ارتباط با مردم- نفوذ درآنها- جذبشان به سوي خود
سلام به همگي
موضوعي كه قصد دارم در اين مقال به آن اشاره كنم در رابطه ارتباط با مردم است به گونه كه بتوان در آنها نفوذ كرد و با شيوه برخورد خود بتوانيم افراد را به سوي خود جذب كنيم:cool:
البته قصدم اين نيست كه با طرح يك سري موضوعات دست نيافتني و فقط شعاري وقت عزيزان را تلف كنم
مطمئن باشيد موضوعات مطروحه در اين تايپيك زمينه علمي و روان شناسانه داشته و بي بنيان نيست
اولين گام در اين راه نسبتا دشوار اين است كه:
(از رفتار متكبرانه پرهيز كنيم):blink: :blink:
از قديم گفته اند درخت هر چه بارش بيش سرش پايين تر
شما بايد اينگونه به خود تلقين كنيد:
"من امروز رسالت دارم كه عطر دل انگيز متواضعانه رفتار كردن را در جامعه اطرافم منتشر سازم و علف هاي هرزه تكبر و غرور شيطاني را از سر زمين وجود خود پاك كنم"
ادامه دارد.........
از همه عزيزاني كه اين تايپيك را مي بينند تقاضا دارم نظرات خود را "هر چه كه باشد محترم است" ارائه كنند تا بتوانيم از نظرات يكديگر به نحو احسن بهره مند شويم
تفاوتهاي شيوه هاي گفتگو در خانمها و آقايون
همه ي شما حتماً مي دانيد که وقتي صحبت از شيوه ي برقراري ارتباط مي رسد، خانم ها و آقايان کاملاً روي طول موج هاي مختلفي قرار گرفته اند. يك مجله در ماه اين مشکل ديرينه را از ديدگاهي بسيار جديد و جالب بررسي کرده است. نويسنده ي اين مطلب با يك روانشناس مصاحبه اي انجام داده است. تحقيقات وي نشان مي دهد که تفاوت هاي بين روش ها و سبک هاي برقراري ارتباط در خانم ها و آقايان، فراتر از اجتماعي شدن محض است، و به نظر مي رسد که ريشه در ساخت جنسيتي آنها داشته باشد.
او اولين بار وقتي متوجه اين مسئله شد که نوارهاي ويدئويي را که توسط محقق ديگري گرفته شده بود و در آن از دوستان نزديک خواسته شده بود که با هم گفتگويي را آغاز کنند، بررسي ميکرد. برخلاف دخترها، پسرها از اين درخواست احساس ناراحتي ميکردند. دخترها در تمام گروههاي سني وقتي با هم روبه رو مي شدند، فوراً شروع به صحبت ميکردند، و گفتگو را با حل مشکل يکي از دخترها به پايان مي رساندند. از طرف ديگر پسرها، به موازات هم مي نشستند و از يک بحث به بحث ديگري مي پريدند و همه ي گفتگوها حول قرارهايي که مي خواهند با هم بگذرانند مي چرخيد.
وي مشاهده کرد که، “براي مردها، گفتگو راهي براي استحکام بخشيدن به وضعيت و مقام خود در گروه است. آنها براي حفظ آزادي و استقلال خود گفتگو مي کنند. از طرف ديگر خانم ها، براي ايجاد صميمت و نزديکي صحبت و گفتگو ميکنند. براي آنها حرف زدن ذات و جوهره ي صميميت است، از اينرو دوستي نزديک و صميمي براي آنها به معناي نشستن کنار هم و صحبت کردن است. براي پسرها، فعاليت ها و انجام کارها با يکديگر مهم است. نشستن و حرف زدن تنها جزء ضروريات دوستي نيست.”
حتي از اين مشاهدات ساده نيز، کاملاً مشخص است که چرا زن ها و مردها در صحبت کردن با يکديگر اينقدر مشکل دارند. زن ها با صحبت کردن با دوستان و عاشقان خود، احساس نزديکي و صميميت ايجاد مي کنند. مردها از گفتگو در اين راه بهره نميگيرند، به همين خاطر است که نمي فهمند که خانم ها چرا اينقدر پشت سر هم حرف ميزنند و حرف مي زنند و …در نتيجه بسياري از مردها به روشي صداي زنها را قطع مي کنند.
مردها از روش ها گفتگوي مختلفي که زن ها براي ايجاد صميمت بين خود استفاده ميکنند، کاملاً گيج و مبهوت هستند. يکي از اين روش ها “گفتگوي مشکلات” است. او ميگويد، “براي خانم ها صحبت درمورد مشکلات جوهر ارتباط است. من مشکلاتم را با شما درميان مي گذارم، و شما نيز همينطور، درمورد مشکلات خودتان با من صحبت مي کنيد. و اين دليل نزديکي ماست. اما مردها، حرف زدن درمورد مشکلات را براي گرفتن توصيه مي دانند. از اينرو با يک راه حل به آن پاسخ مي دهند.” و پيداست که وقتي مردها با چنين روشي به دردل خانم ها درمورد مشکلاتشان پاسخ مي دهند، زن تصور خواهد کرد که او قصد کوچک کردن مشکل او و يا کم کردن شر او از سرش را داشته است.
در چشم زن، مرد از درِ حمايت و پشتيباني برمي آيد، چون مردها فقط براي گرفتن راه حل درمورد مشکلاتشان با هم بحث مي کنند. مرد فکر نمي کند که زن با مطرح کردن مشکلاتش براي وي قصد نزديک شدن بيشتر به او را داشته است. به خاطر اين تفاوت ها، بيشترين شکايتي که مردها از زن ها دارند اين است که، “زن ها مدام شکايت ميکنند، و اصلاً هم کاري براي حل آن نمي کنند. مردها ذات شکايت کردن خانم ها را درک نکرده اند.”
از اين شيوه هاي مختلف، نکته ي جالبي برداشت مي شود: زن، که به دنبال ايجاد نزديکي و صميميت با مرد خود است، با او درمورد مشکلات خود صحبت مي کند. او از آن مرد انتظار دارد همانطور پاسخگو باشد که دوستان دخترش پاسخگو بودند و با او درمورد مشکلات خودش حرف بزند. اما مرد، اين گفتگوها به خاطر گرفتن توصيه و راه حل تلقي مي کند، نه صميميت. او مشکل را بررسي کرده و يک راه حل ارائه مي دهد، همانطور که دوستان پسرش سابقاً براي او مي کرده اند. اما وقتي زن باز هم صحبت درمورد اين مشکلات را ادامه مي دهد، گويي توصيه ي او را ناديده گرفته است، ابتدا کاملاً گيج و مبهوت و بعد عصباني مي شود. مرد مطمئن مي شود که زن ها فقط درمورد هيچ و پوچ حرف مي زنند. و زن هم تصور خواهد کرد که مردش هيچ احساسي به او ندارد چون طوري با او صحبت نمي کند که احساس نزديکي کند.
زن ها بايد بدانند که گفتگوي مردها فقط به خاطر موقعيت است. يکي از اصلي ترين اهداف حيوانات نر در زندگي زوج گيري است. براي اين منظور آنها بايد آنقدر قوي و نيرومند باشند تا بتوانند با رقيبان ديگر برخورد کنند و آنها را شکست دهند. همينطور که بزرگتر مي شوند، با اولويت بندي کارها زمان را مي گذرانند. و وقتي اين نر آنقدر بزرگ شد که بتواند در برابر حريفان نر ديگر بايستد، خواهد توانست که ماده ي مورد علاقه ي خود را انتخاب کند.
