با اجازتون بله ! لیسانس دارم !نقل قول:
مدرک داری ؟
Printable View
با اجازتون بله ! لیسانس دارم !نقل قول:
مدرک داری ؟
من سر کار نرفتم تو این بازیه چند تا ادمن دارن کار می کنن فک کنم منظور شما اونا باشن !!نقل قول:
هیچی ، همین الان هم سر کار رفتی
نگاش کن ، هر موقع خسته شدی برو بخواب :27:نقل قول:
باید منابعت رو اپگرید کنی
همه توی اون pdf نوشته شده
لیسانس چی ؟نقل قول:
نه ، این کار با اون کار فرق میکنه !!نقل قول:
من برم کار دارم ، فردا میام ...
اهان !نقل قول:
نگاش کن ، هر موقع خسته شدی برو بخواب
باید منابعت رو اپگرید کنی
همه توی اون pdf نوشته شده
اوسکول شناسی ! :دينقل قول:
لیسانس چی ؟
خیلی باحال بود !نقل قول:
دمت گرم....
این سام رو باید باهاش همینجوری رفتار کرد....
خطاب به سام :
اون بسته رو برات پست کردم.
رسید دستت بخورش ....
تو پست اول آموزش هست ..... بخونشنقل قول:
ورلد 30 از همه بهتره برا شما
منم از اون بسته ها میخام...نقل قول:
راستی مصطفی دیدی سر امپراطوریم چی اومد؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اونوقت این امیرعلی میگه شکست خوردی.
نه من هیچ وقت شکست نخوردم و نمیخورم....
روستاهام رو هم ترایبی هام بردن.یعنی خودم بخشیدم با اینکه دلم نمیومد. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هادی بیخیال شو !!!!:31::31::31:نقل قول:
منم از وقتی bdr منحل شد دیگه حس و حال بازی و مچ شدن با ترایب جدید رو ندارم.نقل قول:
فعلا همینجوری اکانتم رو نگه میدارم ببینم چه تغییراتی رخ میده.
تو هم حیف شد ترکیدی !!!
این adsl معتادت کرد ،تریبال رو ترک کردی ...:31:
مومیائی جسد پوتیفار عزیز مصر کشف شد و پس از بررسی رشتی بودن او تائیید شد !!!
ادعای مورخین قزوینی : کسی که پیراهن یوزارسیف را از پشت پاره کرده ، پوتیفار بوده نه زلیخا
بیا من بشم یوسف تو هم زلیخا ٬ فقط جون مادرت این دفعه یه کم تندتر بدو نذار فرار کنم !!!
و این گونه بود که پس از دیدار یوسف و زنان مصر پرتقال خونی به بازار آمد !
زلیخا ماند در این حسرت که یوسف گشت زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی
واحد نظرسنجی صدا و سیما:
"نظر شما راجع به پیشنهاد زلیخا چیست؟"
1.زود بود
2.دیر بود
3.به موقع بود
4.کاش جای یوسف یودم!!
پس از سریال پر طرفدار یوسف سریال زیبای لوط نبی در قزوین ساخته و بزودی پخش خواهد شد
اداره ثبت احوال رشت پس از بررسی دقیق اعلام کرد:
عالیجناب پوتیفار مصری نبوده و شناسنامه ایشان صادره از رشت می باشد.
شعار این هفته نماز جمعه قم: زلیخا حیا کن یوزارسیفو رها کن
شعار این هفته نماز جمعه رشت: بوتیوار حیا کن زلیخا رو رها کن
شعار این هفته نماز جمعه قزوین: زلیخا دشمن ماست یوزارسیف رهبر ماست
یک منبع اگاه اعلام کرد که همزمان با پخش صحنه ورود یوزارسیف به مهمانی زلیخا 99% مردان قزوینی دست خود را باچاقو بریدند وی افزود 1% باقیمانده که موفق به دیدن صحنه نشده بودند رگ گردن خودرا با چاقو بریدند !!!
