نقل قول:
موافقم / خیر به تصور ما بستگی نداره قبل و بعد در تغیرات وابسته به ذهن ما نیست چه ما باشیم چه نباشیم قبل و بعد در تغیرات وجود داره/ ... تا انتهای این ارسال.
پیشنهاد خوبی است! من این بحث رو تموم شده فرض میکنم. بحثی که بعد از این چند صفحه هنوز به نتیجه نرسیده و هنوز همون جای اولاش هست، دیگه بعیده به جایی برسه! من نظرهام رو شرح دادهام و اگه الان بخوام پاسخی بدم، چیزی جز اونا نخواهد بود!نقل قول:
حالا دو راه هست یا شما هم مثل ایشون از موضع خودت عقب نشینی نکنی، یا فداکاری کنی و استدلال کردن از طریق علم فیزیک رو کنار بگذاری.
در کل یکبار هم که شده رو به تکثرگرایی میآوریم و موسا را به دین خویش و عیسا را به کیش خود وامیگذاریم!
میشه گفت ولی نه به اون صورتی که زمان رو میشه تصور ناشی از تغییر دونست. علیت ضرورت داره، ولی صرف تغییر ضرورت رو نشون نمیده. مثلن شما میتونی جهانی سراسر تغییر رو تصور کنی که تغییر در اون پیرو هیچ علتی نیست ولی تصور همون دنیا بدون زمان ممکن نیست. (نمیدونم لازم هست بگم یا نه که این ناممکنی، در تضاد با اونچه که پیش از این دربارهی زمان گفتم نیست!)نقل قول:
من احساس می کنم یک چیز مهمی را فهمیدم، وقتی می گیم:
زمان وجود ندارد و یک تصور ذهنی ناشی از تغییر است.
دقیقا با همین نوع طرز فکر می توانیم بگوییم:
علت وجود ندارد و یک تصور ذهنی ناشی از تغییر است.
من متوجه نیستم. دقیق بفرمایین کیا حرف از این جهانها زدن و چی گفتن تا اگر چیزی دربارهشون خوندهام، به خاطر بیارم.نقل قول:
این همان جهان دیگر است، دیگه! اسم های مختلفی داره و در گذر زمان افراد مختلف در مورد اش نظر های مختلف داده اند، بعضی ها می گویند آن جهان ما بعد از همین جهان است، پشت همین دیوار های اتاق مان شاید جهنم باشد. بعضی ها اون رو به کل ورای این جهان می دونن، بعضی اون جهان رو یک آسمان بالاتر، بعضی اون جهان رو هفت آسمان بالاتر. همه اش توضیحاتی است که ادیان و فیلسوف های مختلف در گذر زمان ارائه کردند. وجه مشترک همه آنها هم خدا است.
سخن در اینجا از جبر و اختیار شد. اگر من اختیار داشته باشم، پس کارهای من با زنجیرهای از علتها قابل پیشبینی نیست و در نتیجه رخدادش ضروری نخواهد بود. ولی این مسئله با این نکته که من علت کارهام هستم،تناقضی نداره. نمیدونم منظور رو رسوندم یانه.نقل قول:
این چطور خارج بودنیه که، وقتی قراره علت العلل کل پدیده ها باشه، وارد حوزه میشه وقتی قراره علت خوداش بررسی بشه از حوزه خارج میشه؟
ولی خب، این خودش بحث مفصل دیگری هست. تناقض جبر و اختیار، مدتها مورد بحث فیلسوفان بوده و هنوز هم هست.
دربارهی خدا و ماده هم من متوجه منظورتون هستم، ولی پاسخ یا توضیحی براتون ندارم! عذر من رو بپذیرین!