جنس نر انسان نيز به طريقي کاملاً مشابه عمل مي کنند. پسرها براي گرفتن درجات اجتماعي بالا، دستور مي دهند. آنها براي ايجاد نفوذ و تسلط دستور مي دهند نه براي اينکه واقعاً مي خواستند آن عمل انجام گيرد. و آن پسرهايي هم که مجبور به انجام آن دستورات بودند، شان و مقام پاييني داشتند.
اين موضوع در مشاهده ي يکي ديگر از اختلافات زن ها و مردها با يکديگر نيز اهميت دارد. زن ها نمي توانند پايداري مردها را در مواقع درخواست کمک متوجه شوند. زن ها بايد مطالب بالا را به خاطر آورده و بفهمند که، براي مردها انجام کارهايي که از آنها خواسته شده، به معناي از دست دادن شان و مقام خود در آن رابطه است. مردها معمولاً فکر ميکنند که زن ها قصد کنترل کردن آنها را دارند. آنچه از نظر زن ها فقط يک درخواست کوچک است، از نظر مردها شيوه اي براي کنترل کردن به شمار مي رود.
محقق اين موضوع را گسترده تر بررسي مي کند:
“زنها مي خواهند که مردها هر چه آنان مي خواهند انجام دهند. اگر زني بداند که کاري که انجام مي دهد واقعاً مرد را مي آزارد، انجام آن کار را متوقف ميکند. اگر بداند که مرد مي خواهد او کاري را انجام دهد، سعي در انجام آن کار خواهد کرد. او اين را معناي عشق مي داند و تصور مي کند که مردش هم بايد مثل او فکر و عمل کند. اما مردها در برابر کارهايي که از آنها خواسته مي شود، بسيار مقاوم و پايدار هستند. يعني دقيقاً متضاد با خانم ها!” او يادآور مي شود که، البته مردهايي هم وجود دارند که بسيار براي زنهايشان کمک کننده هستند.
کاملاً متغاير با شيوه ي گفتگوي مردها، که در پي ايجاد و حفظ مقام و رتبه است، گفتگوهاي خانم ها بسيار تساوي طلبانه تر است. وقتي زن ها به هم مي رسند، درمورد مشکل يکي از خودشان به بحث مي نشينند و نتيجه ي بحث را بر مبناي خواست همه مي گيرند. اين نوع گفتگو بسيار مهمتر و تقريباً شبيه به سبک مديريت ژاپني هاست . مردهايي که با بازرگانان ژاپني در دادوستد هستند، بايد به کلي شيوه گفتگوي خود را تغيير دهند و مجبور مي شوند نزديکتر و صميمانه تر برخورد کنند.
خوانندگان اين مقاله احتمالاً اين احساس را پيدا خواهند کرد که شيوه ي زنان برتر از شيوه ي مردان است. درواقع، از شروع جنبش هاي زنان، افراد بسياري اعلان داشته اند که مردها اصلاً شيوه ي گفتگو را بلد نيستند (چرا؟ چون به شيوه ي خانم ها گفتگو نمي کنند). آموزش هاي زيادي براي تعليم دادن روش هاي گفتگو به مردان انجام گرفته است. اما هيچ گونه آسيب و اشکالي متوجه شيوه و سبک گفتگوي مردان نيست، و شيوه ي گفتگوي زنها هم البته اشکالات خاص خود را دارد.
يکي از حقايق جالبي که من کشف کردم مربوط به شيوه ي گفتگو با توافق عموم خانم هاست. براي خانم ها موافقت و رضايت عموم به معناي مطابقت و يکساني آنهاست. اگر يکي از زنان در جمع بخواهد که نظر خود را پيش ببرد، هميشه مشکلي وجود خواهد داشت. “اگر دختري کاري را انجام دهد که دختر ديگر نپسندد، مورد انتقاد قرار گرفته و گاهي طرد مي شود…” من فکر ميکنم دخترهاي زيادي تا به حال با چنين طرد شدگي از جمع دوستان خود روبه رو شده باشند.
در خاتمه، هر دو جنسيت بايد بتوانند اختلافات و تفاوت هاي موجود در شيوه ي گفتگوي يکديگر را بدانند، و انتظار غيرممکن نداشته باشند. زن ها بايد ياد بگيرند که آن نوع گفتگوي صميمي که با دوستان همجنس خود دارند را فقط بايد با همانها حفظ کنند و انتظار داشته باشند. اينکه بخواهند مردشان را هم به يکي از دوستان دخترشان تبديل کنند، غيرممکن خواهد بود و شکست مي خورند، چون مردان به طور کلي احساس صميميت و نزديکي را به آن شکل ايجاد نمي کنند. مردها نيز بايد بفهمند که وقتي زنشان صحبت ميکند، سعي دارد که با او ارتباط برقرار کند، حرف نمي زند که فقط حرفي زده باشد، و همچنين مثل دوست هاي پسر او براي تحکيم موقعيت خود صحبت نمي کند. اگر او هم بتواند آنچه در خود دارد با او تقسيم کند، زن متوجه خواهد شد که مردش او را کنار نمي زند، و نيز دوستش دارد و مي خواهد تا به او نزديک شود.
پس از خواندن اين مقاله، ديگر آسان است که بفهميم يکي از منابع اصلي جنگ و جدل هاي بين جنسيت هاي مختلف، به خاطر تفاوت در شيوه ي گفتگو و ارتباط برقرار کردن آنهاست. شايد اگر مردها ديگر انتظار نداشتند که زن ها هم مثل آنها گفتگو کنند، ما انرژيمان را صرف بررسي نحوه ي تحسين کردن دو جنسيت از يکديگر مي کرديم. البته اگر زنها و مردها دقيقاً مثل هم بودند، زندگي بسيار کسل کننده و يکنواخت مي شد .
منبع : مردمان و
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زمانیکه یک لحظه دیگر هم حاضر بگوش دادن نیستید
همه ما همانطور که در مورد انجام دادن کاری برای دیگران، و یا بخشیدن چیزهای مختلف به آنها، در ذهن خود محدودیت هایی را قائل می شویم، در مورد گوش دادن به صحبت های دیگران نیز باید حدود و مرزهای معینی را برای خود مشخص کنیم.
همواره این امکان وجود دارد که از حرف های بیهوده و مهملی که دیگران به ما تحویل می دهند، احساس بدی پیدا کنیم. صدای آنها مانند یک ضبط صوت دائما در حال تکرار شدن است و همین امر سبب می شود تا فضای مثبت رابطه کاهش پیدا کرده و به حالات منفی تغییر جهت پیدا کند. اگر احیاناً فرد مورد نظر یکی از اقوام فامیل باشد، به طور حتم بر روی احوالات شخصی شما نیز تاثیر منفی خواهد گذاشت و در دراز مدت باعث می شود، واکنش نامتعارفی نسبت به چرندیات مزمن و دائمی او از خود نشان دهید. اگر طرف مقابل هیچ ارزشی برای تلاش های شما به منظور ترک این عادت ناپسند را نپذیرد و تغییر مثبتی در رفتارش ایجاد نکند، دیگر هیچ دلیلی برای ارائه یک بحث منصفانه باقی نخواهد ماند. اگر واقع بین باشید، متوجه خواهید شد که شنونده هیچ گاه حاضر نمی شود به فردی که دائما در حال شماتت کردن است و دوست ندارد حتی یک قدم در راه حل مشکلات بردارد و از مواضع منفی خود کناره گیری نماید، کمک کند.
در حقیقت، زمانی که گفته های فرد مقابل خارج از محدوده درک و ظرفیت ما برای گوش دادن باشند، به دنبال پیدا کردن راه فرار می افتیم و یا سعی می کنیم موضوع بحث را به سمت دیگری هدایت کنیم. هدف شما (بدون در نظر گرفتن واکنش های دیگران) باید در هر حالتی، مراقبت فردی از خود و محافظت از گوش هایتان باشد.