آره دیگه دوزم رفته بود بالا تریبال جواب نمیداد...نقل قول:
نامردا عین مور و ملخ ریختن سر روستاهای بیچاره من.بابا رحم کنید یکیشم برای خودم بذارید...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طبق آخرین خبرهای دریافتی پس از کش و قوس های فراوان دکتر پرزیدنت محمود احمدی نژاد بازی در نقش یوزارسیف(حضرت یوسف) را پذیرفت.قبلا بیان شده بود که به دلیل قرارداد وی با چی توز ایشان قادر به بازی در این مجموعه نمی باشد.
وای خیلی قشنگ بود مصطفی.مردم از خنده...نقل قول:
از کجا آوردی اینو.خیلی شاخ بووووووود...شبمون رو ساختی.من دیگه رفتم بخوابم. بای...
احمدی نژاد به یوزارسیف گفت: خواب دیدم 8 مغول به من 8 آفتابه و 8 خرما دادند، تعبیرش چیه؟ یوزارسیف گفت: 8 سال به این مملکت چنان ... (گند میزنی) که مردم به روح چنگیز خان مغول فاتحه می فرستند.
شبت بخیر !!!نقل قول:
بازم مرخصی بگیر....
اصلا فردا رو بپیچون.هر چی شد با من....:8:
شب اول قبر فرشته هه از یارو میپرسه من ربک؟ میگه میتونم از فرصت مقایسه استفاده کنم؟
زوج جوانی بر اثر گازگرفتگی جان باختند . همشهری عزیز تا زمانی که بوس هست چرا گاز ؟
شرکت ملی گاز ایران
احمدی نژاد: خواب دیدم یک گاو لاغر یک عالمه خر چاق و چله رو خورده.
یوزارسیف: تعبیرش اینه که: دور بعد هم رای می آوری!!
اگه بپیچونم هفته بعد رو باید تو بازداشتگاه با سر کچل بگذرونم...:10:نقل قول:
پس برو بخواب !!!!!!!!!!!!نقل قول:
مطفی امشب زدی تو خط جک ها.....
شب به خیر...
دمت گرم خیلی حال داد
خصوصا "من ربک"
بازم از ان کارا بکن
دوست داری يه خر ماچت كنه يا
يه ماچ خرت كنه يا
يكی خرت كنه ماچت كنه يا
يكی خركی ماچت كنه يا
يكی اونقدر خر باشه كه ماچت كنه!!!
همه پرسی در ایران:
آیا شما مخالفید که قانون اساسی جمهوری اسلامی تغییر نکند و رهبر معظم انقلاب تا پایان زندگی پر برکت شان اختیاردار کل امور ممکلت باشند؟
گزینه اول: نخیر مخالف نیستم.
گزینه دوم: بله. مخالف نیستم!!!
(از گذاشتن جوکهای استانی پرهیز کردما ....
در صورت درخواست ارائه میشه ...)
خیلی باحال بودن ! :دي
顎顯飦頾飡食
چرا اون سه تا کارکتر وسطی برای من اینجوری نشون میده؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سرکارمون نزاشتی؟ میترسم قدیمی ترین بازیکن ایرانی تریبال وارز باشی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من با استانی به شدت موافقم. اصولا استان چیز خوبیه. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه جوری ؟؟؟نقل قول:
چرا اون سه تا کارکتر وسطی برای من اینجوری نشون میده؟
می گم من "سرکار" نمی زارم ! من .... می زارم !! :دينقل قول:
سرکارمون نزاشتی؟ میترسم قدیمی ترین بازیکن ایرانی تریبال وارز باشی
اقا استانی بزار !! :دي
اینم چند تا جوک درخواستی:نقل قول:
به رشتیه میگن: بابا چه نشستی که هر روز که تو می ری سر کار، بیست نفر میریزن تو خونت پیش زنت.
رشتیه میگه: خدا رو شکر اقلاً وقتی میان که من نیستم، چون من اصلاً حوصله بیست نفر آدم و تو اون خونه کوچولو ندارم!!!
به رشتیه میگن: چه نشستی که زنتو چهار تا مرد گردن کلفت با زور داشتن میبردن جاجرود.
رشتیه میگه: حقشه، همیشه باید زور بالای سرش باشه تا یه کاری رو بکنه!!!!
