البته یه چیزی رو من بگم. فرق هست به اعتراف به ضعف ها و بیان ضعف ها برای گفتن من همینم که هستم.
مثلا شاید دوست شما خیلی نسبت به خانومای دیگه حسودی بکنه و توی بحث بگه :ببین من حسودم! (دیدم که می گما!) یا یکی می گه من زود عصبانی می شم از اولش هم که بهت گفتم.
یا مثلا یه بنده خدایی به من می گفت من اصلا نمی تونم بپذیرم که کسی نصیحتم کنه!! من با خودم فکر کردم که حتما آدم فضول اطرافش زیاده که تو کارش دخالت کنه بهش گفتم آره شما راست می گی بعضی بزرگ ترها به خودشون اجازه می دن توی هرکاری که بهشون ربط نداره دخالت کنن و آدم رو نصیحت کنن و اعصاب آدم رو خورد کنن. وگرنه کیه که از مشورت با یه آدم کاردان، دلسوز و خوب بدش بیاد؟ با کمال تعجب بهم گفت نه من دوست دارم کار خودم رو بکنم و از نصیحت هیچ کسی خوشم نمیاد.
و تمام این ها فرق می کنه با بیان این ضعف ها که من مثلا وضع مادیم اینه یا این که تحصیلاتم این قدر پائینه و یا این که فلان ضعف اخلاقی رو دارم و دارم روش کار می کنم!