دوباره و دوباره و دوباره
در زمان مکالمه باید تمام حواس خود را به حرف های طرف مقابل بدهید. بهتر است از نظر احساسی کاملا حاضر باشید، دست به هیچ گونه گونه قضاوتی نزنید، موانعی که باعث ایجاد حواس پرتی می شوند را از سر راه بردارید، با روی باز از تمام مسائلی که طرف مقابل مطرح می کند استقبال کنید، پذیرش خود را تا حد امکان بالا ببرید، سعی نکنید عقاید طرف مقابل را تغییر دهید، در پی درست کردن رفتار آنها بر نیایید، و نهایتاً نصیحت کردن را کنار بگذارید.
همه ما توانایی های بسیار زیادی برای گوش دادن به حرف های دیگران داریم و اگر در این راه اندکی تلاش کنیم، مطمئن باشید که ارزشش را خواهد داشت. گوش دادن صحیح و شایسته در قلب صمیمیت و ارتباط متقابل نهفته است. زمانی که قادر شویم به درستی به صحبت های دیگران گوش دهیم، احساس اعتبار و ارتقا در طرف مقابل ایجاد می شود و به مرور زمان شاهد چنین احساس مشابهی در خودمان نیز خواهیم بود. ذات آدمی همانطور که نیاز به شنیده شدن و درک شدن دارد به همان اندازه نیز نیاز به گوش کردن به صحبت های دیگران دارد.
اما متاسفانه شاید در زندگی روزمره، موقعیت انجام متناوب این کار را پیدا نکنیم. فاکتورهای محیطی نیز در این امر بی تاثیر نیستند. شرایط و موقعیت های بیشماری پیش می آیند که احساس می کنیم طرف مقابل ما را مجبور می کند تا کاغذ در دهانش فرو کنیم و یا اگر نمی توانیم چنین کاری را انجام دهیم، انگشت هایمان را در گوشمان فرو کنیم تا از شنیدن صحبت هایش خلاص شویم. در این حیطه دختران جوان به ویژه در مواجه با مادرها و مادر شوهرهایی که گله و شکایت می کنند، چنین احساسی را پیدا می کنند. از آنجایی که بانوان در سنین جوانی اندکی حساس تر می شوند، تاب تحمل گله و شکایت های مکرر را ندارند؛ البته هر کدام برای خود دلایل قانع کننده ای دارند. رابطه میان مادر و دختر، آنقدرها هم که تصور می شود ساده نیست و یک دختر خانم به سختی می تواند متوجه شود که در چه زمانی مسئولیت او در مقابل مادرش به پایان می رسد و تنها در قبال خودش مسئول می شود. اما به هر حال چه مادران در حق فرزندان خود از هیچ تلاش مضایقه نکرده باشند، چه به اندازه کافی به آنها اهمیت نداده باشند، باز هم برای فرزندان مشکل است که با ناراحتی مادران خود مواجه شده و به این نتیجه برسند که هیچ یک از تلاش هایشان تغییری را در وضعیت آنها ایجاد نکرده است.
مسئله این جاست که یک مشکل، مشکلات متعدد دیگری را به بار می آورد. واکنش پذیری بیش از اندازه نیز شما را دچار مشکل می کند. در نگاه اول، راه رهایی از این دو مقوله، به نظر کاری می رسد که تنها از دست هرکول بر می آید. در دوران بلوغ احساسات و نیازهای عاطفی آدمی تغییر شکل پیدا کرده و تمایلاتی نظیر: وابستگی، بی منطقی و خود محور بینی در فرد به وفور یافت می شود. در این سن شما به هیچ وجه نمی توانید نسبت به کسی که در درد و رنج به سر می برد بی تفاوت بوده و از او روی برگردانید و صرفاً هیچ توجهی نسبت به او نداشته باشید. اما نباید به خود اجازه دهید که با یک چنین پیش زمینه ذهنی خود را درگیر مسائلی کنید که همواره در حال بد و بدتر شدن هستند. نباید به نام تقابن احساسات، راه را برای نفوذ استرس و اضطراب از طرف شخص دیگری به سمت خود باز کنید.
گاهی اوقات برخی از افراد را مشاهده می کنیم که اصلاً نمی دانند باید چگونه ارتباط برقرار کنند و تنها یاد گرفته اند تا از طریق گله و شکایت، آن هم به صورت اتوماتیک وار، و یا گاهی اوقات از طریق انتقاد و در سایر موارد با نصیحت کردن، با دیگران رابطه برقرار کنند. اگر به راستی قصد دارید تا گفتگوهای روزمره خود را از قید و بند های همیشگی نجات دهید، می بایست راهکارهای دیگری نیز برای ارائه کردن در دست داشته باشید. به این منظور شما نیازمند تکنیک هایی هستید تا با اتکا به آنها یاد بگیرید که چگونه می توان از چهارچوب یک گفتگوی قدیمی و همیشگی انحراف مسیر پیدا کرده و به انواع مدرن آن دست پیدا کرد. در این قسمت ۵ راه حل کلیدی به منظور عقبگرد - البته بدون خارج شدن از مسیر اصلی - را برایتان تشریح می کنیم؛
قاعده ۱# از موضع عشق و علاقه شروع به صحبت کنید
باید توجه داشته باشد که به مرور زمان مواضع بنیادین یک خانواده، در الگوی های ذاتی تک تک افراد شکل می گیرند و با یک یا دو جلسه گفتگو به شیوه مدرن، تغییر جهت نخواهند داد. در مواقعی که استرس شدیدی حکمفرما می شود خصوصیات و واکنش های افراد مجدداً به مکان اولیه خود باز می گردند. در یک چنین شرایطی، خوش مشربی و بذله گویی می تواند کمک بسیار بزرگی به حساب آید. همیشه به یاد دارم که وقتی مادرم به طور افراطی و بیش از اندازه در مورد پدرم گله و شکایت میکرد، من می خندیدم و با بذله گویی مادرم را دست می انداختم. پدرم در یک دوره خاص از زندگی بیش از اندازه بیمار بود و مادرم هم دائماً گله مند بود که هزینه پرستاری و مراقبت از او بیش از حد توان خانواده ماست، اما من هم در پاسخ به او می گفتم: “مامان، من مطمئن هستم که تو داری یک جورایی زیاده روی می کنی، اگر یک بار دیگر در مورد پدر بد صحبت کنی، دوبار میشه، و من مجبورم بیایم و تو را ببوسم!”
همچنین در این مواقع من سعی می کردم نسبت به تفاوت هایمان نیز بی ملاحظه نباشم و تلاشم بر این بود که به هر طریقی که شده حمایتم را از او اعلام کنم، نه اینکه صرفا از او انتقاد کرده، سرزنشش کنم و یا سعی نمايم تمام خصوصیات و رفتارهای او را تغيیر دهم. به عنوان مثال نزديکش می شدم و می گفتم: “مامان می دونی چیه؟ من فکر کنم زمانیکه صحبت از پرداخت هزینه نگهداری پدر به میان می آید، نظریات کاملاً متفاوتی داریم؛ من از این موضوع خیلی خوشحالم که افراد دیگری هستند که میتوانند از او مراقبت کنند، و من یا تو مجبور نیستیم که این کار را انجام دهید. تو معتقدی که باید برای پول اهمیت بیشتری قائل بود ولی نظر من این است که باید برای خودمان ارزش بیشتری قائل شویم.” یادم می آید که این مطلب را بارها و بارها به او گوشزد می کردم.
