اعتماد به نفس رمز خلاقیت و کارآیی است
«اعتماد به نفس» به معنای ارزشمند دانستن و اهمیت دادن به خود است و باعث می شود فرد بهتر بتواند چالش های زندگی را پشت سر بگذارد. این ساده ترین تعریفی است که می توان از اعتماد به نفس ارائه داد اما واقعیت این است که تعریف اعتماد به نفس در گستره حوزه بهداشت روان، بسیار پیچیده و پردامنه است. اعتماد به نفس بالا در عملکرد مثبت، ارزش گذاری بهتر و اطمینان به توانایی ها و نداشتن اعتماد به نفس در بی انگیزگی، افسردگی و ناتوانی جلوه می کند. این تظاهرات بیرونی ترین نشانه های وجود اعتماد به نفس یا فقدان آن است که در تمامی روابط فردی و اجتماعی ما از دوران کودکی تا نوجوانی و بزرگسالی آشکار می شود و زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد. در این گزارش قصد داریم از اعتماد به نفس و جایگاه آن و آن چه اعتماد به نفس را از ما می گیرد بپردازیم.
● اعتماد به نفس اجتماعی
محققان می گویند اعتماد به نفس در اجتماع گستره شخصیت، توانایی، هویت و چشم انداز چالش ها و بزنگاه های اجتماعی را روشن می کند.اعتماد به نفس باعث پیشرفت فرد در حیطه اجتماع می شود و ساز و کارهای اجتماعی نهادها، سازمان ها و قوانین با ایجاد امنیت، رقابت انگیزه و هدف را در افراد تقویت کرده و اعتماد به نفس افراد را بالا می برد چنان که دکتر مصطفی اقلیما، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران در گفت و گو با خراسان می گوید: اعتماد به نفس افراد در هر جامعه ای به طور مستقیم به سیستم و قوانین اجتماعی بر می گردد و فرهنگی که در خانواده رسوخ و فرد در آن رشد کرده است. بدون شک اولین نهادی که اعتماد به نفس فرد را بالا می برد خانواده و والدین هستند.
خانواده هایی که می دانند چگونه باید به آن چه می گویند پای بند بمانند و آن را عملی کنند در واقع درس اعتماد به نفس را به فرزندان خود می دهند. در صحنه اجتماعی نیز نهادها و سازمان ها باید به نحوی در خدمت افراد باشند تا افراد بتوانند در سایه قوانین به حقوق خود دست یابند و در صورت از دست دادن حقوق خود پناهگاهی برای احقاق آن داشته باشند. به عنوان مثال اگر کسی کارش را از دست می دهد باید مطمئن باشد که می تواند از طریق قانونی بیمه بیکاری دریافت کند. دریافت چنین بیمه ای به فرد اعتماد به نفس می بخشد بنابراین هر قدر ضوابط و مقررات و قوانین در جامعه صحیح و قابل اجرا باشد، اعتماد به نفس مردم نیز افزایش پیدا می کند اما در جامعه ای که قوانین نادیده گرفته می شود و به آن بی اعتنایی شود راه های میانبر و غیرقانونی در دست یابی به اهداف آسان تر می شود و این خود در کاهش اعتماد به نفس موثر است. بی قانونی و پارتی بازی آفت اعتماد به نفس است و هر قانونی هر قدر هم بد باشد اگر اجرا شود و مورد احترام قرار بگیرد، در افزایش اعتماد به نفس موثر است.
وی ادامه می دهد: دقت کنید ما می گوییم هر قانونی هر قدر هم غیر منصفانه اگر درباره همه اجرا شود، به سلامت روانی مردم کمک می کند، اما اگر قوانین فراوان داشته باشیم که قابل اجرا نباشند در واقع تیشه به ریشه اعتماد به نفس زده ایم و امید و انگیزه را از مردم گرفته ایم. جامعه ای که مردم آن اعتماد به نفس نداشته باشد افرادی فاقد خلاقیت و کارآیی لازم هستند .
● سوءبرداشت هایی از اعتماد به نفس
شاید لازم باشد اعتماد به نفس و نکاتی را که درباره آن زیاد شنیده یا خوانده ایم یک بار دیگر مرور کنیم. به طور سنتی تصور همه ما این است که یک فرد با اعتماد به نفس بالا انسان موفق و خوبی است و فردی با اعتماد به نفس پایین انسان بزدلی است.
به نوشته سایت (self confidence) محققان طی ۴ سال مطالعات تکمیلی درباره مفهوم اعتماد به نفس در میان مردم، راه های افزایش اعتماد به نفس و مبارزه با کمبود اعتماد به نفس به نتایج جالبی رسیدند که اهم آن در پی می آید. همه ما می دانیم که نمی توان تمامی دردهای جامعه را به پای نداشتن اعتماد به نفس نوشت. در واقع نبود اعتماد به نفس فقط یکی از عوامل تاثیرگذار در پیشرفت اجتماعی و فردی است. در مقابل پدیده ای تحت عنوان «اختلال اعتماد به نفس بالا» در بسیاری از جوامع مشکل ساز شده است. مطالعات بسیاری نشان داده که بسیاری از بزهکاران و جنایت کاران از اعتماد به نفس غیر واقعی و کاذب و به عبارتی اعتماد به نفس بالا رنج می برند. بنابراین این اختلال می تواند به رفتارهای تهاجمی، ضداجتماعی، خشن و حتی رفتارهای جنایت کارانه منجر شود.
