دف، دايره)
مقدمه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دف يا دايره سازي پوستي است كه با دست به آن ضربه وارد مي شود و از كهن ترين سازهاي ابداعي بشر است. اين ساز را محققان اروپايي «طبل طوقه اي» يا «طبل دستي» ناميده اند.
قديمي ترين اثر دف نقاشي اي بر ديوار معبدي در آناتولي باستان (بخشي از تركيه امروزي)، متعلق به هزاره ششم پيش از ميلاد، است. در قديمي ترين لوحهاي باقي مانده از سومر (مناطق جنوبي رودخانه فرات و دجله) نيز نام دف آمده است. از مصر تا دره سند، از قبرس و كرت تا يونان و روم، كاهنه ها و زنان عبادت كننده براي پرستش الهه هاي خود از دف و نواي آن به منزله نيروي فناناپذير زندگي (ريتم) استفاده مي كردند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دف نوازي مقدس احتمالاً پژواك نبض آدمي تلقي مي شده است. نبض ما، آن گاه كه در رحم مادر تكان مي خوريم، اولين تجربه مستمر ما از زندگي است.
رنگ و شكل و طرح
دف در زمان باستان بيشتر با رنگ سرخ (رنگ خون) نقاشي مي شد و گاه رنگ سبز (رنگ گياهان) هم به آن مي زدند. همچنين از رنگهاي سفيد و آبي در رنگ آميزي دف استفاده شده است. كوليان، كه از اصلي ترين سازندگان دف اند، اين ساز را با رنگهاي حنايي و نارنجي رنگ آميزي مي كنند و حتي لباس عروسشان نارنجي است. دف بيشتر دايره شكل است و البته دفهاي چهار و هشت و دوازده و هيجده ضلعي نيز وجود دارد. گذشته از اين، نمادها و طرحهايي پر رمز و راز بر روي پوسته يا قالب چوبي دف نقاشي مي شده است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با توجه به آنچه گذشت، در اينجا، به اجمال، به معناي نمادين طرح و رنگ و شكل ساز دف مي پردازيم. رنگ سرخ رمز قواي فعال طبيعت، چون خورشيد و خون و آتش، و نيز نماد قدرت و سلطنت و شأن و حيثيت و مقام اجتماعي بوده است. رنگ سفيد، كه رنگ معصوميت و پاك دامني و بي گناهي است، با امور و اعمال قدسي مناسبت دارد و در سوگواري، پيش از آنكه از جامه سياه استفاده كنند، جامه سفيد مي پوشيدند؛ زيرا مرگ به معناي آشنايي با رازها و اسرار سترگ و رنگ سفيد نشانه رستگاري و سعادت در آخرت بود. رنگ آبي، كه رنگ آسمان و درياست، رنگ كيهان و در معنايي وسيع تر، رنگ حكمت عالم و صلح و آشتي و آرامش كامل است. رنگ سبز نويد بخش تجديد حيات و نوشوندگي زندگي و نيز نشانه فروپاشي ناشي از مرگ است. در نزد كوليان، رنگ حنايي و نارنجي مقدس است؛ چون نور را مقدس و رنگ نارنجي را رنگ نور خورشيد مي دانند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دف يا دايره را از الك غلات مي ساخته اند و هنوز نيز مي سازند؛ و ظاهراً دف و الك (غربال) هر دو نماد زن، حاصل خيزي، دانه، ماه، و خورشيد بوده اند. دايره نماد ابديت و جاودانگي، و در روان شناسي، نماد وحدت اضداد است؛ يعني وحدت دنياي شخصي فناناپذير «من» با دنياي غيرشخصي و فناپذير «غيرمن» و اين اتحاد هدف نهايي همه اديان است، يعني وحدت روح با خدا. همچنين دايره (يا كره) نماد «خود» است و بيانگر تماميت روان و تمام جنبه هاي آن و نشان رابطه ميان انسان و طبيعت.
