هفت شین موفقیت Seven Success Factors
مطمئنم که توجه شما را جلب کردم. البته که همه می خواهند موفق بشوند و مطمئنم که صدها کتاب درمورد راز موفقیت نوشته شده که من هیچیک را نخوانده ام. من شرح حال افراد موفق را زیاد می خواندم. دلم می خواست ببینم که آنها چکار کرده اند که موفق شده اند. شاید اگر من هم همان کارها را بکنم بتوانم موفق بشوم. یکی از راه های موفقیت نوشتن کتاب راجع به موفقیت است! شما با نوشتن چنین کتابی درصورتیکه در اروپا و امریکا کتابتان پرفروش بشود میلیونر خواهید شد. بسیاری از کسانیکه اینگونه کتابها را نوشته اند فقط محقق و نویسنده حرفه ای بوده اند که با تحقیق در مورد زندگی افراد موفق توانسته اند بقول خودشان از آنها مخرج مشترک بگیرند و ببینند که چه چیزی در همه مشترک بوده. مثلاً اگر همه صبح زود بیدار می شوند لابد سحرخیز باش تا کامروا باشی حقیقت دارد. یا اگر همه خوش اخلاقند لابد خوش اخلاق بودن عامل موفقیت است. اشکال اینستکه این نویسندگان خودشان تا قبل از نوشتن کتابشان موفق نبوده اند ولی با نوشتن چنین کتاب هایی یک شبه میلیونر می شوند چون در اروپا و امریکا مردم کتاب خوان هستند و قوانین کپی و حق مؤلف محفوظ است. نویسنده خلبانی را سراغ دارم که خودش 5 کتاب هواپیمایی نوشته ولی هنوز کمیسیونی که بابت کتاب هواپیمایی پدرش که در سال 1948 نوشته می گیرد از کمیسیون مجموع کتاب های خودش بیشتر است.
پس با روش من آشنا شدید. من هیچ گاه کتاب این است موفقیت و چگونه موفق بشوید نخوانده ام چون احساس می کردم که نویسنده خودش قبل از نوشتن کتاب موفق نبوده ولی شرح حال افراد موفق را چه در غالب کتاب و چه مقاله مجله دنبال کرده ام.
دوستان زیادی از من می پرسند که چگونه موفق بشوم و راز موفقیت چیست؟ امروز تصمیم گرفتم که راجع به آن فکر کنم و چند خطی راجع به آن بنویسم. این شما و این هم هفت شین موفقیت بقول من.
1- شهر: کدام شهر بدنیا آمده اید اثری طولانی در زندگی شما خواهد داشت موگادیشوی سومالی یا زوریخ سوییس؟ در موگادیشو آخرش باید راهزن دریائی بشوید که موفق بشوید ولی در زوریخ راه های زیادی برای موفقیت وجود دارد. این محل تولد تا ابد روی پاسپورت حتی پاسپورت امریکایی ثبت می شود و می تواند دید افراد را نسبت به شما عوض کند. همین شهر اگر دانشگاه خوب داشته باشد یا نداشته باشد می تواند فرق بین موفقیت و عدم موفقیت باشد. متأسفانه شما در انتخاب شهری که متولد می شوید هیچ کنترلی ندارید. در مثالي كه مدير من اخراج شد ولي مرا كه ارشدترين رييس بودم بجايش نگذاشتند بعد ها فهميدم كه آفاي هريس معاونت توليد از ايرانيها متنفر بود.
2- شناسنامه: چه سالی به دنیا آمده اید و چه ماهی به دنیا آمده اید و نامتان چيست؟ صحبت از رمل و استرلاب نیست. اگر شما در سال 1920 در برلین به دنیا می آمدید از نظر شهر وضعتان خوب بود ولی چیزی که نمی دانستید این بود که در سن 19 سالگی و بعد از گرفتن دیپلم باید به ارتش هیتلری می پیوستید. اگر شانس می آوردید و در طی سال های جنگ کشته و زخمی نمی شدید تازه ممکنست به اسارت نیروهای متفقین درمی آمدید. اگر شانس می آوردید که آنهم اتفاق نمی افتاد در شهر برلین در سال 1945 نه کاری بود و نه کارخانه ای و حتی خانه اتان نیز ممکن بود که نابود شده باشد.