علاوه بر این بر خلاف تصور عمومی افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، نسبت به خود اطمینان دارند. شاید تاکنون با کسی که اعتماد به نفس پایینی دارد بحث کرده باشید اگر این طور است حتما متوجه شده اید که قانع کردن این افراد در مباحثات، کار بسیار دشواری است! علت این امر این است که کسی که اعتماد به نفس پایینی دارد و نسبت به عقیده خود اطمینان کمتری دارد، شواهد و استدلال های طرف مقابل را با قدرت هرچه تمام تر به چالش می کشد و او را به دردسر می اندازد! او به این ترتیب می تواند در مباحث و گفت و گو اعتماد به نفس کسب کند.
بنابراین در صحنه اجتماعی کسی که اعتماد به نفس پایینی دارد می تواند با کسانی که در تضاد شدید با او قرار دارند بهتر سازگاری به خرج دهد زیرا مسائل را از دید آن ها می بیند.چنین فردی در طول زمان می تواند نشانه های مثبت رفتارهای دیگران را دریافت کند و«تصویر ذهنی» از خود را مثبت تر کند.به طور طبیعی همه ما نیاز داریم که با دریافت پیام های مثبت از اطرافیان تصویری واقعی و متوازن از خود و توانایی هایمان داشته باشیم. این اتفاق فقط وقتی رخ می دهد که آرامش و آسودگی خیال همراهی مان کند تا تصویری واقعی و نه احساسی از خود بیابیم. هر زمان احساسات بر این تصویر سایه انداخت اعتماد به نفس کاهش یافته و هر زمان توانستیم این تصویر را عینی ببینیم، اعتماد به نفس سالم سر برمی آورد.
۲۵ راه برای داشتن افکار خلاق و زیبا
تا به حال چند بار احساس کرده اید که مغز شما از کار افتاده است و دیگر قادر به فکر کردن نیستید؟ این به دلیل آن است که ما نیاز داریم توانائی های خود را برای فکر کردن افزایش دهیم. مطلب حاضر به نکاتی می پردازد که ما برای بیش تر و بهتر فکر کردن باید به کار گیریم و به آن نیاز داریم.
● یافتن بهترین زمان
بیش تر افراد مسن صبح ها بهتر می توانند فکر کنند و اغلب جوانان بعداز ظهر ها. شما چه زمانی بهتر فکر می کنید؟
● خوب تحصیل کنید اما افراط نکنید
بعضی از روان شناسان عقیده دارند که تحصیلات تخصصی افراطی و زیاد می تواند به توانایی تفکر خلاقانه آسیب وارد کند. شما اگر در رشته ی نویسندگی دکترا کسب کنید الزاما" رمان نویس بزرگی نخواهید شد.
● روز خود را با بهترین ها شروع کنید
محققین نشان داده اند که مقدار کافئین موجود در یک فنجان قهوه می تواند به تمرکز حواس کمک کند اما اگر شما مستعد اضطراب هستید بهتر است فراموشش کنید. .
● خاطرات جدید را به خاطرات قبلی بچسبانید
حافظه ی خود را چون داربستی در نظر بگیرید و اطلاعات جدید را روی آن تثبیت کنید. همیشه اطلاعات جدید را به چیزی پیوند دهید و هرگز آن را تنها رها نکنید.
● تا می توانید تمرین کنید
یادگیری و تمرین مداوم ذهن را تغییر می دهد.مطالعاتی که روی عده ای داوطلب ۷۰ ساله انجام شده نشان می دهد که آموزش های منظم و طبق برنامه ی زمان بندی شده باعث تغییر ساختار ذهنی فرد می شود به نحوی که فعالیت ذهنی این افراد نسبت به زمانی که ۷ سال جوان تر بوده اند بیش تر است. فرد مسنی که خوب تمرین می کند سریع تر از جوانی است که اصلا" تمرین نمی کند.
مطالعات انجام شده درلهستان نشان می دهد صاحبان مشاغلی که نیاز به کارگیری ذهن دارد نسبت به سایر افراد از قدرت تفکر بیش تری برخوردارند. هم چنین ازدواج با فردی باهوش ممکن است در شما انگیزه ایجاد کند و باعث رشد و بالندگی شما شود.
● به ایده های خود شانس شکوفا شدن بدهید
بسیاری از ما با توجه به توانائی های مان امکان ارزیابی حقایق و تصمیم گیری سریع داریم. خلاقیت نیاز به آرامش و سکون داردو این که به ایده های به ظاهر نامعقول و بی معنی خود فرصت دهیم.
