خوب یه دفعه صورت امام حسین رو هم نشون بدن دیگه !!!
Printable View
خوب یه دفعه صورت امام حسین رو هم نشون بدن دیگه !!!
ای ياری شده بميران.نقل قول:
توهین به دوستان نباشه ها
ولی آدم میاد تو این تاپیک یاد حسینیه میوفته
بجای اینکه دوستان فیلم و بازی ها رو نقد کنن فقط یاحسین یاحسین میگن یا اینکه به یزید و کوفیان فش میدن
صداوسیما هم که همیشه عزا بوده از اون موقعه ای که این سریال رو گذاشته بدتر هم شده و یا بعد از سریال نقد چگونگی فتنه و خوارج میزاره یا در طول روز صحنه های از سریال مختار پخش میکنه و بعدش سینه زنی و عزاداری نشون میده
و واقعا خوشی رو از مردم گرفتن
و در آخر یه سخن از گوروش بزرگ میزارم
او که شادمانی مردم را نمیخواهد از ما نیست , او برده بی مزد اهریمن است
دوست عزیز، شما برای انبساط خاطر مبارکتون میتونین امثال سریالهای آبگوشتی خوش نشینها رو ملاحظه بفرمایین که خیلی هم شاد طراحی شده. ولی خواهشا به سلیقه ی سایرین احترام بذارین.نقل قول:
دوست عزیز انگار حرف های من رو بد برداشت کردی به نظر من هم مختار نامه یکی از بهترین سریال های تاریخی که تا به امروز ساخته شده حرف های بنده انتقادی به دوستانی که اینجا رو با حسینیه اشتباه گرفته اند بود و همچنین صدا وسیما که اون دوران رو ربط میده به زمان حالنقل قول:
و در اخر من سریال های لوده بازی مثل خوش نشینها و امثالهم را اصلا نمیبینم
بدرود
دوست من!نقل قول:
تو این تاپیک خوشبختانه راجع به هر قسمت، نقاط قوت و ضعفش صحبت میشه!
چون موضوع سریال مربوط به قیام مختار برای خونخواهی از حسین بن علی (ع) هستش، طبیعتا رخداد های تاریخی و مذهبی اون زمان هم توسط دوستان مورد گفتگو قرار میگیره...
پس اگه تاپیک انحرافی پیدا میکرد، صد در صد مدیران، برخورد لازم رو انجام می دادند...
واسه دیدگاهت هم راجع به شادی و عزاداری هم احترام قائلم... اما فکر کنم موافقه، متفاوت بودن عقیده ها باشید...
یاعلی:11:
با سلامنقل قول:
عذر میخوام ازتون شما وقتی درمورد کتاب بحث میکنید یاد کتابخوانه نمی افتید؟یا وقتی درمورد مریضی بحث میکنید یاد بیمارستان نمی افتید؟خوب وقتی که از فیلم امام حسین و تاریخ اون صحبت میشه حق دارید به یاد حسینیه بیافتید.
اگر هم زمان ها بهم ربط نداشتند عزیز من خوب اصلا پس بیکاریم بشینیم تاریخ بخونیم؟درس عبرت از تاریخ گرفتن یعنی چی؟خوب اگه صدا و سیما زمانها روشن گری نکنه که عبرت بگیریم کی اینکار رو انجام بده؟
شما قبول نداری تا حالا چند بار تاریخ به شدت شبیه بوده که بعضیها میگن تاریخ تکرار میشه؟اگر کوفیها از بی وفایی هاشون به امام علی ع درس عبرت گرفته بودند با امام حسن ع آنگونه رفتار میکردند؟یا اگر از رفتار خودشان و اشتباهاتشان و قصورشان با امام حسن ع درس عبرت میگرفتند آیا باید ماجرای کربلا اتفاق می افتاد؟
شمام اگه قبول داری که مختارنامه یکی از بهترین سریالهای تاریخی مذهبی هست چرا داری به صدا و سیما اشکال میگیری که زمانها رو بهم ربط میده؟آخه زمانها بهم مربوط هست لازم به ربط دادن نیست.تازه این نظر شماست که صدا و سیما داره اینکار رو انجام میده آیا هر چی نظر شماست صحیح است؟یا بالعکس هر چی نظر منه اون درسته؟
ما اینجا هستیم تا برامون حقایق روشن بشن و گرنه اگر هر کسی هر چی میگفت درست بود دیگه نیاز به مشورت و پرس و جو و امام و پیامبر دیگه نبود.
امیدوارم خدا به همه ما کمک کنه تا از تاریخ درس عبرت بگیریم و بتونیم یاور امام حی و حاضر خودمون باشیم.
یا علی:11:
سلامنقل قول:
نمی خواستم دیگه وارد این بحث بشم ولی
خب دوست عزیز انتقاد من هم در همینجاست که صداوسیما و کلا زمام داران حال خودشون رو امام حسین میدونن
و هرکی که مقابلشون باشه رو بهش یزیدی و اهل کوفه میگن
و در آخر هر شخص از تاریخ برداشت خودش رو داره
بدرود
امين زندگاني ـ بازيگر نقش «مسلمابنعقيل»:
هر بازيگري دوست دارد يك كار تاريخي را تجربه كند
در مختارنامه «مسلم» داوود ميرباقري به تصوير كشيده شده است
امين زندگاني كه در سريال «مختارنامه» نقش «مسلمابنعقيل» را بازي ميكند و فيلم «ملك سليمان» با بازي وي نيز در حال اكران در سينماهاست، گفت: دكور، صحنه و لباس در كارهاي تاريخي باعث ميشود، قدرت تخيل به كمك بازيگر بيايد و براي بازيگر تجربهي دلچسبتري ايجاد كند.