از آنجایی که من با روی باز و از سر علاقه و محبت با او برخورد می کردم به همین دلیل می توانستیم با وجود دیدگاه های متفاوت نسبت به یک موضوع خاص، باز هم دست در دست هم به آن بخندیم؛ هیچ یک از ما قصد نداشتيم تا نقطه نظر دیگری را تغییر دهديم یا او را با خودش هم عقیده کرده و متقاعدش نمایيم. از سوی دیگر احساس می کردم که با به کار گیری یک چنین شیوه ای مادرم هم از خود روی خوش نشان میدهد و از نظر روحی تخلیه می شود.
یکی دیگر از راه حل هایی که در این زمینه بسیار سودمند می باشد این است که شماتت ها و شکایت ها را همانند خودشان در همان حد افراطی، تحویلشان دهید. هنگام بهره گیری از این شیوه اصلاً لازم نیست دلیل و مدرک بیاورید و طرف مقابل را متقاعد کنید. در همین مورد یک بار به شدت به مادرم پیشنهاد کردم که خودش را با یک عدد کاغذ و قلم در اتاق پدر به طور ۲۴ ساعته حبس کند تا بتواند صورتحساب خدمات متفاوت پرستارها را محاسبه نماید. مادرم به خوبی می دانست که به هیچ وجه لازم نیست تا تمام ساعات روزانه خود را به این کار اختصاص دهد، او به خوبی متوجه شوخی که در این پیشنهاد من بود، شد و این امر به او کمک کرد تا بهتر بتواند قضیه را برای خود حل و فصل نموده و با آن کنار بیاید.
قاعده ۲# بیش از اندازه بر روی یک موضوع تاکید نکنید
من هیچ گاه قصد نداشتم تا صدای مادرم را قطع کنم و یا او را سر هر مسئله ای خاموش کنم. اگر بخواهیم شخص را به طور کامل از صحبت کردن در مورد مقوله ای که برایش از اهمیت ویژه ای برخوردار است، محروم کنیم، آنگاه حساسیت او نسبت به قضیه شدید تر می شود. این شیوه برخورد غلط سبب می شود تا فرد مضطرب به این دلیل که به طور کامل از بروز نگرانی ها و تنش های خود محروم مانده است، احساس افسردگی بیش از اندازه ای کند. در مورد مادرم باید بگویم که در همان حال که با استفاده از شوخی و بذله گویی سعی می کردم میزان اضطراب و استرس او را نسبت به هزینه های پرستاری از پدر کاهش دهم، همزمان سعی می کردم تا حدودی به صحبت های او اهمیت دهم تا از این طریق از درد و رنجی که او دارد کاسته باشم؛ در این موقعیت به جای اینکه از خود واکنش های نامتعارف انجام دهید، باید کمی از حس خلاقیت و کنجکاوی خود استفاده نمایید.
زمان هایی که احساس می کردم مادرم از نظر روحی آرام بوده و میزان استرس و فشار در او به پایین ترین حد خود رسیده، پهلویش می نشستم و سوالاتی مطرح می نمودم تا هم او بتواند از نظر روحی خود را تخلیه کند و هم خودم از تجربیاتش مطلع شوم. به عنوان مثال از او می پرسیدم: “برای تو سخت ترین قسمت اینکه مراقبت از پدر را به عهده پرستارها محول کرده ایم، چیست؟ آیا احساس گناه می کنی که چرا خودت در خانه قادر به نگهداری از او نیستی؟” در چنین مواقعی جو حاکم به گونه ای است که به راحتی و با فراغ بال می توانید در مورد مشکلات شخصی خودتان نیز با طرف مقابل صحبت کنید. از او بخواهید تا شما را نصیحت کند و دیدگاه هایش را با شما در میان بگذارد. گفتگوهایی اینچنینی، من و مادرم را به هم نزدیکتر می کرد، و هویت اصلی مرا برای خودم روشنتر می ساخت. با شرکت در چنین مکالمه هایی من فرصت پیدا می کردم تا توجه و همدردی که مادرم از من طلب می کند را در حد توانم به او هدیه دهم.
قانون ۳# حدود خود را معین کنید
همانطور که پیش تر نیز به آن اشاره کردیم، یکی از موثرترین روش های از بین بردن تفکرات منفی، و متوقف ساختن گله و شکایت، همان شوخی و بذله گویی و روشن دلی و خیال پردازی است. تن صدای ما در تمامی مراحل، به اندازه لغاتی که به زبان می آوریم، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشند. باید تا آنجایی که در توان دارید، میزان کمتری از آن استرس و اضطرابی را که از طرف مقابل دریافت می کنید، به او انتقال دهید. برای دست یافتن به این مهم راهی ندارید جز تعیین حدود ابتدایی آن هم از همان ابتدای شروع مکالمه و گفتگو. “مادر، من الان در حال حاضر نمی توانم به صحبت های تو گوش دهم، احساس تنش و استرس شدیدی دارم و مشغله هایم به بالاترین میزان خود رسیده اند.”
تصور کنید که مادر به شدت از دست پدر، آشفته شده است؛ در آن لحظه هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد، به سراغ شما می آید و با فریاد می گوید: “بگذار بگویم پدر بی مسئولیتت این بار چه دسته گلی به آب داده! ” در چنین حالتی شما نمی توانید دست روی دست بگذارید و در جواب او بگویید: “مامان راجع به پدر به من شکایت نکن، مشکل تو و پدر به من مربوط نمی شود، لطفاً من را درگیر این مسائل نکن! تو با این کار منو در بلاتکلیفی قرار می دهی!” همچنین اگر بخواهید با “دلیل” آوردن، مادرتان را قانع کنید، باز هم خیالتان راحت باشد که به نتیجه نمی رسید. انتقاد کردن، طرفداری از پدر، یا تفهیم نقطه نظرات دیگران به او نیز پی آمد مشابهی را در بردارند و نمیتوانند شما را به سوی نتیجه دلخواه هدایت کنند. در عوض می توانید از عبارتی شبیه به این استفاده کنید: “خدای من؛ مادر تو الان بیشتر از ۳۰ سال است که با این مرد در حال زندگی کردن هستی و هنوز اخلاقش دستت نیامده؟” بعد هم سعی کنید موضوع بحث را به سمت مطلبی که می دانید مادرتان به آن علاقمند است، تغییر دهید.
اگر بخواهیم در مقابل هر چه طرف مقابل می گوید، واکنش نسنجیده از خود بروز دهیم و جواب هاي بي معني بدهیم فقط خودمان را در دام مکالمات عادی و کوته فکرانه محدود کرده ایم. بنابراین باید کاملا متفاوت عمل کنید و از حس خلاقیت خود بهره گرفته و کاری انجام دهید تا گفتگو، حال و هوای تازه ای به خود بگیرد.
قاعده ۴# بازگشت به مسیر اولیه
هر چند در بالا اشاره کردیم که باید مکالمه ای که از ظرفیت جمع خارج است را از مسیر خود منحرف کنیم، اما نیاز داریم که آنرا مجدداً به مسیر اولیه خود بازگردانیم. شاید چندان منطقی به نظر نرسد، اما حقیقت این جاست که زمانی می توانیم تنش را از پیرامون یک بحث دور کنیم که با دیدی کنجکاوانه و به دور از گونه انتقاد و خورده گیری به آن نزدیک شویم. یکی از دلایل اساسی و حیاطی در این زمینه اصل “زمانبندی” است. اگر مشغول درست کردن شام باشیم و ناگهان یکی از افراد فامیل به ما تلفن کرده و شروع کند به بد و بیراه گفتن، و ضجه و زاری راه بیندازد، خوب طبیعی است که ما هم حالت انفعالی به خود می گیریم و نسبت به گفته های فرد مقابل حالت تدافعی از خود نشان داده و واکنش متقابل بروز می دهیم. اما کار صحیح این است که در چنین زمانی با خونسردی تمام، گوشی تلفن را بردارید و و سپس ادامه بحث را به زمانی موکول کنید که کمی از نظر ثبات فکری آمادگی بیشتری داشته باشید و بتوانید با تمرکز بیشتری بر روی مسئله تفکر کنید.
