امریکایی ها از اب هم بنزین میگیرند؟
با اختصاص بودجه 22 میلیون دلاری از سوی کنگره آمریکا، طرح مطالعاتی در این کشور آغاز شده که هدف آن تولید سوخت از آب است.
برنا : دانشمندان در نظر دارند، آب آشامیدنی را هم به سوخت تبدیل کنند.
دانمشندان آمریکایی سخت در تلاشند تا راهی برای تبدیل آب به سوخت با استفاده از نور خورشید پیدا کنند. از آنجائی که رقابت جهانی برای گسترش فناوری ها جدی تر از گذشته دنبال می شود، همواره پژوهشگران در تلاش بوده اند تا با ایجاد تحولی جدی در زمینه انرژی، از لپ تاپ ها گرفته تا خودروها را با انرژی های نو به کار بیندازند.
آمریکا هم برای اینکه از قافله جهانی عقب نماند، می خواهد نقش رهبر این جنبش جهانی را بازی کند.
هدف آمریکایی ها این است که سوخت تولید کنند: هیدروژن، متان یا حتی بنزین. آن هم از طریق ارتقاء روش های فتوسنتزی (تجزیه و ترکیب شیمیایی با نور خورشید) تا بتوانند از گیاهان،جلبک ها یا هر شکل دیگر از موجودات زنده سوخت تولید کنند.
اما عجیب ترین ماده ای که در این میانه هدف گرفته شده، آب است. با الهام از روش هایی که طبیعت به کار می گیرد، دانشمندان می خواهند نور خورشید، آب و مجموعه ای از کاتالیزورها را با هم به کار بگیرند تا انواع مختلفی از سوخت را تولید کنند. البته کاتالیزورهایی که به کار گرفته می شوند شبیه هیچ کدام از مواد شیمیایی که می شناسیم نیستند.
ناتان لوئیس از موسسه فناوری کالیفرنیا در این باره می گوید: این کارغیرممکن نیست و ما مطمئنیم که به این هدف دست پیدا می کنیم. او سرپرست تیم مطالعاتی ملی آمریکاست که روی این طرح بلندپروازانه کار می کنند.
19 تیم مطالعاتی از سراسر آمریکا بسیج شده اند تا این ایده به ثمر بنشیند. نتیجه این اتفاق تشکیل کنسرسیومی به نام مرکز مشترک فتوسنتز مصنوعی شامل آزمایشگاه لاورنس برکلی، آزمایشگاه شتاب دهنده های ملی استنفورد، کالج برکلی، سن باربارا، اروین و سن دیگو در دانشگاه کالیفرنیا است.
ناگفته نماند کنگره آمریکا بودجه 22 میلیون دلاری را در ماه سپتامبر گذشته برای تحقق این طرح مطالعاتی به تصویب رساند
پيشگفتاري بر هاله و هاله بيني!؟
از آنجا که جمعي از شما ياران صميمي علاقمند به آشنايي با حوزة انرژي و ورود به بحث هاله وهاله بيني شديد لذا پيش گفتار، مقدمه و بخشي از تاريخچه شناخت و چگونگي شروع و مشاهدات اوليه هاله تا کنون، قسمت آغازين اين موضوع خواهد بود.
ياد آور ميشويم؛ در بعضي قسمتها توضيحاتي لازم است که به دليل نزديکي با موضوع هيپنوتيزم و نوشته شدن مطلب در آن بخش به اشاره اي در اين قسمت بسنده شده است.
در نوشته هاي باقيمانده از عرفا به ندرت از حوزة انرژي سخني بميان آمده است ولي نظرات آنان طي گذشت بيش از هفت هزار سال در سراسر جهان با مشاهدات دانشمندان تا به امروز مطابقت دارد. تمامي مذاهب معنوي از رؤيت نور در اطراف سراشخاص سخن گفته اند، که بواسطه عبادات و نيايش قلبي وجودشان سرشار از اگاهي شده به رفعت، مراتب و مقامات معنوي و متعالي رسيده قابليتهاي پنهان حس برتر در آنان آشکار ميشود.
در باورهاي سنتي معنوي هند باستان که حدود پنج هزار سال قدمت دارد از نوعي انرژي کيهاني بنام «پــــراناperana» سخن گفته اند که اين انرژي کيهاني تشکيل دهنده و منشاء اصلي حيات قلمداد ميشود. پرانا يا نفس حيات، در تمام کالبدها دميده شده و به آنها هستي مي بخشد.
يوگي ها، جين ها، مرتاضان و عرفا با استفاده از ذن، مديتيشن، مراقبه، فنون تنفسي و تمرينات جسمي تلاش ميکنند تا اين انرژي را به تسلط خويش در آورده هشياري و طول عمر فرا تراز حد معمول بدست آورند.
چينيان در هزاره سوم پيش از ميلاد به وجود انرژي حياتي بنام چــــي(chi) معتقدند،که تمام موجودات جاندار و بيجان متشکل از اين انرژي اند.
«چــــي» که ترکيبي از دو قطب نيرو يعني يين (yin) و يانگ(yang) ميباشد.وقتي اين دو نيرو در حالت متعادل باشند انسان تندرست و سالم است. و در صورت عدم تعادل دچار بيماري ميشود.
غلبه نيروي «يانگ» موجب فعاليت شديد اعضاء بدن و برتري «يين» باعث کاهش فعاليت و نقصان در بدن خواهد بود. که حاصل هر دو حالت غير متعادل بروز بيماريست. هنر طب سنتي چين و رشته هاي زير مجموعه آن بر ايجاد تعادل بين «يين» و «يانگ» استواراست.
در مکتب يهوديت کالابا ( kalaba) در حدود ??? سال پيش از ميلاد حضرت مسيح (عليه السلام) به همين دو نيرو به عنوان نور اثيري اشاره ميکند که به آن کارنايين(karnaeen ) نيز اطلاق کرده اند.
