از شاعران سبک خراسانی است؟
سبک شخصی دارد؟
Printable View
از شاعران سبک خراسانی است؟
سبک شخصی دارد؟
مشکوک بود،فکر کردم شعر اول رو تومنظومه ی خسرو وشیرین خوندم ،حالا که مربوط به 300 سال پیش نیست،پس نظامی گنجوی هم نیست.نقل قول:
خیر.سال تولد شاعر قبل از 300 سال نبوده
نقل قول:
ز چهره خوى چكدش چون بر او نگاه كنى
سروش اصفهانی!؟
بله درسته.آفرین به شما دوست عزیز.نقل قول:
سال و محل تولد:
1228 ه.ق - اصفهان
سال و محل وفات:
1285ه.ق - تهران
زندگينامه:
ميرزا محمد علي متخلص به سروش شاعر معروف عصر ناصرالدين شاه قاجار در سال 1228 ه.ق در سده اصفهان بدنيا آمد. وي تحصيلات خود را در اصفهان سپري نمود و به سبب طبع سرشار و استعداد ادبي مورد توجه حاجي سيد محمد باقر رشتي عالم معروف اصفهان قرار گرفت و از طرف او به شعر و شاعري تشويق شد. وي در جواني سرودن شعر را آغاز كرد و در اوايل منشي تخلص مي كرد; ميرزامحمد علي پس از سير و سياحت در شهرهاي مختلف ايران كه چند سال بطور انجاميدنهايتا به تبريز كه مقر وليعهد قاجار ناصر الدين ميرزا بود راه يافت و مورد اكرام و انعام وليعهد قرار گرفت و ملقب به شمس الشعراء گرديد. اقامت سروش در تبريز چهارده سال به طول انجاميد و پس از فوت محمد شاه درسال 1264 ه.ق به همراه ناصر الدين شاه به تهران آمد و تا زمان مرگ در دربار شاه بود. وي در سال 1285ه.ق در تهران درگذشت. سروش در پيروي از سبك خراساني استعداد خاصي داشت و طبع خود را درسرودن انواع قالبهاي شعري اعم از قصيده، غزل و مثنوي آزمود و اشعاري بديع خلق كرد.وي به فرخي ، ناصر خسرو، منوچهري و امير معزي عشق مي ورزيد و به سبك اينشعراي بزرگ شعر مي سرود. سروش همچنين اشعاري در مناقب حضرت علي (ع) و سايرائمه شيعه سرود كه از لحاظ سبك و سياق درخور توجه است. ميرزا محمد علي سروش در شعر و ادبيات عرب نيز تسلط و تبحر داشته است و در هنگام ترجمه كتاب (الف ليله و ليله، (هزار و يكشب) ، اشعار عربي اين كتاب بزرگ را بهفارسي بليغ و شيوا ترجمه و به نظم درآوردهاست. *
آثار: مهمترين آثار باقي مانده از اين شاعر بزرگ عبارت است از: - ديوان اشعار( مشتمل بر قصايد، غزليات، قطعات ، مسمطات) - مثنوي ارديبهشت نامه -مثنوي ساقي نامه -مثنوي الهي نامه - مثنوي روضه الانوار - كتاب شمس المناقب
مَفِكَن گره به زلفت بِهِلَش كه باز باشد
سر زلف عنبرين به كه چنيندراز باشد
رخ نازنين مپوشان همه زير زلف مشكين
بگذار روز و شب را ز هم امتيازباشد
به ره صبا ستادى سر زلف برگشادى
ز تو نافه شرم بادش پس از اينكه بازباشد
نه همين صبا كند خم قد سرو بوستان را
كه به پيش قامت تو همه در نمازباشد
شده معترف صنوبر به غلامى قد تو
كه ميان باغ و بستان به تو سرفرازباشد
من و احتمال دورى ز رخ تو حاش للّه
نفسى كه بى تو آيد نفس مجازباشد
تو به حسن بىنيازى كه سروش بىنوا را
شب و روز از نكويان به تواش نيازباشد
ز چهره خوى چكدش چون بر او نگاه كنى
دگر ازو طمع بوسه از چه راه كنى
اگر بر آتش سوزان نشاندت منظور
خلاف شرع محبت بود كه آه كنى
ايا بتى كه ز سرو و ز ماه خوبترى
ترا سزد كه تكبر به سرو و ماه كنى
دهى در آينه ترتيب زلف سركش را
پىِ نبردِ كه آرايش سپاه كنى
مژه سياه و خط و خال و زلف و چشم سياه
مسلّم است كه روز مرا سياه كنى
تو را كه نوبت شاهىست در ولايت حسن
چرا نه گوش به فرياد دادخواه كنى
هواى صحبت خوبان دگر مكن اى دل
كه عيش بر من و بر خويشتن تباه كنى
ز كارهاى جهان بهتر اين بود كه سروش
دعاى خسرو جمشيد بارگاه كنى
مثلاً قرار بود بیوگرافی رو من بنویسم!
