-
روزی جمعی از جماعت مریدان، گرد شمع وجود شیخ گرد آمدنی و از وجود وی بهره ها بردند و به وجد آمدند...
پس از اکمال و اتمام بحث و وعض، مریدی از مریدان مقرب نزد شیخ آمدندی و سوالی از محضر مبارک وی بفرمود،
که یا شیخ، جماعت دوستان و دلدادگان گویند شیخ دائم سر به پایین دارد و سر به زیر است، با وجود آن همه کرامات و مقامات و درجات و رتب
و این عجب است !
شیخ تاملی برفرمود و از جواب وی طفره رفت، مرید بار دوم و سیم بر سوال و یافتن پاسخ ابهام خویش اصرار ورزید.
شیخ چون اصرار مرید را دید، اصرار بر نظر خویش را جایز ندانست و به مرید بفرمود در خلوتی نزد وی رود و پاسخ بشنود.
مرید طبق گفته ی شیخ عمل کردی و در آن حالت، به محضر وی وارد شدی و از لسان مبارک شیخ این چنین پاسخ بشنید:
که من بدان جهت سر به زیرم، که به جمعیت و جماعت و جمیع آنها، علاقه مندم و در آنان آیات و آفاق حضرت ربوبیت را می بینم. که اگر بخواهم جز این باشم، به خدای عز و جل، جز خویش، سپهر و ماسوای آن، چیز دیگر نبینم !
با تشکر مهران...
-
چون یکی از جلسات درس شیخ به سرانجام آمد، مریدی از مریدان شیخ که طلایه دار صف مردان اهل معنا بود، نزد شبخ آمدی و سوالی از محضر مبارک وی پرسید
که شیخ، در آیات و آفاق و ماسوا، رجیم تر و خار تر از جناب ابلیس هست؟ که ولی رانده ی درگاه رحمانیت، جل جلاله هست و مورد لعن و نفرین اولیاء و اوصیا الی الاخر
پیش رو صف رجال و بدرقه ی راه کمال، شیخ فرزانه، بی درنگ سه مرتبه بفرمود آری، قسم به خدایی که جانم در دست اوست، چه بسیار بندگانی که خاسر دنیا و عقبی اند و در صف ملعنین، پس از شیطان
شیطان یک بار به مخلوق خالق سجده نکرد و رانده ی درگاه ربوبیت شد، الله الله الله به اهل دنیایی که به خالق و صانع سجده نمیورزند و مدعی لطف و دوستی با حضرت حق اند !
با تشکرمهران...