رشتیه میاد خونه می بینه، زنش با عباس آقا تو رختخواب خوابیدند. رو می کنه به عباس آقا میگه: آوو، عباس آقا، حالا من شوهرشم مجبورم باهاش بخوابم، شما دیگه چرا!!؟
رشتيه موتور دوستش رو میگیره یک دور باهاش میزنه، وقتی بر میگرده ميبينه دوستش با زنش مشغوله، ميگه، تا حواسش نيست برم يه دور ديگه بزنم!!!
به ترکه میگن: لباس سیاه بپوش باید بریم قبرستون، بابات مرده.
ترکه میگه: نه من می دونم، یک چیزی شده شما ها نمی خواهید به من بگین!!!
یکی مادرش میمیره، ترکه میره خبر بده.
میگه: می دونی که یه شتره هست دم خونه همه می خوابه؟؟
یارو میگه:خب؟؟
ترکه میگه: حالا رو ننت خوابیده!!!
تركا داشتن با لگد میزدن تو شيكم همديگه. يكی كه رد میشده بهشون ميگه: شما ها دردتون نمی گيره؟
ميگن: نه پوتين پامونه!
الو ... خودتی؟
- آقا کجا رو گرفتین؟
- خب، من زنمو گرفتم.
- آقا، اشتباه گرفتین.
- فکر کنم، راست میگی، میرم طلاقش میدم!!!
اینجوری:نقل قول:
چه جوری ؟؟؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] استغفرالله [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
می گم من "سرکار" نمی زارم ! من .... می زارم !! :دي
به آقای خوش غیرت گفتن زنت باز امروز با بنز امير آقا رفت بيرون.
آقای خوش غیرت ميگه: موندم كه امير آقا چند تا كارت سوِخت داره؟!
به رشتیه گفتن خانومتو ديديم توو ماکسيماي يه مرد غريبه که صدو شصت - هفتاد تا ميرفتن ...جواب داد: اين که چيزي نيست که ماکسيما بيشتر از اينا هم ميره!!
مشکل خودته !! :دينقل قول:
اینجوری:
نمی دونم !
مصطفی دمت گرم ......... :دي ادامه بده ! :دي
شما هم چند تا بذارین خوب....
شرمنده جوکهای 18+ نذاشتم.اصرار نکنید که نمیشه !!!!!:31::31::31:
کردان دانشگاه آکسفورد نرفت ؛ اما نامش به دیکشنری آکسفورد راه یافت !!!
Kordanize /'kərdənaiz/ (v.)past tense: Kordanized / past participle: Kordanized
Verb
1
To get Ph.D without having B.Sc
2
To become an important person (e.g. minister) by presenting fake certificate or document
( Kordanification( n
(The process of receiving fake degree, especially from a prestigious university (e.g. Oxford
!!!!
اینا هم کلهم copy-past میکنم براتون حالشو ببرید :
رشتی
به رشتيه ميگن زنت چطوري حامله شد ميگه حميــــــــــــــــــــــ ـد
به رشتیه گفتن خانومتو دیدیم توو ماکسیمای یه مرد غریبه که صدو شصت - 120 تا میرفتن ...رشتیه: این که چیزی نیست که ماکسیما بیشتر از اینا هم میره
♣♣ به رشتیه می گن پسر حسن آقا ترتیب زنتو داده !! می گه : اوووو... ماشاالله چه بزرگ شده
♣♣ رشت زلزله مياد، رشتيه ميره بالاي سر جنازه زنش وميگه فقط ديوار روت نخوابيده بود كه اونم خوابيد!!!!
♣♣ یه روز رشتیه میره خونه میبینه زنش با یه مرده غریبه ... !بعد میشینه ساكت نگاشون میكنه .بعد از یك ساعت طرف میره.بعد زنه میگه چت بود ما رو نگاه میكردی؟!! ...رشتیه با خوشحالی میگه جنبه رو داشتی خانوم!!!
♣♣ یه روز به یه رشتیه میگن چند تا بچه داری؟ میگه 20 تا میگن اسمشونو چه جوری یاد میگیری میگه اسمشون که چیزی نیست فامیلشون سخته !
♣♣ اخبار دیروز: به یك زن رشتی كه در پارك میدوید تجاوز شد! (اخبار امروز صدها زن رشتی در پارك میدوند!