فرض کنید پدرتان دچار بیماری افسردگی و مالیخولیایی حاد است. احساس می کنید که اگر یک مرتبه دیگر در مورد دکتر، دارو، و علائم بیماری اش با شما صحبت کند، آنگاه سر به بیابان خواهید زد؛ به ویژه اگر آدمی باشد که عادت به قبول نصیحت های شما هم نداشته باشد. در این شرایط تنها کاری که از دستتان بر می آید این است که در مورد نگرانی هایش با او شوخی و بذله گویی کنید و تمرکز او را به سمت دیگری منحرف نمایید. به خاطر داشته باشید که شدت عمل و واکنش های های شدید و عصبی، تنها تنش ها را افزایش خواهند داد.
شما می توانید از خود کمی خلاقیت نشان دهید و سعی کنید زمانیکه پدرتان از نظر روحی اندکی آرام تر است به او نزدیک شوید و در آن موقع مشخص، اطلاعات بیشتری در مورد بیماری و مسائل پزشکی اش از او کسب کنید. به مرور زمان می توانید به دفعات سوالات بیشتری را مطرح کنید تا دانش بیشتری را در این زمینه در اختیار شما قرار دهد. به عنوان مثال می توانید سوال کنید: “آیا افراد دیگری هم در خانواده ما هستند که در این مورد خاص نگران سلامتی خود باشند؟” “آیا می توانی در مورد سکته پدر بزرگ و اینکه چگونه با آن کنار آمد، برایم بیشتر توضیح دهید؟” ، “آیا فکر میکنید والدینت به اندازه کافی مراقب سلامتی خودشان هستند؟” و….
زمانی که خودتان به شخصه تمایل دارید تا پیرامون موضوعی خاص صحبت کنید، درست نیست از طرف مقابل انتظار داشته باشید تا نظر خود را در آن مورد ارائه نکند. اگر نمی توانید برخی از گله و شکایت های مادر خود را در یک دوره زمانی معین تحمل کنید، بنابراین دیگر هیچ دلیلی وجود ندارد که به مادر خود نزدیک شوید و بپرسید: “مادر به نظر می رسد که چون من ازدواج نکرده و هنوز مجرد هستم، تو تا حدودی نسبت به آینده من نگران هستی، می توانم بپرسم که حوزه اصلی نگرانی ات از چه چیز حاصل می شود؟” و یا “چند نمونه از خانم های مجرد داخل فامیل را برایم نام ببر و در مورد زندگی های شخصی شان بیشتر برایم توضیح بده.” با اتکا به چنین شیوه ای، میتوانیم سؤالاتی را مطرح کنیم که نیاز کمتری به واکنش های شدید و منفی دارند و نیازمند میزان مشخصی تعمق و تفکر بوده و امکان بروز هر گونه جر و بحث و مشاجره ای را به پایین ترین میزان، کاهش می دهند. هر چقدر منطقی تر با مسائل و مشکلات اطراف خود برخورد کنیم، آنگاه واکنش دیگران نسبت به ما نیز عاقلانه تر و منطقی تر خواهد بود. زمانی که حدودی را برای خود در نظر می گیریم (مادر ذکر راههایی که من می توانم با یک مرد قرار ملاقات بگذارم، هیچ کمکی به متاهل شدن من نمی کند) فرد مقابل این قدرت را پیدا می کند که شرایط ما را به طور کامل درک کند؛ اما شما تنها زمانی می توانید به یک چنین سطح پیشرفته ای در گفتگوهای خود دست پیدا کنید که به شخصه قادر شوید به درستی به صحبت های فرد مقابل گوش داده و درک متقابلی از او داشته باشید.
قاعده ۵# خط های قرمز را رسم کنید
گاهی اوقات برای اینکه بتوانیم به طور کامل از خود مراقبت کنیم، می بایست دور خود مرزهای کاملا آشکاری بکشیم، به ویژه زمانی که با یک عده انسان های ملامت گر و سرشار از تفکرات منفی در زیر یک سقف زندگی می کنیم. باید بگوییم: “من نمیتوانم در یک چنین شرایطی زندگی کنم و تو باید به من کمک کنی تا از این موقعیت نجات پیدا کنم”. یکی از مراجعین من به نام “گلاره” پس از ۳ سال تصمیم گرفت تا در مقابل همسرش “بابک” چنین موضع گیری را از خود نشان دهد.
ذهن بابک پر شده بود از نگرانی، شک و تردید، و افکار منفی. هر زمان که مشکلات خانوادگی و فشارهای کاری افزایش پیدا می کرد، پوچگرایی های او نیز به اوج خود میرسید و هیچ چیز نمی توانست مانع عصبانیت و استرس او شود. گلاره هم دلش به حال او می سوخت و دوست داشت که از او دلجویی کند، اما دیگر از اینکه هر روز بنشیند و از بابک انرژی منفی دریافت کند، خسته شد بود. بابک تصور می کرد که هیچ گاه در زندگی به موفقیت دست پیدا نخواهد کرد و به هیچ یک از اهدافش نخواهد رسید. در ابتدا گلاره تصور می کرد که باید به گوش کردن، ادامه دهد، اما به مرور زمان از اینکه با همسرش مخالفت نمی کرد تا مبادا او ناراحت شود، خسته شد. سپس تصمیم گرفت تا با شوخی و بذله گویی، دنیای او را روشن کند و یا به طور مستقیم او را متوجه کند که نمی خواهد به حرف هایش گوش دهد:” بابک نگاه کن، ذهن تو با یک سری افکار منفی عجین شده و این امر واقعا مرا دیوانه می کند، تو هر چقدر بیشتر اینچنین فکر کنی و در مورد آن حرف بزنی، فرو رفتگی ات در افکار منفی بیشتر میشود. من تصور می کنم بهتر است که ذهنت را از این افکار منفی پاک کنی، باید بر روی راههایی تمرکز کنی که به کمک آنها قادر شوی خود را از افکار منفی دور کنی و به آنها فائق آیی. من دیگر تحمل ندارم، تا کی می توانم به توگوش بدهم و تو هم همواره خودت را پیش روی من بکوبی و خوار کنی.”
گلاره کم کم یاد گرفت که در زمان بروز یک چنین شرایطی به داخل اتاق خواب خود برود و در آنرا ببندد تا به بابک بفهماند که نمی خواهد به حرف هایش گوش دهد. اگر بابک از این کار ناراحت می شد، هیچ اشکالی نداشت، کسی تا حالا از ترشرویی و بداخمی نمرده است و انسان می تواند برای مدت زمان بسیار طولانی و بدون متحمل شدن هیچ نوع ضرری در این حالت باقی بماند. گلاره به طور مستقیم و کاملا آشکار در مورد خسارتی که از افکار منفی به بابک وارد می آید، صحبت می کرد و او را متقاعد می کرد که کارهایش آسیب های جبران ناپذیری را به رابطه شان وارد می کند و می گفت که اگر او سعی نکند اخلاق خود را تغییر دهد، گلاره هم دیگر تضمینی نمی دهد، که در رابطه باقی بماند. او یک چنین خطوط قرمزی را در فضایی سرشار از احترام و عشق، برای بابک تعیین می کرد.
در آخر گلاره پافشاری می ورزید که بابک باید برای حل این مشکل خود از متخصصان کمک بگیرد؛ که او هم عاقبت این کار را انجام داد. بابک عاشق همسر خود بود، برای نصیحت های او ارزش قائل بود، و ناراحتی و نا امیدی او را جدی می گرفت. در دوره درمان، او کم کم به این احساس دست پیدا کرد که می تواند در تصمیم های خود اطمینان بیشتری داشته باشد.
