شازده کوچوله فِیک

.




گاهی جملای شازده کوچولو میخونیم که در هیچ جای کتاب انتوان دو سنت اگزوپری دیده نمیشه اما جملات قشنگی هستند
تو این تاپیک اون جملات رو شیر میکنیم
مرسی.



.

.



گل گفت : اخترکت خیلی کوچک است ، گل ها دلشان میگیرد
شازده کوچولو گفت : اخترک آدم ها که خیلی بزرگ است ، همه چیز در ان گم میشود


گل پرسید : حتی خورشید ؟
شازده کوچولو گفت : حتی گل شان .


گل گفت : اینکه خورشید من را گم کند هم خیلی دلگیر است
که برای شازده کوچولو سوال شده بود که آیا گل ها از غرورشان مانند تیغ شان برای دفاع استفاده میکنند ؟



.

.



درست ترش این بود

وقتی دلم بهانه ت را میگرفت
بیشتر از همیشه باشی
نه اینکه هرچه سر بچرخانم نباشی .

.



گل پرسید : حماقت کردن یعنی چه ؟
شازده کوچولو گفت : یعنی اینکه من از دور تو را تماشا کنم و با خودم فکر کنم برای همیشه مرا راضی خواهد کرد

.


شازده کوچولو دستش را دراز کرد و انگشت اشاره ش را به سمتی گرفت و گفت :

دقیقا همانجا ... گل من دقیقا همانجاست
اما روباه هرچه دقت نگاهش را بیشتر میکرد نه گلی پیدا بود نه اخترکی
روباه با تعجب نگاهش را به سمت شازده کوچولو گرفت
تعجبش بیشتر شده باشد
گلی در چشمان شازده کوچولو زندگی میکرد

همه چیز از انجا شروع شده بود که یکبار شازده کوچولو به گلش گفته بود تا حالا خود را در چشم من دیده ای که ببینی چه خوشگلی ؟

.


شازده کوچولو گفت: چرا توی شبکه‌های اجتماعی دست از سر ما برنمی‌دارن؟


روباه گفت: چون فقط همین یه کتاب رو خوندن.

.

من گلت بودم
.
حتی وقتی نبودی
.
حتی وقتی نخواستی .
یادت هست؟
.
حتی وقتی تک و تنها .
مرا در این سیاره ی لعنتی تنها گذاشتی
.
حتی وقتی میدانستی
.
برای دفاع از خودم بجز چند خار چیزی نداشتم
.
حتی وقتی میدانستی
.
من به جز خودت کسی را در این اخترک نداشتم
.
این ها را یادت هست؟؟؟
.
من تمام این روز ها گلت بودم...


.