خود من اگر هفت سال زودتر بدنيا آمده بودم ميتوانستم در بهترين دوران اقتصاد ايران يعني ١٣٥٠ تا ١٣٥٧ بجاي دانشگاه و سربازي در بازار كار باشم و پول درو كنم و اگر هفت سال ديرتر بدنيا آمده بودم دانشگاه رفتنم بعلت انقلاب فرهنگي دو سال به تاخير ميافتاد و مركز مطالعات مديريت هم ديگر باز نميشد و من فوق ليسانس نميگرفتم.
دانشگاه رفتن دخترم آريانا در بدترين شرايط بحران اقتصادي آمريكا بود و فارغ التحصيلي اش در بهترين شرايط اقتصادي بود و دو هفته اي كار پيدا كرد.
در کتاب Outliers که قبلاً راجع به آن صحبت کردم می گوید چطور کسانی که اول سال جدید (در ژانویه، فوریه و مارس) در کانادا متولد شده اند شانس بیشتری برای پیوستن به تیم هاکی دارند تا بقیه افراد. يا اگر در سال ١٩٥٠ وارد بازار كار امريكا ميشديد چقدر بهتر از بازار كار ١٩٣٠ بود.
نام خوب و زيبا هم نه تنها براي هنرپيشگان و خوانندگان ضروريست بلكه براي همه مهم است. در انتخاب نام هم شما دخالتي نداريد و هستند كساني كه خانواده هاي خود را براي انتخاب نامهاي تكراري و بي اهميت براي آنها نمي بخشند.
3- شایستگی: آیا انسان شایسته ای هستید؟ آیا یک آدم استثنائی هستید؟. اگر چنین آدمی هستید در هر سیستمی و شهری می توانید بهترین باشيد. در موگادیشو می توانید رئیس دزدان دریایی باشید و در زوریخ رئیس یک شرکت. اگر در ایران یک آدم خیلی معمولی هستید آیا فکر می کنید که با عوض کردن شهر ناگهان در شهر ديگر مدیر عامل می شوید؟ چندی پیش با یک ایرانی خیلی موفق که بزرگترین وارد کننده برنج در امریکاست و سال هاست او را دورادور می شناختم صحبت می کردم هیچگاه پیشینه او را نمی دانستم. وقتی داستان زندگی اش را شنیدم که در سن 27 سالگی در سيستم قبلي مدیرکل وزارتخانه ای بوده فهمیدم که با یک آدم استثنائی سروکار دارم که در هر رژیم و سیستمی می تواند موفق باشد. پس شهر او را موفق نکرده او قبلاً در شهر دیگری امتحان خود را پس داده بوده. خود من در سن 26 سالگی در تهران مدیرعامل شرکتی با فروش 15 میلیون دلار و حدود یکصد کارمند بودم. پس به خاطر عوض کردن شهر موفق نشدم. من در ایران هم موفق بودم. تحصیلات و معلومات جزئی از این گروه هستند.
4- شخصیت: چه نوع انسانی هستید؟. شما به کدام یک از چهار گروه زیر تعلق دارید؟
Driver: در هر کجائی کارها را بدست می گیرد و می خواهد مدیریت کند. یک فرمانده ارتش خوب و یک جراح که با داشتن نصف اطلاعات می تواند یک جراحی را شروع کند. مثال ژنرال پاتون. و رونالد ریگان. من در تستهاي مربوطه نمره اين قسمتم بالا بوده.