اين بازيگر سينما و تلويزيون در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در توضيح مطلب بالا گفت: البته اين بدان معنا نيست كه بازي در سريال رئال جذاب نيست؛ سريال رئال هم جذابيت خاص خود را دارد، اما هر بازيگري دوست دارد در دوران بازيگرياش بازي در يك كار تاريخي را تجربه كند.
وي دربارهي ايفاي نقش «مسلم» در سريال «مختارنامه» به كارگرداني داوود ميرباقري، گفت: سريال «مختارنامه» با پلان ورود «مسلم» به بيابانهاي كوفه در فرودين 83 آغاز شد؛ حدود سه سال به طور متفاوت در خدمت پروژه بودم و پس از دو سال براي ادامهي فيلمبرداري و اضافهكردن بخشهايي از نقش به پروژه برگشتم.
امين زندگاني با اشاره به انتقادات مجتبي راعي دربارهي شخصيت «مسلمابنعقيل» در «مختارنامه»، خاطرنشان كرد: انتقاد به هر اثر هنري وارد است؛ آنچه در «مختارنامه» به تصوير كشيده شده، مسلم داوود ميرباقري است و او در اين ابعاد داستان، صلاح ديده است كه به اين صورت به «مسلم» پرداخته شود. اگر هر كس ديگري بخواهد داستاني را در مورد قيام مختار بسازد، با يك نگاه ديگر ميسازد و نگاهها به تعداد هنرمندان ميتواند متفاوت باشد. استفاده از چهرههاي تاريخي نيز به همين صورت ميتواند متفاوت باشد و هيچ استاندارد خاصي در اين مورد وجود ندارد.
وي در پاسخ به اين پرسش ايسنا كه در ايفاي نقش «مسلمابنعقيل» تا چه حد به مستندات تاريخي توجه و تا چه حد به داوود ميرباقري به عنوان كارگردان سريال اعتماد كرده است؟ گفت: وقتي يك فيلمنامه نوشته ميشود، بايد به مستنداتي كه در طول نگارش فيلمنامه به آن توجه ميشود، اعتماد كرد؛ به همين دليل مطالعات شخصي در چنين شرايطي زياد به كمك بازيگر نميآيد، چون در نهايت بازيگر مقابل دوربين، كاتاليزور ذهن نويسنده و كارگردان است؛ تنها چيزي كه ميتواند كمك كند، باور نقشي است كه آن را بازي ميكني؛ بايد نقش را باور كني تا به تقدس نقش در ذهن مخاطب لطمه وارد نشود.
امين زندگاني ادامه داد: من ميتوانم چندين كتاب دربارهي زندگي حضرت «مسلم» بخوانم، اما كمك چنداني به من در ايفاي نقش نميكند. زمانهايي كه قرار است نقشهاي ويژهاي در درامهاي اجتماعي ايفا شود و ما به ازاي بيروني در مورد آن نقش وجود دارد، تحقيقات شخصي جوابگوست؛ اگرچه در همين سريالها به دليل سليقهي تهيهكنندگان، نقشها چندان پيچيدهاي نيستند كه بازيگر به تحقيقات شخصي نياز داشته باشد.
بازيگر نقش «مسلمابنعقيلم» در ادامه تاكيد كرد: در يك كار تاريخي كه مستنداتي وجود دارد، چيزي اضافهتر از تحقيقاتي كه متخصصين اين كار انجام دادند به كار اضافه نميشود. در بازيگري، وفادار بودن به متن و اينكه بازيگر بتواند به عنوان كاتاليزور، ذهنيت كارگردان و نويسنده را از ----- ذهني خودش رد كند، حرف اول را ميزند.
زندگاني در پايان گفت: در نقشهاي تاريخي، مطالعات شخصي بازيگر نميتواند آن چنان اثرگذار باشد، چون فيلمنامه از قبل نوشته شده است. وقتي فيلمنامه نوشته شده، بايد در اختيار نقشي بود كه در فيلمنامه نوشته شده است.
با سلام و تقدیم ادب و احترامنقل قول:
عزیز من اولا این برداشت شماست و لزوما صحیح نیست
دوما شما هم اگه واقعا میخوای حقیقت برات روشن بشه میتونی به علمای دینت مراجعه کنی تا حقیقت رو بفهمی نه اینکه بیای اینجوری تفسیر کنی که صدا و سیما اینجوری میخواد یا نه.
