خاطرات بد و خوب گذشته ذهنم رو اشغال کرده

سلام...من گوهی خوردم 3 ماه ترامادول مصرف کردم روزی 2-3 تا بعدش قطع کردم بعدش یه جوری شدم...همش خاطرات گذشته میاد جلوی ذهنم بهش فکرمیکنم بهش میخندم ..یا عصبی میشم..

یه دکتر روانپزشک رفتم 6 ماه قرص خوردم اما جوا ب نداد..هنوز هم تو خاطراتم تو این دنیا نیستم انگار تو فکرم ...

الان من دچار اختلال در افکارمم...ترو قرآن یه دکتری روانپزشکی یه نفری که بتونه از افکا رآدم رو بکشه بیرون...معرفی کنید..تهران باشه

از هیچی از زندگی لدت نمیبرم.. دوستم میگه بریم سینما میگم که چی مثلا بریم؟ میگه بریم فلانجا میگم فکر کن رفتیم آخرش که چی؟

دوست عزیز ما که قرص نخورده ایم به این صورت هستیم :n02:. گام اول به نظر من این که شما به خودت سخت نگیری .
گام دوم این که خودت را مشغول کنی و در واقع خاطرات جدید بسازی که روی قبلی ها بشینه .
به نظر من بدون در نظر گرفتن تمایلت برای خوش آمدن برای رفتن به فلان جا و .... حتما خودت درگیر کار و تفریح و درس و ... بکن . بگرد دنبال یه چیزی که بهت انرژی بده . (نه هرچیزی یه مطلب شرعی و عقلی و آینده دار.)
یه زمانی آدم به کمک این دکتر ها نیاز داره و من خودم استفاده کردم ولی احساس لذت را نمی توان تو مطب دکتر و قرص جستجو کرد . نمی گم که دکتر نری . شاید نیاز داشته باشی بری ولی با خودت حال کن داداش .

یا حق

دوست عزیز ترامادول یک منع کننده سرتونین و اپی نفرین مث ضد افسردگی ها نیست بلکه باعث زیاد شدن غیر طبیعی این آنزیم های مغزی میشه شما وقتی ترامادول مصرف میکنی این انزیم ها توی مغزت بالا میره و وقتی که قطع میکنی دچار افسردگی میشی چون دیگه مغز به اون سرتونین قبلی رضایت نمیده اما وقتی مصرف رو قطع کردی باید خودتو تقویت کنی و ورزش های سبک کنی و خواب کافی تا مغزت ریکاوری بشه