رابطه در هر سطحی که قرار گرفته باشد، ما باید ظرفیت گوش دادن خود را به طور واضح، برای طرف مقابل معین کنیم و یاد بگیریم که در صورت لزوم چگونه می توانیم از گوش هایمان مراقبت کنیم. همچنین باید تفاوت میان گفتگویی را که شخص مقابل در آن، در مورد دردها و مشکلات واقعی خود با ما صحبت می کند و مکالمه ای که در آن فرد، قصد دارد واکنش های مزمن منفی را به سمت ما نشانه رود را یاد بگیریم. اتصالات و پیوند های خانوادگی زمانی محکم تر می شوند که ما هر دو بتوانیم حدود شخصی خود را معین کنیم و روش های ابتکاری و سودمندی را برای مقابله با گفتگویی که نسبت به انجام آن الزامی احساس نمی شود را پیدا کنیم .
منبع : مردمان و
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوزاده نکته ای که آقایون مايلند خانمها در مورد آنها بدانند , جزيره موفقيت
از زبان خودشان بشنویم…
بسـیـاری از قـالب های کلیشه ای در مورد مـردان گــویـای
چـنین مواردی هستند که: آنها دوست ندارند پس از اتمام
رابـطه جنسی در بستر مورد نوازش قرار گیرند، فقط جذب
خانـم هایی با اندام های لاغر و باریک می شوند، و نهایتا
تمایلی به بـروز احسـاساتشان ندارند چرا که ممکن است
در این صورت آسیب پذیر جلوه کنند؛ اما آقایون خودشان معتقدند که این حرفها در مورد آنها صحت ندارند. بنابراین اجازه دهید تا خودشان عواطف اصلی شان را در مقابل دیدگان شما به معرض نمایش بگذارند. در این قسمت ۱۲ مورد از مسائلی که آنها دوست دارند خانم ها در موردشان بدانند، بیان شده است، و باور کنید که تک تک گزینه ها از زبان خودشان بیرون آمده است.
1. بوسیدن و رابطه رمانتیک بیش از سکس برای ما اهمیت دارد. شروین، مجرد، از تهران، معتقد است: “برای برقراری رابطه جنسی قطعا باید احساس و عاطفه نیز در میان باشد.” اینطور نیست که آقایون در ذهن خود سکس فراموش نشدنی را با هیچ کس تجربه نکرده باشند، چرا؛ قبول کنید که آنها هم احساس دارند. در یک رابطه جدی تنها زمانی حاضر به برقراری رابطه جنسی می شوند که پیوند عاطفی در راستای یک فضای رمانتیک، همراه با بوسه های پی در پی، در آغوش کشیدن، و لمس کردن های عاشقانه وجود داشته باشد. بر خلاف باور عموم که می گویند مردها پس از اتمام معاشقه، بیهوش شده و ترجیح می دهند استراحت مطلق داشته باشند، بسیاری از آقایون اعتراف میکنند که پس از تجربه لذت جنسی، تمایل شدیدی پیدا می کنند که مورد نوازش قرار بگیرند. برخی نیز دوست دارند که همسرانشان برای آنها کتاب بخوانند و یا لوسیون بر روی پوستشان بمالند و آنها را ماساژ دهند. (و اگر شما هم از خود علاقه نشان دهید، حاضرند چنین کاری را برای شما نیز انجام دهند.)
2. ما شما را همانطور که هستید دوست داریم؛ لازم نیست مانکن باشید! دنیای هالیوود و تبلیغات متعدد، خانم ها را مجبور می کند تا شکم های خود را سفت کنند و اندام هایشان را مطابق با هیکل مانکن های تلویزیونی نگه دارند. اما آقایون، خانم های معمولی را با تمام نقطه ضعف ها و عیوبشان دوست میدارند، و صرفا ارزش بیشتری برای شخصیت آنها قائل هستند تا تناسب اندام. سینا مدنی، از اصفهان، به تازگی از همسر خود متارکه کرده، او معتقد است: “صفا و صمیمت به تنهایی، گرما و حرارت بیشتری به رابطه می دهد، تا شکل ظاهری.”
3. ما عاشق این هستیم که شما برایمان غذا درست کنید، شالگردن ببافید، یا چیزی را که لازم داریم، بدون پرسیدن، برایمان خریداری نمایید. ما نمی گوییم که خانم ها باید بسط در خانه بنشینند و یا خودشان را در آشپزخانه حبس کنند؛ بلکه می گوییم هر چند وقت یکبار ما را با غذاهای خانگی که روی میز چیده اند، غافلگیر کنند. همچنین کادویی که کار دست باشد، مردها را بیش از هر چیز دیگری خوشحال می کند. محسن، از کرمانشاه می گوید: “من عاشق این هستم که همسرم بدون اینکه از من سوال کند، متوجه شود به وسیله ای در محل کار خود نیاز دارم، و سپس آنرا برایم خریداری نماید، یا غذایی برایم درست کند که تا به حال درست نکرده و من نیز تا به حال به آن لب نزده ام.”
4. در صورتیکه توانایی اش را داشته باشید، قدردانتان می شویم اگر در مسائل اقتصادی، کمک خرج ما باشید. به طور کلی آقایون برخورد ویژه ای را در مقابل خانم ها از خود بروز می دهند و احترام خاصی برایشان قائل هستند، در قبال آن انتظار دارند تا خانم ها نیز با آنها یک چنین رفتار متقابلی را داشته باشند. بد نیست بار مسئولیت اقتصادی رابطه را با هم تقسیم کنید و سعی کنید تا به طور کامل از موقعیت مالی همسر خود آگاهی داشته باشید. حساس باشید و پی گیری کنید که او استطاعت انجام چه کارهایی را دارد. انتظار نداشته باشید که اگر درآمد ماهیانه اش ۲۰۰ هزار تومان است، شما را به رستورانی دعوت کند که هزینه یک شب آن چیزی حدود ۱۰۰ هزار تومان می شود. فراموش نکنید که گاهی اوقات خوب است که شما دست در جیبتان بکنید. فرهاد معتقد است که: “اگر خانم من درآمد خوبی داشته باشد و خرج و مخارج روزانه اش هم آنقدرها زیاد نباشد، و بیشترین مقدار پولهای خود را پس انداز کند، من او را تقدیر می کنم اگر در مسائل مالی کمک خرج من باشد.” البته لازم نیست هر شب که بیرون می روید، صورتحساب را تقسیم کنید و کلیه هزینه ها را دانگی حساب کنید، بلکه سالی یکبار هم که شده کیفتان را از جیب مبارک در بیاورید.
5. می خواهیم دائما تحسین شویم. مردها خودشان می دانند که کامل نیستند، اما بدشان نمی آید که شما، بی نظیر و یکتا تصورشان کنید. حداقل هر چند وقت یک بار که می توانید نقاط مثبت و کارهایی را که در آن تبحر دارند، به یادشان آورید. به عنوان مثال اگر شوهرتان در مورد وسایل خانگی سر رشته دارد، بخواهید تا یکی از لوازم خانه که اخیرا با مشکل مواجه شده است را برایتان تعمیر کند، بعد هم به او یادآوری کنید که دفعه پیش یک چنین کاری را چقدر خوب و بدون نقص انجام داده بود. اگر در نویسندگی دارای استعداد ذاتی است، از او بخواهید برایتان یادداشت های عاشقانه بنویسد و به او بگویید که چقدر از قلم شیوایش خوشتان می آید. او دوست دارد شما نقاط قوتش را بدانید و به آنها افتخار کنید و هر چند وقت یکبار او را مورد تحسین خود قرار دهید. همچنین آقایون معتقدند که هیچ تحریک کننده بزرگتری از این که یک خانم به کارهای کوچک اما پر اهمیت آنها توجه کند، وجو ندارد. آنها تصور میکنند که همین کارهای ریز، نقش مهمی را در رابطه بازی می کنند و نشانگر با ملاحظه بودن آنها هستند.