● شغلی که باعث رشد شود و همراهی که باهوش باشد
مطالعات انجام شده درلهستان نشان می دهد صاحبان مشاغلی که نیاز به کارگیری ذهن دارد نسبت به سایر افراد از قدرت تفکر بیش تری برخوردارند. هم چنین ازدواج با فردی باهوش ممکن است در شما انگیزه ایجاد کند و باعث رشد و بالندگی شما شود.
● تجربه کنید
خلاقیت اغلب به توانائی تعدیل راه حل ها از جهات مختلف زندگی خلاصه می شود. برای مثال نوار چسب خیاطی با الهام گرفتن از خار و خسی که به لباس می چسبد ساخته شده است و یا شیوه ی پوست کندن موز ایده ای برای تهیه ی قوطی های کنسروی است که با حلقه ای که روی آن تعبیه شده باز می شود.
● توجه کنید
آیا تا به حال برای شما پیش آمده که نام کسی را تا مدتی پس از آن که او را ملاقات کردید به خاطر نیاورید؟ علت این امر ضعف حافظه نیست بلکه نداشتن تمرکز است. با بالا رفتن سن باید اطلاعات را آگاهانه به حافظه بسپاریم و حفظ کنیم.
● ورزش باعث تقویت قوای فکری می شود.
تحقیقات گوناگون اکنون از این فرضیه که ورزش و تمرینات بدنی اثرات سود مندی روی عمل کرد تحصیلی دارد حمایت می کند.تصور می شود که در هنگام ورزش اکسیژن و مواد غذایی بیش تری در دسترس سلول های مغز قرار می گیرد، به علاوه باعث افزایش فاکتور هائی می شود که عامل رشد سلول های مغزی اند. ورزش فواید گوناگونی دارد و انجام آن به صورت مرتب و روزانه توصیه می شود.
● تازه جوئی رمز موفقیت
نقاش امپرسیونیست هنری ماتیس در سال های پایانی عمر خود از قیچی به جای قلم مو برای خلق آثارش بهره برد و به هنرش روحی تازه بخشید. مقایسه ی افراد خلاقی که متوقف می شوند با آن هایی که به خلاقیت ادامه می دهند نشان می دهد که افراد دسته ی دوم پیوسته به دنبال دانشی جدید هستند.
● شناخت عوامل بازدارنده
چنان چه در معرض عوامل مختلفی قرار گیریم که رشته ی افکار ما را پاره کنند تمرکز کردن مشکل خواهد بود. چنان چه کاری نیاز به دقت و تمرکز زیاد دارد مثلا" تهیه ی یک گزارش باید دو شاخه سیم تلفن را از پریز کشید و یا نوشته ای روی در قرار داد تا کسی در آن هنگام وارد اطاق نشود.
● فراموش نکنید که همیشه به دنبال کارهای مورد علاقه ی تان باشید
اخیرا" روان شناسی هلندی مطالعاتی روی تفاوت های بین قهرمان شطرنج و استاد شطرنج انجام داد. او افرادی از هر دسته را تحت آزمایشاتی چون تست هوش، حافظه و تعیین میزان قوه ی استدلال برای حرکت مهره ها قرار داد و هیچ تفاوتی بین افراد دو گروه پیدا نکرد. تنها تفاوت این بود که قهرمان شطرنج علاقه ی بیش تری به بازی شطرنج داشت. آن ها اشتیاق و تعهد بیش تری نشان می دهند و کلید خلاقیت آن ها هم همین است.
● ایده های جدید رابا یکدیگر تلفیق کنید
با هیچ مطلبی سرسری برخورد نکرده و آن را با بی تفاوتی نخوانید. حاشیه نویسی، فکر کردن، شکل دادن و تلفیق مطالب با یکدیگر حتی اگر مطلبی که می خوانید به نظرتان به درد نخور و بی فایده باشد به شما کمک می کند تا آن را به نحوی بفهمید که در نهایت بتوانید خلاقا" نه عمل کنید.
● روش های سریع یادگرفتن را بیاموزید
یکی از مهم ترین مهارت های قرن بیست و یکم توانائی یادگیری سریع است، پس آن را پرورش دهید. یاد بگیرید که به سرعت به ایده های خود شکل دهید. شیوه ی عمل کرد مغز خود را پیدا کنید تا بتوانید آن را بهتر به کا ر گیرید. بعضی اشخاص پس از مدتی کار فکری نیا ز به استراحتی کوتاه مدت و نوشیدن چای یا قهوه دارند تا بتوانند دوباره به کار ادامه دهند.
همیشه برنامه های بلند مدت داشته باشید حتی اگر آن را هر روز تغییر دهید
نفس برنامه ریزی برای زندگی خود به تنهایی با ارزش است و تغییر دادن آن به ما کمک می کند که چیز های جدیدی یاد بگیریم.
● اشتباه کنید
ممکن است در اولین تلاش خود مرتکب اشتباهات زیادی شوید اما کارتان را پیش برده و تمام کنید.اشتباهات خود را یادداشت کرده و سپس دوباره به کار بپردازید و این بار از تکرار اشتباهات جلوگیری کنید. به گفته ی شکسپیر تردیدهای ما خائن اند و با ترس از تلاش، ما را از موفقیت دور می کنند.