♣♣ رشتیه 4 روز بعد از عروسی به دوستش میگه : او عجب زنی گرفتم . روز اول رفتم خانه دیدم دیدم با یه مرد خوابیده گفتم کیه ؟ گفت شوهرمه فهمیدم صداقت داره. فرداش دیدم مردها دو تا شدن گفتم اینا کین؟ سرشو انداخت پایین فهمیدم نجابت داره . فرداش رفتم دیدم مردها در خونه صف بستن رفتم جلو گفت برو ته صف . فهمیدم عدالت داره. فرداش رفتم خانه مادرش دیدم اونجام صفه فهمیدم اصالت داره!
♣♣ یه رو به یه رشتی sms میدن که زنت پیشه ماست...رشتیه میگه :گوه تو دهنه هر کس که sms تکراری بفرسته!
♣♣ به رشتیه میگن: شما تا حالا تو صف كسی رو هول دادین؟ میگه: نه، ولی یه بار هول شدم تو صف دادم!!!
♣♣ از زن رشتيه ميپرسن:شما موقع عشق بازي با شوهرتون صحبت مي كنين؟ميگه: اگه زنگ بزنه ، خب آره!!!!!!
♣♣ رشتيه کتاب مينويسه صفحه اولش مينويسه: تقديم به پدرم که بهترين دوست بابام بود.
♣♣ يه رشتي به دوستش مي گه:جات خالي.رفتم خونه ديدم زنم زير پتوست پتو رو کشيدم .اون هم پتو رو کشيد هي من کشيدم ...هي اون کشيد اونقدر کشيديم تا پتو جر خورد !!!!! جات خالي بود.اونقدر سه نفري خنديديم _
♣♣ از یه رشتیه میپرسن: شما با چه سهمیهای وارد دانشگاه شدی؟ میگه: بنده افتخار میكنم گه فرزند سه تا شهیدم!!!
♣♣ يه رشتي كاميون ميخره پشتش مينويسه رسواي عالم مادر
♣♣ به رشتيه ميگن بچه داري؟ ميگه:والله من نه، ولي خانم داره.........
♣♣ رشتي از زنش ميپرسه: تا حالا بغل چند نفر خوابيدي؟ زنش ميگه:يكي بغل تو،يكي بغل بابام، يكي بغل مامانم بغل بقيه تا صبح بيدار بودم
♣♣ دختر رشتیه یه دوست پسر داشته هر شب میومده خونشون ترتیب دختر رو میداده. خونه دختره این جور بوده كه از دم پنجره اول دختره میخوابیده بعد برادره، بعد مادره، آخر هم رشتیه. پسره هم هر شب از پنجره میومده همون اول ترتیب دختره رو میداده و میرفته. یه شب رشتیه با زنش دعواش میشه، زنه قهر می كنه میاد كنار پنجره میخوابه. شب طبق معمول، پسره از پنجره میاد تو، همون اول میپره رو زنه و شروع میكنه به کار خیر، یه دفعه میبینه، اِه! این كه دختره نیست! در میاره و میپره رو دختره. رشتیه پامیشه به پسرش میگه: بابا جان بدو در ریم، یه یارو اومده از اون جلو همینجور داره ترتیب همه رو میاد جلو!!!
♣♣ رشتیه بچش زشت در میاد میره تو محل دعوا
♣♣ زن رشتیه شب عروسی میپرسه: بلدی چی کار کنی كه؟ رشتيه میگه: آره منتظرم یکی بیاد برم زیر تــــخت
♣♣ رشتيه به زنش ميگه عزيزم خوشحالم كه مادر شدي . زنش ميگه انشاا... يه روزيم تو پدر ميشي
♣♣ توی رشت زلزله میاد رشتیه دوازده روز می گرده تا زنشو پیدا کنه !....آخه نمی دونسته زیر کدوم آوار باید دنبالش بگرده!!!!!
♣♣ رشتیه صبح از خواب پا می شه میبینه چهار تا آجر زیرش گذاشتن زنشو بردن !!!
♣♣ رشتیه بچه دار نمی شد محلشون رو عوض می کنه!