به عنوان مثال ميکل آنژ در تنديس حضرت موسي (عليه السلام) کارنايين را به شکل دو شاخ نشان داده در حالي که مي توانسته آنرا با دو رشته نور نيز نشان دهد و شايد اين کار او ناشي از معني اين لغت در زبان عبري باشد که داراي دو معني شاخ و نور است. همچنين در اسطوره اسب شاخدار که سمبلي از عشق و الوهيت است، شاخي در پيشاني اسب سفيد و نوري در اطراف او ترسيم شده است.
در کتاب عهد عتيق نيز در باره نوري جانداران خصوصاً انسانها اشاراتي متعدد شده است.
در کتاب علوم آينده نوشته «جان وايت» از ?? فرهنگ مختلف که پديده هاله را با ?? نام مختلف ميشناسند، ياد شده است.
در بسياري از مکاتيب تعاليم اسرار و رموز مانند مغ ها در متون قديم ايران باستان، کاهنين در مصر باستان، وديک (vedic)، الهي شناسان، کيميا گران، بوميان آمريکا، قبائل آفريقايي، بوداييان هندوستان، تبت، نپال، بوديست هاي ذن در چين و ژاپن و تفسير متون سانسکريت، کنفوسيوس، فيثاغورث، کريشنا و بسياري ديگر.
از قرن شانزدهم ميلادي به بعد افراد مختلف خصوصاً پزشکان زيادي که در پي کشف درمان بيماريها بوده اند و محققين معاصر در تعليم نوين علمي موفق شده اند نتايج مشاهدات عيني خود را به اين اطلاعات اضافه نمايند که در بخشهاي مختلف (تاريخچه هيپنوتيزم) و هاله درماني از آنها به تفصيل ياد خواهد شد نظريه وجود انرژي کيهاني که با تسلط به طبيعت و قابليت نفوذ در تماس اجزاء آن توسط بسياري از نظريه پردازان مطرح شده و به عنوان کالبد نوراني شناخته شده است نخستين بار حدود پانصد سال قبل از ميلاد حضرت مسيح(عليه السلام) توسط پيروان فيثاغورث به ثبت رسيده است، آنان معتقد بودند اين نور ميتواند بر اندامهاي بدن انسان تأثير گذار بوده و درماني بر بيماريها باشد.
دانشمنداني همچون بويراک (boirak) و لي بوالت (lee bovalt) در قرن دوازدهم نوعي انرژي را در بدن انسان شناسايي کردند که عامل تأثير از راه دور در بين افراد است.
به نظر آنان هر کسي به دليل حضور خود در هر جايي ميتواند تأثيرات مطلوب يا نا مطلوب، مثبت يا منفي بر روي ديگران بگذارد و حتي ميتواند اين تأثيرات را تا فاصله هاي دوري روي ديگران منتقل نمايد.
پاراسلسوس فيزيکدان و مصلح مذهبي سويسي (????????) اين انرژي را ايلياستر(ILLiaster) ناميد و آنرا ترکيبي از انرژي حيات و عنصر حيات ميدانست.
هلمونت (HeLmont) رياضيدان قرن نوزدهم، «سيالي کيهاني» را که در تمام طبيعت وجود و نفوذ دارد و ماده اي داراي جسم يا قابل تراکم نيست معرفي نمود به نظر او اين سيال روح حياتبخش خالصي است که در تمام کالبدها نفوذ ميکند.
لايب نيتـز(Leibnitz) دانشمند رياضيدان نيز معتقد بود که عالم از عواملي تشکيل شده که هر يک منشاء انرژي بوده و خود محرک خويش هستند.
پديده انرژي کيهاني در قرن نوزدهم توسط هلمونت و مسمر(Mesmer) که بنيانگذار «مسمريسم» بودند مطرح شد که بعدها به نظريه هيپنوتيزم تبديل شد.(تاريخچه هيپنوتيز مراجعه شود)
به نظر آنان اجسام و اشياء، جاندار و بيجان بوسيله اين انرژي شارژ شده و کالبدهاي مادي ميتوانند از فاصله هاي دور تأثيراتي يکطرفه يا متقابل بر هم داشته باشند.
با طرح اين نظريه فرضيه اي مطرح شد که بر اساس آن احتمال وجود ميداني از انرژي تا حدي با حوزه الکترو مغناطيسي قابل قياس بود.
کنت ويلهم رايش باخ (Count WiLheLm Von Reich Bach) در قرن نوزدهم طي سي سال وقت خود را صرف انجام آزمايشهاي تجربي اطراف نوعي حوزه انرژي بنام اديک (Odic ) نمود به نظر او اديک بخشي از خصوصيات حوزه الکترو مغناطيسي تشريحي، توسط جيمزکلرک ماکسول (Jemes Clerk Maxwell ) را دارا بود، او در کشف اديک به اين نتيجه رسيد که قطبهاي آهن ربا نه تنها نماينده قطبيت مغناطيسي بلکه داراي قطبي منحصر بفرد بنام ميدان اديک هستند. ساير اشياء مثل کريستالها هم بدون اينکه خاصيت مغناطيسي داشته باشند داراي اين ميدان هستند. ضمناً ميدان اديک را نماينده مشخصات ذهني اي چون( داغ، قرمزو نامطلوب) يا (سرد، آبي و مطلوب) دانست. ضمن اينکه نتيجه گرفت قطبهاي همنام مغناطيسي همديگر را جذب نميکنند ولي قطبهاي همنام اديک به سوي هم جذب ميشوند، واين اصل يکي از مهمترين خواص پديده هاله هاست.
رايش باخ رابطه بين انفجار هاي الکترو مغناطيسي خورشيد و غلظت هاي حوزه اديک مربوطه به هر کدام را مورد بررسي قرار داد و کشف کرد بيشترين تمرکز اين انرژي در طيفهاي قرمز و بنفش متمايل به آبي اشعه خورشيدي است و بارهاي مخالف، مفاهيم ذهني گرما و سرما را با درجات قدرت متفاوتي توليد مي کند. او موفق شد طي يک رشته آزمايشات ـ نوسانات مربوطه را در يک طبقه بندي نوساني قرار دهد.
تمام شاخصهاي الکتريکي مثبت در افراد مورد آزمايش حس گرما را القا و عواطف نا مطلوب توليد کردند و شاخصهاي منفي حس سرما و خوشايند را توليد نمود.
