وحيدالملك شيباني كاشاني، ميرزا عبدالحسين
نويسنده، مدرس و خبرنگار
سال و محل تولد: 1252 هـ.ق. - كاشان
سال و محل وفات: 1342هـ.ق.
زندگينامه: وی "فرزند ميرزا آقاخان" بود و در "كاشان" به دنيا آمد. "خانبابا مشار"، در "مؤلفين كتب چاپي"، سال تولد وي را (1294 هـ.ق.) آورده است. علوم مقدماتي، ادبيات فارسي و ادبي را در زادگاهش فراگرفت و پس از آن به "هندوستان" رفت و در آن جا زبان انگليسي را فراگرفت. سپس جهت ادامه تحصيلات عالي راهي انگلستان شد و در "دانشگاه كمبريج" به آموختن تاريخ جهان و ادبيات انگليسي پرداخت. "شيباني" با "ادواردبراون"، مستشرق معروف، آشنا و با معرفي او در دانشگاه كمبريج به تدريس زبان فارسي مشغول شد. او در (1327 هـ.ق.) به ايران بازگشت و در مدرسه "دارالفنون" به تدريس زبان انگليسي پرداخت و همچنين مدتي رياست مدرسه سياسي را كه "مشيرالدوله" بنيان نهاده بود، به عهده گرفت. وحيدالملك حدود (1322 هـ.ق.) خبرنگار روزنامه ی "تايمز" انگليس بود و مقاله ها و خبرهايي درباره ی جنبش مشروطيت به آن روزنامه مي فرستاد. شيباني نمايندگي مجلس شوراي ملي را از طرف مردم تهران در چند دوره عهده دار بود. همچنين وي مدتي وزارت پست و تلگراف، معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه را بر عهده داشت. او پس از كناره گيري از سياست در دانش سراي عالي به تدريس رشته ی تاريخ پرداخت. وحيد الملك در "تهران" درگذشت.
آثار: "تاريخ عمومي قرون وسطي" در سه مجلد
مؤيد الممالك فكري، مرتضي قلي خان قاجار
نمايشنامه نويس و روزنامه نگار
سال و محل تولد: 1250هـ.ش. -
سال و محل وفات: 1297 هـ. ش.
زندگينامه: وی فرزند "ميرزا علي اميرالامرا" بود و تحصيلات خود را در مدرسه ی "دارالفنون" فراگرفت و با زبان فرانسه آشنا شد و بعد از آن به خدمت دولت درآمد و چندي نيز حكومت "مازندران"، "عراق" و "گلپايگان" را به عهده داشت. او در (1325 هـ.ق.) روزنامه ی "صبح صادق" را در "تهران" منتشر كرد. "مؤيدالممالك" از آزادي خواهان و مشروطه طلبان به شمار مى رفت و روزنامهاش بعد از بمباران "مجلس شوراي ملي" مورد غارت قرارگرفت. وي پس از مدتي در "بادكوبه"، "بخارا"، "سمرقند" و "مصر" متواري بود. "فكري" پس از بازگشت به ايران روزنامههاي "پليس ايران" و "ارشاد" را منتشر نمود. او در "تهران" درگذشت.
آثار: نمايشنامههاي: "سيروس كبير"، "سرگذشت يك روزنامه نگار"، "عشق پيري"، "حكام قديم و حكام جديد" و "سه روز در ماليه" است، كه آن ها را براي كمك به روزنامه ی "ارشاد" و با همكاري شركت نمايش عالي ارشاد به نمايش گذاشت
پازارگاد، بهاءالدين حسام زاده
نويسنده، روزنامه نگار و شاعر
سال و محل تولد: 1317هـ.ق. - شيراز
زندگينامه: وی فرزند "حسام الاطباء" بود و در "شيراز" متولد شد. پس از پايان تحصيلات ابتدايي و متوسطه، در مدرسه ی نظامي به تحصيل فنون نظامي پرداخت و سپس به تدريس علوم طبيعي و رياضي در دوره ی متوسطه مشغول شد و مديريت مدرسه ی ابتدايي و متوسطه ی "فارس" نيز به او محول گرديد. وي "مؤسسه ی ورزش" و "باشگاه فوتبال" و "پيشاهنگي" را تأسيس كرد و به علت آشنايي با علم موسيقي و نت اروپايي سرودهاي وطني كه برخي از آهنگ هايش نيز ساخته خود او و بعضي مطابق نغمههاي اروپايي بود براي محصلان ساخت. پازارگاد، با گرفتن امتياز مجله ی "پازارگاد" يك سال و نيم به انتشار اين مجله در "شيراز" پرداخت، و روزنامه ی "خورشيد ايران" را كه قبلاً در سال (1302 هـ.ش.) منتشر كرده و در سال (1303هـ.ش.) توقيف شده بود، دگربار در سال (1321هـ.ش.) انتشار داد. پازارگاد علاوه بر نشر روزنامه و مجله، كتاب هایي را هم منتشر كرد.
آثار: : "سرود و ورزش"؛ "پنج قصيده"؛ "ميكروسكوپ و ميكروسكوپي"؛ "تعليم وتربيت پيشاهنگي- اصول پيشاهنگي"؛ "آينده باختر"؛ "تاريخ فلسفه سياسي"؛ "مكتب هاي سياسي"؛ "فلسفه نوين تاريخ"؛ "باده بى خمار".