نقاش امپرسیونیست هنری ماتیس در سال های پایانی عمر خود از قیچی به جای قلم مو برای خلق آثارش بهره برد و به هنرش روحی تازه بخشید. مقایسه ی افراد خلاقی که متوقف می شوند با آن هایی که به خلاقیت ادامه می دهند نشان می دهد که افراد دسته ی دوم پیوسته به دنبال دانشی جدید هستند.
عواملی که در ضمن کار باعث افزایش مهارت های تان شده اند را یادداشت کرده و گاهی به آن ها مراجعه کنید تا برای تان به عادت تبدیل شوند.
● به مسائل از زوایای مختلف نگاه کنید
چنان چه می خواهید مسئله ای را حل کنید راه های مختلفی را امتحان کنید و اگر راه اول را به هر دلیلی مناسب تشخیص نداده اید، راه دوم را امتحان کنید. ایده ها و تصورات را از دیدگاه های مختلف بررسی کنید. برای مثال آیا کسی که در چین رشد کرده و بزرگ شده در مورد یک موضوع خاص به همان شکلی فکر می کند که یک نفر در ایرلند؟
● آرامش خود را حفظ کنید
خویشتن داری به شما کمک می کند تا منصف و بی طرف باقی بمانید و بهتر فکر کنید.چنان چه به بحث و مجادله بپردازید و خونسردی خود را از دست دهید توانائی خودرا برای منطقی و عاقلانه فکر کردن از دست خواهید داد.
● در جستجوی حقیقت باشید
هر کسی که خوب فکر کند قبل از هر قضاوتی در جستجوی حقیقت است. از خود سؤال کنید که آیا تمام حقایق را به طور کامل در دسترس دارید؟ آیا کمبودی در اطلاعات تان وجود دارد که شما را از حقیقت و یا راه حل مسئله دور کند؟
● چنان چه در موردی شک دارید حتما" سؤال کنید
هرگز از سؤال کردن نهراسید.
● مردم را درک کنیم
آیا کسانی که با شما صحبت می کنند همیشه این تصور رادارند که باید حرف شان را به طریقی به شما ثابت کنند؟ به راستی علت این تصور آن ها چیست؟
● تجربه مهم ترین مرجع ماست
چنان چه مطلبی را می شنویم باید ببینیم آیا واقعا" در زندگی ما اتفاق افتاده است یا نه. همیشه به خاطر بسپارید که بیش تر حقایق نسبی اند و بین حقیقت و عقیده تفاوت وجود دارد کلمات را با احتیاط و دقت به کار برید و هیچ گاه خود را گول نزنید. فکر نکنید که باید پیوسته دنباله رو مردم باشید.
آشنایی با انواع فوبیا و شیوه های مقابله با آن
«فوبیا»، ترس نامعقول و شدید از یک موضوع یا یک موقعیت است. در واقع به رغم آنکه فرد می داند ترسش نامعقول است ولی توانایی کنترل آن را ندارد و اگر در معرض آنچه که از آن «هراس» دارد، قرار بگیرد موجی از اضطراب، ترس شدید و حتی وحشتزدگی بر او مستولی می شود و این تجربه چنان برایش ناخوشایند است که سعی می کند همیشه از آن مورد «هراس آور» دوری کند.
● ترسی توانکاه از توهمی به نام خطر
«فوبیا»، ترس نامعقول و شدید از یک موضوع یا یک موقعیت است. در واقع به رغم آنکه فرد می داند ترسش نامعقول است ولی توانایی کنترل آن را ندارد و اگر در معرض آنچه که از آن «هراس» دارد، قرار بگیرد موجی از اضطراب، ترس شدید و حتی وحشتزدگی بر او مستولی می شود و این تجربه چنان برایش ناخوشایند است که سعی می کند همیشه از آن مورد «هراس آور» دوری کند. در میان این اختلال اضطراب، «فوبیاها» از همه شایع ترند. انجمن روانپزشکی امریکا گزارش کرده است که سالانه ۸/۷ درصد از بزرگسالان امریکایی از یکی از انواع «فوبیا» رنج می برند و هراس های بیمارگونه، شایع ترین اختلال روانشناختی در میان زنان و دومین اختلال شایع در میان مردان سنین بالای ۲۵ سال است.
ترس یک واکنش انطباقی بشر هنگام مواجهه با خطر است. این واکنش هدف محافظتی دارد. هنگام مواجهه با خطر، سیستم عصبی سمپاتیک با ترشح «آدرنالین» واکنش «مبارزه یا فرار» را فعال می سازد. فراوانی «آدرنالین» فرد را آماده می کند تا در برابر تهدید فیزیکی مبارزه یا فرار کند، همچنین موجب افزایش ضربان قلب و جریان خون در عضلات بدن می شود و در نتیجه فرد می تواند در شرایط اضطراری بهتر عکس العمل نشان دهد. افزون بر اینکه میزان قند خون نیز بالا می رود و در نتیجه انرژی بدن فرد هم بیشتر می شود. در چنین شرایطی، جسم و روح گوش به زنگ و آماده عمل است. پس در موقعیت های خطرناک، ترس، طبیعی و حتی مفید است. اما فوبیا، ترس بیمارگونه یی است که به شدت مبالغه آمیز و حتی توهمی است. از نظر تخصصی، فوبیاها را می توان به سه دسته کلی تقسیم کرد؛
ـ فوبیاهای خاص
ـ جمع هراسی
ـ هراس از مکان های باز.