سوما شما به ما اشکال میگرفتی که موضوعمون رو گم کردیم و داریم حسین حسین میگیم بجای نقد فیلم الان شما داری اینجوری فیلم رو تحلیل میکنی یا صدا و سیما رو؟
چهارما عزیز من قرار نیست من بیام از صدا و سیما دفاع کنم ولی اینو بدون که ما به همه ی گفته هامون مسئولیم اگه حق باشن و موجبات روشنی مردم بشن که ثواب هم دارن اما اگر به دلایل دیگه باشن یا موجبات گمراهی بشن هم تو دنیا و هم تو آخرت باید به اون جواب بدین حالا اگه یه موضوعی فکر میکنین درست نیست ولی به اون اطمینان ندارین اول سعی کنین خودتون مطمئن بشین بعد اونو مطرح کنین اینکه بگین زمامدارای ما حق باهاشون نیست و اونهایی که جلوی روی اونها ایستادن حق باهاشونه خیلی حرف بزرگیه برای اون دلیل و مدرک دارین یا مثل بیشتر مردم شنیدید و حق دادید و یکطرفه قاضی رفتید و خوشحال برگشتید؟:13:
امیدوارم متوجه حرفهاتون شده باشید در ضمن بحث 30یا30 هم در این جا مطرح نیست شما اگه اینجور بحثی دارید اگه اجازه هم دارید یه تاپیک بزنید همه در اون شرکت کنیم!:11:
من مفهوم اين عبارت نفهميدم ميشه يك توضيح كوتاه بدهيدنقل قول:
ممنون
نقل قول:
تاريخ قصه اي ست كه تكرار ميشود
من درعجبم كه اين زمانه توست يا من
امام علي توي گفته هاشون ميفرمايند كه از تاريخ بايد درسهايي را آموخت
خداهم درقران به پيامبر ميفرمايند ياد كن سرگذشت اقوام گذشته خودرا و دائما سرگذشت قوم ها وپيامبران را درقرآن ياداوري ميكند وميگويد ازآنها پندها ودرس ها بايد گرفت
ما مجبوريم كه اين قبول كنيم كه تاريخ تكرار مكررات است چون ما وابسته به گذشته هستيم
امروز روز عرفه و همچنین روز شهادت حضرت مسلم هست جالبه که قسمت شهادت حضرت مسلم در سریال مصادف شده با این ایام.
فکر کنم صدا و سیما با برنامه ریزی طوری زمان بندی کرده که همینطور بشه. احتمالا اوج سریال و صحنه های مربوط به عاشورا هم میفته تو دهه ی محرم.نقل قول:
سلام و عرض ادبنقل قول:
اگه اینجوری باشه که خیلی عالیه اگر خدا بخواد امسال بیشتر درک میکنیم مصیبتهای امام حسین و اهل بیت رو.:10:
دارن سریال رایط میدهند به حوادث سال گذشته خیلی ضایع:13:
چه ربطي داره اين واقعيت براي 1400سال پيش نه پارسال امسال چند سال پيش حضرت امام حسين و ياران شون براي الان نيست كه بخوايم درموردشون اينطوري قضاوت كنيم ،خواهش ميكنم اين موضوع اين داستان سياسيش نكنيدنقل قول:
شهادت مسلم به روایت علامه مجلسی
روز عرفه (نهم ذیالحجه) سال 60 هجری «مسلم بن عقیل» فرستاده امام حسین (ع) به کوفه به شهادت رسید. گزارش چگونگی شهادت آن حضرت از زبان «سید بن طاوس» و «علامه مجلسی» نقل شده است.
در چنین روزی، یعنی در روز عرفه سال 60 هجری، پسر عموی با شهامت امام حسین (ع) و فرستاده آن حضرت به کوفه، به شهادت رسید. کیفیت شهادت آن جناب در منابع تاریخی تشیع به شرح زیر است:
علامه مجلسی (ره) در جلاءالعیون نقل میکند:
هنگامی که حضرت «مسلم ابن عقیل» صدای پای اسبان را شنید، دانست که به طلب او آمدهاند. فرمود: اِنّا لله وَانّا اِلَیْه راجِعُونَ و شمشیر خود را برداشت، از خانه بیرون آمد، چون نظرش به آنها افتاد شمشیر خود را کشید و به آنها حمله کرد و جمعی از آنان را بر خاک هلاکت افکند و به هر طرف که رو میآورد از پیش او میگریختند، تا آنکه چند نفر از آنها را به عذاب الهی واصل گردانید، تا آنکه یکی از دشمنان ضربهای بر صورت او زد و لب بالای مسلم خونین شد، اما آن شیر خدا به هر سو که رو میآورد؛ کسی در برابر او نمیایستاد. چون از جنگ او عاجز شدند بر بامها برآمدند و سنگ و چوب بر او میزدند و آتش بر نی میزدند و بر سر ایشان میریختند، چون آن سید مظلوم آن حالت را مشاهده نمود و از زنده ماندن خود نا امید شد، شمشیر کشید و بر آن کافران حمله کرد و جمعی را از پا درآورد. در این هنگام «ابن اشعث» دید که به آسانی دست بر او نمیتوان یافت. گفت: ای مسلم! چرا خود را به کشتن میدهی! ما ترا امان میدهیم و به نزد ابنزیاد میبریم و او اراده قتل تو ندارد، مسلم گفت قول شما کوفیان را اعتماد نشاید و از منافقان بیدین وفا نمیآید.
سید بن طاوس نیز این روایت را اینگونه نقل میکند:
هر چند امان بر او عرض کردند قبول نکرده در مقاتله اعدا اهتمام مینمود تا آنکه جراحت بسیار رفت و نامردی از عقب او درآمد و نیزه بر پشت او زد و او را به روی انداخت. آن کافران هجوم آوردند و او را دستگیر کردند. پس استری آوردند و آن حضرت را بر او سوار کردند و بر دور او اجتماع نمودند و شمشیر او را گرفتند. مسلم در آن حال از حیات خود مأیوس شد و اشک از چشمان نازنینش جاری شد و فرمود: این اول مکر و غدر است که با من نمودید. محمدبناشعث گفت: امیدوارم که باکی بر تو نباشد. مسلم فرمود: پس امان شما چه شد؟! پس آه حسرت از دل پر درد برکشید و سیلاب اشک از دیده بارید و گفت: «اِنّالله وَانّا اِلًیْهِ راجِعُونَ».