ميزان قدرت اين عواطف به نسبت وضعيت آنها در جدول نوساني تغيير ميکرد. دريافتهاي حسي از گرما تا سرما متغيير و با رنگهاي مختلف طيف ها از قرمز تا نيلي مطابقت داشتند.
رايش باخ به اين نتيجه رسيد که ميدان انرژي اديک از طريق سيم قابل انتقال است، اما سرعت آن بسيار کند و تقريباً چهار متر بر ثانيه است (اين مطلب در انتقال انرژي از راه دور تاثير فراواني گذاشت) و سرعت مذکور بيشتر به جرم عنصر تشکيل دهنده سيم بستگي دارد تا به درجه رسانايي آن.
او کشف نمود که اين حوزه انرژي مثل حوزه الکتريکي ميتواند اشياء و اجسام را در محدودة خود باردار نمايد. آزمايش هاي ديگر او نشان داد بخشي از اين انرژي ميتواند مانند نور ار طريق عدسي متمرکز شود،در حالي که بخش ديگري از آن از اطراف عدسي دفع ميشوند، درست مثل شعله شمعي که از اطراف موانع جريان پيدا ميکند اين بخش منحرف شده از حوزه انرژي اديک در مقابل جريان هوا و برخي موانع مانند شعله شمع عمل ميکند (انتقال انرژي شفابخشي در برخورد با برخي موانع چنين عمل ميکند) به نظر مي رسد که طبيعتي همچون گاز مايع دارد. بر اساس اين آزمايشات ميدان هاله در طبيعت خود همچون سيالات است و در بعد انرژي مانند امواج عمل مي کند .
به نظر او جريان دريافت نيروي اديک در بدن انسان تقارني شبيه به آنچه در بلورها ـ در راستاي محور اصلي وجود دارد ايجاد ميکند. براساس اين کشف تجربي، او سمت چپ بدن را به عنوان قطب منفي و سمت راست بدن را قطب مثبت دانست و اين مسأله با مفهوم يين و يانگ در چين باستان مطابقت دارد.
آیا کليدي براي پيشرفتهاي روحي وجود دارد؟؟
اگر کليدي براي پيشرفت هاي روحي وجود داشته باشد، مسلماً چيزي غير از ريلکس شدن نيست. براي اثبات اين مطليب دلايل زيادي وجود دارد که به شرح برخي از آنها مي پردازيم:
?) يک کالبد ريلکس شده فاقد احساس ها و عواطف ويرانگر است. محال است که در آن واحد فردي بتواند هم ريلکس و هم نگران بوده باشد. (شايد تنها به خاطر اين موضوع هم باشد، ريلکس شدن فوري و از روي اراده چيز بسيار با ارزشي است) همانطور که مشاهده خواهيد کرد، کنترل بر روي احساسها در جريان ارسال و دريافت پيام هاي روحي از اهميت بسيار زيادي برخوردار است.
?) موقعي که بدن در حال استراحت باشد، دامنه آگاهي گسترش پيدا ميکند و انرژي هاي حياتي در اختيار فکر قرار مي گيرند. به عبارت ديگر انرژي زيادي که صرف فعاليت هاي مختلف و اکثراً بيهوده و بعضاً زيان بخش مي شدند، جمع آوري و ذخيره شده و در راستاي اهداف عاليه جريان مي يابند. قدرت تفکر که بهترين زمينه و ياور فعاليت هاي روحي است، در شرايطي که بدن در حالت ريلکس کامل باشد ، افزايش زيادي پيدا ميکند.
?) در حالت ريلکس عميق و کنترل شده، افکار خلوص و تبلور خاصي پيدا ميکنند. در اين شرايط نگهداري تصاوير ذهني براي مدت هاي طولاني مقدور است. شفافيت و وضوح تفکر براي کنترل فرآيندهاي روحي نقش مهم و اساسي دارد. در زمينه تله پاتي، به ويژه آرام بودن و نگهداري يک تصوير ذهني از اهميت والايي برخوردار است. اگر شما قصد داشته باشيد افکار ديگران را مشاهده کنيد، بيشتر و پيشتر از همه لازم است افکار خودتان را يه خوبي مشاهده کنيد. «لفت کلرويانس» در حقيقت clear vision يا مشاهده صاف و روشن است. بنابراين لازم است فرد به قدرت و قابليت کافي براي رؤيت و شهود دروني رسيده باشد تا بتواند بعداً اين اقتدار را در زمينه هاي خارجي بکار بگيرد.
?) شما بارها شنيده ايد که يک فرد نا بينا داراي «حس ششم» مي شود تا کمبود قدرت بينايي خود را جبران نمايد. در اين حرف حقايقي وجود دارد. موقعي که يک حس مسدود يا معدوم شود،حواس ديگر دقيق تر و قوي تر مي شوند. اين دليل خوبي براي توجيه عمل افرادي است که براي شنيدن بهتر و دقيق تر موسيقي يا برخي از صداها، چشمان خويش را مي بندند. اين عمل براي به ياد آوري برخي از اعداد و اطلاعات هم مورد استفاده قرار مي گيرد. در مواردي که يک حس متوقف شود، انرژي مربوط به آن در راستاي کسي و ايجاد قابليت هاي عالي تر به کار گرفته مي شود. به همين جهت حواس ديگر هم قوي تر و دقيق تر مي شوند.
?) ريلکس شدن کامل موجب افزايش کنترل مغزي مي شود. اين مسأله در حوزه آموزش هاي روحي از نهايت اهميت برخوردار است. در ريلکس کامل، مغز داراي ويژگي هاي خاصي مي شود که يکي از آنها ايجاد و بروز بيشتر امواج آلفا است. به اين ترتيب توليد ارادي امواج آلفا از اهميت زيادي برخوردار است که نياز به تأکيد و تکرار ندارد.