♣♣ یه بار یه رشتیه شب دعا میکنه که حق به حق دار برسه صبح که بیدار میشه میبینه بچه هاش نیستن!
♣♣ از رشتیه ميپرسن: چه روزايي با زنت ...؟ ميگه: همه روزا بجز پنجشنبه و جمعهها! ميپرسن چرا؟! ميگه: اووو! پنجشنبه جمعه اونقدر شلوغه كه ژتون گير خودمم نمياد!
♣♣ رشتي نصفه شب بلند ميشه آب مي خوره ميگه: سلام بر حسين يه نفر از زير تخت ميگه : سلام عباس آقا
♣♣ بچه رشتیه به باباش میگه چرا عکس لخت مامان رو گذاشتی رو صفحه کامپیوتر ؟ باباش میگه هیسسسسسسسس... صداشو در نیار از اینترنت دانلودش کردم
♣♣ زن یه رشتیه دیر میادخونه رشتیه غیرتی میشه میگه تا حالا كجا بودی؟میگه یه مرده تو خیابون بهم تجاوز كرد رشتیه میگه: ده دقیقه تجاوز بقیشو كجا بودی؟
♣♣ رشتیه میره عسلویه كار كنه، زنش ماهی 2 میلیون براش میفرسته!
♣♣ میدونید چرا کفش فروشی زنانه توی رشت کم هست؟آخه زناشون سال به دوازده ماه لنگاشون بالاس و زیاد از کفشاشون استفاده نمیکنن!
♣♣ رشتیه به دوستش میگه: زن گرفتم.دوستش میگه: چه جوریه؟ میگه: ناز، توپل، چشم آبی، سفید، موهاش بولند، اصلا بیخیال خودت می آیی میـ..نی می بینی!!!!
♣♣ يه زن و شوهر رشتي بچه دار نمي شدن . درب خونه شون روي پارچه مي نويسند . هم اکنون نيازمند ياري سبزتان هستيم ؟ .....
♣♣ رشتیه به زنش مشكوك بوده، یك بار باید میرفته مسافرت، زیر تخت خانم یك سطل ماست میگذاره و یك گوشكوب هم میبنده به زیر تخت، تا اگه بیشتر از یك نفر رو تخت خوابیدن گوشت كوبه بیاد پایین وماستی شه. خلاصه میره سفر و چهار روز بعد برمیگرده میبینه ماسته دوغ شده
♣♣ رشتیه بچه اش تازه زبون باز کرده بوده بهش میگه : عزیزم بگو بابا بگو بابا!! بچه میگه: اصغر آقا!!
♣♣ آخرين خبر در رشت:فرزندان تك پدر از خدمت معاف شدند ...
♣♣ رشتیه داشته واسه رفیقش تعریف میكرده كه: آره دیروز رفتم خونه دیدم یه جفت كفش دم دره، شك كردم. رفتم جلوتر دیدم یه لباس مردونه هم افتاده رو زمین، بیشتر شك كردم. رفیقش می پرسه: خوب بعد چی شد؟ میگه:هیچی رفتم جلوتر، دیدم یكی از لباسای خانم هم افتاده رو زمین، بدجوری شك كردم. رفیقش میگه: خوب؟! میگه: رفتم در اتاق خواب رو باز كردم... رفیقش میگه: خوب؟! رشتیه میگه: هیچی شكم برطرف شد!!!
♣♣ رشتيا به روز پدر ميگن يوم الشک!!!
♣♣ رشتیه عروسی میكنه، شب اول با خانوم میرن تو حجله. فردا رفقا ازش میپرسن، خوب چطور بود؟ حال داد؟! میگه: اَووو! نخیر، كار یه شب و دو شب و یه نفر دو نفر نیست!!!
♣♣ رشتیه میره خونه میبینه زنش با یك نره خری مشغولند. یارو تا رشتیه رو می بینه می زنه به چاك و با آخرین سرعتش می دوه در می ره. رشتیه هم تا اون ور مازندران فحش میده و دنبالش میكنه. آخر یارو می رسه لب یك پرتگاه، دیگه هیچ راه فراری نداشته، رشتیه هم همین جور عصبانی داشته دنبالش میومده. مرده میگه: غلط كردم! توروخدا منو نكش! رشتیه میگه: هیس! اول اون دمپایی های منو بده!!