عبداللهبنعباس سلمی گفت: ای مسلم چرا گریه میکنی؟ آن مقصد بزرگی که تو در نظر داری این آزارها در تحصیل آن بسیار نیست. گفت: گریه من برای خود نیست بلکه گریهام برای آن سید مظلوم جناب امام حسین (ع) و اهل بیت او است که به فریت این منافقان غدار از یار و دیار خود جدا شدهاند و روی به این جانب آوردهاند. نمیدانم بر سر ایشان چه خواهد آمد.
پس متوجه ابناشعث گردید و فرمود: میدانم که بر امان شما اعتمادی نیست و من کشته خواهم شد، التماس دارم که از جانب من کسی بفرستی به سوی حضرت امام حسین (ع) که آن جناب به مکر کوفیان و وعدههای دروغ ایشان ترک دیار خود ننماید و بر احوال پسر عمّ غریب و مظلوم خود مطلع گردد، زیرا میدانم که آن حضرت امروز یا فردا متوجه این جانب میگردد، و به او بگوید که پسر عمت مسلم میگوید که از این سفر برگرد، پدر و مادرم فدای تو باد که من در دست کوفیان اسیر شدم و مترصد قتلم و اهل کوفه همان گروهند که پدر تو آرزوی مرگ میکرد که از نفاق ایشان رهایی یابد.
ابناشعث تعهد کرد. پس مسلم را به در قصر ابنزیاد برد و خود داخل قصر شد. احوال مسلم را به عرض آن ولدالزنا رسانید. ابنزیاد گفت: تو را با امان چه کار بود؟! من ترا نفرستادم که او را امان بدهی! ابن اشعث ساکت ماند. چون آن غریق بحر منت و بلا را در قصر بازداشتند، تشنگی بر او غلبه کرده بود و اکثر اعیان کوفه بر در دارالاماره نشسته و منتظر اذن بار بودند. در این وقت مسلم نگاهش افتاد بر کوزهای از آب سرد که بر در قصر نهاده بودند. رو به آن منافقان کرده و فرمود جرعه آبی به من دهید. مسلمبنعمرو گفت: ای مسلم! میبینی آب این کوزه را چه سرد است، به خدا قسم که قطرهای از آن نخواهی چشید تا حمیم جهنم را بیاشامی. جناب مسلم فرمود: وای بر تو! کیستی تو؟ گفت من آنم که حق را شناختم و اطاعت امام خود یزید نمودم، هنگامی که تو عصیان او نمودی، منم مسلم بن عمرو باهلی (علیه اللعنه).
حضرت مسلم فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! چقدر بدزبان و سنگیندل و جفاکار میباشی، هر آینه تو سزاوارتری از من به شرب حمیم و خلود در جحیم.
پس جناب مسلم از غایت ضعف و تشنگی تکیه بر دیوار کرد و نشست، عمرو بن حریث بر حال مسلم رقتی کرد غلام خود را فرمان داد که آب برای مسلم بیاورد و آن غلام کوزه پرآب با قدحی نزد مسلم آورد و آب در قدح ریخت و به مسلم داد چون خواست بیاشامد قدح از خون دهانش سرشار شد آن آبرا ریخت و آب دیگر طلبید این دفعه نیز خوناب شد. در مرتبه سیم خواست که بیاشامد، دندانهای ثنایای او در قدح ریخت. مسلم گفت: «اَلْحَمْدُلله لَوْ کانَ مِنَ الرّزْقِ الْمَسُومِ لَشَرِبتُهُ». گفت: گویا مقدر نشده است که من از آب بیاشامم.
در این حال رسول ابن زیاد آمد. مسلم را طلبید. آن حضرت چون داخل مجلس ابن زیاد شد؛ سلام نکرد. یکی از ملازمان ابن زیاد بانگ بر مسلم زد که بر امیر سلام کن! فرمود: وای بر تو ساکت شو! سوگند با خدای که او بر من امیر نیست، و به روایت دیگر فرمود: اگر مرا خواهد کشت؛ سلام کردن من بر او چه اقتضا دارد و اگر مرا نخواهد کشت؛ بعد از این سلام من بر او بسیار خواهد شد، ابنزیاد گفت: خواه سلام بکنی و خواه نکنی من ترا خواهم کشت. پس مسلم فرمود: چون مرا خواهی کشت؛ بگذار که یکی از حاضرین را وصی خود کنم که به وصیتهای من عمل نماید، گفت مهلت ترا تا وصیت کنی. پس مسلم در میان اهل مجلس رو به عمر بن سعد کرده، گفت: میان من و تو قرابت و خویشی است. من به تو حاجتی دارم! میخواهم وصیت مرا قبول کنی، آن ملعون برای خوش آمد ابن زیاد گوش به سخن مسلم نداد.
اولاً؛ من در این شهر هفتصد درهم قرض دارم، شمشیر و زره مرا بفروش و قرض مرا ادا کن، دیّم؛ آنکه چون مرا مقتول ساختند بدن مرا از ابن زیاد رخصت بطلبی و دفن نمایی، سیّم؛ آنکه به حضرت امام حسین (ع) بنویسی که به این جانب نیاید، چون که من نوشتهام که مردم کوفه با آن حضرتاند و گمان میکنم که به این سبب آن حضرت به طرف کوفه میآید. پس عمر سعد تمام وصیتهای مسلم را برای ابن زیاد نقل کرد، عبیدالله کلامی گفت که حاصلش آن است که ای عمر تو خیانت کردی که راز او را نزد من افشا کردی اما جواب وصیتهای او آن است که ما را با مال او کاری نیست هر چه گفته است چنان کن، و اما چون او را کشتیم در دفن بدن او مضایقه نخواهیم کرد.