6. سازش با مادر، خواهر، برادر و سایر اقوام رنجش آور، یک امتیاز فوق العاده بزرگ محسوب می شود. آقایون، خانم ها را زمانیکه با خانواده شان مهربان هستند، از صمیم قلب تحسین می کنند. اگر یکی از افراد فامیل موجبات اذیت و آزار و رنجش شما را فراهم می آورد، مطمئن باشید که همسرتان نیز به اندازه شما از او بیزار است و دل خوشی از او ندارد. ولی خاطر جمع باشید که با اندکی صبر و تحمل همه چیز بر وفق مراد شما خواهد شد. یک مهمانی خانودگی ترتیب دهید و یک پیام تشکر پس از اتمام جشن برای فرد مورد نظر بفرستید. همچنین می توانید در مکالملات تلفنی که شوهرتان با مادرش دارد، شریک شوید. از او سوال کنید که دوست دارد شما در این زمینه، علاقه خودتان را به چه شکلی بروز دهید.
7. مواضع جدید در سکس ما را به وجد می آورند. مردها بدشان نمی آید که از اتاق خواب خارج شوند. دوست دارند تا شما برای عشق ورزی عصر هنگام مکان های جدیدی نظیر: حمام، آشپزخانه و یا سایر جاهای غیر معمول را به آنها پیشنهاد بدهید. بابک می گوید: “هیچ چیز مثل سکس عصرانه به آدم نمیچسبد.” (بعد هم به شوخی می گوید: به ویژه اگر پس از آن گزارش ورزشی هم نگاه کنید.) توجه داشته باشید زمانی هم که نوبت به خیال و رویا می رسد، بدشان نمی آید پا به پا ی شما خیال پردازی کرده و نقش بازی کنند. آنها دوست دارند به هر ترتیبی که شده، شما را خوشحال کنند. یکی از آقایون اینطور می گقت که مرها دوست دارند در مورد سکس با همسرشان رک و پوست کنده و کاملا خالصانه صحبت کنند.
8. ما باید همواره مورد تصدیق واقع شویم. شاید از نظر روانی مهمل به نظر برسد، اما آقایون دوست دارند که در تمام مواقع، احساساتشان را با شما در میان بگذارند و در مقابل نیز از شما انتظاردارند تا همان احساسات را به آنها بازتاب دهید، تا بدانند کسی هست که آنها را درک کند. آنها همچنین دوست دارند تا در مورد مسائل کاری، همکاران خود در محل کار، و حتی ورزش نیز با شما صحبت کنند. اجازه دهید تا یاوه گویی کنند. اگر خواستند در این راه اندکی از قوه تخیل خود کمک بگیرند، یا اگر وقایع کاری خود را با کمی نمک و فلفل اضافه برایتان تعریف می کنند، خوشحال باشید! چراکه آنها در حضور هر کسی چنین کارهایی را انجام نمی دهند و این امر نشان دهنده علاقه شدیدشان نسبت به شماست. بنابراین برایشان کف بزنید! محسن باز هم اعتقادش را در این زمینه بیان می کند: ” هیچ چیز به اندازه اینکه یک دختر خانم از من تقاضا کند تا در مورد فوتبال برایش توضیح دهم، خوشحالم نمی کند، این امر، یک فرصت استثنایی برای ایجاد پیوند عمیق عاطفی میان دو نفر است.”
9. ما نیاز داریم تا شما در ریسک پذیری مشوقمان باشید و اگر شکست خوردیم حمایتمان نمایید. اگر شوهر شما این موقعیت را دارد تا در محل کارش ترفیع رتبه بگیرد، بدون شک نیازمند حمایت و و ترغیب و دلگرمی شماست. آقایون دوست ندارند که شما بخواهید عادات بد آنها را تغییر دهید؛ به همین دلیل با لیست کردن تمام دلایلی که اثبات می کند باید برای ترفیع رتبه تلاش کند، اعتماد به نفسشان را افزایش دهید. آنها به طور کامل در مورد کارهایی که نمی توانند از عهده انجام آن برآیند، آگاهی دارند، اما شما می توانید با ملایمت، پیشنهادهایی را در مورد کنار آمدن یا تبدیل آنها به عادتی دیگر بدهید. محسن در ادامه حرف هایش می گوید: ” از نظر من، دختر ایده آل کسی است که کمکم می کند تا نقاط ضعفم را پیدا کنم و با هم به آنها لبخند بزنیم.”
10. ما می توانیم رابطه سالمی با جنس مخالف برقرار کنیم. فکر نکنید حتما باید جرم کنیم اگر می خواهیم با یک خانم یک ساعت راکتبال یا ۴ ساعت گلف بازی کنیم. امروزه دوستان خانم برای آقایون دیگر به صورت نوعی ارتباطات روتین در زندگی روزانه درآمده اند وآقایون نیاز مبرمی به آنها پیدا کرده اند. ارتباطات کاری این روزها شرايطی را ایجاب می کند که تعداد بسیاری از دوست های صمیمی مردها، خانم ها باشند. اگر احساس می کنید که روابط دوستانه شوهرتان بعدها ممکن است به روابط عاشقانه تبدیل شود، خیلی راحت مشکل خود را با او در میان بگذارید و با او پیرامون این موضوع گفتگو کنید؛ اما فکر خطا کردن را از سر بیرون کنید.
11. ما دوست داریم همسرمان مدعی باشد ولی پرخاشگر نباشد. آقایون همیشه برای تجربه کردن کارهای جدید و هیجان انگیز آمادگی دارند. می توانید برای آخر هفته برنامه های مختلفی برزید: به خارج از شهر بروید، شام را بیرون از منزل صرف کنید، و…. با زبان خوش و با محترمانه، اجازه دهید او بداند از چه چیزهایی بیشتر خوشتان می آید. بیشتر آنها ترجیح می دهند تا شما خواسته های خود را به طور زیرکانه مطرح کنید. سینا مجددا اظهار می دارد که “خانم ها می توانند با روحیه زنانه و لطیف خود، ما را فریب دهند و اغفال کنند، اما نباید اجازه دهند تا ما خودمان متوجه شویم که در حال گول خوردن هستیم.” معنیش این است که بی گدار به آب نزنید و کارهای عجیب و غریب و اموری که هنوز زمان انجام آنها فرا نرسیده است را انجام ندهند. پیرامون خواست های خود با یکدیگر صحبت کنید و سعی کنید مشکلات خود را از طریق مکالمات مسالمت آمیز حل کنید..
12. ما آنقدرها هم که فکر می کنید، متفاوت از شما نیستینم. کتاب هایی که با تبلیغ تفاوت های میان زن و مرد برای خود مشتری جذب می کنند، شاید در جرگه پر فروش ترین کتاب ها قرار بگیرند، اما آقایون هم به نوبه خودشان به دنبال همان پیوندهای عاطفی که خانم ها در رابطه هستند، می گردند. فرق آنها با خانم ها در این است که احساسات خود را به شیوه متفاوتی بیان میکنند و بروز می دهند. شروین در پایان اظهار می دارد که: “مرهایی که میگویند نیاز به هیچ گونه ارتباط و اتصال عاطفی ندارند (حال چه با مردها و چه با زن ها) دروغ می گویند.” برای نگه داشتن پیوند نا گسستنی می بایست هر بار از شوهر خود بپرسید که چه کاری می تواند او را بیش از سایر مسائل خوشحال کند. مطمئن باشید که او چند برابر این عشق و محبت را به شما برخواهد گرداند.
