تاپيك اختصاصي لئوناردو داوينچی
کد:
Leonardo Da Vinci : The Paintings
Leonardo: The Paintings� This stunning interactive multi-media CD-ROM provides a complete close-up look at the great master"s works and techniques which revolutionized art during the Renaissance. The program discusses Da Vinci"s reference works and the choice of materials, colors, brush strokes, and general techniques in many of his paintings and drawings. Over 500 full-color images are included, along with video clips, music, narration, and computer graphics than bring to life the images of Leonardo da Vinci.
Download:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کد:
http://rapidshare.de/files/3402207/Leonardo.part1.rar.html
http://rapidshare.de/files/3402207/Leonardo.part2.rar.html
http://rapidshare.de/files/3402207/Leonardo.part3.rar.html
تاپيك اختصاصي لئوناردو داوينچی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تاریخ تولد : ۱۵ آوریل ۱۴۵۲ روستای وینچی، فلورانس
تاریخ وفات : ۲ مه ۱۵۱۹ آمبواز، فرانسه
ملیت : ایتالیایی
جذابترین فرد دورة رنسانس در 15 آوریل 1452 نزدیک قریة وینچی، تقریباً درصد کیلومتری فلورانس، متولد شد.
به مدرسهای در نزدیکی منزل وارد شد. با عشقی فراوان به ریاضی، موسیقی، و رسم پرداخت، و با آوازخواندن و عود نواختن پدر خویش را شاد میساخت. برای خوب نقاشی کردن همة اشیای طبیعت را با کنجکاوی، صبر، و دقت بررسی میکرد. علم و هنر، که در مغز او به نحوی شگرفت با هم آمیخته شده بودند، فقط یک اساس داشت، و آن مشاهدة دقیق بود. هنگامی که پانزده ساله شد، پدرش او را به هنرگاه وروکیو در فلورانس برد و آن هنرمند چیرهدست را به پذیرفتن او به شاگردی خویش ترغیب کرد. تقریباً تمام مردم تحصیلکرده از داستان وازاری دربارة نقاشی فرشتهای توسط لئوناردو در سمت چپ تصویر غسل تعمید مسیح کار وروکیو آگاهند و میدانند که آن استاد چگونه شیفتة زیبایی آن فرشته شد، و این شیفتگی چهسان باعث شد که وروکیو نقاشی را کنار گذارد و پیکرتراشی پیشه کند. شاید داستان این تغییر حرفه پس از مرگ وروکیو جعل شده باشد. وروکیو چندین تصویر بعد از غسل تعمید مسیح ساخت. شاید در روزهای کارآموزی خود بود که لئوناردو تصویر عید بشارت (موزة لوور) را با فرشتة نازیبا و باکرة مضطرب آن نقاشی کرد. مشکل به نظر میرسد که او ظرافت را از وروکیو آموخته باشد.
در همین اوان، سر پیرو ثروتمندتر شد: چند ملک خرید، خانوادة خود را به فلورانس برد (1469) و متوالیاً چهار زن گرفت. زن دوم فقط ده سال از لئوناردو بزرگتر بود. وقتی که سومین زن پیرو کودکی برای او آورد، لئوناردو با ترک خانه و رفتن نزد وروکیو از تراکم جمعیت منزل کاست. در آن سال (1472) به عضویت گروه قدیس لوقا درآمد. مرکز این گروه یا اتحادیه، که عمدتاً از داروفروشان، پزشکان، و هنرمندان تشکیل شده بود، در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود. احتمالا لئوناردو در آنجا فرصتی برای تحصیل تشریح داخلی و خارجی به دست آورد. شاید در آن سال او- یا شخص دیگری- تصویر تشریحی لاغر قدیس هیرونوموس را، که اکنون در تالار واتیکان است و به او نسبت داده میشود، رسم کرده باشد. نیز شاید او بوده است که نزدیک سال 1474 تصویر زیبا و جاندار اما نارسای عید بشارت را، که اکنون در اوفیتسی است، ساخته است.
در 1478 شورای شهر از او خواست نمازخانة سان برناردو در کاخ وکیو را نقاشی کند. ولی بنا به علتی، این مأموریت را انجام نداد؛ گیرلاندایو اجرای کار را به عهده گرفت؛ فیلیپینو لیپی آن را به اتمام رساند. معهذا هیئت مدیره بزودی به او و بوتیچلی مأموریت دیگری داد. این مأموریت عبارت بود از ساختن تصویر دو مردی که به سبب توطئه علیه لورنتسو و جولیانو مدیچی به دارآویخته شده بودند. شاید لئوناردو، باعلاقة نیمه معتلی که به عیوب جسمانی و رنج انسانی داشت، تا حدی مجذوب این مأموریت شنیع شده بود.