عدد هشت از دير باز در ايران مقدس بوده است. هشت بهشت يا هشت مرتبه بهشت يا هشت در بهشت –كه در عرفان در هشتمْ توبه و هميشه باز است- و اقليم هشتم، قله آستانه جهان ماورايي، در هر آداب تشرف و سير و سلوكي ديده مي شود. بر سر آناهيتا، خداي آبها در ايران باستان، تاج زرين هشت گوشه اي به سان خورشيد قرار گرفته كه با صد ستاره آراسته است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شكل ستاره هشت پر از چرخش دو مربع در هم پديد آمده و از ديرباز هشت عدد رمزي خورشيد در سراسر اروپا و آسيا و افريقا بوده است. بنابراين هشت پر، كه در متون اسلامي «شمسه» خوانده مي شود، تمثيل خورشيد است كه از تمدنهاي دور باقي مانده و در نزد اقوام ابتدايي، در معابد ابتدايي، و در معابد تبتي و كليساهاي گوتيك نيز ديده مي شود؛ چنان كه در كيش خورشيد پرستي ژاپني نيز «آيينه هشت گوش مظهر مادي شيئي است كه خورشيد به درونش نفوذ كرده است.» كوليان سازنده اين ساز اين نمادها و طرحهاي پر رمز و راز را بر روي پوست دايره تصوير مي كنند كه استمرار اين فرهنگ چند هزار ساله است. (عكس سازهاي سيرجان، سيستان، بوشهر، بيرجند، زاهدان، نيك شهر، قشم)
دف يا دايره
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در لغت نامه دهخدا درباره دف دورو و دايره آمده است:
«دف داراي زنگها در ايران و آسياي مركزي به نام «دايره» رايج است... دف دورو، دف دورويه، دو رویه؛ دف كه دو رو دارد و آن ريشه «داريه» است و در تداول عوام جنوب خراسان «دايره» و «ديره» نيز گويند.
سازي است معروف كه به انگشتان نوازند. داريه، باتره، كم، كمان، كماني كه در طرب نوازند. دف، دورويه، تبوراك، از آلات طرب است كه به دست نوازند. پوستي بر چنبري چوبين كوتاه ديواره گسترده، اگر چه اصل آن دورويه است؛ مع هذا، از دیرباز، به صورت «دایره» نیز متداول شده است. مصحف دورویه، دائره. يهوديان تهران «دُريِه» گويند. حلقه واري است از چوب كه بر يك روي يا دو روي آن پوستي كشيده باشند و رامشگران با ديگر سازها بنوازند.»
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به نظر عده اي، «دايره» از «دورويه» مشتق شده است؛ اما به احتمال قوي، اين ساز به علت گرد بودنش «دايره» خوانده شده است. همان طور كه مي دانيم، كوليان مهم ترين گروه اشاعه دهنده اين ساز در ايران بوده و هستند و احتمال اينكه اينان نام اين ساز را «دايره» گذاشته باشند هست. ظاهراً دايره/daire/ و داهاره/ dahare/ در قفقاز كاربرد دارد.
در بيتي منسوب به رودكي، به دف دورويه اشاره شده است:
مامات دف دورويه چالاك زدي آن خر پدرت به دشت خاشاك زدي
در مثنوي «خسرو نامه» عطار نيز اشاره اي به اين ساز هست:
بسي زد حلقه از هر سوي و در نه دو روي چار گوشش بود و سر نه ز حيوان و نبات و معدن آمد سه چيز مختلف او را تن آمد بزد آن كوژ را در پرده راست نگاري ماهروي از پرده برخاست
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امير علي شير نوايي مي گويد:
مطرب ز براي من كشد دايره اي در بزم زمانه بينوايم اي كاش
و اما رباعی ای از ابوسعيد ابوالخير:
در دايره حلقه به گوشان توايم چون دايره ما ز پوست پوشان توايم ور ننوازي هم از خموشان توايم گر بنوازي به جان خروشان توايم
دف يا دايره در ايران
اين ساز در ايران احتمالاً در دوران ما قبل تاريخ وجود داشته است. در بين نگاره هاي سازهاي طاق بستان در دوران ساساني، دايره چارگوش ديده مي شود كه شايد همان گمبر پهلوي يا خپبر فارسي (دري) باشد و در رساله «خسرو و ريدك»، به «خورازك» يا «خوراجك»، كه همان دف (دايره) است، ترجمه شده است. و «خور» در نام اين ساز بايد مفهوم «خوردن و اصابت كردن يا زدن» داشته باشد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در خراسان (تربت جام و باخرز)، اكنون نيز به دايره «غربال» مي گويند و به غربال بي استفاده پوست مي اندازند و به جاي دايره استفاده مي كنند. (جاي عكس خراسان) اين نوع دف هيچ گونه ساز و برگي، همچون شرشره و زنگوله و جغجغه، ندارد. در منطقه فارسان و شهركرد، در استان چهارمحال بختياري، سه نوع دايره يافت شده است: هم مانند غربال و هم دايره اي با جغجغه و زنگوله و هم دايره با قاشقكهایي كه در ميانه طوق نصب شده است. (عكس هر سه ساز) در