Printable View
بابام دیگه اعصاب نذاشته برامون هر روز به چیزی شک میکنه . فکر میکنه من میکروفون گذاشتم توی ماشینش.
به مامانم میگه تو توی غذای من ماده بیحس کننده میریزی. یا میگه یه چیزی میریزی شهوت من رو کم کنه .
به من میگه تو با گوگل ارت منو میبینی توی مغازه هیچی هم سر در نمیاره از کامپیوتر هر
چی هم بهش میگم بابا گوگلارت از فاصل 100 متری از زمین نشون میده . میگه نه تو منو زیر نظر داری؟؟؟
edited by Dianella
سلام دوست عزيز
از همين فاصله ي دوري كه با هم داريم بهتون ميكم كه ايشون مبتلا به
_پارانوئيد_ هستند متأسفانه
راه درمان اين بيماري روانكاوي هست و اگر اظطراب دارند با داروهاي باربيتوراتها و بنزو ديازپين ها زير نظر
پزشك
اين حرف رو راجع به پدرتون نزنيد
من هم با پدرم همواره مشكل داشتم اما احترام...
اما راه اصولي اينه كه ببرينش پيش روانپزشك كه نميان احتمالا
داروهايي كه هستن رو هم بدون نسخه پزشك نميدن بهتون چون otc نيستن
متأسفانه من هم يك نفرو سر اينكه فكر ميكرد
پارانوئيدم از دست دادم_ بهر حال دكتر بود ديگه
اين بيماري دليل حدود 5 درصد از طلاقهاي ايرانه و زندگي با اين افراد گاو نر ميخواهد و مرد كهن...
البته اين كه ميگين تازه اينطوري شدن بسي عجيبه و ايشالله كه خوب ميشن چون پارانوئيد يك بيماري تربيتي است
و به خانواده و ... بستگي داره
موفق باشيد
دوستان عزيز ايشون هم حتمأ پدرشون رو بسيار دوست دارن ولي خوب در عصبانيت يه حرفي زدن بهر حال ممكنه 2ديقه بعدش پشيمون شن
من بهشون پيشنهاد ميكنم يه سرچ توي نت بكنن مقاله هاي عالي تو اين زمينه هست به سايت بسيار عالي پزشكان بدون مرز و ايران سلامت هم بريد خيلي خوبه
بهر حال خدا گفته كه مرضي رو خلق نكرديم مگر آنكه قبلش دواش رو بيافرينيم
اين يعني حتي ايدز هم درمان داره چه برسه به پارانوئيد
ما هم تو فامیل داریم همچین آدم‌هایی البته نه دقیقاً با این مشکل ولی جوری که تمام خانواده به خاطر خصوصیات اخلاقیشون نابود شده، من کاملاً درکت میکنم و فقط میگم خدا بهت یکمی صبر بده چون دقیقاً متوجه میشم داری چی میکشی و به چشم خودم دیدم دقیقاً، همونطور که دوستان هم گفتن بهتر هر طور که شده حتی به زور راضیش کنی پیش یه روانپزشک یا روانکاو ببریش.
سعی کن از هر طریقی شده پیش یه روان پذشک ببریش ، اگرم نشد با یه کلکی روان پذشک رو نامحسوس پیشش بیار !!!
مسافرت و دور شدن از شرایط فعلی و جدا شدن از شماها هم براش میتونه خوب باشه ...
مطاقبلا مهربونیتون رو در مقابل تندیش بیشتر کنید و ...
بخاطر این مشکل خیلی متاسف هستم معمولآ آدم ها که سنشون میره بالا یک مقدار بی منطق میشن ولی نه در این حد.
شما به جای نارحت شدن از ایشون باید او را به عنوان یک بیمار نگاه کنید مطمئن هستم این مشکل از قدیم در وجود او نبوده وحتمآ روزها و خاطراتی خوبی با او داشته اید پس بهتر به فکر نجاتش باشید بیماری اختلال پارانوئید درمان هایی هم باید داشته باشه حتی امکان داره مجبور بشن ایشو را برای مراحل روان درمانی یک مدت طولانی بستری کنند ولی در حال حاضر رابطه فرزندی حکم میکنه که شما ایشون رو نجات بدید تا وضعیتش وخیم ترنشده ..
