا بره اما كجا سر بياره؟
آخه عالم همش ماله خدا جونه ماهاست×××بسه ديگه عزيزم گريه نكن خدا اينجاست...
برگي از دفتر شعرم...يارب...
تو خوبی او ز خوبان بی نیاز
تو سروی آن پری رخ سرو ناز
زان مي عشق كز او پخته شود هر خامي
گرچه ماه رمضان است بياور جامي
یا رب روا مدار که گدا معتبر شود
گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود
در حكمت سليمان هر كس كه شك نمايد
بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهي
یادته اون روزا که ذلیل یه نگام بودی// اگه امروز برخرِ ِمراد سواری، باکی نیست
توآبروي عاشقي روپاك بردي
دارم جدي مي گم براي من مردي
چقدرساده بودم كه باورت كردم
عزيزم بودي وخونم ومي خوردي!
توكه بردي ودوختي و بهونه ساختي
امابدون كه توعاشقي باختي
عشق وچه ارزون ومفت فروختي،باختي باختي
يادمي گيرم ازتواينوكه برم به يك بهانه
اسم اين كاروبزارم،راه حل عاشقانه
توي اوج اشك عشقي ،يادمي گيرم كه بخندم
هركي سوخت وباخت مهم نيست،مهم اينه من برندم...
می نوش ندانی از کجا آمدهاي خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
تو کت ای دل مکان در کوی یار است
تو کت روز و شبان آنجا قرار است
تا كي كشم عتيبت از چشم دلفريبت
روزي كرشمهاي كن اي يار برگزيده
هر گه که بنفشه جامه در رنگ زند
در دامن گل باد صبا چنگ زند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در ده به ياد حاتم طي جام يك مني
تا نامهي سياه بخيلان كنيم طي
ياران موافق همه از دست شدند / در پای اجل يکان يکان پست شدند
بوديم به يک شراب در مجلس عمر / يک دور ز ما پيشترک مست شدند! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
درِ سراي مغان رُفته بود و آب زده
نشسته پير و صلايي به شيخ و شاب زده
هرج و مرجي شود انر دل اين عالم خاك / كه به راحت نتوان وسعت آن پنداري
بعد از آن جنگ ولايت شود از جانب غرب / هر جهودي شود آن دم صنم عياري
يك حرف صوفيانه بگويم اجازت است
اي نور ديده صلح به از جنگ و داوري
يا رب اين شمع شب افروز ز كاشانه كيست
جان ما سوخت بپرسيد كه جانانه كيست
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرينكار
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
ياران به موافقت چو ديدار کنيد / بايد که ز دوست يار بسيار کنيد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دعاي گوشهنشينان بلا بگرداند
چرا به گوشهي چشمي به ما نمينگري
مونيكا خانوم بابا اينقدر "ي" نده داغونمون كردي
يك دو جامم دي سحرگاه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقي شرابم در مذاق افتاده بود
در پای اجل چو من سرافکنده شوم / وز بيخ امید عمر برکنده شوم
"م" فقط چون تو هستي !
منعم مكن ز عشق وي اي مفتي زمان
معذور دارمت كه تو او را نديدهاي
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بازم "ی"...؟ اشکال نداره ما که هستیم تا تش...... :rolleye:
یا رب آن آهوی مشکین به ختن باز رسان
وان سهی سرو خرامان به چمن باز رسان
نه حافظ ميكند تنها دعاي خواجه تورانشاه
ز مدح آصفي خواهد جهان عيدي و نوروزي
نه حق، نه حقيقت، نه شريعت نه يقين / اندر دو جهان که را بود زهرهی اين