3 پيوست (پيوستها)
یک شب شام برای سیبزمینیخورها
تابلوهای "ونسان ونگوگ" -نقاش بزرگ هلندی- جزو گرانقیمتترین نقاشیهای جهان است. "دکتر کچت" یکی از نقاشیهای اوست که به تنهایی 82 میلیون دلار قیمت دارد.
عمر ونگوگ اگرچه کوتاه بود ولی او بیش از هزار تابلو نقاشی کشید که قیمت هر کدامشان امروز سر به فلک میزند.
اما جالب است بدانید همین هنرمند مشهور در زمان حیاتش غذا برای خوردن نداشت. اصلا کسی او را نمیشناخت. او صبح تا شب بدنبال فروختن نقاشیهایش بود ولی کسی تحویلش نمیگرفت (عدهای میگویند درک مردم عصر او به فهم این آثار شگرف نمیرسیده است.)
او همواره برای تامین مخارج زندگی و خرید لوازم نقاشیاش با دردسر مواجه بود. مدتی حتی خانهای نداشت که در آن بخوابد.
معمولا شبها گرسنه میخوابید. "البته روانپریشی و رفتارهای غیرمعمولش یکی از مهمترین دلایل سیاهروزیش بود ولی انصافا باید گفت تقدیر به او ظلم کرده است."
او در تمام طول عمرش تنها دو تا از تابلوهایش را فروخت.
یک شب وقتی از گرسنگی جانش به لب رسیده بود به یک مطبخ در خیابانی دورافتاده رفت و با عجز و لابه از آشپز خواست تا در ازای تابلویی که در دست دارد به او شام بدهد. آشپز از روی تمسخر نگاهی به نقاشی انداخت و از روی دلرحمی -و نه برای نقاشی- به او غذا داد.
میگویند تابلویی که آن شب آشپز با دستان کثیفش از او گرفت و گوشهای انداخت "سیب زمینیخورها" بود؛ تابلویی که امروز شاید با فروشش بتوان چند میلیون نفر را شام داد.
البته زندگی دردناک ونگوگ پر از شگفتیهای این چنینی است.
.............
پ.ن.:
تابلوی "سیب زمینیخورها" :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/af/Vincent_Van_Gogh_-_The_Potato_Eaters.png
این اثر هماکنون در موزه ون گوگ در شهر آمستردام هلند نگهداری میشود.
کد:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%A8%E2%80%8C%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7
تابلوی "دکتر کچت": ( دو نسخه موجوده . دکتر کچت مراقبت از ونگوگ را در آخرین روزهای زندگی نقاش بر عهده داشت و از دوستان صمیمی او بود.)
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
http://en.wikipedia.org/wiki/Portrait_of_Dr._Gachet
2 پيوست (پيوستها)
و اینگونه فرمتژه را فریب داد
در خانوادهی مسس مندلسون -فیلسوف شهیر آلمانی- بهجز یکی همه مشهور بودند.
یکی تاجر بود. یکی مهندس، یکی خواننده. آن یک نفر بدبخت هم که کارمند ساده بانک بود و شهرت زیادی نداشت.
پسری هم به نام فلیکس مندلسون داشتند (که یک موسیقیدان خیلی مشهور است و اگر شما او را نمیشناسید، مشکل خودتان است).
این اساتید ولی خانوادگی زشت بودند (نقاشیها را باور نکنید، همهاش الکی است. احتمالا نقاشها در رودربایستی گیر کرده بودند).
مسس مندلسون روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوستداشتنی بهنام فرمتژه داشت.
مسس در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل او منزجر بود.
روزی مسس دلش را به دریا زد و نزد دختر رفت ولی دختر او را نگاه هم نکرد.
مسس پس از تلاش فراوان، با شرمساری پرسید: "آیا میدانید که عقد انسانها در آسمان بسته میشود؟"
دختر درحالیکه به کف اتاق نگاه میکرد، گفت: "بله. شما چه عقیدهای دارید؟"
فیلسوف گفت: "من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر میکند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آیندهام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت همسرم گوژپشت خواهد بود."
درست همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم: "اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفا آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن."
فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعهای بر خود لرزید. او انسانیت و تخیل آقای فیلسوف را آفرین گفت و این طور شد که آن دو ازدواج کرده و سالها با خوبی و خوشی زندگی کردند.
1 پيوست (پيوستها)
عادات عجیب نویسندگان؛ از نوشتن در تختخواب تا انباری / اینفوگرافی
نویسندگان لزوما افرادی منظم نیستند و برخی از آنها طبق یک عادت و روش خاص در محلی مشخص مینویسند؛
مثلا ولادیمیر ناباکوف دوست داشت داستانهایش را در صندلی عقب ماشین خود بنویسد.
منبع
http://khabaronline.ir/news-173263.aspx
خوش بحال کارگران تخت جمشید
ساخت تخت جمشید 120 سال طول کشید.
وقتی داریوش کبیر تخت جمشید را میساخت، تعداد زیادی از معماران، هنرمندان، مهندسان و کارگران در ساخت این بنای باشکوه شرکت داشتند.
جالب آنکه زنان ایرانی بخش بزرگی از این گروه را تشکیل میدادند.
همهی افرادی که در ساخت این بنا شرکت داشتند، از بیمهی کارگری برخوردار بودند و در صورت بروز اتفاقی ناگوار از آنها و خانودهشان حمایت میشد.
همهی زنانی که تحت استخدام حکومت ایران بودند، حق مرخصی بارداری داشتند؛ "قوانینی که دولتهای اروپایی امروز، خیلی به اجرای آنها میبالند."
حتی در آن زمان اتحادیهای مانند اصناف کارگری جدید وجود داشت که پیگیر حقوق و وضعیت کارگران بود.
داریوش در هر سال برای ادامهی عملیات ساخت تخت جمشید بیش از نیم میلیون سکه طلا مزد به کارگران میداد که به گفتهی مورخان، تخت جمشید از این جهت گرانترین بنای دوران باستان است.
بله، داریوش کبیر جاده ابریشم را هم همین طور با پول و پرداخت دستمزد مناسب به کارگران ساخت؛ جادهای که اروپای امروز را به چین متصل میکرد و برای قرنها بزرگترین جاده تجاری و مسافری بود.
همه اینها هم در زمانی اتفاق میافتاد که فراعنه مصر انسانها را به عنوان برده با زنجیر در آفتاب سوزان میبستند و از آنها بیگاری میکشیدند و بر سر آنها شلاق میزدند.