چرا من و خانوادم تو زمستون دیوانه میشیم غیر از مادرم.
من و بابام و خواهرم به جز مادرم که ژنتیکش فرق میکنه با ما و سالمتره اعصابش .
ما 3 نفر دیوانه میشیم تو زمستون . من 28 خواهرم 30 و بابام 53 سالشه.
من تو زمستون حالم خیلی ضعیف و پایینه مثلا فکر میکنم بابام میمیره ..گاز منفجر میشه. نکنه سقف بریزه.
خواهرم میترسه بچش بمیره.خیلی حساسه.
بابام فکر میکنه خودش بمیره حساسه فکر میکنه سرش میسوزه میره تو فکر .
چرا مگه زمستون چی داره که ما هر سال همین وضعیت رو داریم؟:n14:به خاطر سرمای هواست؟یا کم بودن نور خورشید؟
تازه من و بابام و خواهرم هر 3 دارو ضد وسواس می خوریم ولی هیچ فایده ای نداره.
زمستون خیلی قویه:n14:سرما و تاریکی..آدم فکر میکنه همش میخواد بمیره..سرماخوردگی و آنفولانزا هم که به شدت همه مردم میگیرن و من خیلی ناراحت میشم ..
اصلا اخبار میبینم تو یه کسور خارجی چند نفر مردن حالم خیلی بد میشه میگم نکنه ما هم بمیریم. غصه میخورم. اخبار = غصه.واسه مردمی که میمیرن خیلی غصه میخورم و ناراحت میشم.
20 روزشو پشت سر گذاشتیم 80 روز دیگه تموم میشه ..خدا کنه زنده بمونم تا آخر زمستون
وسواس و افکار غیر عادی رو جدی بگیرین چون میتونه مقدمه بیماری روانی باشه
نقل قول:
من و بابام و خواهرم به جز مادرم که ژنتیکش فرق میکنه با ما و سالمتره اعصابش .
ما 3 نفر دیوانه میشیم تو زمستون . من 28 خواهرم 30 و بابام 53 سالشه.
من تو زمستون حالم خیلی ضعیف و پایینه مثلا فکر میکنم بابام میمیره ..گاز منفجر میشه. نکنه سقف بریزه.
خواهرم میترسه بچش بمیره.خیلی حساسه.
بابام فکر میکنه خودش بمیره حساسه فکر میکنه سرش میسوزه میره تو فکر .
چرا مگه زمستون چی داره که ما هر سال همین وضعیت رو داریم؟:n14:به خاطر سرمای هواست؟یا کم بودن نور خورشید؟
تازه من و بابام و خواهرم هر 3 دارو ضد وسواس می خوریم ولی هیچ فایده ای نداره.
زمستون خیلی قویه:n14:سرما و تاریکی..آدم فکر میکنه همش میخواد بمیره..سرماخوردگی و آنفولانزا هم که به شدت همه مردم میگیرن و من خیلی ناراحت میشم ..
اصلا اخبار میبینم تو یه کسور خارجی چند نفر مردن حالم خیلی بد میشه میگم نکنه ما هم بمیریم. غصه میخورم. اخبار = غصه.واسه مردمی که میمیرن خیلی غصه میخورم و ناراحت میشم.
20 روزشو پشت سر گذاشتیم 80 روز دیگه تموم میشه ..خدا کنه زنده بمونم تا آخر زمستون
سلام
چند ساله اینجوری هستین ؟
نکنه شماها از پدرتون این رو یاد گرفتین ؟
بنده یک نفر رو میشناسم حرف سین رو از بچگی درست تلفظ نمیکرده . برادر کوچکش هم که 2 سال از کوچکتره از اون تقلید کرده و شده مثل اون .
باباشون میگفت وقتی داداش کوچیکه تنها بود گاهی سین رو درست تلفظ میکرد اما وقتی داداشش هست مثل اون حرف میزنه
==================================
یه بار هم خونه ی یکی از اقوام آلبالو تازه خریده بودیم , شستیم و ریختیم توی بشقاب و داشتیم میخوردیم . دیدم دختر 13 ساله شون همینجوری عین نقل میندازه بالا و میخوره . بهش گفتم هر چیزی میخوای بخوری یه نگاهی بهش بنداز , وارسیش کن ممکنه له شده باشه , ممکنه سوخته باشه , ممکنه کرم زده باشه مریض میشی
گفت بابامون دعوامون میکنه میگه اینقدر تیتیش مامانی نباشید , لوس بازی در نیاربد . چشمتون رو ببندین و بخورین !!!!
پدر و مادر و خواهر و برادر اولین کسانی هستند که آدم ازشون تقلید میکنه و یاد میگیره
======================================
بنده نمیدونم خانوادتون از کِی اینجوری شده اما احتمال زیاد داره که پدرتون این رو رواج داده و در مغز شماها جا انداخته
این رو خودتون بهتر میدونین که کدومتون اول اینجوری شده و از کِی و به چه علت .
======================================
درضمن جسارت نشه , یک مسئله ی خیلی خیلی مهم رو باید بگم:
کسانی که کارشون به بیمارستان روانی میکشه , دکتر اولین چیزی که در موردشون میپرسه اینه که از قدیم و از کودکی یا نوجوانی وسواس نداشته ؟ مثل وسواس در شستشو و نظافت و غذا خوردن و مرتب کردن وسائل و غیره
وسواس میتونه مقدمه ی بیماریهای روانی باشه
این موضوع رو خیلی جدی بگیرین
قبلاً این رو در تاپیک تجربه ها نوشته ام در سال 2011 اما حالا پیداش نکردم