♣♣ رفیق رشتیه میاد خونش مهمونی. وارد اتاق كه میشه، میبینه یه تفنگ به دیوار آویزونه. می پرسه: این واسه چیه؟ رشتیه میگه: واسه حفظ ناموس! خلاصه یارو حساب كار خودشو می كنه. شب ردیف تو اتاق خوابیده بودند، زنه میگه: {با خروپف}تفنگ خرابه! دخترش میگه: {خروپف} فشنگ نداره! رشتیه میگه: منم كه خوابم!!!
♣♣ رشتیه و زنش تو خیابون راه میرفتن یه دفعه یه موتور سواره از كنارشون میگذره. رشتیه میگه: كاشكی منم یه موتور داشتم! موتور سواره میشنوه، میگه: دادش اگه میخوای بیا یه دور بزن. رشتیه خیلی حال میكنه، موتور یارو رو میگیره یك دور میزنه، بعد میاد میبینه مرده داره با زنش صحبت میكنه، با خودش میگه: خوبه تا اینا دارن با هم لاس میزنن من یه دور دیگه بزنم!!!
♣♣ رشتیه میخواسته خونشو بفروشه، داشته خونشو به یكی نشون می داده،میگه: این اتاق دخترمه، دراتاق رو باز میكنه میگه: این دخترمه، میبینه یكی هم رو دخترشه، میگه اینم دامادمه! بعد میگه: اونم اتاق خواب خودمونه، در و باز میكنه، میگه: این خانممه،... اینم منم!!!
♣♣ رشتیه میره خونه میبینه یه یارو سبیل كلفته رو زنشه، میگه: ببخشید آقا، شما؟ یارو میگه: اكبر آقا سبیل كلفت، كاری داشتی؟! رشتیه میگه: نه قربون، من غلط بكنم! روز بعد میاد میبینه این بار یك بچه سوسوله رو زنشه. میگه: جناب شما؟ میگه: من كامیم، كاری داشتین؟ رشتیه میگه: والله من نه، ولی اگه اكبر آقا بشنوند ناراحت میشند!!!
یه رشتیه می خواد سر مچ زنش رو بگیره با دوستش قلاب میگیره وقتی میره بالا با خنده میاد پایین دو سه بار همین کار رو می کنه تا اینکه دوستش عصبانی میشه میگه خب چیه چرا میخندی؟ میگه آخه تا حالا کون عباس آقا بقالی رو لخت ندیده بودم
یه بار یه رشتیه کتاب می نویسه اول کتابش مینویسه تقدیم به پدرم که دوست بابام بود
رشتيه در خونش تابلو زده بود ورود افراد زير 18 سال ممنوع گفتن اين چيه گفت آووو ناموسه بچه بازي که نيست!!
رشتي نصفه شب بلند ميشه آب مي خوره ميگه: سلام بر حسين يه نفر از زير تخت ميگه : سلام عباس آقا
مامور سر شماري مي ره دم خونه رشتيه مي گه شما چند نفريد زنه بيرونو نگاه مي کنه مي گه من مشکلي ندارم شما چند نفريد؟؟؟؟؟؟؟
یه روز یه رشتیه دعا میکنه که حق به حق دار برسه صبح پامیشه میبینه که هیچ کدوم از بچه هاش نیستش
رشتي ميره خونه ميبنه يكي رو زنشه ميگه توكي هستي ميگه من خلبانم اينجا سقوط كردم رشتي ميگه ريدم تواين شانس ديروزهم دوتا قواص تو وان حموم بود
رشتيه ميگن زنت چطوري حامله شد ميگه حميــــــــــــــــــــــ ـد
..
رشتیه سراسیمه می یاد خونه می گه: اهاااااااااااای اونی که داری خانوم منو……..یارو می ترسه از اتاق می یاد بیرون . رشتیه می گه دم در کارت دارن
صندوق ذخیره ارزی ، امروز صبح با حضور دکتراحمدی نژاد غبار روبی شد !!!