اما او در حقیقت به همه چیز علاقهمند بود. تمام حرکات و سکنات بدن و حالات چهرة انسان، همة جنبشهای حیوانات و نباتات از تموج ساقه های گندم در مزرعه تا پرواز پرندگان، پستی و بلندیهای کوهسار، امواج و جریانهای آب و باد، انقلابات هوا و حالات مختلف آسمان- همة اینها برای او بس شگفت انگیز بودند. تکرار هیچ حالتی سحر و رمز آن را برای وی کسالت آور نمیکرد، او هزاران صفحة کاغذ را از شرح مشاهدات خود از صور مختلف پرکرده و تابلوهای بیشمار با هزاران شکل متنوع رسم کرده بود. وقتی رهبانان سان سکوپتو از او خواستند تا تصویری برای نمازخانة آنان بسازد (1481)، او موضوع ستایش مجوسان را انتخاب کرد و چندان خاطر خود را به جزئیات طرح آن مشغول داشت که تصویر را هرگز به پایان نرساند.
معهذا این پرده یکی از بزرگترین آثار اوست. طرحی که او برای تصویر ریخت کاملا با اصول هندسی ژرفانمایی تطبیق میکرد؛ سطح تصویر را به مربعاتی تقسیم کرد که مرتباً و با نسبت دقیق کوچک میشدند- معلومات ریاضی لئوناردو همواره با هنر نقاشی او به رقابت برمی خاست و گاه نیز با آن همکاری میکرد.
اما هنر لئوناردو چندان نیرومند بود که در کشمکش با علم همواره پیروز میشد؛ در این مورد نیز غلبه با هنر بود: مریم عذرا در این تصویر حالت و وجناتی داشت که در تمام آثار لئوناردو از آغاز تا پایان دیده میشد؛ مجوسان باوقوف زایدالوصف یک جوان هنرمند، به خلق وخوی پیروان رسم شدهاند؛ و «فیلسوف» سمت چپ تصویر قیافة اندیشمند نیمه شکاکی دارد، بدانسان که گویی نقاش، به محض برگرفتن قلم، داستان مسیحیت را با یک روح شکاک ودر عین حال پر از ایمان، از آغاز تا پایان، از نظر گذرانده است. در اطراف این اشخاص تقریباً پنجاه نفر جمع شده اند، گویی هرگونه زن و مردی به سوی مهدکودک شتافته اند تا با ولع بسیار معنی حیات و نور عالم را دریابند و راز زندگی را در مجموعة بزرگی از ولادتها کشف کنند.
اشاره به این گفتة حضرت عیسی: «... من نور عالم هستم، کسی که مرا متابعت کند در ظلمت سالک نشود، بلکه نور حیات را یابد.» «انجیل یوحنا»، باب هشتم این شاهکار ناتمام، که باگذشت ایام تقریباً محو شده، در اوفیتسی فلورانس نصب شده است؛ اما فیلیپینو لیپی بود که نقاشی مورد قبول برادران سکوپتو را اجرا کرد. عادت لئوناردو، جز در چند مورد استثنایی، این بود که بسیار بلنداندیشی کند؛ خود را در آزمایش جزئیات مستغرق سازد؛ و در ورای موضوع، دورنماهای بیشماری از اشکال انسانی، حیوانی، و نباتی، صور معماری، صخرهها و کوهها، و نهرها و ابرها و درختان را به حیطة تصور درآورد؛ بیشتر مجذوب فلسفة تصویر شود تا کمال فنی آن؛ و بالاتر از همه آنکه کار کوچکتر رنگآمیزی تصاویری را که بدین گونه برای عیان ساختن فحوا پدید آمده اند، به دیگران واگذارد؛ و آنگاه، پس از رنج فکری و جسمی بسیار، از نارسایی دست و اسبابکار در تعبیر رؤیای کمال دستخوش نومیدی شود: به جز چند مورد استثنایی، خوی و سرنوشت لئوناردو از ابتدا تا انتها بدین گونه بود.
ماني فام
۱۰ نکته درباره تابلوی مونالیزا، بانوی رازآلود رنسانسی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سال های متمادی است که تابلوی «مونالیزا»، شاهکار هنری «لئوناردو داوینچی»، حقایق و افسانه های بسیاری را بر زبان ها رانده، اما سرآغاز این داستان ها آن جاست که یک نقاش تصمیم می گیرد لبخندی را به غارت برد.