▪ فوبیاهای خاص
شامل ترس غیرمنطقی و نامعقول از یک موضوع یا موقعیت خاص است که اصولاً پنج نوع فوبیای خاص وجود دارد.
۱) هراس از حیوانات؛ ترس شدیدی که دلیلش یک حیوان یا حشره باشد مانند ترس از مار، عنکبوت، ترس از جوندگان، ترس از سگ و...
۲) هراس از عوامل طبیعی؛ ترسی که دلیلش عاملی در طبیعت باشد همچون ترس از توفان، ترس از آب، ترس از تاریکی، ترس از بلندی.
۳) هراس شدید از زخم، تزریق، خون.
۴) هراس موقعیتی؛ ترس شدیدی که با قرار گرفتن در یک موقعیت خاص ایجاد می شود مانند هراس از مکان های بسته، هراس از آسانسور، پرواز، دندانپزشکی، تونل، پل ها و...
۵) هراس های دیگر؛ شامل هراس هایی است که در چهار گروه فوق نباشند مانند ترس از مرگ، خفگی، بیماری و...
فوبیاهای خاص بسیار شایع هستند و معمولاً از دوران کودکی یا نوجوانی آغاز می شوند و حدوداً ۵۰ درصد آنها هم ظرف مدت پنج سال خود به خود برطرف می شوند.
▪ جمع هراسی (اختلال اضطراب اجتماعی)
جمع هراسی، ترس توانکاه و فلج کننده از موقعیت های اجتماعی است. چنین افرادی به شدت کمرو هستند و در برابر دیگران دستپاچه شده و خجالت می کشند. هراس از صحبت کردن در جمع شایع ترین نوع آن است.
▪ هراس از مکان های باز
ترس بیمارگونه از مکان های عمومی و مکان های باز است که پیشرفت آن منجر به «حمله وحشتزدگی» می شود. این افراد از بودن در مکان هایی که فرار از آنجا مشکل است یا کمک نمی تواند فوراً به آنجا برسد، وحشت می کنند. چنین افرادی از حضور در مکان های شلوغ و پرازدحام مثل مراکز خرید، سالن های تئاتر یا سینما اجتناب می کنند. حتی ایستادن در صف نیز آنها را تحریک می کند. همچنین احتمالاً از سوار شدن به اتومبیل، هواپیما، مترو و... دوری می کنند که در موارد شدیدتر فرد فقط در خانه احساس امنیت و آرامش می کند.
● علائم و نشانه های فوبیا
نشانه های جسمی فوبیا با نشانه های واکنش «مبارزه یا فرار» بدن در رویارویی با یک خطر واقعی، یکسان است. گستره اضطراب و ترس می تواند از یک دلهره و ترس متوسط تا یک حمله تمام عیار «وحشتزدگی» متفاوت باشد. نشانه های شایع فوبیا بدین قرارند
ـ نفس تنگی یا احساس خفگی
ـ تپش قلب
ـ درد یا ناراحتی در ناحیه قفسه سینه
ـ لرزش
ـ عرق کردن
ـ حالت تهوع و دل آشوبه
ـ سرگیجه یا حتی غش
ـ ترس از دست دادن کنترل و دیوانه شدن
ـ کرخی و گزگز...
● درمان
یکی از متداول ترین روش های درمان فوبیاهای خاص، رفتاردرمانی شناختی است که یک شیوه حساسیت زدایی نظام مند است. در این شیوه، فرد را با یک روش حساب شده و ایمن در معرض موضوع یا موقعیتی که هراس دارد، قرار می دهند که متداول ترین آن شیوه تدریجی است یعنی ابتدا در ذهن و با کمک قوه تخیل و سپس در واقعیت. مثلاً اگر فردی از عنکبوت هراس دارد از او می خواهند تا ابتدا آن را در ذهن مجسم کند سپس عکس هایی از عنکبوت را ببیند و سرانجام در واقعیت به یک عنکبوت نگاه کند.که البته باید به اندازه کافی بین مراحل فاصله باشد همچنین باید توام با تکنیک های آرام بخش باشد و از سوی روان درمانگر حمایت و کنترل شود. با تکرار این تجربه، فرد درمی یابد که اگر چه آن موقعیت ناخوشایند است، اما زیانبار نیست و با هر بار در معرض مورد هراس آور قرار گرفتن احساس کنترل بر آن ترس در فرد بیشتر می شود و این احساس کنترل کردن موقعیت و خود، مهم ترین دستاورد این شیوه است. نوع دیگر حساسیت زدایی، شیوه سرمشق گیری و مشارکت است. در این شیوه نیز درمانگر مانند یک الگو روش های صحیح و مناسب برخورد با موضوع ترس فرد را نشان می دهد و بدین ترتیب فرد را ترغیب به انجام همان کارها می کند.
