یار ما را به هیچ برنگرفت ...... وانچه گفتیم هیچ درنگرفت
پردهی ما دریده گشت و هنوز ......... پرده از روی کار برنگرفت
درنیامد ز راه دیده به دل............ تا دل از راه سینه برنگرفت
Printable View
یار ما را به هیچ برنگرفت ...... وانچه گفتیم هیچ درنگرفت
پردهی ما دریده گشت و هنوز ......... پرده از روی کار برنگرفت
درنیامد ز راه دیده به دل............ تا دل از راه سینه برنگرفت
تيرگی ها را بدنبال چه می كاوم؟
پس چرا در انتظارش باز بيدارم؟
در دل مردان كدامین مهر جاويد است؟
نه ... دگر هرگز نمی آيد بديدارم
سلام اواتور جدیدم اماده شد مونده resize
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مرا تا کی فلک رنجور دارد....... ز روی دلبرم مهجور دارد
به یک باده که با معشوق خوردم ......... همه عمرم در آن مخمور دارد
ندانم تا فلک را زین غرض چیست ........ که بیجرمی مرا رنجور دارد
دو دست خود به خون دل گشادست ......... مگر بر خون من منشور دارد
سلام
کی هست این محمد جان؟
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دير مغان و شراب ناب کجا
نمیدونم هر کی هست دختر نیست
آرزوی روی تو جانم ببرد ........ کافریهای تو ایمانم ببرد
از جهان ایمان و جانی داشتم .......... عشق تو هم این و هم آنم ببرد
غمزهات از بیخ وز بارم بکند ....... عشوهات از خان و از مانم ببرد
شحنهی عشقت دلم را چون بخواند ........ از حساب جعل خود جانم ببرد
چرا از اواتاره دختر بدت میاد دادا؟
ديگر مرا به معجزه دعوت نمي كني
با من ز درد حادثه صحبت نمي كني
ديريست پشت پنجره ماندم كه رد شوي
اما تو مدتي ست اجابت نمي كني
این چیه
یک دختر خوشگل پیدا کن محمد
یار با هرکسی سری دارد ......... سر به پیوند من فرو نارد
این چنین شرط دوستی باشد ........ که بخواند به لطف و بگذارد
دل و جانم به لابه بستاند ........ پس به دست فراق بسپارد
ناز بسیار میکند لیکن ....... نیک بنگر که جای آن دارد
جان همی خواهد و کرا نکند ......... که به جانی ز من بیازارد
راست می گه دادا
می خواهی واست سرچ کنم؟
دلم گرفته است
دلم گرفته است
چراغ رابطه ها تاریکست
چراغ رابطه ها تاریکست
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها معرفی نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست
چه فکر خوبی
ببین محمد چه دوستای خوبی داری
می خوان واست اواتار سرچ کنن
تو به زر مایلی و نیست عجب ..... میل خوبان همه به زر باشد
کار عاشق به سیم گردد راست ......... عشق بیسیم دردسر باشد
دایم از نیستی عشق توام ........ هر دو لب خشک و دیده تر باشد
در فراق تو عاشقان ترا ......... همه شبهای بیسحر باشد
عشق و افلاس در مسلمانی .......... صد ره از کافری بتر باشد
دل میرود ز دستم
من عاشق تو هستم
______________
این تنها شعری بو که یادم میومد