۱۰ نکته ی خواندنی و کمتر گفته شده درباره ی شاهکار نقاشی دوره ی رنسانس را بازگو می کنیم:
۱) بازجویی «پیکاسو» و «آپولینر»
پیکاسو از آن جا به داستان دزدی مونالیزا گره می خورد که دو مجسمه ی دزدی را خریداری می کند. این مجسمه های ارزشمند توسط «گری پیرت» بلژیکی از موزه ی «لوور» به سرقت رفته بودند و این نقاش سرشناس بدون این که از این سرقت اطلاعی داشته باشد، این دو اثر هنری را خریداری می کند.
پیکاسو و دوست شاعرش «گیوم آپولینر» به اداره ی پلیس احضار می شوند و درباره ی تابلوی «مونالیزا» مورد بازجویی قرار می گیرند. ابتدا آپولینر دستگیر می شود و به مدت یک هفته در بازداشتگاه نگه داری می شود و پس از او پیکاسو احضار می شود که با کتمان داشتن هرگونه رابطه ای با دوستش، آزادی خود را به دست می آورد.
۲) ۲۸ ساعت بعد!
۲۸ ساعت طول کشید تا مسوولین معروف ترین موزه ی آثار هنری فرانسه متوجه شوند «مونالیزا» در جای خود قرار ندارد. کسی که اولین بار متوجه فقدان «مونالیزا» شد نقاشی به نام «تام هوبلر» بود که طبق برنامه برای نقاشی گالری موزه ی «لوور» به این محل آمده بود، اما متوجه شد این زن اسرارآمیز ناپدید شده است. با این حال وی متوجه به سرقت رفتن نقاشی نشد، زیرا یک پروژه ی عکاسی در موزه در حال انجام بود که طبق آن آثار هنری موجود در گالری از محل خود به مکان دیگری در ساختمان منتقل می شدند که شرایط بهتری برای عکس برداری از این شاهکارهای هنری فراهم آید.
هوبلر از نگهبان خواست تا نقاشی مورد نظر را از عکاسان پس بگیرد تا وی کار خود را تکمیل کند، اما نگهبان در کمال تعجب با این پیغام برگشت: «می دانی چیست؟ عکاسان می گویند نقاشی دست ما نیست!»
۳) کافکا و نشان شرمساری
پس از اطلاع از به سرقت رفتن «مونالیزا» موزه ی «لوور» برای بررسی بیشتر این قضیه به مدت یک هفته بسته شد و پس از گذشت این مدت، درهای موزه ی مشهور فرانسوی به روی جمعیت کثیری از مردم باز شد که به تماشای جای خالی «مونالیزا» آمده بودند.
در میان کسانی که برای دیدن این نشان شرمساری شتافتند، نام «فرانتس کافکا»، نویسنده ی معروف و خالق رمان هایی چون «مسخ»، «قصر» و «محاکمه»، به چشم می خورد.
موزه ی «لوور» پس از یک سال، پرتره ی «بالداساری کاستیلیونه» از شاهکارهای «رافائل» را به جای «مونالیزا» به دیوار آویخت.
۴) میلیونرهای آمریکایی
با گم شدن «مونالیزا» شایعه های متعددی از گوشه و کنار شنیده می شد که حاکی از ظن به مجموعه داران میلیونر آمریکایی بود. «جی. پی. مورگان»، «هنری کلی فریک» و «اچ. ای هانتینگتون» از ثروتمندان آمریکایی بودند که گفته می شد برای لذت شخصی خود این سرقت را برنامه ریزی کرده اند. اما بازجویی این افراد هم پلیس را به شاهکار داووینچی نرساند.
۵) ۶۵۰۰ مونالیزا
اگرچه امروزه داووینچی و موزه ی «لوور» را با «مونالیزا» می شناسند، اما تا قبل از به سرقت رفتن این اثر هنری، کمتر کسی با «مونالیزا»
آشنا بود. در واقع می توان گفت این دزدی بود که «مونالیزا» را یک شبه به شاهکاری جهانی تبدیل کرد. پلیس فرانسه پس از دزدیده شدن این اثر هنری، به گونه ای که افراد برای یادبود کسی مراسم برگزار می کنند، ۶۵۰۰ کپی از تصویر «مونالیزا» را در شهر پخش کرد. در عرض چند روز «لبخند ژکوند» تمام روزنامه ها و نشریات فرانسوی را پر کرد.