● دارو
در درمان فوبیاهای خاص به ندرت از دارو استفاده می شود. اما اگر فرد برای رویارویی با موضوع یا موقعیت هراس آور، بسیار مضطرب باشد احتمالاً برای آرام سازی او و کمک به فرآیند درمان، دارو تجویز می شود.
رفع خجالت کودک با ۱۰ حرکت
تا فرزندتان را با فرد جدیدی آشنا می کنید، او پشت شما مخفی می شود؟ تا سوالی از او می پرسند، سرخ می شود؟ از جواب دادن طفره می رود؟ خجالت کشیدن در کودکان معمولا در سن ۵ تا ۷ سالگی به اوج می رسد و اگر درمان نشود، در آینده می تواند مشکلاتی را برای کودک به وجود بیاورد. خوشبختانه هیچ گاه برای درمان خجالت دیر نیست. ۱۰ راهکار زیر در برطرف کردن خجالت کودکتان به شما کمک می کند...
۱) کمکش کنید احساساتش را بیان کند
کودکان خجالتی از اینکه مورد قضاوت دیگران قرار بگیرند، ترسان اند. اضطراب ناشی از این موضوع سبب بروز حس حقارت در آنها می شود. لازم است به طور مرتب به حرف های کودک و چیزهایی که از اطرافیان شنیده گوش کنید. به او اعتماد به نفس بدهید. هر چه شما بیشتر با او صحبت کنید، برقراری ارتباط با دیگران نیز برای او راحت تر خواهد شد.
۲) به او بفهمانید که خجالت خیلی هم بد نیست!
خجالت کشیدن به عنوان یک مکانیسم دفاعی خیلی هم بد نیست. یک ویژگی انسانی است که معمولا با خصوصیات دیگری نظیر احساساتی بودن همراه است. بدون آنکه این موضوع را در نظر کودکان خیلی خوب جلوه دهید، سعی کنید آن را از شکل یک نقص، عیب و گناه نابخشودنی درآورید و به کودک بفهمانید که باید به آنچه هست احترام بگذارد. از تجربیات خود برای او بگویید و اجازه بدهید او کم کم از این حالت روحی فاصله بگیرد.
۳) از انگ زدن به کودک پرهیز کنید
از گفتن جملاتی نظیر «او را ببخشید، کمی خجالتی است!» خودداری کنید. بیان چنین جملاتی سبب می شود کودک شما گمان کند دچار مرضی درمان ناپذیر است و خجالتی بودن جزو ذات اوست. بیان این جملات حتی توجیهی برای او می شود تا نخواهد تغییر کند و از هر موقعیت اجتماعی که برایش سخت است، بگریزد.
۴) از خجالتی بودن او در جمع حرفی به میان نیاورید
کودکان خجالتی در برابر حرف های اطرافیان بسیار حساس اند. حرف زدن در مقابل او با مادر دوستش تنها وضعیت را وخیم تر خواهد کرد. کودکان خجالتی بیش از قضاوت های منفی به قضاوت های مثبت محتاج اند.
۵) او را مجبور به برقراری ارتباط نکنید
تشویق کردن کودکان خجالتی برای پیوستن به دیگران تنها وضعیت را بدتر می کند. باعث می شود این حس به کودک منتقل شود که والدین او را نمی فهمند و او بیشتر در خود فرو می رود و منزوی می شود. کنار آمدن با خجالت باید به تدریج و به آرامی صورت پذیرد.
۶) حامی خجالت او نباشید
ثبت نام نکردن کودک در کلاس ورزش به این بهانه که او خجالتی است، موضوع را اسفناک تر از آن چیزی می کند که هست. ترس والدین به کودک القا می شود و همین امر سبب ترس او و خجالتی تر شدنش می شود. باید اجازه داد کودک با مشکلاتش کنار بیاید و جایگاهی در میان دیگران برای خود باز کند. مراقب نکته ای دیگر نیز باشید. خجالتی بودن نباید ادب را از کودک بگیرد. وقتی جایی می روید یا با کسی روبه رو می شوید، از او بخواهید سلام کند یا بابت کادویی که دریافت کرده تشکر کند.
۷) از او بخواهید برایتان شعر بخواند یا تئاتر بازی کند
در خانه، خاله بازی کنید. اجازه بدهید در قالب یک بازی صحنه های زندگی واقعی تکرار شود. این نوع بازی ها اضطراب او را کم کرده و سبب صمیمی شدن او می شود. خواندن شعر یا تئاتر بازی کردن سبب می شود به مرور اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند.
۸) برای او ارزش قایل شوید
در پی هر پیشرفت کوچکی او را تحسین کنید. کودکان خجالتی همیشه فکر می کنند دیگران در مورد آنها بد قضاوت می کنند. پس هر بار کار درستی انجام می دهد، او را تشویق کنید. مثلا بگویید «من به تو افتخار می کنم. تو توانستی از ترست فاصله بگیری.»، «چه قدر شجاعی!» و ... این امر سبب می شود حس عشق در او جان بگیرد.