همین انسان شکاک امکان داره روزی تبدیل به یک نقطه گم شده درون زندگی شما بشه ...
واقعا از همدردی همه ممنونم بخدا این حرفهام توی دلم سنگینی کرده بود. اینقدر سبک شدم اینارو گفتم.
همه نظرات رو خوندم ..ولی میخام بدوم شما جای من بودید تحمل می کردید.؟ که بر میگردید به من میگید داری بچه های انجمن رو
سر کار میزاری!!؟؟ درسته من مشکل روانی پیدا کردم . ولی نمیام آبروی خودم رو توی فرومی که این همه دوستای با معرفت دارم
توش ببرم !! که فردا بیام به سوال هر کی تو فروم جواب بدم میگه تو که روانی هستی خونوادتم که همه روانین نمیخاد به سوال من
پاسخ بدی؟!!
از دوستانی که بیماری پارانوئید رو معرفی کردند ممنونم. 100% پدر من دچار این بیماریه . 1 /9 که خودم وقت روانپزشک دارم
با روانپزشکم درباره پدرم صحبت می کنم و حتما بستریش می کنم.فکر کنم بخاطر مصرف شیشه هم باشه چون توی مغازه
پدرم یه بار پایپ شیشه کشیدن پیدا کردم.برای همین شبها هم دیر خابش میبره. فکر کنم همین باعث توهمات پارانوئید شده.
ممنون از همه دوستان
از این مشکلات ممکنه واسه هرکی پیش بیاد........ مهم نیس !! خیلی به این موضوع فکر نکن
سلام
من زیاد از این نوع بیماری ها سر در نمیارم اما می خواستم بگم عکس پدرتون رو از پست اول بردارید به خدا روزی پشیمون میشید انسان تا وقتی کسی یا چیزی رو داره قدرش رونمیدونه
اگه میشه اینجور کلمات رو هم حذف کنیدنقل قول:
اینم عکسه نحسشه دعا کنید زودتر بمیره راحت شم از دستش روانیه شکاک:
انشالله به زودی خوب میشه
موفق باشید
بهتون پيشنهاد ميكنم اصلأ ايشون رو بستري نكنيد
من پارسال تو بيمارستان امير اعلم كار ميكردم
يه مورد عين اين مورد رو آوردن و بستري كردن و با داروهايي كه فيل رو فيتيله پيچ ميكنه مثل ليتيم و... مثل يه بچه خوب آرومش كردن
همون موقع دكتر شكور كه از بزرگاي روانشناسي ايرانه بمن گفت اين كار اشتباهه
بيمار مرخص شد و يك هفته اي رو هم آروم آروم بود اما ميدونين بعدش چي شد? يشب چاغو رو برداشته بود كه شما عليه من توطئه كردين و بردين بيمارستان كه دكتراش منو بكشن و ميخواين منو ببرين آسايشگاه
نميدونم بعدش ديگه چي شد سرنوشتشون
اما روانپزشك اگر دوستتونه بهتره اون رو بيارين بعنوان دوست به خونتون
اگر بتونيد باهاش رفيق باشيد و بهش حال بديد بقولي و اعتمادشو جلب كنيد ايشون هم بهتر ميشن
محيط بيمارستان براش خوب نيست من سالهاس تو بيمارستانهام
اما برام جالبه چون اكثر پارانوييد هايي كه من ديدم خانمشون ازشون شاكي بود نه پسر و...
بهر حال ممكنه اعتياد افراطي هم داشته باشه كه با كنترل رفتارش ميتونين بفهمي
بهش بگو كه اينترنتم كلا قطعه وب كمم خرابه و .. و راههايي كه اونو ميترسونه رو ببندين البته اون حتمأ باز شكاكي ميكنه...
شاد باشي