و به روایت ابوالفرج ابن زیاد گفت: اما در باب جثه مسلم شفاعت ترا قبول نخواهم کرد چونک ه او را سزاوار دفن کردن نمیدانم؛ به جهت آنکه با من طاغی، در هلاک من ساعی بود.
اما حسین؛ اگر او اراده ما ننماید ما اراده او نخواهیم کرد پس ابن زیاد رو به مسلم کرد و به بعضی کلمات جسارت آمیز با آن حضرت خطاب کرد. مسلم هم با کمال قوت قلب جواب او را میداد و سخنان بسیار در میان گذاشت تا آخر الامر ابن زیاد علیه اللعنه ولدالزنا، ناسزا به او و حضرت امیر المومنین (ع) و امام حسین (ع) و عقیل گفت، پس بکر بن حمران را طلبید و ابن ملعون را مسلم ضربتی بر سرش زده بود پس او را امر کرد که مسلم را ببر به بام قصر و او را گردن بزن، مسلم گفت به خدا سوگند اگر در میان من و تو خویشی و قرابتی بود حکم به قتل من نمیکردی.
و مراد آن جناب از این سخن آن بود که بیاگاهاند که عبیدالله و پدرش زیاد بن ابیه زنا زادگانند و هیچ نسبی و نژادی از قریش ندارند.
پس بکر بن عمران لعین دست آن سلاله اخیار را گرفت و بر بام قصر برد و در اثنای راه زبان آن مقرب درگاه به حمد تو ثنا و تکبیر و تهلیل و تسبیح و استغفار و صلوات بر رسول خدا (ص) جاری بود و با حق تعالی مناجات میکرد و عرضه میداشت که بارالها! تو حکم کن میان ما و میان این گروهی که ما را فریب دادند و دروغ گفتند و دست از یاری ما برداشتند. پس بکر بن حمران لعنةاللهعلیه آن مظلوم را در موضعی از بام قصر که مشرف بر کفشگران بود برد و سر مبارکش را از تن جدا کرد و آن سر نازنین به زمین افتاد. پس بدن شریفش را دنبال سر از بام به زیر افکند و خود ترسان و لرزان به نزد عبیدالله شتافت، آن ملعون پرسید که سبب تغییر حال تو چیست؟ گفت: در وقت قتل مسلم مرد سیاه مهیبی را دیدم در برابر من ایستاده بود و انگشت خویش را به دندان میگزید و من چندان از او هول و ترس برداشتم که تا بهحال چنین نترسیده بودم. آن شقی گفت چون میخواستی به خلافت عادت کار کنی، دهشت بر تو مستولی گردیده و خیال در نظر تو صورت بسته:
چه شد خاموش شمع بزم ایمان / بیاوردند هانی را ز زندان
گرفتندش سر از پیکر به زودی / بجرم آنکه مهماندار بودی
پس ابنزیاد، هانی را برای کشتن طلبید و هر چند محمد بن اشعث و دیگران برای او شفاعت کردند؛ سودی نبخشید! پس فرمان داد هانی را به بازار برند و در مکانی که گوسفندان را به بیع و شرا در میآوردند، گردن زنند. پس هانی را کتف بسته از دارالاماره بیرون آوردند و او فریاد بر میداشت که «وامذ حجاه ولامذحَجَ لی الیَوم با مذحجاه و اَین مذحج.»
«غیاثالدین خواندمیر» در حبیب السیر نقل میکند:
«هانی بن عروه» از اشراف کوفه و اعیان شیعه به شمار میرفت و روایت شده که به صحبت پیغمبر (ص) تشرف جسته و در روزی که شهید شد، 89 سال داشت و در «مروج الذهب» مسعودی است که تشخص و اعیانیت هانی چندان بود که 4 هزار مرد زرهپوش با او سوار میشد و 8 هزار پیاده فرمانپذیر داشت و چون احلاف یعنی هم عهدان و همسوگندان خود را از قبیله کنده و دیگر قبائل دعوت میکرد، 30 هزار مرد زرهپوش او را اجابت مینمودند. این هنگام که او را به جانب بازار برای کشتن میبردند چندان که صیحه میزد و مشایخ قبایل را به نام یاد میکرد و «وامذحجاه» میگفت هیچکس او را پاسخ نداد! لاجرم قوت کرد و دست خود را از بند رهایی داد و گفت: آیا عمودی یا کاردی یا سنگی یا استخوانی نیست که من با آن جدال و مدافعه کنم؟ اعوان ابن زیاد که چنین دیدند به سوی او دویدند و او را فرو گرفتند و این دفعه او را سخت ببستند و گفتند: گردن بکش! گفت: من به عطای جان سخی نیستم و بر قتل خود اعانت شما نخواهم کرد، پس یک تن غلام ابن زیاد که رشید ترکی نام داشت ضربتی بر او زد و در او اثر نکرد. هانی گفت: «اِلَی اللهِ الْمعاد اَلّلهُمَّ اِلی رَحْمَتِک و رِضْوانِکَ.» یعنی بازگشت همه به سوی خداست، خداوندا! مرا ببر به سوی رحمت و خوشنودی خود، پس ضربتی دیگر زد و او را به رحمت الهی واصل گردانید.