کونو قوامین بالقسط یعنی چه؟
1- به اقوامت قسطی ک و ن بده
2- قسط ک و ن اقوامت رو بده
3- به اقوامت به مساوان ک و ن بده
4- ک و ن ده بیا موسسه قوامین قسسطت رو بده
دعای خیر مردونه :
الهی زلیخـــا دنبـــــالت كنه و هیچ دری به روت باز نشه
یارو با خونواده اش میره حج
زنش میگه خدایا منو ببخش که به شوهرم خیانت کردم
خواهرش میگه خدایا منو ببخش که با نامحرم --- داشتم
مادرش میگه خدایا منو ببخش که با غریبه حال کردم
خودش میگه خدایا منو ببخش که این ج...ه ها رو آوردم حج
رستم نامه :
شنیدم که رستم فلان کاره بود (جنگجو)
فلان جای ایشان کمی پاره بود(زره)
دو دستش همیشه فلان جاش بود(کمرش)
فلان چیز او تا نک پاش بود (شمشیر)
چو راه فلان چیز او تنگ بود(حوصله)
فلان با فلانش سر جنگ بود(عقل و احساس)
چو رستم فلانش همی راست بود(عزم و اراده )
فلان کردنش خوردن ماست بود(جنگ )
♣♣ لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگي ياد بگيره، جلسة اول از معلمش مي پرسه: اين چراغ رنگيه چيه؟! يارو مياد سركارش بگذاره، ميگه: اين چراغ راهنماييه؛ وقتي سبزه يعني اهل تهران برن، وقتي زرده شهرستانيها و قرمز هم مال لراست! خلاصه اين جريان ميگذره و لره هم امتحان ميده وقبول ميشه، روز اول ميشينه پشت ماشين و ميرسه به چراغ قرمز و خوب طبعاً رد ميكنه. افسره داد ميزنه: راننده پيكان، بزن كنار! لره سرشو از پنجره مياره بيرون، داد ميزنه: لـُــرُم... مــن لـُـــرُم!! افسره يك نگاه ميندازه، ميگه: باشه بابا...برو...برو
♣♣ از لره مي پرسن خدا كجاست ؟ مي گه نمي دونم ولي هر جا هست ابوالفضل نگهدارش باشه
♣♣ به لره می گن :اگه یه دختری بهت راه داد چکار می کنی؟ می گه ازش سبقت می گیرم
♣♣ لره میره دزدی تفنگش رو میزاره پشت گردنه طرف میگه تکون بخوری با لگد میزنم در ----
♣♣ از لره ميپرسند: توي طايفه شما آدم مشهور هم هست؟ ميگه:آره بابا، لره و هاردي، سوفيا لره، اليزابت تاي لور، تازه يه شيميدان لر يه چيزي كشف كرده كه اسمشو گذاشته كلر
دمت گرم.:40::40::40:نقل قول:
این آخریه آخرش بوووود !!!!:27::27::27:
محمود پسر خوب و تمیزی بود. مادرش می گفت: او همیشه صبح ها زود بیدار می شود و شب ها دیر می خوابد. او پسری باهوش و ریاضیدان و مرتب بود. فقط یک کمی حافظه اش ضعیف بود و بعضی اوقات یادش می رفت که چی را چه جوری گفته است. یک روز محمود در خانه نشسته بود که چند نفر خبرنگار وارد او شدند و از او سووال کردند.
خبرنگار: سلام، می خواستم درباره وضع اقتصادی کشور از شما سووال کنم، لطفا هرچه می خواهید بفرمائید.
محمود: ما دو سال و نیم اول را گذاشتیم برای برنامه ریزی و مطالعات، یک سال هم در مورد آن حرف می زنیم تا مردم در جریان قرار بگیرند، و بعد کار را عملیاتی می کنیم.....
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که بشاراسد می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با بشار اسد حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: می گفتید که کار را عملیاتی می کنید....
محمود: بله، به این صورت نبود که ما کار را عملیاتی کنیم، بلکه آنها می خواستند کار را عملیاتی کنند، در حقیقت آنها برنامه عملیات دزدیدن ما را از مدتها قبل داشتند و وقتی ما رفتیم عراق در جریان بازدید از منطقه آمریکایی ها قرار بود تعدادی از فرماندهان آمریکایی شروع کنند....