در مراحلي که با ريلکس شدن کامل، ديگر بدن به اندازه گيري و نظارت بر اندامهاي داخلي مشغول نباشد، و انرژي مغزي صرف تنظيم حرکات احشاء و اعضاء نباشد، و در حالتي که محرکات مزاحم و پارازيت گونه محيطي توجه شما را به خود جلب نکند، مغز با قدرت و انرژي بيشتر به ثبت و احساس جرقه هاي زود گذري مي پردازد که در شرايط عادي آهسته ترين نجواها احساس مي شوند، در سکون و آرامش عميق مغزي کوچکترين علائم و پيامهاي روحي هم احساس و ادراک مي شوند شرط لازم آن است که فکر در حالت آرامش و سکون کامل باشد.
شايد شما هم مثل عده اي، خيال کنيد که ريلکس شدن يک حالت کسل کننده است که درآن هيجاني وجود ندارد. ريلکس شدن به معناي کاري انجام ندادن نيست، بلکه يک حالت مثبت است که فقط عده کمي از افرادي که به خوبي و با نظارت استاد تمرين کرده اند مي توانند به انجام درست آن توفيق پيدا کنند.
روش زير براي ساليان متوالي با موفقيت مورد تجربه قرار گرفته است، به خوبي آن را ياد بگيريد و با دقت و ظرافت آن را تجربه کنيد.
بهترين موقع براي ريلکس شدن در دقايق و ساعاتي است که شما کاملاً هوشيار و شاداب هستيد.
هيچگاه ريلکس شدن را در مواقعي که خسته و افسرده هستيد انجام ندهيد، زيرا به احتمال زياد قبل از آنکه به پايان تمرين برسيد، به خواب راحتي فرو مي رويد. البته اين خبر خوبي براي کساني است که از بي خوابي مزمن رنج مي برند.
? فشار و کشش
در اصل دو نوع کشش وجود دارد و اين مسأله مهمي است که در کتاب هايي که به اين مقوله مي پردازند ناديده گرفته مي شود.
انگشت نشانه دست راست خود را در حالت کشيده روبروي خود نگهداريد، بعد آن را خم کنيد . حالا همينطور آن را خميده نگهداريد، عضلات انگشت شما الان تحت کشش قرار گرفته و در اين حالت انرژي الکتريکي تحت کنترل در آمده است.
حالا انگشت خود را راست کنيد و فکر کنيد که مي خواهيد آن را خم کنيد . به اين حالت (تهديد خم کردن) نام مي گذاريم. در اين شرايط هم انرژي الکتريکي در عضلات انگشت پديدار مي شود. در مقام مقايسه، اين وضع مانند آن است که يک راننده ترمز دستي و پايي را نگه دارد و در عين حال شديداً هم گاز بدهد. به اين ترتيب بيهوده مقدار زيادي سوخت مي سوزد و به هدر مي رود، بدون آن که کار شما ثمري داشته باشد، به موتور ماشين هم صدمه مي زنيد. به همين صورت اگر عده اي از عضلات بدن بدون آنکه کاري انجام دهند تحت کشش يا «تهديد کشش» قرار بگيرند، ضايعات شيميايي و الکتريکي گسترده و دير پايي در آنها پديدار ميشود. اين کشش ويرانگر است، اين وضع سموم خطرناکي در بدن ايجاد مي کند و به جريان صحيح و درست انرژي هاي حياتي لطمه مي زند.
«کشش ويرانگر» عادت خطرناک و شايعي است که عده کمي مي توانند خود را از لطمات آن بر کنار نگهدارند. آيا شما اين کشش هاي زيان بار را در شانه هايتان اعمال مي کنيد؟ آيا در ساعاتي متمادي عضلات فک يا پيشاني شما تحت فشار هستند؟ دقت کنيد اگر عضله اي نمي خواهد کار کند نيازي نيست که تحت فشار باشد . اگر شما متوجه شديد که برخي ار عضلات شما دچار کشش و انقباضي بيهوده هستند، براي آنکه آنها را تحت کنترل ضمير آگاه در بياوريد، ابتدا فشار کششي شديد آگاهانه بر روي آنها اعمال کنيد و سپس آنها را در حالت آرامش قرار دهيد.
همانطور که ورود يک گلوله پارچه اي باعث پيدايش انسداد در لوله کشي خانه مي شود، وجود فشار و کشش در بدن هم باعث مسدود شدن سيلان و انتشار انرژي هاي روحي مي گردد.
اگر شما اين انسدادهاي حاصله از وجود فشار در بدن را باز و فعال نگه مي داريد. در هر فرصتي که به دست مي آوريد، احتمال وجود فشار در بدن تان را بررسي کنيد و در صورت وجود، به سرعت آن را برطرف نماييد و به صورتي آگاهانه خود را ريلکس کنيد.
قبل از آنکه نحوه ريلکس شدن کامل و گسترده را فرا بگيريد، بايد نحوه شناسايي وجود فشار را فرا گرفته باشيد. اگر نتوانيد وجود فشار و کشش را در گروهي از عضلات بدن شناسايي کنيد، نمي توانيد يک حالت ريلکس گسترده را در بدن خويش به وجود آوريد. بنابراين وضعيتي را که براي ريلکس شدن انتخاب مي کنيد، نبايد يک وضعيت راحتي باشد. تنها در شرايطي مي توانيد وجود ريلکس را بخوبي احساس کنيد، که قبلاً در نقاط مورد نظر کشش و فشار ايجاد کرده باشيد.
از اينجا معلوم مي شود که چرا مرتاضان با فقراي هندي براي ريلکس شدن و مديتيشن، بستري از ميخ هاي تيز را انتخاب مي کنند، در صورتي که مي توانند بر بستري از سبزه ها يا خاک نرم به انجام اين عمل بپردازند. بنابراين بهتر است بر روي يک صندلي محکم قرار بگيريد با بر روي زمين بنشينيد و به ديوار تکيه دهيد، نه اينکه در يک مبل بسيار راحت بياراميد.
? روش ريلکس شدن کامل
در محلي به انجام تمرين بپردازيد که مطمئن هستيد ديگران موجب مزاحمت براي شما نمي شوند.
اتاق بايد کمي گرم و به خوبي تهويه شده باشد. به ياد داشته باشيد که در شرايط ريلکس شدن گسترده درجه حرارت بدن شما به ميران قابل ملاحظه اي سقوط مي کند.