و چون مسلم و هانی کشته گشتند، به فرمان ابن زیاد، «عبدالاعلی کلبی» را که از شجاعان کوفه بود و در روز خروج مسلم به یاری مسلم خروج کرده بود و کثیر بن شهاب او را گرفته بود، و عمارة بن صلخت ازدی را که او نیز اراده یاری مسلم داشت و دستگیر شده بود، هر دو را آوردند و شهید کردند، و موافق روایت بعضی از مقاتل معتبره، ابن زیاد امر کرد که تن مسلم و هانی را به گرد کوچه و بازار بگردانیدند و در محله گوسفند فروشان بدار زدند. و «سبط بن الجوزی» گفته که بدن مسلم را در کناسه بدار کشیدند. و به روایت سابقه چون قبیله مذحج چنین دیدند جنبشی کردند و تن ایشان را از دار به زیر آوردند و برایشان نماز گزاردند و به خاک سپردند.
پس ابنزیاد سر مسلم را به نزد یزید فرستاد و نامه به یزید نوشت و احوال مسلم و هانی را در آن درج کرد، چون نامه و سرها به یزید رسید؛ شاد شد و امر کرد تا سر مسلم و هانی را بر دروازه دمشق آویختند و جواب نامه عبیدالله را نوشت و افعال او را ستایش کرد و او را نوازش بسیار نمود و نوشت که شنیدهام حسین (ع) متوجه عراق گردیده است باید که راهها را ضبط نمائی و در ظفر یافتن با وسعی بلیغ به عمل آوری و به تهمت و گمان مردم را به قتل رسانی و آنچه هر روز سانح میشود برای من بنویسی والسلام.
و خروج مسلم در روز سهشنبه ماه ذیالحجه بود و شهادت او در روز چهارشنبه نهم که روز عرفه باشد؛ واقع شد. و ابوالفرج گفته مادر مسلم امولد بود و «علیه» نام داشت و عقیل او را در شام ابتیاع نموده بود.
مؤلف گوید که: عدد اولاد مسلم را در جائی نیافتم، لکن آنچه بر آن ظفر یافتم پنج تن شمار آوردم، نخستین عبدالله بن مسلم که اول شهید از اولاد ابوطالب است، در واقعه طف بعد از علی اکبر و مادر او رقیه دختر امیرالمومنین (ع) است. دوم محمد و مادر ام ولد است و بعد از عبدالله در کربلا شهید گشت. و دو تن دیگر از فرزندان مسلم به روایت قدیم محمد و ابراهیم است که مادر ایشان از اولاد جعفر طیار میباشد، و کیفیت حبس و شهادت ایشان بعد از این به شرح خواهد رفت. فرزند پنجم دخترکی 13 ساله به روایت اعثم کوفی و او با دختران امام حسین (ع) در سفر کربلا مصاحبت داشت و بدانکه مسلم بن عقیل را فضیلت و جلالت افزون است از آنکه در این مختصر ذکر شود کافی است در این مقام ملاحظه حدیثی که در آخر فصل پنجم از باب اول به شرح رفت و مطالعه کاغذی که حضرت امام حسین(ع) به کوفیان در جواب نامههای ایشان نوشت و قبر شریفش در جنب مسجد کوفه واقع و زیارتگاه حاضر و بادی و قاضی و دانی است. و سید بن طاوس از برای او دو زیارت نقل فرموده واحقر هر دو زیارت را در کتاب هدیه الزائرین نقل نمودم و قبر هانی رحمةالله مقابل قبر مسلم واقع است.
و عبدالله بن زبیر اسدی هانی و مسلم را مرثیه گفته در اشعاری که صدر آن این است:
فَاِنْ کُنْتَ لاتَدْرینَ مَا الْمَوْتُ فَانْطُری
اِلی هانِی فِی السُّوْقِ وِ ابْنِ عَقیلٍ
سقتک دَماً یَابْنَ عَمّ الْحُسَیْن
مَدامِعُ شیعَتِکَ السّافِحَه
وَ لابَرَحَتْ هاطِلاتُ الدُّمُوعِ
تُحَیّکَ غادِیَهً رائِحَهً
لاِنّکَ لَمْ تَرومَن شَرْبَهَ
ثنایاکَ فیها غَدَتْ طائَحَه
رمُوکَ مِنَ الْقَصْرِ اذْ اَوْ ثَقُوکَ
فَهَل سَلِمَتْ فیکَ مِنْ جارِحَه
تَجُرّ بِاَسْواقِهِمْ فشی الْحِبالِ
اَلَسْتَ اَمرُهُمُ الْبارحًه
اَتَقضی وَلَمْ تَیْکِکَ الْباکیات
اَمالَکَ قِی الْمِصْر مِن نائحه
لَئن تقض نحْباً فَکَمْ فی رزوُد
عَلَیْکَ العَشیّه مِنْ صائحه
خبرگزاری فارس
خود میرباقری و عوامل سریال همچین قصدی رو ندارند ولی صدا و سیما ظاهرا داره!نقل قول:
مخصوصا در ویژه برنامه گفتگویی که بعد از سریال پخش می کنه
مثلا من این هفته این گفتگو رو دیدم که مجری-کارشناس برنامه و کارشناس ویژه برنامه داشتند در مورد قیام مسلم صحبت می کردند که مجری برنامه مکررا از بزرگان کوفه با کلمات نخبگان و خواص یاد می کرد که کاملا این دو کلمه برامون آشناست و می دونیم از زبان چه کسانی شنیدیم و منصوب به چه کسانیست.
و به غیر از این مجری سعی داشت بگه که خیلی از شهدای کربلا از جمله مسلم بن عوسجه یا حبیب بن مظاهر و غیره در کوفه دچار لغزش شدند در واقع داشت این افراد رو که جزو شهدای کربلا هستند زیر سوال می برد ولی کارشناس برنامه خوب جوابش رو داد و گفت از اصحاب امام فقط در مورد حر لغزش و سپس بازگشتش گزارش شده و در مورد دیگر افراد شایسته نیست چنین صحبتی.