چند مورد از نقائص حرفه اي روزنامه هاي ايران در عصر حاضر
پاسخ اين است كه ما ايرانيان، هيچگاه روزنامه كامل نداشته ايم. تا شهريور 1320 كه روزنامه هاي ما دولتي نگار بودند و از اصول و روشهاي درست روزنامه نگاري هم آگاهي نداشتند. بعد از شهريور 1320 تا پايان جنگ دوم كه وطن ما تحت اشغال نظامي و مقررات زمان جنگ بود و سپس كشمكش جناحهاي سياسي آغاز شد و در دوران حكومت دكتر مصدق هم كه مطبوعات آزادي عمل داشتند مسئله نفت آنها را به خود مشغول كرده بود. پس از براندازي 28 مرداد وضعيت تازه اي حكمفرما شد و سختگيري تا اواخر سال 1356 كه شاه در ديدار از واشنگتن تحقير شد هر روز بيشتر مي شد. در اين دوره، ما روزنامه نگار داشتيم ولي دستشان بسته بود. لذا حادثه نويسي، ورزشي نويسي، هنري نويسي و ترجمه از منابع خارجي به ويژه از زبان انگليسي در اين زمينه ها رونق يافت. از اواخر سال 1356 روزنامه هاي ما با اين كه به چند خانواده و افرادي معين تعلق داشتند كه به خاطر حفظ سرمايه خود احتياط را از دست نمي دادند به تدريج آزادي عمل به دست آوردند و همين آزادي به پيروز انقلاب كمك بسيار كرد. اگر اين روزنامه ها تظاهرات قم را در صفحات اول خود منتشر نكرده بودند كه تبريزي ها بپا نمي خاستند و انتشار تظاهرات تبريز باعث تشويق اصفهاني ها، شيرازي ها، كرماني ها و مشهدي به بپاخيزي شد و ... و محدويت اين آزادي از ارديبهشت ماه 1358 (سه ماه پس از انقلاب) با مداخله گروههاي مختلف (نه دولت موقت به رياست مهدي بازرگان) آغاز شد و به اخراج دسته ـ دسته روزنامه نگاري منجر و به مصادره و تعطيل شدن برخي از روزنامه ها انجاميد. آغاز جنگ عراق و ايران در شهريور 1359 جو تازه اي را به وجود آورد و قانون 1364 مطبوعات كه در چنين جوي تدوين شده بود اين وضعيت را تثبيت كرد و عملا عده اي از اتباع ايران از داشتن نشريه محروم شدند. در دهه 1370 دولت هم روزنامه نگار شد و دولتي نويسي بار ديگر از سر گرفته شد و از آن پس دولتي نويسي به صورت يك عادت درآمده است.
براي مثال: اگر خبرنگاران كه هر روز نرخ ارز و سكه را بدون سابقه نويسي و کسب نظر آگاهان منتشر مي كنند در زير آن مقايسه اين نرخ با 10 سال، 20 سال و 30 سال پيش را هم بنويسند، و اضافه كنند كه درآمد نفت كمتر نشده جمعيت كشور هم كه نسبت به سال 1357 بيش از دو برابر نشده، پس چرا بايد بهاي دلار كه در سراسر جهان پايين مي رود در كشور ما 130 برابر آن سال (1357) شده باشد كمك به حل مسئله مي كند. يا اين كه اگر هنگام ثبت نام مدارس به جاي نقل خشک و خالي اطلاعيه هاي وزارت مربوط، در كنار آن بنويسند كه پولي شدن مدارس خلاف قانون اساسي و قانون تعليمات اجباري و تصميمات سال 1353 است، كار خرابتر نمي شود. يا چنانچه در زير خبر خصوصي شدن امور بيمارستانهاي صد ساله دولتي که به نقل از منابع رسمي درج مي کنند اشاره به قولهايي كه پس از انقلاب درباره درمان رايگان داده شده و در روزنامه هاي سالهاي 1358 و 1359 به چاپ رسيده بود اشاره كنند مسائل درمان پيچيده تر نمي شود. يا اين كه اگر بروند ببينند بر سر اراضي دولتي كه دولت موقت به ديپلمه هاي بيكار بخشيد چه آمده است؛ بذل و بخشش اراض ملي (متعلق به جامعه) پايان خواهد يافت، و همين طور مسئله گمركات، سيگار فروش بودن دولت (انحصار دخانيات) و .... اينها را «سابقه خبر» مي گويند و نوشتنشان در روزنامه نگاري حرفه اي اجباري است و به يادآوري و به حل مسائل كشور كمك مي كند. تا مسائل علني و شكافته نشود، تاملي در كار نخواهد بود و راه حلي به دست نخواهد آمد. چرا روزنامه هاي ما بمانند جرايد ساير كشورهاي داراي صفحات مقالات و نظرات ديگران (مخاطبان) نيستند؟. چرا روزنامه ها به مانند سابق (پيش از انقلاب) نمي روند هر ماه از محاضر ازدواج بپرسند که بالاترين مهر زنان در آن ماه چه ميزان بوده است تا جامعه متوجه شود و کنترل کند که اين همه زنداني ناشي از به اجراي ثبت سپردن مهر نداشته باشيم و صدها چراي ديگر. كار خبرنگار نشستن در تحريريه و تلفن كردن به منابع رسمي و گرفتن خبرهاي قرار داده شده در اينترنت و دريافت «اي ميل» هاي خبري و فاكس نيست، بايد در خيابانها و در ميان مردم باشد، به همان گونه كه ما بوديم. اينها اشاره كوچكي است به چند مورد كمبودهاي حرفه اي روزنامه هاي ما.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]