Analytical شما برای هر چیزی باید آنالیز آن را ببینید. اگر می خواهید جراحی کنید باید صددرصد از نتیجه آن مطمئن باشید. دیر دست به عمل می زنید چون اطلاعات لازم را ندارید. مثال پرزیدنت کارتر كه ميگويند براي آزادي گروگانها در ايران مرتب طرحهايي به او ارا،ئه ميشد ولي آناليز هيچيك كامل نبود و او دست به عمل نميزد.
Amiable: دوست یاب : یک فروشنده خوب که حتی در آسانسور می تواند با مردم دوست بشود. دوست فروشنده اي داشتم كه در مسير بالارفتن تله كابين ديزين با يك خانواده آلماني دوست شد و روز بعد اسكي فرزند به آلمان برگشته آنهارا مجاناً گرفت.
Visionary: استيو جابز و پرزيدنت كندي را در اين گروه بگذاريد. هنگاميكه پرزيدنت كندي در پاسخ پيشرفتهاي فضائي شوروي در سال ١٩٦٢ در سخنراني اش در دانشگاه رايس گفت كه ما تا آخر اين دهه انساني را در ماه مينشانيم امريكا هنوز تازه يك دور بدور كره زمين زده بود و ناسا هيچ برنامه اي براي فضا نداشت! مهنورد امريكا در جولاي ١٩٦٩ اولين انسانها را روي ماه پياده كرد!
EQ: کیفیت ارتباطی شما چیست؟ IQ: هوش شما چقدر است؟
بهترين تركيب دو صفت بالا را ميشد در بيل كلينتون رييس جمهور امريكا پيدا كرد كه بنظر ميرسد نام خود را بعنوان يكي از بهترين رييس جمهورهاي امريكا ثبت كرده باشد.
5- شهرت خوب:
[شهرت بد:] اگرچه شهرت بد هم آدم را معروف می کند و آدم بد هم می تواند موفق بشود ولی آیا ارزش دارد که موفق بشوید ولی همه از شما متنفر باشند؟
[شهرت خوب:] آیا حضرت محمد با شهرت محمد امین کارهای خودش را پیش نمی برد؟
6- شکل و شمایل: ممکنست بنظرتان خنده دار بیاید ولی پرزیدنت کندی انتخابات سال 1960 امریکا را با قیافه بهتر از ریچارد نیکسون برد و زنها بيشتر به او راي دادند. بعضی قیافه ها به شما آرامش می دهند و بعضی شما را ناراحت می کنند. آقای فایفر در کتاب مدیریت با قدرت Managing with Power می گوید که اگر قد شما بلند باشد اتوماتیک مردم بیشتر به حرف شما گوش می دهند. اگر کچل باشید باز هم بیشتر و اگر عینکی باشید که دیگر عالیست. در زمانی در شرکت وایس در یک گروه 8 نفره از معاونان شرکت باید دورنمای کیفیت شرکت را ترسیم می کردیم. بجز من با قد 175 بقیه بین 190-180 قدشان بود و بعضی عینکی و بعضی کچل هم بودند. تنها متخصص کیفیت این گروه من بودم ولی کسی کمترین توجهی به حرف های من نمی کرد و البته عامل شهر هم بی تأثیر نبود. وقتی کتاب آقای فایفر را خواندم متوجه شدم که چرا. شما با داشتن آن مشخصات خود بخود متخصص بنظر می آیید حتی اگر اینطور نباشد. اگرچه شکل و شمایل ژنتیکی است ولی این روزها با عمل های مختلف افراد سعی می کنند که قیافه خود را بروز نگاه دارند. مرتب و تميز بودن جزئي از همين شكل و شمايل است. كارمندي داشتم كه لباسهاي استثنائي را جزئي از شخصيت كاري خود كرده بود.