?) درون سطح صاف و سختي دراز بکشيد يا اگر ترجيح مي دهيد بر روي يک صندلي که پشتي دارد بنشينيد، براي دقايق متوالي در يک وضع راحت قرار بگيريد، چشمانتان را باز نگداريد. بهتر است اتاق کم نور باشد، ولي اتاق تاريک نباشد. دست هايتان را راحت روي پاهايتان قرار دهيد. هيچگاه يک پا را بر روي پاي ديگر نيندازيد. اگر دستهايتان را بر روي رانهايتان قرار داده ايد، کاملاً راحت و آزاد باشند. هيچگاه انگشتانتان را در يکديگر قفل نکنيد. عدم توجه به اين نکات باعث مي شود تا انرژي روحي شما به ميزان زيادي به هدر برود.
حالا تصور کنيد که تمام بدن شما به تدريج من مد ميشود يا مي بندد، همانطور که يک مجموعه سيماني يا يک قطعه ژله دارد مي بندد. بتدريج کوشش کنيد بدن شما کمتر و کمتر حرکت کند، تا بالاخره در مراحل نهايي کاملاً بي حرکت شود. هيچ عضله اي را حرکت ندهيد. اين کار در عمل ممکن است خيلي سخت تر از حرف زدن آن باشد. مغز انسان تنبل است. در مقابل هر جريان سخت و پرزحمتي مقاومت بسيار به خرج مي دهد. بنابراين براي مقابله نا آگاهانه در رسيدن شما به موفقيت، پوست بيني شما ممکن است شروع به خارش کند يا تمايل به خميازه و بلع بيهوده پيدا کنيد. شما بايد تا آنجا که مي توانيد در مقابل اين خواسته ها يا اجبارها مقاومت به خرج دهيد. سعي کنيد اگر براي پنج دقيق هم که شده، مانند يک مجسمه سنگي مطلقاً بي حرکت بمانيد. اگر در شرايط ناراحت کننده اي خود را احساس کنيد، بهتر از آن است که حرکت کوچکي انجام دهيد.
?) چشمانتان را ببنديد و يک گردش يا تور در داخل بدنتان انجام دهيد. مخصوصاً نسبت به عضلات شانه، گردن و چانه تان دقيق تر باشيد. در اين مرحله در صدد ريلکس قسمت هاي مختلف بدن خودتان نباشيد. تنها نسبت به آنها آگاهي و هوشياري پيدا کنيد. توجه کنيد که آنها در چه وضعي هستند ،ريلکس هستند يا در شرايط کشش و فشار قرار دارند. سعي کنيد در يک محدوده زماني ده دقيقه اي از تمام قسمت هاي بدن خود بازديد کنيد.
?) حالا چند نفس عميق بکشيد. هوا را از راه دهان وارد ريه هايتان بکنيد و از راه بيني خارج کنيد. هر بار سعي کنيد کاملاً ريه هايتان را از هوا خالي کنيد. پس از آن به صورت عادي از راه بيني به نفس کشيدن ادامه دهيد.
?) عضلات انگشتان پاي چپتان را منقبض کنيد. هر قدر ممکن است فشار بيشتري اعمال کنيد و اين وضع را در حدود ده ثانيه ادامه دهيد. پس از آن انگشتان پاي چپتان را رها يا ريلکس کنيد و بلا فاصله عضلات انگشتان پاي راستتان را با شدت زياد منقبض کنيد. اين وضع را در حدود ده ثانيه انجام دهيد . پس از رها کردن آن بلافاصله عضلات ساق پاي چپتان را با شدت منقبض کنيد. اين وضع را براي ده ثانيه ادامه دهيد. سپس به سراغ عضلات ران پاي راستتان برويد . به اين صورت به ترتيب عضلات مياندوراه، قسمت پايين شکم، جدار شکم، شانه ها، مچ دو دست، گردن، شانه، عضلات صورت و از همه مهمتر عضلات پلک را رها کنيد. اين کار را با رها سازي و ريلکس کردن عضلات پيشاني خاتمه دهيد. اين خيلي مهم است که توجه به يک قسمت منقبض کردن آن خيلي سريع و تقريباً بلافاصله باشد.
?) در اين مرحله بايد به نفس کشيدنتان توجه کنيد. سعي کنيد صداي هوا را که درگذز از سوراخهاي بيني توليد ميشود بشنويد. پر شدن و خالي شدن ريه هايتان را احساس کنيد. بتدريج نفسهاي خودتان را عميق تر و طولاني تر کنيد. سعي کنيد بدون صدا نفس بکشيد و هر قدر که امکان دارد راحت تر و آرامتر تنفس کنيد.
سعي کنيد از طريق شکم تنفس کنيد، به اين معني که در دم، هوا قسمت تحتاني قفسه صدري و شکم شما را به بالا بياورد. در بازدم سعي کنيد قسمت فوقاني شکم و بعد قفسه سينه خود را به داخل ببريد. دقت کنيد اين کارها با ظرافت و با آرامي انجام شود. دقت کنيد در بازدم تمام هوا از ريه هايتان خارج گردد . معمولاً در اين شرايط بازدم از دم چند ثانيه اي بيشتر طول ميکشد، بازدم شما بايد در حدود ده شماره طول بکشد.
?) نسبت به قوه جاذبه زمين که کالبد شما را به قسمت پايين مي کشاند آگاهي پيدا کنيد. وزن خود را احساس کنيد. وزن انگشتان، دستها، پاها وسرتان را احساس کنيد.
?) بايد با قدرت تجسم شاهد خرد شدن و فروپاشي جسم خود باشيد. احساس کنيد بتدريج انگشتانتان، دستها و ساير قسمت هاي کالبد شما به صورت گرد در مي آيند. با وضوح تمام تجسم کنيد که بدن شما دارد به صورت توده اي از گرد و غبار در مي آيد.