۹) او را در کلاس های متفرقه ثبت نام کنید
ورزش می تواند به کودکان خجالتی کمکی کند با احساس حقارت مبارزه کنند. کلاس های هنری نیز باعث می شود احساسات خود را نشان داده و رنج هایشان را بیرون بریزند. نکته مهم این است که اگر خود کودکتان علاقه نشان می دهد نامش را در این کلاس ها ثبت نام کنید، در غیر این صورت احتمال دارد کودکتان منزوی تر از قبل شود.
۱۰) نگذارید منزوی شود
لازم نیست برایش تولد بگیرید و تمامی دوستان را دعوت کنید. او را مجبور نکنید به تولد دوستانش برود و در جمعی از بچه ها حاضر شود. معمولا کودکان خجالتی ترجیح می دهند فقط با یک نفر بازی کنند. سعی کنید کودکی که به عنوان هم بازی برای او انتخاب می کنید کوچک تر از او باشد تا بتواند بر وی تسلط یابد و اعتماد به نفس پیدا کند. در صورتی که بیش از حد خجالتی شده او را پیش یک روان شناس ببرید و مشورت کنید.
چرا انسان جهان را رنگی می بیند؟
مارک چنگیزی دانشمند علوم شناختی در مؤسسه ی پلی تکنیک رنسلر در تروی نیویورک معتقد است حالات روحی و احساسات پایه های اصلی بینایی رنگی است و این توانایی ارتباطات عمیق تر و غنی تری با مابقی جهان ادراکی انسان دارد.
اما برخی از انسان ها واقعا" رنگ قرمز را به شکلی که اکثر انسان ها آن را درک می کنند، نمی بینند. در حدود ۸ درصد از مردان در متمایز کردن رنگ ها از یکدیگر دچار مشکل هستند و کمت ر از ۰.۵ درصد از زنان مشکلی مشابه دارند.
بینایی رنگی بر اساس گیرنده های نوری در چشم رخ می دهد که به سلول های مخروطی شهرت دارند و در حدود ۶ تا ۷ میلیون از آن ها در شبکیه ی چشم انسان وجود دارد. انسان ها معمولا" از سه نوع از این سلول ها برخوردارند که هر یک از آن ها نسبت به طول موج های کوتاه، متوسط و بلند واکنش نشان می دهند.
آبی نیلی و متمایل به بنفش مرز طول موج های کوتاه و قرمزها در مرز طول موج بلند قرار دارند. چشم در عین حال از حدود ۱۲۰ میلیون رشته ی میله مانند برخوردار است که تنها قادر به جذب نور هستند و واکنشی نسبت به رنگ ندارند.
بر اساس برخی از محاسبات و تخمین ها چشم انسان از توانایی تشخیص یک تا ۱۰ میلیون رنگ مختلف برخوردار است، در عین حال وجود گروهی کوچک از زنان که چهار نوع سلول مخروطی در چشم آن ها وجود دارد نیز نشان می دهد امکان تشخیص تعداد بسیار بیش تر از ۱۰ میلیون رنگ نیز توسط انسان وجود دارد.
بر اساس برخی از محاسبات و تخمین ها چشم انسان از توانایی تشخیص یک تا ۱۰ میلیون رنگ مختلف برخوردار است، در عین حال وجود گروهی کوچک از زنان که چهار نوع سلول مخروطی در چشم آن ها وجود دارد نیز نشان می دهد امکان تشخیص تعداد بسیار بیش تر از ۱۰ میلیون رنگ نیز توسط انسان وجود دارد.
در بیش تر موارد کوررنگی، سیستم مخروطی چشم برای طول موج های متوسط یا بلند دچار اختلال شده و باعث می شود رنگ های قرمز، سبز و گاه زرد مشابه یکدیگر به نظر بیایند. در موارد نادری از کوررنگی افراد توانایی تشخیص رنگ زرد را از آبی نداشته و در بدترین حالت بیمار تمام جهان را به رنگ خاکستری می بیند.
سگ ها و گربه ها به صورت ژنتیکی کوررنگ هستند و تنها قادر به درک سایه هایی ضعیف از رنگ هستند. به بیانی دیگر قدرت بینایی آن ها در شب است و در تاریکی از قدرت دید محیطی بالایی برخوردارند. حشرات از طریق صدها هزار واحد گیرنده ی نور، جهان را به شکل ساختاری موزائیک مانند می بینند و از سویی دیگر برخی از حیوانات نیز هستند که از بینایی رنگی قدرتمندتر از انسان برخوردارند، برای مثال کبوترها و ماهی های قرمز یا گلدفیش ها توانایی دیدن امواج ماوراء بنفش را نیز دارند، امواجی که چشم انسان قدرت دیدن آن را ندارد.