منبع :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ديو و دلبر: ظاهر در برابر شخصي
در این دنیای سوپر مانکن های زیبا و سوپر استارهای پر زرق و برق، زیبایی و صورت خوش با پول، احترام، تحسین، و تکریم پاداش داده می شود. با اینکه مانکن ها و هنر پیشگان فقط قسمت بسیار کوچکی از جمعیت جهان را شامل می شوند، اما رسانه های گروهی ذهن سایرین را به کلی مغشوش کرده است. مردم هر روز فشار بیشتری بر خود می آورند تا به زیبایی ستارگان مجلات مد روز شوند، و این مسئله در انتخاب همسر نیز بسیار تاثیر گذار بوده است.
در تحقیقی که به تازگی انجام گرفته است، این سوال پرسیده شد: کدام جنبه از ویژگی های فردی در انتخاب همسر برای شما اهمیت بیشتری دارد؟ نتایج تحقیق به صورت زیر بوده است:
کدام جنبه از ویژگی های فردی در انتخاب همسر برای شما اهمیت بیشتری دارد؟
حال که ارقام آماری را می دانید، فهمیدید که نظر افراد در ترجیح زیبایی به شخصیت چگونه است.
زیبایی ظاهر در مقابل شخصیت افراد، اهمیت بسیار کمتری دارد. وقتی فرد پَست و گستاخ باشد، زیبایی صورت او دیگر اهمیتی نخواهد داشت. البته خودِ من همیشه اول جذب ظاهر خوب فرد می شوم و بعد در پی کشف شخصیت او می روم، آنوقت تصمیم می گیرم که با او بمانم یا نه.
به نظر من زیبایی ظاهر و باطن به یک اندازه اهمیت دارد. هیچیک به تنهایی کافی نیست. منظور من از ظاهر خوب، چیزی است که به نظر خودِ من زیبا و جذاب باشد، و برای من نظر اجتماع در رابطه با جذابیت به هیچ وجه ملاک نیست. البته اگر قرار است در انتخاب خود اشتباه کنم، ترجیح میدهم که این اشتباه در مورد ظاهر فرد باشد، چون اگر کسی باطناً خوب باشد، برای من جذاب خواهد شد.
البته من برای اینکه بتوانم با کسی بمانم، حتماً باید از نظر ظاهری نیز مجذوب او باشم، اما اگر مجذوب باطن و اخلاق او باشم، مطمئناً رابطه مان دوام بیشتری پیدا خواهد کرد. شخصت افراد همیشه حرف اول را می زند. من ترجیح می دهم با آدم زشتی که می دانم واقعاً دوستم دارد بمانم تا مرد جذاب و خوش هیکل پست فطرت و خیانتکار.
من فکر میکنم می توانم کسی را که بتوانم همه ی روز تماشایش کنم، قربانی کسی کنم که بتوانم همه ی روز با او حرف بزنم. آنچه من می خواهم، یک نفر با ظاهر و اخلاق خوب است. البته اگر مجبور به انتخاب باشم، مطمئناً کسی را که اخلاق خوب و قیافه ی متوسط دارد به پسر جذاب ولی خود خواه و عیاش ترجیح دهم.
باور میکنید اگر بگویم قیافه ی ظاهری آنقدرها هم برای من اهمیت ندارد؟ به نظر من زنی خوشگل با قیافه ی خیره کننده ای که اخلاق و شخصیت درستی ندارد به هیچ وجه زیبا و ---- نیست. این فکر آدم ها، شوخ طبعی، یکدلی، و خلاقیت و همه ی چیزهای مشابه با آنها است که باعث زیبا بودن افراد می شود. همه این چیزها بسیار از صورت ظاهری افراد مهم تر هستند. کسی که احمق یا بد اخلاق باشد، و یا اخلاقیات من را زیر سوال ببرد، به نظر من به هیچ وجه زیبا نیست. و اهمیتی ندارد که قیافه اش چقدر جذاب و فریبنده باشد.
من فکر میکنم اگر فرد مورد نظر شخصیت و اخلاق خوبی داشته باشد، می توان در مورد صورت ظاهری او تجدید نظر کرد و آن را نادیده گرفت، از آن گذشته همه ی ما وقتی پیر می شویم چاق و زشت می شویم.
صورت ظاهری از این نظر اهمیت دارد که پایه و مبنای کشش و جاذبه ی جنسی و فیزیکی را ایجاد می کند. گرچه رابطه های بادوام معمولاً به خاطر یکدلی و تشابه فکری و شخصیتی دو طرف بوده است اما یکدلی و جاذبه ی جنسی بین دو طرف نیز اهمیت بسیاری دارد.
فرد باید از نظر جنسی و ظاهری نیز مجذوب طرف مقابل خود باشد، تا بتواند در رابطه سرمایه گذاری کند. معمولاً اولین چیزی که در یک نفر ما را به خود جذب می کند، زیبایی ظاهری اوست، اما اگر بعدها در ارتباطات بیشتر پی به فقدان شخصیت آن فرد بردیم، مطمئناً رابطه کمرنگ تر خواهد شد. معمولاً وقتی افراد صمیمی تر می شوند، شخصیت و خصوصیات اخلاقی آنها برای هم اهمیت بیشتری پیدا می کند.
وقتی برای دفعه ی اول کسی را ملاقات می کنیم، هیچ راهی برای ما وجود ندارد تا پی به شخصیت او برده و مجذوب آن شویم. اما وقتی با او بیشتر آشنا می شویم، وضعیت فرق می کند. اگر تضاد شخصیتی بین ما و فرد مقابل وجود داشته باشد، هر چقدر هم که صورت و ظاهر زیایی داشته باشد، مطمئناً ادامه ی رابطه غیرممکن خواهد شد. اما وقتی از نظر عقیدتی و اخلاقی نیز دو طرف با هم تفاهم داشتند، آنوقت صورت زیبای ظاهر یک امتیاز خواهد بود نه عامل اصلی.
به نظر من وقتی کسی اخلاق و شخصیت درست و جذابی نداشته باشد، آنوقت صورت و ظاهر زیبایش جز خودنمایی کردن چه فایده ی دیگری می تواند داشته باشد. در مقابل صداقت و وفاداری، زیبایی های ظاهری به سرعت فراموش می شوند. من ترجیح می دهم با کسی باشم که بتوانم به او اعتماد کنم تا یک پسر خوش تیپ و جذابی که همیشه نگران این باشم که مبادا به من دروغ می گوید.
داشتن صورت زیبای ظاهر بسیار خوب است، اما شخصیت اهمیت بیشتری دارد. زیبایی با بالا رفتن سن کمرنگ می شود، اما شخصیت و اخلاق خوب هیچگاه از بین نمی رود.
افراد باید از نظر شخصیتی با هم سازگار و دمساز باشند، لازم نیست کاملاً به هم شبیه باشند، اما بايد بتوانند ضعف های فرد مقابل را با نقاط قوتش متعادل کنند.
البته نکته ی دیگری که باید درمورد ظاهر بگویم این است که ظاهر طرف مقابل من باید طوری باشد که من از بودن با او و نشان دادن او به اطرافیانم احساس خجالت نکنم. و اگر در مورد ظاهر خود بی دقت باشد، من همیشه نگران خواهم بود که سایرین چه خواهند گفت و از بودن با هم لذت کافی را نخواهیم برد.
من فکر می کنم اگر شخصیت فردی واقعاً عالی باشد، او از نظر ظاهری نیز جذاب به نظر خواهد رسید. البته معمولاً اگر ما جذب ظاهر کسی نشویم، خودمان را بیشتر در رابطه درگیر نمی کنیم. به این صورت همه ی مشکلات حل می شود .
منبع : مردمان و
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]