شوشتر (استان خوزستان)، از دايره با قاشقكهاي متعدد استفاده مي شود. (عكس ساز) در روزگار قديم، باور مردم بر اين بود كه افزودن اين ابزار (زنگوله و غيره) به دف (دايره) به نيروي اين ساز براي تطهير و تاراندن ارواح شيطاني و فراخواندن خدايان مي افزايد. دايره يزد و نايين، كه به «عربانه/عربونه» مشهور است، سيمهايي دارد كه از چند نقطه ديواره داخلي دايره كشيده شده است تا اين ساز تاب بر ندارد و در آن زنگوله هاي نسبتاً بزرگي تعبيه شده است. (عكس دايره يزد و نايين) براي تاب بر نداشتن دف از چوب نيز استفاده مي شود؛ مانند ساز گراش در منطقه لار استان فارس. (عكس دايره گرش)
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در مسافرتهاي تحقيقاتي به مناطق مختلف ايران نتوانستم به ساز چهار گوش دست يابم؛ اما در خراسان جنوبي، در شهر بيرجند و توابع، به دايره هشت ضلعي يا هشت بخشي و دايره دوازده بخشي و هيجده بخشي برخورد كردم. مي توانم بگويم كه جز در اين منطقه، در هيچ جاي ايران دايره هشت بخشي و دوازده بخشي ديده نشده است. شايد تأثير فرهنگ بودايياني كه در افغانستان و از جمله بلخ و باميان زندگي مي كرده اند و اعتقادات بودايي به دف آنان شكل هشت ضلعي داده باشد، يا شايد فضلاي منطقه با تعبيرهاي نمادين ايراني دف خود را بدين شكل ساخته باشند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
استفاده از دف دورويه، چنان كه قبلاً اشاره شد، در ايران متداول بوده است و اكنون نيز دو نمونه در استان كرمان هست، يكي به نام «چوقرو» و ديگري به اسم «دورك». اما دف دورويه، همانند دف پرتغالي، كه قبلاً در ايران استفاده مي شده است، اكنون كاربرد عام ندارد. در اينجا، عكس دف چهارگوش دورويه اي، كه در پرتغال ساخته اند و پژوهشگر محترم آقاي هوشنگ جاويد در اختيار نگارنده قرار داده است، و نيز عكس ساز هشت و دوازده و هيجده بخشي منطقه بيرجند آمده است. (جاي سه عكس)
اندازه دف (دايره) در مناطق مختلف ايران با هم تفاوت فاحشي دارد و هر يك ويژگيهاي خود را دارد. به غير از سازهاي گفته شده بايد به دفي اشاره كنيم كه در نيشابور زنان مي نوازند. اين دايره كوچك تر از حد معمول است و جالب اينكه، به جاي زنگوله يا جغجغه يا زنجير، پارچه اي در ديواره آن تعبيه شده كه در آن شن مي ريزند و در هنگام نواختن آن، صداي خش خش شن با صداي نواختن بر روي پوست عجين مي شود و تركيب آوايي منحصر به فردي به وجود مي آورد. در جاي ديگري از ايران چنين سازي يافت نشده است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مردان اين منطقه از دايره بزرگ تر استفاده مي كنند و مي گويند كه آن دايره كوچك را زنها مي نوازند. (جاي دو عكس سازهاي نيشابور) بر طبق تحقيقات ميداني نگارنده، كه از سال 1375 آغاز شده است، تقريباً در تمام مناطق ايران از دف استفاده مي شود؛ منتها در مناطق ايران، از حيث جنسيت نوازندگان دف و مراسمي كه در آن دف مي نوازند و كاربرد آن به تنهايي يا با سازهاي ديگر، تفاوت هست. در اروميه، مردان دف نمي زنند و دف زدن را براي مرد قبيح مي دانند و در بروجرد نيز فقط زنان دف مي زنند. در لرستان نيز كمتر دف نواخته مي شود. اصولاً از دف، بسته به منطقه، در مراسم مولودي خواني، آيينهاي مذهبي فِرق تصوف، آيين زار، شاديانه ها، جشنها و عروسيها استفاده مي شود. دف با سازهاي ديگر نيز نواخته مي شود؛ مانند كمانچه (در استان گلستان)، تنبك و كمانچه (دو رود)، تنبك و ني جفتي و ني انبان (بوشهر)، سرنا و تنبك (يزد و نايين)، تاس (كردستان، طريقت قادريه)، نرمه ناي و دوزله (كردستان)، قشمه و كمانچه (خراسان)، دوتار (تربت جام)، قوپوز و بالابان (آذربايجان).
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طوق دف را معمولاً از چوب درختهايي كه در هر ناحيه يافت مي شود مي سازند (سپيدار، بيد، مو، گردو، چنار، بلوط، افرا، و...) و در بلوچستان ديده ام كه آن را از فلز نيز ساخته اند (وارداتي از كشورهاي حوزه خليج فارس). پوست دف نيز بيشتر از پوست گوسفند و بز و بزغاله است و در قديم از پوست ماهي و آهو نيز براي اين كار استفاده می شده است. به گفته فريبرز رستمي، در كرمانشاه، از پوست گرگ نيز دف ساخته اند.
نكاتي درباره انواع دف در ايران / كيوان پهلوان