دیوید هیلبرت، استادیار فلسفه در دانشگاه ایلینویز معتقد است انسان در دیدن نسبت به دیگر پستاندارن فوق العاده است اما نسبت به استانداردهای بزرگ تری از قدرت دید کاملا" معمولی و متوسط به شمار می رود. بیولوژیست ها بر این باورند سیستم بینایی جانداران طی میلیون ها سال تکامل یافته و دلیل پایداری برخی از ساختارهای خاص در بینایی آن ها ناشی از ویژگی هایی است که برای بقای جاندار در آن ساختارها نهفته بوده است.
● چرا انسان جهان را رنگی می بیند؟
یکی از فرضیه ها در رابطه با منشاء دید رنگی انسان این است که چنین توانایی ای به انسان های اولیه کمک می کرده تا بتوانند میوه های قرمز رنگ را در میان برگ های سبز رنگ درختان تشخیص دهند. به گفته ی استفان پالمر استاد علوم شناختی دانشگاه کالیفرنیا برکلی، دید رنگی به طور کلی در تشخیص اجسام و ساختار فضایی آن ها از دیگر اجسام کمک می کند.
مارک چنگیزی، نظری متفاوت داشته و بر اساس مطالعاتش معتقد است سیستم مخروطی چشم انسان به منظور ردیابی تغییرات هموگلوبین های خون به واسطه ی نوسان در اکسیژن رسانی خون تکامل یافته اند. به بیانی دیگر چشم انسان آن چه در زمان سرخ شدن ناشی از شرم ساری و یا سفید شدن ناشی از ترس شدید به صورت فیزیولوژیکی رخ می دهد را می تواند با کمک طیف های کامل رنگ انسانی مشاهده کند.
به گفته ی چنگیزی در میان موجودات نخستین، موجوداتی با صورت های پر مو دارای سیستم بینایی ابتدایی بوده اند که تنها توانایی تشخیص آبی، زرد و خاکستری را داشته است. در حالی که موجوداتی با سیستم بینایی مشابه انسان از صورت های بی مویی برخوردار بوده اند، زیرا به گفته ی چنگیزی دید رنگی به آن ها امکان می داده است تغییرات احساس و سلامت بدن را با کمک تشخیص رنگ های قرمز، زرد، سبز و آبی در صورت یکدیگر، ردیابی کنند.
بر همین اساس چنگیزی طرحی ارائه کرده است تا بیمارستان ها از لباس هایی با رنگمایه های نزدیک به پوست انسان ها استفاده کنند تا پزشکان با جایگزین کردن این لباس ها به جای لباس های آبی یا سفید کنونی، بتوانند کوچک ترین تغییرات را در رنگ بیماران تشخیص دهند.
همه ی افراد قرمز را یکسان می بینند؟
چنگیزی بر اساس مطالعات خود بر روی نخستینیان و دید رنگی معتقد است درک انسان ها از رنگ باید پدیده ای ثابت باشد. اما دیگر مطالعات نشان می دهد دیدن رنگ ها گاه مشابه چشیدن طعم غذا است، چنان که طعمی خوشایند گاه برای فردی ناخوشایند و تلخ بوده و برای دیگری شور یا بی مزه به نظر می آید.
درست مشابه زمانی که درجه ای از رنگ زرد می تواند برای افراد مختلف زیبا یا آزار دهنده به نظر آید. معمولا" افراد به صورت طبیعی طعم غذاهای کپک زده یا فاسد را دوست ندارند که این رفتار از سودمندی تکاملی برخوردار است زیرا احتمال خورده شدن چنین غذاهایی توسط انسان کاهش یافته و از بیماری یا مرگ آن ها جلوگیری خواهد کرد.
چنگیزی بر اساس مطالعات خود بر روی نخستینیان و دید رنگی معتقد است درک انسان ها از رنگ باید پدیده ای ثابت باشد. اما دیگر مطالعات نشان می دهد دیدن رنگ ها گاه مشابه چشیدن طعم غذا است، چنان که طعمی خوشایند گاه برای فردی ناخوشایند و تلخ بوده و برای دیگری شور یا بی مزه به نظر می آید.
پالمر معتقد است این رفتار درباره ی رنگ ها نیز صحت دارد زیرا انسان ها برخی از رنگ ها از قبیل آبی آسمان پاک یا رنگ آب تمیز را سودمند و رنگ غذاهای فاسد و یا زباله های بیولوژیکی را ناخوشایند می دانند.
به گفته ی پالمر، آبی یکی از محبوب ترین رنگ ها به شمار می رود زیرا نشان دهنده ی موارد مثبتی از قبیل آسمان پاک است. سبز و زرد در مقابل یکی از ناخوشایندترین رنگ ها است زیرا معمولا" مواد سمی را یادآور می شود.
نتایج مطالعات جدید پالمر نیز نشان می دهد اولویت رنگی در افراد مختلف با میزان علاقه ی آن ها به جسمی با رنگ مشابه ارتباط نزدیک دارد.
هم چنین احساس افراد نسبت به رنگ ها متناسب با محیطی که فرد در آن قرار دارد در طول دوره ی زندگی تغییر می کند. پالمر می گوید اعتقادی به وجود تجربه ی حسی خالص از رنگ ها ندارد و علاقه ی انسان ها به رنگ به اجسامی ارتباط دارد که مورد علاقه ی انسان است.