۶) صاحب این لبخند که بود؟
پس از این سرقت تاریخی، بازار شایعات و داستان سازی ها درباره ی شاهکار داوینچی داغ شد. برخی گفتند استاد نقاشی دوره ی رنسانس ایتالیا معشوقه ی خود را به تصویر کشیده و عده ای بر این باور بودند که داوینچی برای پدر کارخانه دار «مونالیزا» کار می کرده است و ... خلاصه افرادی که حتی یک بار هم به دیدار «مونالیزا» نیامده بودند، یک شبه افسانه ها درباره ی زندگی این زن رازآلود ساختند.
۷) دزد تابلو که بود؟
۲۱ آگوست ۱۹۱۱ دقیقا ۱۰۰ سال پیش، نقاش و دکوراتوری ایتالیایی از کمدی در موزه ی «لوور» خارج شد، «مونالیزا» را از قاب خود رها ساخت و به همراه وینچنسو و میشل لنسلوتی، دو برادر که با وی همدست بودند، و البته «مونالیزا» موزه ی «لوور» را ترک کرد.
«وینچنسو پروجیا» نام فردی بود که مدتی برای انجام پروژه ای در «لوور» کار می کرد و روزی تصمیم به سرقت «مونالیزا» گرفت. وی یک شب را مخفیانه در کمدی واقع در موزه سپری کرد و صبح زود که هنوز کسی در «لوور» پا نگذاشته بود، این نقاشی رنسانسی را از قاب خود جدا و موزه ی آثار هنری فرانسه را ترک کرد.
۸) اثر انگشت پروجیا
پلیس فرانسه بر روی شیشه ای که نقاشی مسروقه را محافظت می کرد، اثر انگشتی واضح را یافت اما با وجود اطلاعات ذخیره شده ی
قابل توجه آثار انگشت مجرمین در ادارات پلیس فرانسه، نیروهای پلیس نتوانستند این اثر انگشت را با اثری دیگر تطبیق دهند.
پروجیا مدتی کوتاه را به دلیل سرقت در زندان سپری کرده بود، اما باز هم پلیس ها موفق به پیدا کردن وی نشدند، چرا که اثر انگشتی که روی قاب شیشه ای «مونالیزا» بود متعلق به دست چپ پروجیا و اثر انگشت ذخیره شده در آرشیو پلیس، متعلق به دست راست آن فرد بود.
۹) راز سرقت چگونه کشف شد؟
پروجیا با گذشت ۲۸ ماه پس از خارج کردن «مونالیزا» از موزه ی «لوور» تصمیم گرفت این اثر هنری را به دلالی هنری در فلورانس بفروشد، اما این دلال به این معامله مشکوک شد و مدیر یک گالری هنری را خبر کرد تا از اصل بودن تابلو مطمئن شود. تمبر پشت نقاشی حاکی از اعتبار این اثر هنری بود. خریداران به پروجیا گفتند: «مشکلی نیست. این نقاشی را نزد ما بگذار و ما به قیمت خوبی آن را از تو خواهیم خرید.»
پروجیا به خانه برگشت، اما نیم ساعت بعد پلیس زنگ در خانه اش را به صدا درآورد.
وی بعدها مدعی شد که قصد داشته این شاهکار هنری را، که توسط ناپلئون به سرقت رفته از سر تمایلات وطن پرستی به ایتالیا، محل تولد «مونالیزا»، بازگرداند.
سارق «لبخند ژکوند» در دادگاه مجرم شناخته شد، اما تنها به هشت ماه زندان محکوم شد.
۱۰) راز مونالیزا
سال هاست این سوال ذهن هنردوستان را به خود مشغول کرده که چه رازی در این نقاشی نهفته است که مردم از سرتاسر جهان به بهانه ی دیدن آن به موزه ی «لوور» قدم می گذارند؟
این تابلو که تنها ۷۷ سانتی متر ارتفاع دارد، پیش از این سرقت یکی از معمولی ترین آثار نگه داری شده در موزه ی «لوور» به شمار می رفت. اما زیبایی این زن خندان سال هاست که محققان بسیاری را به خود مشغول کرده است.
این لبخند رازآلود این زن رنسانسی است که به گونه های مختلف مورد تاویل قرار گرفته است. داووینچی برای خلق شاهکارش از تکنیکی به نام «اسفوماتو» استفاده کرده و این هنرمندی استاد ایتالیایی است که این نقاشی را با گذشت چندین قرن، اثری ناتمام باقی گذاشته است. بسیاری تلاش کرده اند که نقطه ای پایان بر رازهای «لبخند ژکوند» بگذارند؛ در این میان عده ای بر این باور بودند که آنچه چهره ی «مونالیزا» را در اذهان ماندگار ساخته، این است که وی به عشقی گمشده می اندیشد