?) در اين لحظه که وجود شما به توده اي از غبار تبديل شده تصور کنيد که نسيم تندي به سوي شما مي وزد و آثار باقيمانده از وجود جسماني و مادي شما را به هر گوشه و کناري پراکنده ميسازد. در اين لحظات تنها چيزي که از شما باقي مانده آگاهي شماست.
?) در اين شرايط که کاملاً ريلکس و هشيار شده ايد، به آهستگي يا بلندي به خودتان بگوييد هرموقعي که من از ده تا يک به صورت معکوس شمردم و پس از آن کلمه خاصي (هر لغتي را که مي خواهيد مي توانيد انتخاب کنيد) را سه بار تکرار کردم، من بلافاصله به يک حالت ريلکس عميق فرو ميروم، به همان صورتي که الان در اين وضع قرار دارم. اين جملات را چند بار تکرار کنيد.
??) براي آنکه به اين تمرين خاتمه دهيد يک نفس عميق بکشيد و مانند کساني که از خواب برخاسته اند بدن خود را به حالت کشش در آوريد تا خستگي و رخوت شما برطرف شود. به خودتان بگوييد وقتي که به شماره سه رسيدم چشمانم را باز مي کنم و کاملاً آگاه و هشيار و تر و تازه هستم. در اين لحظات مي توانيد در زمينه هاي مثبت و سازنده هم به خودتان تلقين کنيد. مثلاً به خودتان تلقين کنيد که «از اين به بعد قدرت حافظه من افزايش پيدا مي کند» يا اينکه «قدرت تمرکز من افزايش پيدا مي کند» و يا قدرت هاي روحي من افزايش پيدا ميکنند.
يک ... دو ... سه...
چشمانتان را باز کنيد . شانه هايتان را بالا بيندازيد. پاهايتان را به کشش در آوريد و چند بار انگشتان را محکم مشت کنيد و بعد دوباره باز کنيد. سپس آهسته و آرام از جا بلند شويد.
اگر براي اولين بار اين تمرين را انجام داده باشيد. براي لحظاتي ممکن است احساس کنيد که بدن شما کمي سخت شده است. بنابراين براي مدتي کوتاه از حرکات تند و سريع پرهيز کنيد. اين احتمال هم وجود داد که پس از اين جريان خيلي سر حال باشيد، مگر آن که وقت خواب شما نزديک باشد و در اين صورت خيلي راحت به خواب مي رويد. براي آنکه اين تمرين را بخوبي انجام دهيد، بايد به دقت تکنيک ارائه شده براي انجام ريلکس شدن را بخوانيد و کاملاً به خاطر بسپاريد.
بايد نکات آن را چنان به خاطر سپرده باشيد که هر موقع لازم شد، آنها را مطابق فهرست زير براي ديگران تکرار کنيد:
? بي حرکت بمانيد
? سياحت ذهني، بدون فشار و کشش
? تنفس عميق
? سفت کردن و شل کردن
? به صداي تنفس خود گوش کنيد
? وزنتان را احساس کنيد
? به گرد و غبار تبديل شويد
? به اطراف پراکنده شويد
? به ذهنتان خطاب کنيد و کلمه خاصي را انتخاب کرده و آن را بيان کنيد.
? کار را تمام کنيد و تا سه بشماريد.
اگر به خوبي اين تمرين را انجام دهيد، شما نوعي رفلکس شرطي در وجود خودتان به وجود مي آوريد . در اين شرايط براي دفعات بعد نياز نداريد که تمام قسمت هاي دهگانه فوق را به ترتيب و با دقت انجام دهيد، بلکه کافي است به صورتي ساده از ده تا يک بشماريد و کلمه جادويي را بيان کنيد. در اين شرايط بلافاصله به خواب عميقي فرو مي رويد و نسبت به تأثيرات روحي فوق العاده تأثيرپذير و حساس مي شويد.
نگرشي بر دعا درماني و نقش آن در زندگي
انسان عصر حاضر بسيار تنهاست. اين تنهايي از يک سو به علت افزايش مشغله، تفريحات و فعاليتهاي انسان امروزي ايجاد شده است و از سوي ديگر از جدايي و بي اعتقادي وي به منشاء هستي ناشي مي شود. اين احساس تنهايي به نوبه خود با عوارضي سنگين همراه است که افزايش سرسام آور آمار طلاق، افزايش خشونت، فروپاشي خانواده ها و بسياري از معضلات ديگر نمونه هايي از آن هستند. دعا و مناجات با پروردگار هستي، يکي از راههاي نجات از اين مشکلات به شمار مي آيد. بررسيهاي اخير نشان مي دهد که هنوز هم شمار زيادي از مردم هنگام مواجهه با مشکلات و مصائب به دعا و مناجات روي مي آورند. آثار دعا و مناجات تنها آرامش بخشي و کاهش فشار عصبي را به همراه ندارد بلکه با نتايج مادي و فيزيکي فراواني همراه است. امروزه در مکاتب علمي جهان پديده اي به نام دعا درماني تا حدود زيادي جاي خود را باز کرده است و بسياري از متفکران به آثار دعا در جهان هستي اعتقاد دارند. يکي از کتابهاي معروفي که در اواخر قرن بيستم در اين زمينه به چاپ رسيده، کتابي است به نام «نجات روح: مجموعه اي از پژوهشهاي روحي و علمي[?]، اثر دکتر لري دوسي[?].» در اين کتاب با اشاره به پژوهشهاي علمي در زمينه دعا درماني، اصول دعا درماني نيز درج شده است. در اين مقاله تلاش مي کنيم تا بخشي از مطالب اين کتاب را به صورت خلاصه به تحرير درآوريم.