واقعا خیلی خجالت آوره که اینها برای مناقع سیاسیشون حتی حاضرند از شهدای کربلا هم مایه بگذارند!!! :13:
سلام همگی
تاپیک بیش از حد بسمت بحثهای سیاسی و مذهبی کشیده شده . از کلیه دوستان درخواست می کنم جهت حفظ تاپیک از کشمکش های جزئیات سیاسی-مذهبی پرهیز کنند .
مشخصه که برای بقای بحث به این رفتار نیاز داریم.
تنکیو و عید هم مبارک
ممنون، همچنین...نقل قول:
این چالش برانگیز بودن سریال قابل تحسینه.
تو این تالار درباره اینکه آیا باید یا اصلا میشه حوادث 1400 سال پیش را با امروز مقایسه کرد خیلی بحث شده.در این مسئله هیچ شکی نیست و این خاصیت مهم تاریخ و مخصوصا حادثه بزرگ کربلاست.اما دوستان جانب انصاف را رعایت کنن،به این سادگی یکی را جای امام حسین و دیگری جای یزید نذارین و توجه داشته باشین که اکثر شخصیتها حالا خواص و عوام تو این بین قرار گرفتن.
بابا بيخيال سياست بشيم بيايم فقط درمورد فيلم بازيگراش نظربديم نقدكنيم
هر تاپيك كه ميريم سريع بحث سياسي ميكنند درنتيجه تايپيك قفل ميكنند
همون روال بحث درمورد فيلم ادامه بديم
ممنون
پست 380 با وجود اینکه از نظر محتوایی در سطح خوبیه، اما یه نمونه بیش از حد از بخش هنریه سریال فاصله گرفته! شخصا معتقدم بهتره مبنای پستامون در درجه اول سریال باشه و در درجه دوم مباحث مذهبی و تاریخی! منظورم اینه که هر دو رو در کنار هم داشته باشیم بهتره!:20:
این نقش ابن زیاد انگ خود فرهاد اصلانیه هااااا ...نه؟
اینو گفتم فضا عوض شه///
آره کلا نقش منفی رو خیلی خوب بازی میکنه..:20:نقل قول:
نقش مثبت و طنز هم خوب بازی میکنه نمونش نقشی که تو اشپزپاشی داشتنقل قول:
اون اسماعیل بود(همون که گفت :میروم یعقوب وار به انتظار یوسفم بنشینم)...اونم جاخالی میده و امامو تنها میذاره؟///
در مورد مسلم بن عوسجه مگه چی نشون داده بود که عدهای اعتراض کردن؟
سلام .
امروز رو جلد یه مجله ای عکس آیدین ختایی که تو مسابقات قویترین مردان شرکت میکنه رو انداخته بود که تو مختارنامه هم بازی میکنه . گریم سنگینی هم داشت و از رو بازوش شناختمش من :31: . ایشون :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حامد حدادای بسکتبالیست هم که قبلا میدونستم تو سریال بازی میکنه .
حالاکسی میدونه آیدین و حامد حدادی چه نقشایی رو بازی میکنن و تو چه قسمتایی وارد داستان میشن ؟!!
.
کلا بازیگر بدون حاشیه و حرفهای هست.نقل قول:
نقل قول:
حامد حدادی - یحیی بن زمزم "غول بنی ضبه"
آیدین ختایی - جنگجو
در همین حد میدونم :دی
پ.ن :کد:http://mokhtarnameh.com/cast.html
بله اسمش سلیمان خرد خضایی هستش. و از علمای بزرگ کوفه بوده. به موقعش خودش رو میکشه کنار و انگار نه انگار که اولین کسی بوده که نامه میفرسته.نقل قول:
*شروع «مختارنامه» از منظر منتقدان*
«مختارنامه» انتظارها را از سريال داوود ميرباقري برآورده كرده است؟
با گذشت يك ماه و نيم از پخش سريال تاريخي ـ مذهبي «مختارنامه»، شش تن از منتقدان سينما و تلويزيون در گفتوگويي با خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا شركت كردند و دربارهي شروع سريال داوود ميرباقري نظر دادند. آنان همچنين مطالبي را دربارهي تفاوت سريال «مختارنامه» با ديگر ساختههاي ميرباقري و خصوصا سريال «امام علي(ع)» بيان كردند.
به گزارش خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا، بهزاد صديقي ـ منتقد ـ ميگويد: عليرغم اينكه آقاي ميرباقري فيلمنامهنويس و كارگردان بسيار خوبي هستند و براي ساخت لوكيشنهاي سريال «مختارنامه» زمان زيادي صرف شده و با حساسيت بسياري روي آن كار شده است، اين سريال توقع من را به عنوان يك مخاطب برآورده نكرده است.
وي ميافزايد: اگر به طور ناخودآگاه اين سريال را با سريال «امام علي (ع)» مقايسه كنيم، متوجه ميشويم كه سريال «امام علي (ع)» بسيار جذابتر و خوش ساختتر بوده است، اما در اين سريال بازيها بسيار غلو شده است، حتي بازي نقش مختار، به صورت اغراقآميز ديده ميشود.
رضا درستكار، منتقد ديگري كه نسبت به سريال «مختارنامه» نظر مساعد و مثبتي دارد، به خبرنگار ايسنا ميگويد: شروع اين مجموعه منطبق با انتظارات بوده است و اين حركت، يك حركت رو به جلو در تاريخ فيلمسازي داوود ميرباقري محسوب ميشود.
