+نقل قول:
تا به حال به اين قضيه فكر كردي كه شايد بالاي سر ما هم موجودات ديگري وجود داشته باشند كه ما به نظرشان خيلي كوچك بياييم و از ديد آنها ما هم روي يك دانه غبار روي يك شبدر زندگي كنيم ؟
Printable View
+نقل قول:
تا به حال به اين قضيه فكر كردي كه شايد بالاي سر ما هم موجودات ديگري وجود داشته باشند كه ما به نظرشان خيلي كوچك بياييم و از ديد آنها ما هم روي يك دانه غبار روي يك شبدر زندگي كنيم ؟
پيرمرد : اگه شما آشغاليد من كيسه زباله ام !
Tokoyo Godfathers
حيلي باحال بود!نقل قول:
پيرمرد : اگه شما آشغاليد من كيسه زباله ام !
زبل خان اینجا زبل خان اونجا زبل خان همه جا
نرینگتون: نه گلوله اضافی داری نه باروت... قطب نمات هم که شمال رو نشون نمیده... ناراحت نشو اگه برای یه لحظه فکر کردم شمشیرت ممکنه چوبی بشه... تو باید بدترین دزد دریایی باشی که تا به حال دیدم اسپرو.
جک اسپرو: ولی با این حال به نظر میاد راجع به من زیاد شنیدی.
(در اولین برخورد جک با ویل ترنر که منجر به یک دوئل میشود جک متوجه انبوه شمشیرهایی میشود که در ان مکان وجود دارد)
جک: کی اینا رو میسازه؟!
ویل: من! روزی سه ساعت هم باهاشون تمرین میکنم!
جک: اوه اوه اوه فکر کنم وقتشه برا خودت یه آستینی بالا بزنی! شاید هم دلیل سه ساعت تمرین در روز اینه که یکی رو برا خودت پیدا کردی... یا اینکه عاشق خوبی نیستی... مشکلات جنسی که نداری... داری؟!
ویل: من روزی سه ساعت تمرین میکنم که وقتی با یه دزد دریایی روبه رو میشم راحت بکشمش!
جک: آها!
جک: یه چیزی رو برام روشن کن پسر. این دختره... چقدر حاضری بری تا نجاتش بدی؟
ویل: جونم رو براش میدم!
جک: اوه عالیه. پس هیچ دغدغه ای نداریم.
جک: جشن عروسی؟ من عاشق جشن های عروسیم... چون همه جا پر از غذا و نوشیدنی مجانیه!
ویل ترنر: جک! الیزابت کجاست؟
جک: اون خوبه همونطور که من قول دادم. اون هم با نرینگتون قرار ازدواجش رو گذاشت همونطور که خودش قول داده بود و تو هم داری براش میمیری درست همونطوری که قول داده بودی! میبینی؟ میگن مرده و حرفش همینه... البته به جز الیزابت که یک... زنه.
باربوسا: باید اقرار کنم جک. به نظر میاد کارات هیچوقت قابل پیشبینی نیست.
جک: من؟ نه. من دروغگوم رفیق. و تو میتونی مطمئن باشی که یه مرد دروغگو همیشه دروغگو باقی میمونه. این راستگوها هستن که باید مواظبشون باشی چون هیچوقت نمیدونی کی ممکنه یه کار فوق العاده احمقانه انجام بدن.
از Pirates of the Caribbean: The Curse of the Black Pearl
Prince Charming- تو پينوكيو! تو نمي توني دروغ بگي پس بهم بگو Shrek كجاست؟
پينوكيو- خب من نمي دونم كه اون كجا نيست!!!
Prince Charming- يعني نمي دوني Shrek كجاست؟
پينوكيو- نه! چون آخرش گفتم نيست معنيش درواقع برعكس مي شه!
Prince Charming- بهم بگو اون كدوم گوريه؟
پينوكيو- من با اين عقيده كه با آوردن يه "نيست" به آخر جمله مي شه معنيشو عوض كرد و دروغ نگفت موافق نيستم! مثلا مي شه گفت من نمي دونم كه اون الان اينجا نيست يا مثلا من نمي دونم يا مي دونم كه اون الان كجا نيست! حتي اگه واقعا اون اونجا نباشه!
Shrek the Third
جهانگرد : « اولين ستاره شب در آسمان ! وقت رفتنه .... »
كارتون ممول :40:
من ميدونم ما هيچوقت موفق نميشيم
كي يادشه ؟
لاکپشت های نینجا : قسمت سوم داستان Return To New York
*دکتر استاکمن به شردر و لاکپشتها میگه : میدونین ، این زیباترین چیزیه که تو عمرم تونستم بسازم ، من ازت سوءاستفاده کردم شریدر تا بتونم خودمو به این شکل عظیم الجثه ای که میبینی دربیارم ، دوران خوش تو دیگه تموم شده شریدر ، وقتشه که مورد هدف قرار بگیری
*وقتی دکتر استاکمن برای اولین بار به درون پرتگاه میوفته ، شریدر به لاکپشتها میگه : دشمن احمق منو از بین بردید ، حالا نوبته منه که کار شما احمقهارو تموم کنم ، بعدش دکتر استاکمن به حالت پرواز بالا میاد و به لاکپشتها میگه : ای موجودات عذاب آور ، شما دکتر بکستر استاکمن رو به این راحتیها نمیتونین از بین ببرید ، با لاکتون خداحافظی کنید هیولاها
اگه تو احساس یه کیسه زباله رو داری به خاطر اینه که تو یه کیسه زباله ای , حالا بلند فریاد بزن من یه کیسه زباله ام!
آنسوی پرچین