7- شانس: آخرین و بهترین عامل موفقیت است. اگر شانس بیاورید که پدر و مادرتان پولدار باشند موفقیت شما بسیار آسانتر از آن کسی است که باید از صفر شروع کند. پول به شما اعتماد بنفس می دهد که خود همان اعتماد بنفس می تواند شما را موفق نماید. آقای بیل گیتز پولدارترین فرد کره زمین اگر پدرش یک وکیل پولدار نبود چگونه می توانست 50000 پول بدهد و سیستم DoS را از مخترعش خریداری کند؟ آن پنجاه هزار دلار اکنون هشتاد میلیارد دلار شده و بقولی بهترین سرمایه گذاری تاریخ کره زمین بوده. شانس فقط به پدر و مادر پولدار خلاصه نميشود. بعضي وقت با كسي ممكنست ملاقات كنيد كه راه درست را به شما نشان بدهد. داشتن يك رييس خوب نيز يك خوش شانسي است. براي من طلاق پدر و مادر و اقامت مادر در محلي كه سالها بعد تبديل به سيليكان ولي شد يك خوش شانسي بود. اگر به جاي ديگري رفته بودم شايد يك گاوچران ميشدم.
بارها فکرهایی برای اختراع به فکرم رسیده ولی فکر نان شب فکر را فقط در مرحله فکر نگاه داشته. خوشبختانه با اختراع چیزی به نام Venture Capitalist زمین بازی پولدار و فقیر تا حدی مسطح شده. امروزه یک V.C بعد از شنیدن عریضه شما می تواند پولی در اختیارتان بگذارد که به اختراع خود بپردازید و همان رل پدر و مادر پولدار را برایتان بازی کند.
دو داستان اسب سواری من و افتادن دو نفری که از اسب سواری من انتقاد کردند فقط شانس بود. دیدن استیو مک کوئین در یکی از خیابان های هالیوود فقط شانس بود. کسانی هستند که با هم در همین سیلیکان ولی کار کرده ایم ولی آنها شانسی در شرکتی کار کرده اند که موفق تر شده و من آنقدر خوش شانس نبوده ام. حتي همكاري داشتم كه بعلت ضعف عملكرد اخراج شد و شانس آورد در شركتي استخدام شد كه ظرف ٥ سال بيست ميليون دلار از سهام گيرش آمد.. اکنون آنها دهها و صدها برابر من پول دارند و بدبختانه یا خوشبختانه جامعه واحد اندازه گیری موفقیت را پول می داند نه تعداد کتابی که خوانده اید یا نوشته اید. نه چند مدرک دارید و نه به کجاها رفته اید!!
اگر هر كدام از اين شين ها موفقيت شما را ضربدر ده نمايند داشتن هر هفت تا شما را ده ميليون برابر موفق تر ميكنند.
اگر خود را با اين روش با بيل گيتس مقايسه كنيد و هيچيك از عوامل بالا را نداشته باشيد و در موگاديشو توانسته باشيد از راه درست ١٠٠٠٠ دلار جمع كرده باشيد اين مثل ١٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠ ميشود كه از ٨٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠ بيل گيتس بيشتر است.
سالها گلف بازي ميكردم و بازيم نيز خوب نبود ولي از يك چيز گلف خوشم ميايد. اگر بطور متوسط من توپها را در ١٨ زمين بازي با صد ضربه وارد سوراخ گلف ميكردم و شما با ٨٥ ضربه و اين اعداد را مرتب به سازمان گلف ميفرستاديم عدد ١٠٠ من و ٨٥ شما مساوي حساب ميشد و اگر در مسابقه بعدي بين من و شما من ٩٥ ميزدم و شما ٨٥ من برنده ميشدم با اينكه در گلف عدد كمتر بهتراست. اگر در زندگي نيز بشود سيستم handicap (آوانس) گلف را بكار برد شايد آقاي گيتس هزارمين آدم موفق جهان هم نميشد.
شايد بايد اين مقاله را بسط بدهم و تبديل به كتاب بعدي بنمايم. منتظر نظرات شما هستم.
http://farhadkashani.com/index.php/2012-05-20-10-44-46/2013-05-15-10-23-54/723-7-success-factors