يکي از جالبترين پژوهشها در اين زمينه، در مبتلايان به بيماريهاي قلبي انجام شده است. يکي از متخصصان قلب بيمارستان سن فرانسيسکو، ??? بيمار مبتلا به مشکلات قلبي را از نظر پاسخ به دعا درماني تحت بررسي قرار داد. وي اين بيماران را به دوگروه دعا شده و کنترل تقسيم کرد. وي نام و شرايط جسمي بيماران گروه اول را به جمعي از افراد داد تا هر روز براي آنان دعا کنند. خود بيماران و پزشکان و پرستاران آنان نمي دانستند که هر بيمار در کدام گروه قرار دارد (اين نوع پژوهش را در اصطلاح «دوسو کور[?]» مي نامند که از دقت بيشتري برخوردار است). نتايج اين پژوهش بسيار جالب بود به نحوي که پس از ده ماه مشاهده شد که بيماران گروه دعاشده روند درماني بهتري را در بيمارستان طي کرده بودند به نحوي که آنتي بيوتيک کمتري براي آنان مصرف شده بود، يا شيوع کمتري به عوارض ريوي دچار شده بودند و کمتر از گروه کنترل به استفاده از دستگاه تنفس مصنوعي نياز پيدا کرده بودند. جالب آن که ميزان مرگ و مير در اين گروه نيز کمي کمتر بود (هرچند از لحاظ آماري تفاوت دوگروه در اين زمينه چشمگير نبود). اين مطالعه همچنين نشان داد که فاصله و وابستگي افراد به فرد دعا شونده اثري بر قدرت دعا ندارد.
دعا درماني تنها در ديگران مؤثر نيست و خود فرد نيز مي تواند از آثار آن بهره مند شود. يکي از پژوهشها به دانشگاه ردلند[?] کاليفورنيا[?] مربوط مي شود. پژوهشگران اين دانشگاه در سال ???? نقش دعا درماني را در بهبود مشکلات اعصاب و روان بررسي کردند. آنان بيماران خود را به سه گروه تقسيم کردند. گروه اول تحت روان درماني قرار گرفتند، از گروه دوم خواستند که هر روز براي سلامتي خود دعا کنند اما به آنان آموزشي در اين زمينه ندادند و گروه سوم نيز در جلساتي گروهي اصول دعا درماني را آموختند و براي سلامت خود دعا کردند. براي آشنا کردن بيماران به مشکلاتشان نيز از سه آزمون رورشاخ (Rorschach)، زوندي (Szondi) و تي اي تي (TAT) استفاده شد. در پايان پژوهش گروه روان درماني ?? درصد بهبود نشان دادند و گروه دعا درماني بدون آموزش هيچ بهبودي نشان ندادند. اين درحالي بود که گروهي که تحت آموزش دعا درماني قرار گرفته بودند ?? درصد بهبود نشان دادند.
اما نتايج پژوهشهاي دعا درماني تنها به انسانها محدود نمي شود. گروهي از پژوهشگران بنياد پژوهشي اسپيندتريفت[?] اثر دعا بر ساير موجودات را نيز بررسي کرده اند. آنان اثر دعا را بر رشد دانه هاي گندم سياه يا چاودار بررسي کردند و نشان دادند که در شرايط يکسان، دانه هايي که براي آنها دعا شده بود به نسبت بيشتري جوانه زدند. اين گروه سپس در بررسي ديگري، دانه ها را تحت شرايط فشار قرار دادند يعني به جاي آب معمولي آنها را با آب نمک آبياري کردند. نتيجه پژوهش بسيار جالب بود و مشخص شد که در شرايط فشار ميزان جوانه زدن و رشد دانه هاي دعا شده نسبت به دانه هاي کنترل بسيار بالاتر خواهد بود. آنان با افزودن ميزان نمک آب و مشاهده واکنش دانه ها به دعا دريافتند که هرچه شرايط محيطي پرفشارتر شود اثر دعا درماني روي اين دانه ها در مقايسه با گروه کنترل، بيشتر خواهد شد.
حال بايد ديد که در دعا چه نکاتي را بايد در نظر داشت. دعا کردن بر دو پايه اساسي استوار است: صداقت و عشق. دعا بايد با صداقت بيان شود. اين امر بيش از آنچه به نظر مي رسد دشوار است زيرا انسان به صورت ناخودآگاه تلاش مي کند تا بر اساس نگرش و نظرات ذهني خود حقيقتي را بيافريند و تمام تلاش خود را براي دفاع از اين حقيقت به کار بندد. اين تلاش حتي هنگامي که ما با پروردگار خود مناجات مي کنيم نيز ادامه دارد و مي تواند ما را از صداقت واقعي دور سازد. شايد اولين قدم براي رسيدن به صداقت قبول ضعفها و مشکلاتمان باشد. از سوي ديگر دعا بايد عاشقانه باشد. عشق نيروي رشد دهنده حيات و مفهوم هستي است و شايد مناجات عاشقانه، بنده را چنان مجذوب کند که خواست و نياز خود را در سايه جذبه عشق فراموش سازد و تنها به خالق خود بينديشد و بس. که :
عشق اسطرلاب اسرار خداست علت عاشق ز علتها جداست
? اصول دعا درماني
هنگام دعا درماني چهار شرط مهم را بايد در نظر داشت و آنها را در دعا رعايت کرد. اين چار اصل عبارتند از تداوم و نظم دعا، تسليم بودن، مثبت نگري و پذيرا بودن.
? تداوم و نظم دعا
بسياري از مردم تنها هنگام بروز مشکلات به دعا روي مي آورند اما اين کافي نيست. دعا بايد به يکي از جنبه هاي ثابت زندگي تبديل شود. دو رويکرد اساسي در اين باره وجود دارد که هر کس مي تواند مطابق با احساس نياز خود يکي از اين دو رويکرد را انتخاب کند. رويکرد اول دعا کردن در زمانهاي خاص است. مثلاً صبح زود پس از بيدار شدن از خواب و هنگام شب پيش از رفتن به رختخواب. اين نوع دعا کردن بيشتر در ميان مسيحيان رايج است. عادت کردن به اين شيوه دعا نيازمند برنامه ريزي و رعايت نظم است زيرا نوعي عادت محسوب مي شود و براي جاي دادن هر عادت در زندگي روزمره به برنامه ريزي نياز داريم. انسان براي ايجاد يک عادت يا رفتار جديد به بيست و يک روز زمان نياز دارد. روش دوم دعا کردن دائم است. اين روش دعا کردن با انگيزه هاي عاشقانه بيشتري همراه است و فرد هميشه خود را در کنار پروردگارش احساس مي کند. در اين شيوه، فرد در هر فرصتي با پروردگار خود مناجات مي کند به حدي که پس از مدتي وجود وي از روح دعا سرشار مي شود و گويي تمام اعمال و رفتارش مناجات با پروردگار هستي است.