وي ادامه ميدهد: نسبت به اتفاقاتي كه در چند سال گذشته در تلويزيون افتاده، شايد اين سريال يك سريال كمنظير بوده است و به نظر من تركيب مواد و عناصري كه دراين سريال وجود داشته خوب درآمده است.
رحمت اميني، منتقد دربارهي شروع سريال «مختارنامه» ضمن بيان اينكه انتظار بيشتري از اين سريال داشته است، عنوان ميكند: آقاي ميرباقري هنرمندي است كه هم در حوزهي نمايشنامه و هم در حوزهي فيلمنامه تبحر دارند؛ ولي به طور كلي اين سريال بعد از «امام علي (ع)» براي ايشان قدم رو به جلويي نبوده است.
وي با اشاره به اينكه مقولهي مختار براي ما ناشناخته است و براي تماشاگر ايراني جذابيت كمتري دارد، اظهار ميكند: در داستانهايي كه دربارهي امام علي (ع) و امام حسين (ع) است، حتي اگر با كمترين تجربه ساخته شوند، مردم جذب آن ميشود، اما در مورد مختار اينگونه نيست و از اين باب كار براي آقاي ميرباقري دشوارتر است.
اميني در مجموع سريال «مختارنامه» را كاري متعادل ميداند و يادآور ميشود: حداقل ميتوانم بگويم شروع اين سريال براي مخاطب تكاندهنده، ميخكوبكننده و راغبكننده نبوده است.
امير قادري نيز دربارهي سريال «مختارنامه» به خبرنگار ايسنا ميگويد: به نظر من «مختارنامه» انتظار ما را از آقاي ميرباقري برآورده كرده است.
اين منتقد همچنين ادامه داد: جذابيت بصري، شخصيت سازي، انتخاب بازيگران، نوع گريم و ديالوگنويسي خوب و از همه مهمتر تلاش آقاي ميرباقري براي به روزكردن وقايع تاريخي، ارزش كارشان را بسيار بالا ميبرد و به همين دليل اين سريال هم نمره قبولي ميگيرد و هم ما را به تماشاي قسمتهاي بعدي مشتاق ميكند.
سعيد قطبيزاده ـ منتقد ـ شروع سريال «مختارنامه» را اميدواركننده ميداند و اظهار ميكند: سريال «امام علي(ع)» به كارگرداني داوود ميرباقري برخلاف ساير كارهايش خوب بود و بعد از آن سريال «مختارنامه» ميتواند يك بار ديگر مشابه اوج كار ايشان در «امام علي (ع)» باشد.
وي خاطرنشان ميكند: حداقل شروع «مختارنامه» اين اميدواري را به ما ميدهد؛ يعني همان تكنيكها و استانداردهايي كه در سينما استفاده ميشود، در اين كار رعايت شده است.
چيستا يثربي ـ نويسنده و منتقد ـ نيز عنوان ميكند كه نميتواند سريال «مختارنامه» را با «امام علي (ع)» مقايسه كند و اين دو سريال فضاي متفاوتي دارند كه او فضاي قبلي را بيشتر دوست داشته است.
من موندم این منتقدا چطور نظر خودشونو از طرف همه میگن. والا من که هر کی رو دیدیم که این سریالو دیده هم راغبش بوده و هم میخکوبش شده.اینقدر از طرف ما صحبت نکنین،ادم زنده وکیل وثی نمیخواد که.نقل قول:
نوشته شده توسط nar nia;5625525.
[B
عزیز دیگه الان مد شده هر کی از ننش قهر میکنه منتقد میشه و هر چی میبینه رو بورسه رو ازش انتقاد میکنه اسمش سر زبونا بیفتهنقل قول:
من که پشیزی برای حرف ها و بهتر بگم چرت و پرت های این به اصطلاح منتقدا قائل نیستم
مردم خودشون بهترین منتقدن و میفهمن چی خوبه چی بد ...
مسلم رو گرفتن!!داره وصیت میکنه
==================================
نامردا کشتنش، چرا اینجوری کشتنش؟ مگه سرشو از تنش جدا نکرده بودن؟؟
==================================
مختار رو هم گرفتن این قسمت
چقدر بد بود اين قسمت.اگه تنها بودم كلي گريه ميكردم.
خدا لعنتشون كنه.چقدر ادم ميتونه پست باشه.
خدا به داد امثال من برسه كه .......
---------- Post added at 11:07 PM ---------- Previous post was at 11:03 PM ----------
هر چه قدر بيشتر اين فيلم پيش ميره بيشترميترسم از خودم و كارام.
سلام
واقعا من که نمیدونم اون منتقد ها دیگه چی میخوان از فیلم من که اشکم در اومد بابا.
چقدر کوفیها نامرد و پست بودنها:19::13:.
حالم گرفته شد اونجا که مختار شمشیر کشیدو غلاف کرد میخواستم لا اقل اون بجنگه.
میثم تمار چه قدر قشنگ خوشامد گفت به مسلم.
واقعا که ابن زیاد ابن مرجانه بوده .
واقعا قسمتهای بعدی قراره چی بهمون نشون بدن؟فیلم عالی داره به اوج میره در مورد مسلم و جنگ اون یه کم به نظر من کم کاری شده بود.واقعا روی این قسمت فیلم کار شده بود.
امیدوارم همینجوری فیلم اوج بگیره و بتونم تاریخ رو درک کنم.
یا علی:11:
منم همچین حسی بهم دست میدهنقل قول:
احساس میکنم مثه کوفیام