مرا صوت نمیبندد که دل یاری دگر گیرد ......... مرا بیکار بگذارد سر کاری دگر گیرد
دل خود را دهم پندی اگرچه پند نپذیرد ............. که بگذارد هوای او هواداری دگر گیرد
Printable View
مرا صوت نمیبندد که دل یاری دگر گیرد ......... مرا بیکار بگذارد سر کاری دگر گیرد
دل خود را دهم پندی اگرچه پند نپذیرد ............. که بگذارد هوای او هواداری دگر گیرد
بچه ها این خوبه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ديدي چه آوردي اي دوسـت )?(از دسـت دل بر سـر من
نه من خام طمع عشق تو میورزم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
تو دائم بخود در ستيزی
تو هرگز نداری سكونی
تو دائم ز خود می گريزی
تو آن ابر آشفته نيلگونی
يک جام شراب صد دل و دين ارزد
يک جرعـه مي مملکـت چين ارزد
جز باده لعـل نيسـت در روي زمين
تلـخي کـه هزار جان شيرين ارزد
دورترین مرغ جهان می خواند
گوش کن
جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلکها را بتکان
کفش به پا کن
و بیا
و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند باتو
و مزامیر شب اندام تو را همچو یک قطعه آواز بخود جذب کند
اواتار جدید مبارک باشه
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
ممنون
دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت
ای دختر بهار حسد می برم به تو
عطر و گل و ترانه و سرمستی ترا
با هر چه طالبی بخدا می خرم ز تو
اخ جون جلال جون هم اواتورشو عوض کرد
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
این بیت آخری را دوست دارم
ممنون محمد جان بخاطر ابراز شادمانی ات!
دامن کشان همیشد در شرب زرکشيده
صد ماه رو ز رشکش جيب قصب دريده
از تاب آتش می بر گرد عارضش خوی
چون قطرههای شبنم بر برگ گل چکيده
جلال جون به امید روزی که همه اواتور ها زیبا باشد
ماشالله جلال سنتی رو ترکندیا اون هم است ضربش استاد ملک است خواستی بزار