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که رابرت موگابه می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با موگابه حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: می گفتید که تعدادی از فرماندهان آمریکایی شروع می خواستند بکنند....
محمود: بله، واقعا این موضوع جالبی بود که وقتی این فرماندهان آمریکایی ما را دیدند، برای ما شروع کردند دست تکان دادن، ما هم رفتیم طرف شان، اصلا انتظار نداشتند، فکر می کردند که ما می ترسیم، نمی دانستند که ما ترس در وجودمان نیست. یکی از فرماندهان آمریکایی ما را کشید کنار و می خواست با ما عکس بگیرد و آخرش هم گفت، محمود! ما که رفتنی هستیم، مواظب ملت عراق باش، این ها را سپردیم دست تو. ما هم گفتیم حالا فعلا دست تان باشد، هر وقت رفتید ما در خدمتیم، در همین موقع تعدادی افغانی، آمریکایی، فلسطینی و عراقی را دیدیم که دارند می دوند، ظاهرا یکی از عراقی ها قصد دزدی داشت که آمریکایی ها و فلسطینی ها و افغانی ها دنبالش کرده بودند....
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که ژنرال مشرف می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با مشرف حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: می گفتید که یکی از عراقی ها قصد دزدی داشت و آمریکایی ها، فلسطینی ها و افغانی ها دنبالش بودند.....
محمود: نه، این طور نبود. این شایعه را رسانه های فاکس نیوز گفتند، اینطور نبود که یک عراقی قصد دزدی داشته باشد، بلکه تعدادی عراقی، افغانی، آمریکایی و فلسطینی قصد دزدیدن ما را داشتند و شعارهایی علیه ایران و آمریکا داشتند می دادند که ما متوجه توطئه شدیم.....
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که معمرالقذافی می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با قذافی حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: فرمودید که از شعارهایی که می دادند متوجه توطئه شدید....
محمود: بله، اصلا این شعارها طبیعی نبود. به ما از قبل گفته بودند که صهیونیست ها این شعارها را سازماندهی کردند و ما هم اصلا به روی خودمان نیاوردیم، چون می دانستیم که داخل سالن این خبرها دیگر نیست. وقتی من داخل سالن رفتم و رئیس دانشگاه کلمبیا شروع کرد به گفتن آن حرف ها، یک دفعه احساس کردم صدایی به من می گوید، آرام باش که ما خودمان این بازی را ترتیب دادیم تا مظلومیت شیعه را نشان بدهیم، به همین دلیل با لبخند جواب شان را دادیم و نتیجه همان شد که وقتی آقای متکی را دیدیم ایشان از توطئه ای خبر داد که الحمدالله بخیر گذشت...
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که چاوز می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با چاوز حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: می گفتید آقای متکی از توطئه ای خبر دادند....
محمود: بله، توطئه بسیار خطرناکی بود که فقط خداوند خواست از خادم ملت نگهداری کند، وگرنه ما الآن دود شده بودیم و رفته بودیم و ملت مانده بود چه کند. این طور که آقای متکی و سفیر ایران در ایتالیا گفتند اینها می خواستند با افزایش ولتاژ اشعه ایکس در دروازه فلزی مربوط به حفاظت، ما را ترور کنند که قبل از ما دو سه نفر از برادران رفتند و از زیر این دروازه رد شدند و به ما خبر دادند نیا که خطر مرگ دارد. البته ما پیگیری کردیم، یعنی سفیر ایران در رم پیگیری کرد و دید که شرکت حفاظت کننده ظاهرا در ایتالیا که همه چیز دست مافیاست، در این کار نقش داشته است.....
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که طالبانی می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با طالبانی حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: فرمودید که همه چیز دست مافیاست و در این کار نقش داشت....
محمود: اینکه همه چیز دست مافیاست و در توطئه افزایش قیمت مسکن و سایر قیمت ها نقش اساسی دارد، اظهر من الشمس است و نیازی به دلیل ندارد. شما خبرنگاران در جریان هستید و باید این مسائل را پیگیری کنید....
وحید این بندگان خدا رو اوس نکن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]