مسابقه ی 18:
رباعی1:
بو جانلا بو جاهان،بو عالم بیزیک
دؤنیانین رؤنقی او آدم بیزیک
دیریلئن زاماندا نفسیمیزله
بیلرسن دیریلدن نفس دم بیزیک
رباعی2:
بئله بیر خواهیشیم وار نیگاریمدان
مست ائتسین منی بیر شرابلا هامان
او قدر مست اولوب خبر توتماییم
ئؤزؤمدن،وارلیقدان،قوجا دؤنیادان
قاسم انوار ؟
:18:نقل قول:
لطفاً خودتون بیوگرافی رو بنویسید،خوشحال میشیم مسابقه رو ادامه بدین...
وای نمی دونستم شرمنده!نقل قول:
فکر کردم فرق نمی کنه:41:
قاسم انوار
سید معینالدین علی فرزند نصیرالدین هارون پسر ابوالقاسم حسینی قاسمی انواری معروف به قاسم انوار، در سال ۷۵۷ هجری قمری در سراب تبریز به دنیا آمد. او از پیروان خاندان صفیالدین اردبیلی بود. معینالدین در شعر قاسمی یا قاسم تخلص میِکرد و یکی از پسران شیخ صفیالدین به اسم صدرالدین موسی به او لقب قاسمالأنوار را بخشید. قاسم بعدها شاگردی سید محمد میرمخدوم را که از مدینه به نیشابور آمده بود، نمود. سید قاسم بعد از آنکه مدتی در آذربایجان بود، در جوانی به گیلان رفت و زبان گیلکی آموخت و آن را در قسمتی از اشعار خود به کار برد و در همین دوران جوانی از آذربایجان به خراسان سفر کرد و مدتها در هرات اقامت کرد؛ تا آن که در سال ۸۳۰ به سبب تهمت ارتباط با احمد لر، قاتل شاهرخ میرزا، مجبور به ترک هرات شد. در این زمان سید قاسم در سمرقند سکونت گزید و سپس به خرگرد جام رفت. در جام، سید قاسم خانقاهی ترتیب داد. قاسم در سال ۸۳۷ هجری قمری در سن هشتادسالگی مُرد و در باغ خانقاهش در روستای لنگر تربت جام به خاک سپرده شد. امیرعلیشیر نوایی دستور داد بر قبر او بقعهای بسازند؛ وی همچنین به مردم و به صوفیان اجازه داد که از قبر قاسم انوار دیدن کنند. کلیات قاسم انوار شامل بر تعدادی غزل، قطعه، رباعی و چند مثنویاست. مثنویهای او انیسالعارفین و صدمقام نام دارد که در بیان اصطلاحات عرفان و تصوف سروده شدهاند. وی در شعر بیشتر قاسم و قاسمی و گاهی قاسم انوار تخلص کرده است . آثار نثر او به فارسی ساده تحریر شدهاند؛ مهمترین این آثار رساله در بیان علم، و رسالة سؤال و جواب است.