? تسليم بودن
يک مناجات کننده واقعي همه چيز را به پروردگار خود واگذار مي کند و تنها تلاش کردن را وظيفه خود مي داند. تسليم بودن تنها به معني پذيرفتن اجباري آنچه پيش مي آيد نيست. فرد بايد تلاش کند که از پيشامدها راضي و خشنود باشد و چون آنها را ناشي از مشيت آفريدگار مي داند، بپذيرد که وقوع آنها همواره در جهت خير و صلاح اوست هرچند که در ظاهر ممکن است با منافع مادي و لحظه اي وي سازگار نباشند زيرا پايه و بناي تمام افعال هستي عشق است و بس. در تسليم بودن دو اصل اساسي وجود دارد. اول اين که بايد بدانيم تسليم بودن حالتي نيست که يکباره به آن برسيم و براي هميشه آن را حفظ کنيم بلکه بيشتر نوعي تمايل و نگرش است که با تلاش مداوم به دست مي آيد و باقي مي ماند. دوم اين که تسليم و رضايت بايد قابل شنيدن باشد. گوشهاي ما به شنيدن مناجاتمان با پروردگار و تسليم بودنمان به مشيت وي نياز دارند. واگذار کردن نتايج همه چيز به پروردگار و تسليم بودن محض، وجود ما را از ما و ترسها و وسواسهايمان خالي مي کند و آنچه جاي آن را مي گيرد عشق، ايمان، رضايت و يقين خواهد بود.
? مثبت نگري
هنگامي که فردي دعا مي کند و چيزي را خالصانه از پروردگار خود مي خواهد بايد به اجابت آن نيز ايمان داشته باشد به عبارتي ايمان داشته باشد که به محض درخواست خالصانه چيزي از پروردگار، دعايش اجابت شده است. اين امر ممکن است کمي پيچيده به نظر برسد زيرا ممکن است در زندگي روزمره ظاهراً با مواردي مخالف اين نکته مواجه شده باشيم. اما به اين پديده بايد عميق تر نگريست. هنگامي که ما خواهان بروز تغييري هستيم (به ويژه اگر تغييري بيروني مد نظر ما باشد)، بايد توجه داشته باشيم که اين تغيير الزاماً از همان مسيري که ما توقع داريم، ايجاد نمي شود و گاه سلسله اي از تغييرات ديگر به عنوان پيش نياز اين خواسته مطرح هستند که شايد بسياري از آنها دروني باشند. در اين موارد اگر ما به اجابت دعايمان اعتقاد نداشته باشيم و آمادگي پذيرش آن را در خود ايجاد نکنيم، ممکن است به سادگي از اجابت دعاي خود پيشگيري کرده باشيم.
? پذيرا بودن
آمادگي پذيرفتن آنچه که براي آن دعا کرده ايم يکي ديگر از اصول دعا است. اين امر به ويژه هنگامي که براي خود دعا مي کنيم از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. اين بخش ارتباط بسيار نزديکي با مثبت بودن دارد. به گفته پژوهشگران دانشگاه ردلند هرچه ما بيشتر بر خواسته هاي خود تأکيد کنيم و آنها را از درون بپذيريم، بيشتر مي توانيم شاهد اجابت خواسته هاي خود باشيم. البته در صورتي که اين خواستها بر اصولي مانند بخشش، محبت، شجاعت، فراواني، دوستي، سلامتي و مانند اينها استوار باشند. يعني مسير آنها با مشيت و اراده خداوند در يک امتداد باشند.
? دعاي جهت دار و دعاي غير جهت دار
تصور کنيد که به بيماري خاصي مبتلا هستيد. در صورتي که بخواهيد براي درمان خود دعا کنيد دو روش را در پيش روي داريد. يکي اين که مستقيماً آنچه را که تصور مي کنيد درست باشد از پروردگار خود بخواهيد. اين گونه دعا کردن را دعاي جهت دار مي نامند. روش ديگر آن است که به سادگي همه چيز را به پروردگار واگذار کنيد و به عبارتي به صورت غير جهت دار دعا کنيد. پژوهشگران هر دو روش دعا را تحت بررسي قرار داده اند. آنان نقش اين دو گونه دعا را در رشد دانه هاي گياهي بررسي کرده اند. جالب توجه آن که بر اساس يافته هاي آنان، اثر دعاي غير جهت دار به مراتب از دعاي جهت دار بيشتر بوده است. اين امر ممکن است ناشي از آن باشد که فرد به آگاهي خاصي درباره خواسته خود (مثلاً نوع بيماري و نحوه درمان آن) نياز ندارد و جهت و روش برآورده شدن دعا را به پروردگار واگذار مي کند.
شما نيز مي توانيد پژوهشهاي خود را درباره دعا آغاز کنيد
شما نيز مي توانيد آنچه را مي خواهيد در غالب دعايي از سر مهر، عشق و تسليم آغاز کنيد و تا مدتي دعادرماني را به کار بگيريد و پس از آن نتيجه اي را که به دست آورده ايد با شرايط اوليه مقايسه کنيد. در اين ميان همواره به ياد داشته باشيد که تغييرات بيروني کمتر از تغييرات دروني اهميت دارند زيرا بسياري از تغييرات بيروني که ما در انتظار آنها هستيم (مثلاً کسب ثروت، سلامتي، و مانند اينها) تنها هنگامي روي مي دهند که ما از درون تغييرات مناسب را در خود ايجاد کنيم. به عنوان مثال اگر ما مي خواهيم که در شغل خود موفق باشيم (تغيير بيروني)، بايد ابتدا توان و مهارت خود را بالا ببريم (پيش نياز) و اين امر مستلزم ايجاد روحيه پشتکار، اعتماد به نفس، و تلاش مداوم (تغيير دروني) خواهد بود. در صورتي که اين اصول را به درستي رعايت کنيد ممکن است با نتايج شگفت آوري روبرو شويد.